تشریح وضعیت فلک‌الافلاک و ۱۲ برجی خرم‌آباد در دوران فتح‌علی‌شاه قاجار

محمودمیرزا قاجار پانزدهمین پسر فتح‌علی‌شاه که مدتی حاکم لرستان بوده، سال ۱۲۰۶ خورشیدی کتابی با نام «مقصود جهان» نگاشته که در آن اشارات جالبی به وضعیت شهر خرم‌آباد داشته است.

وی اشاره می‌کند که حدود دو دهه قبل از او (اواخر دهه ۱۱۸۰ خورشیدی)، برادر مرحومش محمدعلی میرزا دولتشاه(پسر بزرگ فتح‌علی‌شاه و حاکم پیشین لرستان) اقدام به مرمت و بازسازی قلعه فلک‌الافلاک نموده و همچنین به دستور دولتشاه، ارگ وسیعی اطراف قلعه کشیده شد (حصار موسوم به ۱۲ برجی) و باغی به نام گلستان نیز در شمال قلعه بنا نهاد که به دنبال آن، محمود میرزا نیز حدود سال ۱۲۰۴ خورشیدی عمارتی به نام کاخ همایون در آن‌جا ایجاد کرد (محدوده ساختمان باشگاه افسران و مهمان‌سرای ارتش)

درون این ارگ حدود ۱۰۰ خانه وجود داشته و در راس باغ گلستان، عمارتی به همین نام ساخته شده که یک تالار و دو گوشواره دور آن داشته؛ یک سمت عمارت رو به باغ و حوض کشکولی بزرگ درون باغ بوده و روی دیگر آن، حیاطی بود با ۱۰۰ ذرع که از همه‌ی جهات آن ۵ ذرع بیشتر محل عبور نبود!

محمودمیرزا نوشته که ارگ اطراف قلعه (۱۲ برجی) در اوایل دوره قاجار ۲ درب داشته که یکی رو به شمال و دیگری به سمت قبله بوده است (حصار ارگ، دوران سلطنت رضاشاه توسط نیروهای لشکر لرستان برچیده شد)

محمودمیرزا به طبیعت و زیبایی خر‌م‌آباد بسیار علاقه‌مند بود و اشعاری نیز در وصف این شهر سروده که دو بیت اول و آخر از چند بیت آن، چنین است:

با خرابی‌ها، دل «محمود» آباد است و بس

در خراب‌آباد عالم، «خرم‌آباد» است و بس

روی بر من کرده غم‌های جهان، اما چه سود

با غم عالم، دل محمود، خود شاد است و بس

شاه‌زاده محمودمیرزا در این کتاب(مقصودجهان) و اثر دیگرش به نام «عهد حسام» که سال ۱۲۰۹ خورشیدی نوشته، اشارات جالب دیگری به جغرافیای لرستان و خرم‌آباد و سکنه‌ی این شهر دارد.

✍️ رضا جایدری

⭕️ منبع: نسخه خطی ۴۰۱۱ کتابخانه مجلس


🔴 صفحه‌ای از نسخه خطی «مقصود جهان» که در پایان اثر، مالکیت اعتضادالملک به تاریخ ۱۳۰۳ قمری (۱۲۶۵ خورشیدی) پایین صفحه ثبت شده است

دانستنی‌هایی از خرم‌آبادِ قدیم


قدیمی‌ترین نقشه از خرم‌آباد قدیم مربوط به سال ۱۲۲۹ هجری خورشیدی (دو سال پس از مرگ محمدشاه قاجار) توسط سرهنگ «ایگور ایوانوویچ چریکُف» روسی و گروه همراه او ثبت شده است.

از نکات جالب توجه این نقشه که مربوط به اوایل سلطنت ناصرالدین شاه قاجار است:

۱- حرف A محل قلعه فلک‌الافلاک است.

۲- غسالخانه‌ای در محل سرگرداب (گرداب سیمی/ دارایی) در دروازه شمالی شهر موسوم به دروازه کرمانشاه بوده که در شمال محل کنونی ساختمان میرملاس قرار داشته است.

غسالخانه این محدوده برای شستشوی اموات مدفون در قبرستان‌های زیدبن‌علی(ع) و دوبرادران بوده است

۳- این نقشه از وجود یک سنگ کتیبه‌ی تاریخی در غرب چشمه گرداب خبر داده که اکنون وجود ندارد.

۴- در این نقشه برای خرم‌آباد دو دروازه ورودی ثبت شده، یکی در محل کنونی حریم قلعه فلک‌الافلاک(۱۲ بُرجی) از سمت پُل گَپ(صفوی/ مُحسنیه) قرار دارد و اکنون نیز تا حدودی پا بر جا است.

۵- نقشه‌بردارهای روسی نام پُل گَپ را «پُل نو» اعلام کرده‌اند که در مقایسه با پل شکسته (شاپوری/ پل کُهنه) در آن زمان به این پل، نو گفته شده است.

۶- در این نقشه، قبرستانی نسبتاً بزرگ در غرب پل و در شمال دروازه قلعه ثبت شده که اکنون محل خیابان و میدانی است که از سبزه‌میدان به سمت پل گپ می‌رود و مغازه‌های جنوب باغ فیض، روی آن قرار دارند. (پاساژ آراسته تا درب ورودی سابق اداره طُرُق و شوارع)

۷- ذکر خرابه‌های موسوم به شاه‌آباد(ساخت و سازهای عصر شاه عباس صفوی) در جنوب شرقی حدود کنونی میدان شهدا جالب توجه است (محدوده ستاد لشکر سابق) در حالی که خرم‌آبادی‌ها، شاه‌آباد (شَوا) را حدود کنونی تپه سرچشمه (مطهری) و غرب آن می‌دانند!

۸- از نکات عجیب این نقشه، اشاره به وجود خرابه‌های شهر قدیم خُرم‌شاه (شاپورخواست) است که بنا بر آن‌چه چریکف و گروه روسی سال ۱۲۲۹ خورشیدی از بقایای آن مشاهده کرده‌اند، از حدود ۱۰۰ متری شمال غربی سنگ نوشته تا حدود ۳۰۰ متر جنوب مناره آجری (میدان شقایق) دیده شده و اکنون محله‌های چال میرحسین، بلوار شریعتی و ورودی پُشته حسین‌آباد روی آن‌ها قرار دارند!

۹- این گروه نقشه‌بردار روس، همچنین از وجود خرابه‌های قدیم شهر خرم‌آباد در جنوب قلعه خبر داده‌اند (حد فاصل دامنه جنوبی تپه‌ی قلعه تا گِلال) که اکنون محل پارک گل سرخ و ورودی پادگان سپاه است. محلی که باغ‌ «تخت حمزه» از عصر صفوی تا پهلوی در آن حدود بود.

بنا بر آن‌چه پژوهشگر ارجمند سیدفرید قاسمی در کتاب «دانشنامک خرم‌آباد» آورده، حمزه‌بیگ رئیس ساخلوی خرم‌آباد در عصر صفوی بوده و احتمالاً این باغ به دستور او ایجاد شده است.

۱۰- محدوده و مسیر کوچه‌های محلات مختلف خرم‌آباد قدیم نیز در نقشه وجود دارد. (که متاسفانه برخی طی چند سال اخیر توسط شهرداری خرم‌آباد از بین رفتند)

✍️ رضا جایدری

باستان‌شناسي و تاريخ لرستان

لرستان از نظر طبيعي، منطقه‌اي است كوهستاني كه در بخش مياني سلسله جبال زاگرس و در غرب ايران واقع شده است. به علت واقع شدن در دامنه‌هاي رشته كوه هاي زاگرس,  از مناطق ناهموار ايران محسوب مي‌گردد. تقريباً سراسر اين منطقه پوشيده از كوه‌، تپه ماهور‌، دره و دشت است.

رشته كوه‌های موجود در سطح استان عموماً از جهت شمال غرب به جنوب شرق امتداد يافته و نحوه  شكل‌گيري آنها موجب به وجود آمدن دره‌هاي عميق، كم عرض، طويل و دشت‌های محصور و محدود شده است. وضعيت اقليمی، توپوگرافي و اكوسيستم منطقه موجب گرديده كه از دوره چهارم زمين‌شناسي قابليت زيست را دارا باشد.

اين منطقه به گواه يافته‌هاي باستان‌شناسي يكي از قديمي‌ترين زيستگاه‌هاي بشري به شمار مي‌رو‌د. دست افزارهاي پارينه سنگي كهن و غارهاي مسكون و منقوش پيش از تاريخ با قدمتي بيش از 54 هزار سال غارهاي يافته، پاسنگر، گر ارجنه، كلدر، هوميان، ميرملاس و … مكان‌هايي هستند كه مورد مطالعه باستان‌شناسان واقع شده‌اند‌.

سال‌هاي 1950 و اوائل 1960 با توجه به اهميت شرايط زيست محيطي و مطالعه جوامع باستاني رابرت بريد وود از دانشگاه شيكاگو براي نخستين بار گروهي از متخصصين علوم را با خود به كوه‌هاي زاگرس آورد تا هم نظر خود و هم نظر چايلد را در رابطه با توسعه كشاورزي و دامپروري آزمايش كند كه اين امر سرآغازي در به كارگيري ساير علوم در باستان‌شناسي شد. وي نخستين باستان‌شناسي بود كه از جانورشناسان و گياه‌شناسان در كاوش‌هاي خود در كوههاي زاگرس استفاده كرد‌.

سال 1950 همچنين نخستين پژوهشگري كه به وجود محوطه‌هاي پارينه‌سنگي در استان لرستان اشاره كرد، هنري فيلد انسان‌شناس آمريكايي بود كه طي يك بررسي انسان‌شناختي ـ باستان‌شناختي، گمانه‌اي در غار كنجي حفر و نتايج كاوش خود را يك سال بعد منتشر كرد.

در فاصله سال‌هاي 1959 تا 1960 دكتر فرانك هول استاد دانشگاه رايس آمريكا و همكار او كنت فلانري به انجام بررسي و حفاري‌هاي باستانشناسي در منطقه غرب ايران مخصوصاً لرستان پشتكوه و پيشكوه پرداختند. آن‌ها نيز با هدف مطالعه زندگي انسان و نحوه سازش او با محيط زيست طبيعي به بررسي منطقه زاگرس و دره‌هاي آن پرداختند كه اين سازش فرهنگي را دوره شكار وگرد‌آوري غذا در اواخر دوره پليستوسين قدمتي در حدود 10 تا 40 هزار سال پيش از ميلاد تاريخ‌گذاري نمودند‌.

دكتر هول و فلانري دره خرم‌آباد را به دليل وجود غارهاي پيش از تاريخ متعدد و نزديكي آن‌ها به يكديگر آن به عنوان مركز تحقيقات و مطالعات دوره پالئولتيك قــرار دادند و در اين دره موفق به يافتن 17 محل اقامتگاه‌هـــاي انساني دوره پالئولتيك گرديدند كه از آن جمله مي‌توان به غار كنجي مربوط به دوره موسترين و پناهگاه صخره‌اي گر ارجنه كه داراي ابزار «موستري» و «برادوستي» و غار يافته با ابزار برادوستي و غار قمري با ابزار «موستري» و همچنين پناهگاه سنگي پاسنگر كه شامل مواد «برادوستي» و زارزي بود اشاره كرد. آن‌ها توانستند با بررسي مجموعه دست‌ساخته‌هاي به دست آمده، توالي صنايع پارينه‌سنگي دره خرم‌آباد را ارائه دهند.

تاريخ‌گذاري‌هاي به دست آمده از راديو كربن نمونه‌هاي موستري از غار كنجي متجاوز از 40 هزار سال،  نمونه‌هاي برادوستي به دست آمده از غار يافته بين 21 هزار تا 40 هزار سال و در غار كلدر به 54 هزار و 400 سال پيش تاريخ‌گذاري شده‌اند‌.

قبل از وقايع سال 1320 خورشيدي در فاصله بين دو جنگ جهاني، دوره‌اي از فعاليت‌هاي گسترده باستان‌شناسي در ايران شروع شد و  يكي از مناطقي كه مورد مطالعه گروه‌هاي باستان‌شناسي و مورد توجه ويژه آن‌ها قرار گرفت سرزمين لرستان به معني عام كلمه يعني بخش جنوبي كرمانشاهان (كرمانشاه)، لرستان و ايلام (محدوده مطالعات عصر مفرغ لرستان) بود. شايد علت توجه به اين منطقه (لرستان) علاوه بر جنبه‌هاي پژوهش و حس كنجكاوي علمي و جستجو، رقابتي بوده كه بين موزه‌هاي اروپا و آمريكا در كسب بيشتر اشيائي درگرفته بود كه امروزه اصطلاحاً به مفرغ‌هاي لرستان شهرت دارند، در واقع سال‌هاي 1306 يا 1307 هجري خورشيدي دوران رقابت و فعاليت سخت و گسترده براي دست‌يابي به اين اشياء  بوده و همين باعث گرديد كه هزاران گور قديمي براي به دست آوردن اشياء مفرغي تخريب گردد!

نگاهي به مسابقات فوتبال ليگ قدس (دهه 60) و كارنامه لرستان

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، مسابقات باشگاهي ليگ تخت جمشيد جاي خود را به مسابقات قهرماني كشور داد كه در آن تيم‌هاي استان‌ها با هم رقابت مي‌كردند.

مسابقات قهرماني كشور از 31 شهريور 1358 با شركت 21 تيم در سراسر كشور در 4 گروه در تهران آغاز شد. در پايان تيم تهران با غلبه بر اصفهان قهرمان كشور شد و در بازي رده‌بندي نيز لرستان با 3 بر يك آذربايجان شرقي را در پايان وقت‌هاي اضافي شكست داد و سوم شد.

در جدول گل‌زنان حسين فركي، ولي حاتمي، عباس ريسوند و محمود (بهمن) ضيايي از لرستان اول تا چهارم شدند. (منبع كتاب: تاريخ فوتبال لرستان، محمدرضا جايدري: 1384، ناشر: اداره كل تربيت‌بدني لرستان، صفحات 69-70)

پس از آغاز جنگ تحميلي در سال 1359، مسابقات 2 سال برگزار نشد و از سال 1361 برگزاري آن به صورت استاني دوباره از سر گرفته شد.

مردادماه 1361 مسابقات در 4 گروه 6 تيمي به صورت منطقه‌اي برگزار شد كه تيم لرستان در گروه سوم كه به ميزباني اصفهان برگزار مي‌شد، نتايج درخشاني كسب كرد.

در شرايطي كه لرستان مقابل اصفهان ميزبان با گل‌هاي دقايق 9 و 30 بهمن ضيايي و حسن رستمي پيش بود، در نيمه دوم اصفهان به زحمت و با گل‌هاي دقايق 58 منصور ابراهيم‌زاده و 68 مرتضي صلابتي كه از روي نقطه پنالتي به ثمر رسيد، بازي را به تساوي كشاند و از شكست گريخت تا نتيجه در پايان 2-2 شود.

اصفهان از اين منطقه به عنوان تيم اول صعود كرد و لرستان بدون شكست در مرحله مقدماتي حذف گرديد.

در بازي فينال مرحله‌ی نهایی، تيم منتخب فدراسيون فوتبال مقابل هما تهران پيروز و قهرمان كشور شد. از نكات عجيب، ممنوعيت بازي بازيكنان بالاي 27 سال توسط فدراسيون و سازمان تربيت‌بدني بود!

مردادماه 1362 نيز مسابقات در 4 گروه 6 تيمي برگزار شد. لرستان باز هم در گروه سوم كه به ميزباني اصفهان برگزار مي‌شد قرار گرفت اما به دليل تغيير و تحولات صورت گرفته در هيات فوتبال استان و جدا شدن بسياري از بازيكنان اصلي، تيم لرستان كه تنها 10 روز قبل مسابقات آماده شركت در مسابقات شد، نتايج خوبي كسب نكرد.

اصفهان باز هم از اين گروه صعود كرد و قهرمان كشور شد. مرحله نهايي با شركت 5 تيم برگزار شد و پس از اصفهان، آذربايجان شرقي نايب‌قهرمان كشور شد. (همان منبع، ص 81)

سال 1363 قرار شد كه مسابقات در همان 4 گروه 5 و 6 تيمي مانند سال‌هاي قبل برگزار شود و مقدماتي انتخابي ليگ قدس در سال بعد باشد.

مسابقات گروه سوم اين‌بار به ميزباني خرم‌آباد در ورزشگاه تختي اين شهر برگزار شد و از اين گروه 5 تيمي، خوزستان، لرستان و اصفهان به ترتيب اول تا سوم شده و جواز حضور در ليگ دسته اول ليگ قدس براي سال بعد را كسب كردند و ايلام و چهارمحال و بختياري نيز چهارم و پنجم شده و راهي ليگ دسته دوم قدس شدند. كهگيلويه و بويراحمد نيز از حضور در مسابقات انصراف داد. (همان، صفحه 86)

سال 1364 اولين دوره ليگ قدس با شركت 14 تيم در 2 گروه 7 تيمي از 26 شهريور 1364 آغاز شد. در پايان مسابقات گروه اول تيم‌هاي تهران‌ب، خوزستان، فارس، بوشهر، لرستان، كرمانشاه و كرمان به ترتيب اول تا هفتم شدند.

در اين دوره و پس از برگزاري بازي‌هاي نهايي، تيم‌هاي تهران‌ الف، تهران ‌ب، مازندارن و خوزستان اول تا چهارم شدند و حميد علي‌دوستي از تهران‌ب نيز آقاي گل مسابقات شد. (همان منبع، ص 90)

سال 1365 مسابقات از 6 تيرماه با شركت 14 تيم در 2 گروه آغاز شد. لرستان در اين مسابقات در گروه خود درخشان ظاهر شد و پس از تيم‌هاي تهران‌الف و خوزستان در رده سوم و بالاتر از تيم‌هاي گيلان، يزد، فارس و بوشهر قرار گرفت اما به دليل حضور هم‌زمان تيم خيبر خرم‌آباد در جام حذفي كه تا فينال پيش رفت و نايب قهرمان كشور شد و چون استخوان‌بندي تيم لرستان را بازيكنان خيبر تشكيل مي‌دادند، اين تيم در ليگ قدس دچار افت شد و نتوانست از گروهش صعود كند.

در پايان تيم‌هاي اصفهان، آذربايجان شرقي، تهران ‌الف، خوزستان در سال 1365 اول تا چهارم شدند و كريم باوي از تهران ‌الف نيز آقاي گل مسابقات شد. (همان، ص 98)

مسابقات ليگ قدس در سال 1366 از اول مرداد تا 24 مهرماه به طول انجاميد و تيم لرستان نسبت به سال قبل در گروه خود اندكي افت داشت. در اين گروه تيم‌هاي تهران ‌الف، گيلان، خوزستان، لرستان، فارس، يزد و ايلام به ترتيب اول تا هفتم شدند.

در پايان نيز تهران قهرمان ليگ قدس شد و تيم‌هاي گيلان، اصفهان و آذربايجان شرقي به ترتيب دوم تا چهارم شدند. عنوان آقاي گلي نيز به طور مشترك به صمد مرفاوي از تهران و حميدرضا منصوري از گيلان رسيد. (همان، صفحه 105)

آخرين دوره مسابقات ليگ قدس از 11 شهريور تا 13 آبان 1367 برگزار شد. در اين دوره تعداد تيم‌ها از 14 به 12 در ليگ دسته اول كاهش يافت و مسابقات فشرده‌تر شد.

لرستان نيز نتايج خوبي كسب نكرد و بدون برد، پس از تيم‌هاي تهران‌الف، خوزستان، بوشهر، مازندارن و فارس در رده‌ي ششم و آخر گروهش ايستاد و چون از سال 1368 مسابقات قهرماني كشور به صورت باشگاهي برگزار شد، لرستان حضور در ليگ دسته دوم ليگ قدس را تجربه نكرد!

در پايان رقابت‌هاي سال 1367، تيم‌هاي تهران ‌الف، گيلان، خوزستان و تهران‌ ب به ترتيب اول تا چهارم شدند و حميدرضا منصوري از گيلان نيز آقاي گل مسابقات شد. (منبع: تاريخ فوتبال لرستان، محمدرضا جايدري: 1384، ناشر: اداره كل تربيت‌بدني لرستان، صص 108-109)

پژوهش: رضا جايدري/ خرم‌آباد

نگاهي به كارنامه فوتبال لرستان در ليگ قدس (دهه 60)
تيم لرستان قبل از بازي با تهران الف در ورزشگاه شهيد شيرودي (امجديه) در ليگ قدس سال 1366 كه در پايان 2-1 به نفع تهران خاتمه يافت

ايستاده از راست: حسين خراطي (بروجرد)، فضل‌الله حيدري (خرم‌آباد)، هدايت علايي (خرم‌آباد)، حسن حسين‌بيگي (خرم‌آباد)، موسي كُركي (خرم‌آباد)، احمد جاودانه (خرم‌آباد)

نشسته از راست: حسن رستمي (خرم‌آباد)، رضا محمدي‌اصل (خرم‌آباد)، حميد فاضل (بروجرد)، غلام‌رضا بيرانوند (خرم‌آباد) و ايرج باباعباسي (خرم‌آباد)

تاریخ ایجاد برخی نهادها و اماکن در خرم‌آباد و لرستان + اولین‌ها

 سبزه‌میدان خرم‌آباد = 1307

 

ایجاد خیابان سپه (از غرب قلعه به سبزه‌میدان) = 1305

 

تاسیس فرمانداری کل لرستان به مرکزیت خرم‌آباد = 1340

 

ارتقا به استانداری لرستان = 1352

 

تاسیس معارف (آموزش و پرورش) لرستان و بروجرد = 1298

 

تاسیس اداره معارف (آموزش و پرورش) خرم‌آباد = 1304

 

تاسیس اولین دبستان در خرم‌آباد (سپه) = 1302

 

تاسیس اولین دبیرستان خرم‌آباد (پهلوی/امام) = 1314

 

تاسیس دانشسرای مقدماتی پسران = 1333

 

تاسیس دانشسرای مقدماتی دختران = 1343

 

ورود اولین خودروها به خرم‌آباد = 1304

 

نشستن اولین هواپیما در خرم‌آباد = 1302

 

ورود اولین تاکسی به خرم‌آباد = 1330

 

افتتاح جاده سراسری (خرم‌آباد- خوزستان) = 1307

 

آسفالت خیابان‌های خرم‌آباد برای اولین بار = 1330

 

تاسیس دانشگاه لرستان = 1356

 

تاسیس دانشگاه آزاد خرم‌آباد = 1365

 

تاسیس دانشگاه علوم پزشکی لرستان = 1370

 

تاسیس دانشگاه جامع علمی‌کاربردی لرستان = 1374

 

تاسیس اداره ثبت احوال خرم‌آباد = 1305

 

تاسیس اداره ثبت اسناد و ملاک در خرم‌آباد = 1312

 

تاسیس اولین دفتر ازدواج و طلاق خرم‌آباد = 1312

 

برقراری اولین پرواز مسافربری هوایی عمومی (خرم‌آباد- تهران) = 1356

 

افتتاح هتل جلب سیاحان (شهرداری) خرم‌آباد = 1344

 

افتتاح هتل شقایق خرم‌آباد (3 ستاره) = 1356

 

ثبت اولین بنای خرم‌آباد در فهرست آثار ملی ایران (سنگ نوشته) = 1344

 

ثبت دومین بنای خرم‌آباد در فهرست آثار ملی ایران (قلعه فلک الافلاک) = 1348

 

ثبت سومین بنای خرم‌آباد در فهرست آثار ملی ایران (پل شاپوری/طاق پل شکسته) = 1354

 

تاسیس اولین شرکت برق در خرم‌آباد (راغبیان) = 1307

 

ورود تلفن به خرم‌آباد = 1308

 

ایجاد اولین سینما (ثابت) در خرم‌آباد (لشکر/شهناز/فلسطین) = 1323

 

دومین سینمای خرم‌آباد (آزیتا/استقلال) = 1348

 

سومین سینمای خرم‌آباد (رنگین کمان) = 1350

 

اولین فیلم کوتاه ساخته شده در خرم‌آباد (توسط دکتر هوشنگ اعظمی ساخته شد) = 1338

 

اولین کتابخانه نوین خرم‌آباد (باشگاه افسران) = 1330

 

اولین کتابخانه عمومی خرم‌آباد (کوروش کبیر/امام جعفر صادق) = 1346

 

انتشار اولین نشریه خرم‌آباد (پاداش/اتحاد/نشریه حزب میهن‌پرستان لرستان) توسط عبدالحسین خرمی = 1321

 

چاپ اولین کتاب در چاپخانه‌های خرم‌آباد (جزوه اشعار صحبت‌الله معینی) = 1325

 

افتتاح اولین شعبه بانک ملی در خرم‌آباد = 1310

 

✍  گردآوری: رضا جایدری

 

✅ منابع:

*  پیشینه ارتباطات و تاریخ مطبوعات خرم‌آباد؛ سیدفرید قاسمی 1387

*  دانشنامک خرم‌آباد؛ سیدفرید قاسمی 1394

*  اسناد مرتبط با خرم‌آباد

 

#کانال تلگرامی خرم آباد قدیم

@khormoaa

تصویرگری بخشی از خیابان شهدا شرقی به سمت خیابان مطهری خرم‌آباد در دهه 60

اوایل دهه 60 وارد دبستان شهید مراد داودی شدم. این دبستان قبل از انقلاب، نمونه ملی شهرزاد نام داشت

محل دبستان تا پایان سال تحصیلی 64-1363 در شمال شرقی میدان شهدا، کوچه شهید بیرانوند و محل کنونی بانک رفاه کارگران قرار داشت

 

علم بهتر است یا ثروت؟

اگر چه هنوز برای پیدا کردن پاسخ این سوال سردرگم هستم اما بعد از انتقال دبستان ما در سال تحصیلی 65-1364 به شمال غربی میدان تختی و تبدیل محل مدرسه سابق دانش‌اندوزی ما به بانک رفاه کنونی، حداقل این را می‌دانم که جایی از این شهر، علم زیر‌پانشین ثروت شد!

به هر روی، درب ورودی دبستان ما داخل کوچه سمت چپ قرار داشت و پس از ورود از درب کوچک آن و عبور از یک راهروی 6-7 متری، به حیاط مدرسه می‌رسیدیم که 3 طرف جنوبی، شرقی و شمالی آن دارای کلاس بود و فقط بخش غربی حیاط به دیوار محدود می‌شد.

قصد ندارم بیش از این به فضای درون مدرسه بپردازم زیرا اکثر خوانندگان مطلب، ممکن است دانش‌آموز این مدرسه قدیمی نبوده و از آن خاطره‌ای نداشته باشند، فقط این نکته را که ذکر می‌کنم که سیستم اطلاع از نام دانش‌آموزان غائب هر کلاس جالب بود:

کلاس‌های مدرسه ما مجهز به آیفون دیواری بودند که به دفتر متصل می‌شد. معاون مدرسه هر روز به جای جلوی درب کلاس آمدن و پرسیدن اسامی غائبین، از طریق آیفون دیواری اسامی دانش‌آموزان غائب را از معلم می‌پرسید و پیام‌های ضروری را به معلم انتقال می‌داد

معلم کلاس اول ما خانم "پورویسه" بود و کلاس ما در قسمت شمال شرقی دبستان قرار داشت.

نکته جالب دیگری که به ذهنم می‌رسد این که بابای مدرسه در سال اول تحصیل من آقای "عیدی حسنوند" نام داشت و دهه ۸۰ که در آموزش و پرورش لرستان استخدام شدم، اولین سال تدریس من مصادف با آخرین سال خدمت عمو عیدی در مدرسه تربیت شد و دست تقدیر ما را پس از گذشت ۲۲ سال همکار کرد!

 

به مطلب اصلی باز گردیم:

چند هفته اول تحصیل، پدرم مرا به مدرسه می‌برد و می‌آورد، اما پس از مدتی به من استقلال داد تا از همان سن، خودم مسیر مدرسه از خیابان شهدا تا خیابان سازمان (معلم) را طی کنم.

البته روزهایی که هوا مساعد نبود و برف می‌آمد یا گلال (رودخانه) طغیان می‌کرد، پدرم به سراغم می‌آمد و چون در راهروی مدرسه منتظرش می‌ماندم، هر گاه می‌رسید با مرحوم "حشمت رشیدی" از هندمندان خرم‌آبادی که مدیر دبستان ما و از دوستان و همکارانش بود، خوش و بشی می‌نمود و بعد دستم را می‌گرفت و سوار ماشین می‌کرد و به طرف خانه می‌رفتیم.

اما اغلب اوقات وقتی ظهر می‌شد و زنگ تعطیلی مدرسه به صدا در می‌آمد، من از مسیر همان کوچه که یک شیر آب‌خوری قدیمی ابتدای آن قرار داشت (یک دهه قبل این آب‌خوری را برداشتند) و از سمت پیاده‌روی شمالی خیابان شهدا به طرف خیابان مطهری و منزل می‌رفتم

کمی بالاتر از مدرسه ما و در بخش جنوبی خیابان شهدا، مطب مرحوم دکتر "عباس الوندی" قرار داشت (بین داروخانه سعدی و میدان شهدا) که اوایل دهه ۶۰ وقتي بیمار می‌شدم معمولا پدرم برای معاينه و درمان، مرا نزد ایشان می‌برد

فروشگاه نساجی مازندران سر کوچه دبستان بود. سمت مقابل شیر آب‌خوری کوچه مدرسه، مغازه فروش کت و شلوار و کمی پائین‌تر، پاساژ جورابی بود که یک قنادی نبش آن قرار داشت

کوچه پائینی مدرسه، کوچه پاساژ پلاسکو بود که هنوز هم هست و از آن مسیر که پائین‌تر می‌آمدی، نرسیده به کوچه مخابرات، مرکز توزیع لوازم لبنی بود.

اکثر اوقات که از آن جا عبور می‌کردم، مشغول تخلیه بار بخصوص کارتن‌های سفيدرنگ بستنی قیفی بودند.

واقعا بستنی‌های قیفی خوشمزه‌ای داشت و چون به صورت عمده می‌فروخت، پدرم از آن‌ها به صورت کارتنی می‌خرید و در فریزر منزل می‌گذاشت

چون بستنی تکی نمی‌فروختند، ما این بستنی‌های خوشمزه را از مغازه‌ای که کنار ساحلی پل شهدا در بخش شمال غربی آن قرار داشت به صورت تکی می‌خریدیم

پیاده‌روی ساحلی گلال در این قسمت، آن زمان بسیار باریک و کم‌عرض بود و گاه به حدود یک متر می‌رسید و برای عبور و مرور افراد مسن و بچه‌ها خطرناک بود و امکان سقوط داخل رودخانه وجود داشت

جالب این که مغازه سوپرمارکتی هم که ما از آن بستنی قیفی‌های خوشمزه را می‌خریدیم حدود ۳۰ متر بالاتر از ساحلی پل قرار داشت

یکی از سرگرمی‌های تابستانه ما در آن سال‌ها آب پاشی به همدیگر بود و هر گاه سرنگ (آمپول) ۲۰ سی‌سی به عنوان اسلحه احتیاج داشتیم از داروخانه‌ای که شمال شرقی پل شهدا قرار داشت می‌خریدیم تا آب‌پاش ما بزرگتر و قوی‌تر باشد!

ساحلي پل شهدا (زمستان 1352)؛ عكاس: اصغر خوشوقت

 

البته چند رفیق موزشکار (واژه لری معادل جِرزن) هم داشتیم که هر گاه کم می‌آوردند، سرنگ‌ها را کنار گذاشته و یا با پارچ آب بقیه را خیس می‌کردند یا نهایتا وقتی سرگرم کشیدن آب با سرنگ از شاه‌جو (نهر) شوا بودیم، ما را داخل آب پرت می‌کردند!

با همکلاسی‌ها از روی پل شهدا عبور می‌کردیم و در ساحلی شرقی گلال و در محوطه جلوی داروخانه‌اي که از آن سرنگ (آمپول) برای آب پاشی می‌خریدیم، داخل فضای حوضچه‌هایی که دهه ۵۰ زمان شهرداری مرحوم "علی‌محمد ساکی" در ساحلی ایجاد شده بود، دقایقی به جست و خیز و بازی مشغول می‌شدیم

سپس دوستانی که منزل‌شان آن‌جا بود از ما جدا می شدند. از طریق کوچه یا امتداد خیابان شهدا به خیابان مطهری وارد می‌شدیم

خاطره‌انگیزترین بخش نوشته من این‌جا و در ابتدای خیابان مطهری قرار داشت!

دو مغازه دوچرخه‌فروشی و پنجرگیری برادران "علوی" کنار هم که معمولا سر و کار ما برای حل مشکلات دوچرخه‌ها یا باد کردن توپ، زیاد به آن‌جا می افتاد!

این مغازه‌ها اکنون به موبایل‌فروشی تبدیل شده‌اند. مقابل آن هم قنادی نریمانی با کلی شیرینی و کیک خوشمزه و مشتری‌های فراوان بود.

پائن‌تر از آن‌جا و نبش پارک موسوم به پارک مثلثی مطهری، فروشگاه شهر و روستا بود که حدود دو دهه است  به شعبه بانک تبديل شده است و به سبک فروشگاه‌های بزرگ امروزی، اجناس مختلف را عرضه می‌کرد

طرف مقابل خیابان، مغازه کوچک مطبوعاتی مرحوم "بیات" بود که گاهی مردم برای خرید نشریاتی مثل هفته‌نامه‌هاي  کیهان ورزشی و دنياي ورزش به قیمت ۵۰ ریال باید صبح یک‌شنبه جلوی مغازه صف می‌بستند!

ضلع سوم سه‌راه و در جنوب خیابان مطهری، سوپرمارکت آقای "مظاهری" قرار داشت

بخش غربی پارک مثلثی مطهری روزهای تعطیل محل فوتبال بازی کردن بچه‌های این محدوده بود و در سمت مقابل آن و در سرق خیابان، ساندویچ‌فروشی آقای "محسن اسدی" از طرفداران بنام پرسپولیس در خرم‌آباد قرار داشت که گاه پاتوق مرحوم "رضا سقایی" هنرمند محبوب لرستانی، مغازه ایشان بود

جنب ساندویچی نیز مغازه دیگری بود که در گذر زمان، مدتی مبل‌فروشی، لوسترفروشی، خنچه عقد، اغذیه‌فروشی شد و کمی بالاتر مغازه بزاری مرحوم حاج "جواد منصوری" از شعرای خرم‌آبادی کنار منزل ایشان قرار داشت

به سه راه وسط مطهری که می‌رسیدیم، سمت چپ مغازه مرحوم "شیرعلی چغلوند" بود. ایشان در گرمای تابستان کلمن قرمزرنگ دوغ را جلوی مغازه می‌گذاشت و چند شیشه نوشابه خالی را هم درون یک ظرف بزرگ آب قرار می‌داد. هر کس ۱۵ ریال می‌داد و خودش درون آب ظرف، شیشه را می‌شست و از کلمن آن را پر می‌کرد

طرف مقابل، مغازه سوپرمارکت مرحوم حاج "عبدالحسین مرادی" و فرزندانش بود که بعدها خشکبار شد قرار داشت و ما معمولا مشتری ایشان برای خرید شکلات، تمر هندی و آجیل بودیم

به سمت بالاتر و مرکز مطهری که می‌رفتی سوپرمارکت مرحوم "جلالیان" و مقابلش تعمیراتی آقای "سربازی" و کمی بالاتر بزازی مرحوم "خلفی" در سمت شرقی خیابان مطهری بود

کوچه بالاتر، سبزی‌فروشی مرحوم "علی‌محمد عبدالهی" و پسرش در محل پیتزافروشی‌های کنونی و در غرب خیابان قرار داشت که تقریبا تمام اهالی مطهری، مشتری سبزی‌فروشی‌اش بودند

* در این نوشتار سعی شد یادی از برخی کاسب های شریف این محله شود و چنانچه نام کسی سهوا از قلم افتاده، پوزش می‌طلبم

 رضا جایدری

کانال_تلگرامی_خرم_آباد_قدیم      khormoaa@

قدمت سکونت در دره تاریخی خرم‌آباد به 54 هزار سال افزایش یافت

سرپرست گروه کاوش باستان‌شناختی غار کلدر اعلام کرد: بر اساس آخرین نتایج کاوش‌های باستان‌شناسی غار کلدر، قدمت سکونت در دره خرم‌آباد به 54 هزار سال رسید.
به گزارش پایگاه خبری یافته، دکتر "بهروز بازگیر" با اعلام این خبر گفت: نتایج کشفیات منحصربه‌فرد هیات مشترک ایرانی-اسپانیایی از کاوش باستان‌شناختی غار کلدر واقع در شهرستان خرم‌آباد، منجر به شناسایی قدیمی‌ترین شواهد فرهنگی از دوره پارینه‌سنگی جدید در ایران شد.
وی افزود: پیشتر بر اساس نتایج به دست آمده از کاوش‌های صورت گرفته توسط دیگر باستان شناسان داخلی و خارجی، قدمت دره‌ی خرم‌آباد اندکی بیشتر از 40 هزار سال تخمین زده می‌شد، ولی نتایج کاوش اخیر، نشان می‌دهد که گذشته از لایه‌های پارینه‌سنگی میانه، تاریخ‌نگاری‌های مطلق به‌دست‌آمده از دانشگاه آکسفورد انگلستان که بر روی نمونه زغال‌های مکشوفه از لایه‌های پارینه‌سنگی جدید غار کلدر انجام گرفته، قدمتی بیشتر از 54 هزار سال دارند.
بازگیر تصریح کرد: این کشفیات که به‌تازگی در قالب مقاله‌ای مفصل در یکی از 10 مجله برتر علوم چند رشته‌ای دنیا (Scientific Reports) انتشاریافته، کشور ایران را در زمره نخستین زادگاه‌های انسان‌های هوشمند (Homo-Sapiens) که توانستند برای اولین بار به قاره اروپا مهاجرت کنند، قرار داد.
به گفته این پژوهشگر موسسه دیرین‌بوم‌شناسی و تکامل اجتماعی بشر کشور اسپانیا، مقاله مذکور حاصل 2 سال مطالعات انجام‌ گرفته بر روی آثار مکشوفه از کاوش باستان‌شناختی غار کلدر است که با مشارکت 19 محقق بین‌المللی و در قالب تفاهم‌نامه علمی مابین موسسه اسپانیایی با پژوهشکده باستان‌شناسی ایران و با همکاری فرانک بحرالعلومی و مولود سادات عظیمی از متخصصان پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری کشور صورت پذیرفته است.
وی افزود: تا به امروز اکثر دانشمندان و متخصصان این دوره، غرب آسیا به‌ویژه منطقه لوانت را محتمل‌ترین خواستگاه و منشأ انسان‌های هوشمندی می‌دانستند که برای نخستین بار موفق شدند به قاره اروپا مهاجرت کنند، اما شواهد به دست آمده از تحقیقات غار کلدر، این فرضیه را که منطقه لوانت تنها مسیر مهاجرتی و یگانه خواستگاه انسان مدرن باشد را مورد تردید جدی قرار داده و نشان می‌دهد که پژوهش‌های بیشتری به‌ منظور بازنگری فرضیه‌های پیشین لازم است.
وی از میان مهم‌ترین محوطه‌های باستانی در منطقه لوانت که تا کنون حاوی قدیمی‌ترین سنگ ابزارهای مکشوفه از انسان‌های هوشمند بودند، به سایت کسار اکیل Ksar Akil (واقع در کشور لبنان) و غار منوت Manot در فلسطین اشاره کرد و اظهار داشت: وجود نهشته‌های باستانی (بیشتر از نیم متر) در لایه زیرین غار کلدر، نشان از سکونت بسیار فراتر از 54 هزار و 400 سال جوامع شکارگر و گردآورنده غذا در این غار را دارد.
بازگیر بیان داشت: با توجه به تاریخ‌نگاری صورت گرفته از غار هومیان که نزدیک‌ترین محوطه تاریخ‌نگاری شده به غار کلدر محسوب می‌شود، شاید بتوان تاریخی نزدیک به 148 هزار سال را برای لایه‌های زیرین غار کلدر خرم آباد (که مربوط به دوره پارینه‌سنگی میانه می‌باشند) متصور شد، هر چند که سال‌یابی مدرن شاید تاریخی قدیمی‌تر یا جدیدتر از هومیان را نشان دهد.

 وی ادامه داد: تا کنون تاریخ مطلق شروع یا پایان هیچ‌کدام از ادوار پارینه‌سنگی ایران (پارینه‌سنگی قدیم، پارینه‌سنگی میانه و پارینه‌سنگی جدید) مشخص نشده بود، لذا نتایج به دست آمده از غار کلدر نقطه عطفی در تاریخ این مطالعات و جایگاه ایران در پژوهش‌های پارینه‌سنگی جهان به عنوان کریدوری مهم برای مهاجرت و پراکنش انسان‌های هوشمند به قاره اروپا محسوب می‌شود.

این پژوهشگر، نتایج گاه نگاری‌های مطلق از لایه 4 غار کلدر را از قدیمی‌ترین تاریخ‌های به دست آمده از دوران پارینه‌سنگی جدید در ایران دانست و عنوان کرد: با استناد به اهمیت‌های برشمرده شده و نظر به جایگاه غار کلدر در مطالعات عمومی سیر تطور انسان مدرن و با توجه به وجود نهشته‌هایی با شواهد فرهنگی مربوط به انسان های نئاندرتال در این محوطه، مذاکرات مقدماتی با طرف‌های اروپایی در خصوص پتانسیل بالای این محوطه برای ثبت جهانی آن انجام گردیده است که با حمایت و پیگیری جدی مسئولین، این مهم نیز دور از دسترس نخواهد بود.

ق️ابل ذکر است غار کلدر در نزدیکی دهستان رباط نمکی، روستای قلعه سنگی (شمال شهر خرم‌آباد) واقع شده است

این اثر در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۳۸۵ با شمارهٔ ثبت ۱۸۷۹۶ به‌ عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است




🔴 جزئیات دیگری در مورد محوطه باستانی کلدر خرم‌آباد

از نخستین زادگاه های انسان هوشمند در جهان

نتایج کاوش باستان شناختی غار کلدر در دره خرم آباد نشان داد این منطقه در زمره نخستین زادگاه‌های انسان‌های هوشمند جهان بوده است که بعدها برای اولین بار موفق به مهاجرت به قاره اروپا شدند.
نتایج کشفیات منحصر به فرد هیات مشترک ایرانی-اسپانیایی از کاوش باستان شناختی غار کلدر خرم آباد به تازگی در قالب مقاله ای مفصل در یکی از 10 مجله برتر علوم چند رشته ای دنیا به نام Scientific Reports انتشار یافت.
مقاله یاد شده حاصل 2 سال مطالعه بر روی آثار کشف شده از کاوش باستان‌شناختی غار کلدر است که با مشارکت 19 محقق بین المللی و در قالب تفاهم‌نامه علمی بین موسسه اسپانیایی با پژوهشکده باستان‌شناسی ایران و با همکاری "بهروز بازگیر"، "فرانک بحرالعلومی" و "مولود‌سادات عظیمی" از متخصصان پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری انجام شد.
تا امروز بیشتر دانشمندان و متخصصان این دوره، غرب آسیا به ویژه منطقه "لوانت" (شرق مدیترانه شامل کشورهای: لبنان، فلسطین، اردن و سوریه) را محتمل ترین خاستگاه و منشاء انسان های هوشمندی می‌دانستند که برای نخستین بار موفق به مهاجرت به قاره اروپا شدند اما شواهد به دست آمده از تحقیقات غار کلدر خرم‌آباد، این که منطقه لوانت تنها مسیر مهاجرتی و یگانه خاستگاه انسان مدرن باشد را مورد تردید جدی قرار داده و نشان می‌دهد که پژوهش‌های بیش‌تری برای بازنگری فرضیه‌های پیشین لازم است.
از میان مهمترین محوطه‌های باستانی در منطقه لوانت که تا کنون محل کشف قدیمی ترین سنگ ابزارهای انسان‌های هوشمند بودند می توان به محوطه کسار اکیل Ksar Akil در کشور لبنان و غار منوت Manot در فلسطین اشغالی اشاره کرد.
نتایج گاه نگاری های مطلق از لایه 4 غار کلدر قدیمی ترین تاریخ‌های به دست آمده از دوران پارینه سنگی جدید در ایران هستند
از دیگر نکات حائز اهمیت حضور نویسندگان سرشناسی همچون پروفسور "اودلد کربونل" باستان‌شناس سرشناس اسپانیایی، پروفسور "جان وندر ماد" دیرین‌شناس شهیر هلندی، پروفسور "مارسل اوت" باستان ‌شناس نامی بلژیکی و پروفسور "'تاماس هیگام" باستان‌شناس و تاریخ‌نگار سرشناس انگلیسی در خرم‌آباد بود که نقش فراوانی در اعتبار بخشیدن و بالا بردن ضریب علمی این پژوهش ایفا کردند
در تاریخ مطالعات پارینه‌سنگی صورت گرفته در ایران، این مقاله از نظر دارا بودن نویسندگان ایرانی و اعتبار انتشاراتی با ضریب اثربخشی 5.228 در رده بندی مجلات علمی دنیا، بالاترین جایگاه را در تحقیقات پارینه‌سنگی ایران به خود اختصاص داد.
جایگاه غار کلدر خرم‌آباد در مطالعات عمومی سیر تطور انسان هومو ساپین (انسان مدرن) و وجود نهشته‌هایی با شواهد فرهنگی مربوط به انسان‌های نئاندرتال (انسان نخستین و تنومند که نسل آنها 28 هزار سال قبل منقرض شد اما آمیزش‌هایی با انسان‌های هوشمند داشتند) در این محوطه، باعث شد مذاکرات مقدماتی برای ثبت جهانی کلدر با طرف های اروپایی انجام شود

 ب️ا حمایت و پی‌گیری مسئولین، ثبت جهانی محوطه باستانی کلدر خرم آباد دور از دسترس نخواهد

اولين ارتشبد و اولين سپهبد ايران چه كساني بودند؟/ آموزش درجه‌هاي نظامي

براي اين پست، مطلبي آموزشي در ارتباط با درجات نظامي قرار مي‌دهم، شايد كسي علاقه‌مند بود مطالبي در اين زمينه‌ بياموزد.

 

رده‌بندي جهاني درجه‌هاي نظامي(از رتبه ۱ تا ۲۱) و علامت‌هاي نصب شده توسط نظاميان ارتش ايران:

 

علامت

درجه

رده

لا و يك خط بالاي آن روي بازو

سرباز سوم(بي‌سواد)

1

لا و دو خط بالاي آن روي بازو

سرباز دوم(سیکل)

2

لا و سه خط بالای آن روي بازو

سرباز يكم(ديپلمه)

3

سه خط روی آستين(مچ)

سرجوخه

4

آرم ۸ روي بازو

گروه‌بان سوم

5

دو ۸ بالای هم روي بازو

گروه‌بان دوم

6

سه ۸ بالای هم روي بازو

گروه‌بان يكم

7

سه ۸ و يك خط زير آن‌

استوار دوم

8

سه ۸ و علامت مساوي‌زير آن

استوار يكم

9

يك ستاره كوچك روی شانه

ستوان سوم

10

دو ستاره كوچك روی شانه

ستوان دوم

11

سه ستاره كوچك روی شانه

ستوان يكم

12

چهار ستاره كوچك روی شانه

سروان(كاپيتان)

13

يك ستاره بزرگ روی شانه

سرگرد(ماژور)

14

دو ستاره بزرگ روی شانه

سرهنگ دوم

15

سه ستاره بزرگ روي شانه

سرهنگ(كُلنل)

16

آرم جمهوری اسلامی(الله)

سرتيپ دوم

17

آرم (الله) و يك ستاره كوچك

سرتيپ

18

آرم (الله) و دو ستاره كوچك

سرلشكر

19

آرم (الله) و سه ستاره كوچك

سپهبُد

20

آرم (الله) و چهار ستاره كوچك

ارتشبُد

21

 

تا درجه استواری، علامت درجه روي بازو نصب مي‌شود. از درجه‌ي ستوان سومي به بالا، درجه‌ها روي شانه‌ نظاميان نصب شده و فرد نصب كننده افسر تلقي خواهد شد. مثلاً ستوان سوم، یک ستاره‌ی كوچك روي شانه‌ي راست و يكی روی شانه‌ی چپ نصب مي‌كند.

ترفيع در درجه‌ها هر ۴ سال يك‌بار صورت مي‌پذیرد. فقط از درجه‌ي سرهنگ دومی به سرهنگ(سرهنگ تمام) این مدت ۳ سال است.

از درجه‌ي سرهنگ به بالا در ارتش ايران از واژه «امير» و در سپاه از كلمه‌ي «سردار» استفاده مي‌شود.

اين واژه‌ها جايگزين كلمه‌ي تيمسار (ژنرال) كه قبل از انقلاب به كار مي‌رفت گرديده است.

جالب اين‌ كه در دوره‌ي رضاشاه، استفاده از دو اسم سردار و امير براي افراد ممنوع شد! بر همین اساس در خرم‌آباد افرادي نظير سردار (جهانگير) توكلي، سردار (بهرام) طولابي، سردار (حسين) غلام‌رضايي، امير (ايرج) رستمي، امير (نامدار) عيلامي... مجبور به تعويض نام خود شدند!

***

 پس از تشكيل ارتش منظم در دوران حكومت رضاخان، حدود ۱۵۵ نفر تا پيروزي انقلاب به درجه‌ي سپهبدي رسيدند.

اولين ايشان، سپهبد احمدآقا اميراحمدي(قصاب لرستان) است كه در تاريخ يكم فروردين ۱۳۰۸ خورشيدي به پاس سركوب‌ مخالفینی چون اسماعيل‌آقا سيميتقو، ميرزا كوچك‌خان جنگلي، شيخ خزعل و به خصوص جریانات طوايف لرستان، مفتخر به کسب عنوان اولين سپهبد ايران شد و اتفاقاً كتاب خاطراتش نيز با همين عنوان به چاپ رسيد!

از زمان تشكيل ارتش منظم در ايران تا پيروزي انقلاب حدود هزار نفر نيز درجه سرتيپي تا ارتشبدی داشتند.

 10 سپهبد اول ايران به ترتيب عبارتند از:

احمد اميراحمدی، محمد شاه‌بختی(زکریا)، مرتضي يزدان‌پناه، محمد نخجوان(امير موثق)، امان‌الله جهان‌بانی، علی رزم‌آرا، علي‌اصغر نقدی، فرج‌الله آق‌اولی، فضل‌الله زاهدی و عبدالله هدايت.

عبدالله هدايت در يك مهر ۱۳۳۷ خورشيدي به عنوان اولين ارتشبد ايران برگزيده شد. پس از پيروزي انقلاب، تفويض درجات نظامي محدود به سرلشكر (رتبه ۱۹) شد و حداكثر درجه سرلشكري براي فرمانده‌ي كل سپاه پاسداران، فرمانده‌ي كل ارتش و همچنين فرمانده ستاد کل نيروهاي مسلح در نظر گرفته شد. فقط شهيد صياد شيرازي، با يك درجه تشويق به پاس شهادت، تنها سپهبد نيروهاي مسلح پس از انقلاب محسوب می‌شود. (تا زمان انتشار این مطلب)

همان‌طور كه عنوان شد عبدالله هدايت در سال ۱۳۳۷ به عنوان اولين ارتشبد ايران و رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران منصوب شد. در آن دوره، درجه‌ي ارتشبدي، تحميلي بود كه مستشاران آمريكايی به ارتش ايران وارد آوردند.

ارتقاء درجه‌ي ارتشبدي به هدايت موجب رنجش عده‌اي از اميران ارتش نظير سپهبد يزدان‌پناه و سپهبد اميراحمدي (كه ۲۹ سال در درجه‌ي سپهبدي باقي مانده بود) گرديد.

هنگام طرح لايحه‌ی مربوط به آن در كميسيون مجلس سنا، اميراحمدي در حالي كه قسمتي از لباس خورد را درآورده بود، جاي چندين گلوله را به سناتورها نشان مي‌داد و ادعا داشت كه اين درجه بايد از آن او باشد! يزدان‌پناه با اعتراض شديد عنوان نمود: در زماني كه من درجه‌ي سرتيپي داشتم، عبدالله هدايت ستوان دوم بوده است. حال چگونه از لحاظ درجه بايد بر من ارشديت داشته باشد؟! (منبع: روزشمار تاريخ ايران، باقر عاقلی)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارتشبد عبدالله هدايت فرزند غلام‌علي هدايت، مردي صحيح‌العمل، سليم‌النفس و وطن‌پرست بود كه معمولاً با آمریکایی‌ها در راه رسيدن به مقاصدشان در ايران مخالفت می‌نمود. به همين سبب  ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ از رياست بزرگ ارتشتاران بازنشسته و سناتور شد.

وي ۶ شهريور ۱۳۴۱ به تحريك آمريكايي‌ها از سوي رژيم شاه بازداشت شد و ۲۲ فروردين ۱۳۴۷ به سن ۶۹ سالگي درگذشت. (منبع: خاندان‌های حكومتگر در ايران، باقر عاقلی)

تا زمان پيروزي انقلاب ۱۹ نفر شامل: عبدالله هدايت، عبدالحسين حجازی، بهرام آريانا، فتح‌الله مين‌باشيان، جعفر شفقت، فرج‌الله رسايي، فريدون جم، سعید اعزازی، غلام‌علی اويسي، نعمت‌الله نصيري، غلام‌رضا ازهاری، رضا عظيمي، محمد خاتمي، فضائل تدين، حسين فردوست، عزت‌الله ضرغامي، حسن طوفانيان، محمد هوشيار و عباس قره‌باغی (آخرين ارتشبد ايران) موفق به رسيدن تا درجه‌ی ارتشبدی شدند.

از اين جمع، یک نفر (رسایی) از نیروی دریایی، ۴ نفر از نیروی هوایی و بقیه از نیروی زمینی ارتش بودند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از لرستانی‌ها، تا كنون غير از سپهبد نصرالهی، سپهبد آذربرزين و سرلشكر بهاروند، هنوز كسی به درجه‌ي بالاتر از سرتيپي نرسيده است.

البته قبل از پيروزي انقلاب، پس از درجه سرهنگ، درجه سرتيپ تمام بود زیرا درجه سرتیپ دوم وجود نداشت و لذا اكنون درجه سرتيپ تمام معادل درجه سرلشكر قبل از انقلاب محسوب مي‌شود.

سرلشكر بهاروند سال ۱۳۴۲ رئيس دادگاه عالي ويژه اداره‌ی دادرسي ارتش ايران بوده است و بيش از اين اطلاعاتي در خصوص او در دست نيست.

 

سپهبد "عبدالمجيد نصرالهی" سال ۱۲۸۷ در منطقه هزار جریب از توابع بروجرد لرستان به دنيا آمد. وی اصالتاْ از طایفه‌ی دالوند تیره‌ی جشنیان و از عموزاده‌هاي خاندان "پورپرويز" است.

وي سال  ۱۳۰۹ وارد دانشكده افسري شد و در سال ۱۳۱۱ فارغ‌التحصيل گرديد. سال ۱۳۲۵ درجه سرهنگي، سال ۱۳۳۲ درجه سرتيپي، سال ۱۳۳۷ درجه سرلشكري و سال ۱۳۴۱ درجه سپهبدی دريافت كرد.

سپهبد نصرالهي فرمانده سپاه غرب و فرمانده ارتش يكم نيز شد. سال ۱۳۴۳ با سمت معاونت نيروي زميني ارتش بازنشست گرديد.

پس از بازنشستگي قريب ۳ سال يعني تا سال ۱۳۴۶ استاندار سيستان و بلوچستان بود. سرانجام ۱۲ تير ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.

 

سپهبد عبدالله (شاپور) آذربرزين نيز كه پدرش نظامي بود سال ۱۳۰۸ در خرم‌آباد به دنيا آمد.

وي پس از پيروزي انقلاب اسلامی از ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ تا ۶ اسفند ۱۳۵۷ رئیس ستاد نیروی هوایی ملی ایران بود و پس از آن به انگليس و به آمريكا رفت و در بورلی هیلز کالیفرنیا اقامت گزيد و سرانجام آبان‌ماه ۱۳۹۴ درگذشت.

 

از نظاميان لرستان پس از انقلاب كه موفق به رسيدن تا درجه سرتيپي (معادل سرلشكري قبل از انقلاب) شده‌اند مي‌توان به سردار سرتيپ "عبادالله عبدالهي" اهل دلفان كه از اسفند ۱۳۹۲ تا كنون فرمانده قرارگاه سازندگي خاتم‌الانبياء است و سردار سرتيپ "روح‌الله نوري" فرمانده سپاه ثارالله كرمان و فرمانده سابق تيپ ۵۷ سپاه لرستان در دهه‌ ۶۰ اشاره كرد كه اهل ازنا لرستان است.

 

همچنين گفته مي‌شود امير سرتيپ "كيومرث حيدري" فرمانده نيروي زميني ارتش نيز اصالتا اهل دلفان لرستان و متولد ۱۳۴۳ در هرسين كرمانشاه است و امير سرتيپ "اسدالله حيدري" نيز متولد ۱۳۲۳ در خرم‌آباد است كه اكنون رئیس کانون بازنشستگان نیروهای مسلح ايران مي‌باشد.

 پژوهش: رضا جايدري

* توضيح: اين مطلب خرداد ۱۳۸۷ در وبلاگ منتشر شده و اينك با اطلاعات تكميل‌تر بازنشر می‌شود.

ماجرای مرگ يك هنرمند و نجات معجزه‌آساي يك هنرمند ديگر لرستاني

استاد پیرولی کریمی فرزند بارانی سال 1303 در منطقه ده‌پیر خرم‌آباد متولد شد و در نوجوانی زیر نظیر اساتیدی چون همت‌علی سالم به نواختن کمانچه روی آورد و از خوانندگان و نوازندگان مطرح خرم‌آباد در دهه 30 شد

روز 17 اردیبهشت 1340 در حادثه‌ای و بر اثر یک سوتفاهم، مرحوم قوچ‌علی راج از دیگر نوازندگان شهیر کمانچه لرستان با تفنگ به سمت مرحوم پیرولی شلیک کرد که باعث اصابت گلوله به وی و نیز به یدالله مطرب شد و هر دو نفر کشته شدند

مرحوم پیرولی به بهداری منتقل شد و توسط دکتر محجوبی مورد عمل جراحی قرار گرفت.

عکس زير یک روز پس از آن حادثه است و به گفته آقای باقر درافشان، مرحوم پیرولی که قطعات موسیقی ناتمامی داشت در این لحظات هنگامی که دکتر محجوبی مچ دست او را گرفت تا نبضش را بگیرد، او نیز دست دکتر را محکم فشرد و با صدایي نحیف گفت: دکتر هر چه بخواهی به تو می‌دهم، نگذار بمیرم

متاسفانه با وجود تلاش‌های دکتر محجوبی، روز 21 اردیبهشت 1340 پیرولی درگذشت

پیکرش را حدود 70 متر بالاتر از گنبد خضر دفن کردند، جایی که بعدها مرحوم علی‌رضا حسینخانی نیز در این بخش آرامستان خضر به خاک سپرده شد

آقای باقر درافشان سال 1387 با مرحوم قوچ‌علی راج مصاحبه ای یک ساعته داشت که از این گفتگو توسط آقاي مهرداد زرين‌جويي كارمند ميراث فرهنگي لرستان فیلمبرداری شد

 

مشروح واقعه و گفته‌های مرحوم راج (دایی ناتنی استاد فرج علی‌پور) در خصوص آن واقعه به این شرح است:

بین من و مرحوم پیرولی را عده‌ای نامرد بر هم زدند و با آوردن و بردن حرف، آتش دشمنی را شعله‌ور کردند

روزی (17 اردیبهشت 1340) یکی از اهالی شهر به من گفت چه نشستی که پیرولی قصد کشتنت دارد و مقدمات آن را هم فراهم کرده و گفته پول خونش را هم آماده کرده‌ام!

من (قوچ‌علی) نیز که راستش اندکی ترسیده بودم، تفنگ برداشتم و از راه پشت بام منزل در پشت بازار به سمت منزل پیرولی رفتم و دیدم که وی بخش زیادی از اساس منزلش را وسط حیاط ریخته و دارد بقیه را هم جمع می‌کند تا از آن‌جا برود؛ به همین دلیل بیشتر شک کردم که نکند تهدید او راست باشد. یدی (یدالله) که مشغول کمک به مرحوم پیرولی بود مرا دیده بود و به او اطلاع داد.

راج در ادامه گفت: در این لحظه، یدی که ترکه‌ای در دست داشت از پشت سر به من نزدیک شد و من که سایه او را دیدم برگشتم و از ترس دستپاچه به سرش شلیک کردم.

با فریادهای یدی که زخمی شده بود، پیرولی به سرعت به سمت یخ‌دان قدیمی خانه‌اش رفت تا اسلحه بردارد و من که بیشتر ترسیده بودم، به داخل حیاط و سمت او رفتم و وقتی قصد داشت اسلحه بردارد، دستش را نشانه گرفتم اما گلوله از كنار دستش رد شد و به زیر شکمش اصابت کرد و نقش بر زمین شد؛ من هم که خیلی ترسیده بودم به سرعت فرار کردم.

وی ادامه ماجرا را این طور در فیلم بیان می‌کند: پس از فرار مدتی در چاله های اطراف شهر و بعد به قبرستان خضر رفته و درون یک لحد (به لري: لحك) مخفی شدم. بین راه به یکی از نزدیکانم گفتم که کجا می‌روم. چند روز داخل آن لحک بودم و آن شخص شب‌ها برایم اندکی آب و غذا می آورد و روزی که پیرولی را برای دفن آوردند، او را دقیقا در قبری نزدیک مخفی‌گاه من به خاک سپردند.

قوچ‌علی راج افزود: در مراسم خاکسپاری تهدیدهای دوستان و اطرافیان پیرولی را براي تقاص شنیدم. پس از آن تا تاریکی هوا آن‌جا ماندم و وقتی قصد داشتم از مسیر کوچه‌باغ خضر به آب چم‌چقل بزنم، دو چوپان مرا دیدند و فریاد زدند که این همان ضارب است؛ به ناچار با آن‌ها درگیر شدم که یکی از آن‌ها فرار کرد و دیگری را همان‌جا بستم و به آب زدم و به منزل یکی از آشنایان در خیرآباد رفتم. چون چند روز داخل لحد بودم، بدنم به شدت بو می‌داد. پس از استحمام، ساعت 4 صبح از مسیر چمشک، گچ‌گچان و شهبازان ابتدا به اندیمشک رفتم و پس از مدتی به خرمشهر و از آن‌جا هم تهران رفتم.

وی ادامه داد: در تهران یک استوار همشهری خودمان را دیدم و او که ماجرای مرا می‌دانست به من گفت از این‌جا تکان نخور تا بروم و جایی امن برایت پیدا کنم اما لحظاتی بعد با تعدادی مامور برگشت و مرا دستگیر کردند!

پس از برگزاری دادگاه با پادرمیانی شماری از خرم‌آبادی ها مثل مرحوم علی امین (کارمند ثبت احوال) و حاج محمدعلی جایدری، بالاخره با پرداخت دیه، رضایت و عمر دوباره گرفتم در حالی که از آن اتفاق ناخواسته بسیار متاثر بودم به ناچار خرم‌آباد را ترک کرده و ساکن اندیمشک شدم.

وی به نکته جالبی اشاره می‌کند: در بخشی از اندیمشک به یاد محله پشت‌بازار خرم‌آباد، محله‌ای به نام پشت‌بازار ایجاد کردم!

قابل ذكر است مرحوم "قوچعلی راج" 2 دی 1392 به سن 87 سالگی درگذشت و در اندیمشک به خاک سپرده شد.

 

18 اردیبهشت 1340  بهداری خرم‌آباد

استاد پیرولی کریمی 3 روز قبل از مرگ روی تخت بهداری

🔴 از راست:

1. ابوالفتحی (پرستار بهداری)

2. دکتر مصطفی محجوبی (جراح/ که اکنون در تهران روزگار می‌گذراند و سال 1356 مدتی سرپرست دانشگاه لرستان تازه‌تاسیس بود)

3. علی کریمی (ایستاده/ برادر مرحوم پیرولی که سال 1357 درگذشت)

4. سیدمحمود موسوی‌نژاد (خبرنگار/ اکنون ساکن لواسان تهران است)

خيابان سازمان خرم‌آباد

خیابان سازمان به موازات خیابان شهید مطهری خرم‌آباد و در بخش شرقی آن واقع است

اراضی این محدوده موسوم به شوا (شاه‌آباد) در دهه 30 به مالکیت شخصی به نام "علی مرشدیان" درآمد. مرشدیان از ارتشی های غیربومی بود که فعالیت اقتصادی هم داشت

بنای اکثر ساختمان‌های این خیابان از دهه 30 با خرید زمین توسط مردم از مرشدیان صورت گرفت و قبل از دهه 30 فقط 2 ساختمان در این محدوده وجود داشت

نیروهای آمریکایی در اراضی این محدوده، بذر خرمالو کاشته بودند و برخی منازل این خیابان اکنون درون حیاط دارای درختان خرمالو یا انار هستند

همچنین در سند مالکیت منازل این‌جا قید شده بود که آب حوض منازل از طریق لوله‌های داخل نهرهای شرقی و غربی خیابان سازمان تامین شود. از دهه 70 شرکت آبفا به دلیل پایین آمدن سطح آب نهر، اقدام به جمع آوری لوله ها از درون نهر نمود

این خیابان دهه 30 به نام "ثریا" (همسر دوم محمدرضا پهلوی) نام بردار بود. از آغاز دهه 40 چون ساختمان سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) به انتهای این خیابان منتقل شد، نام خیابان به صورت غیررسمی به "سازمان" مشهور گردید. پس از پیروزی انقلاب نام خیابان به "امت" تغییر یافت و از دهه 60 به "معلم" مشهور شد

نکته جالب توجه این که:

ساختمان قدیمی ساواک تا سال 1391 در این محدوده پابرجا بود (بعد از انقلاب مدت‌ها مدرسه‌های دخترانه و پسرانه شد). مقر ساواک تا پایان دهه 40 این‌جا قرار داشت و از دهه 50 به منوچهرآباد انتقال یافت

جالب این که دهه 40 نیز منزل دکتر "هوشنگ اعظمی" فرزند مرتضی‌خان اعظمی و نوه مردان (علی‌مردان) بیرانوند که پزشکی مردمی، خیر و مبارز بود، در مرکز همین خیابان و نبش کوچه سوسن قرار داشت

دکتر اعظمی به خاطر مزاحمت‌های متعدد ساواک در همسایگی‌اش، اوایل دهه 50 منزل مسکونی خویش را به مرحوم حاج "اسدالله ساکی" فروخت و از این خیابان زیبا و قدیمی خرم‌آباد که بین‌النهرین (میان دو نهر) قرار داشت، نقل مکان کرد.

نکته قابل ذکر این که نهر شرقی این خیابان حدود سال 1370 با خاک پر و به معبر تبدیل گردید. باقی‌مانده نهر نیز اواخر دهه 80 به خاطر خروج این خیابان زیبا از بن‌بست، به جاده تبدیل شد

ساختمان سابق ساواک نیز که توسط مالک شخصی بعد از انقلاب آن، وقف شده بود از سال 1392 به طور کامل تخریب گردید. بسیاری از منازل این خیابان نیز در حال تبدیل شدن به آپارتمان‌های چند طبقه هستند و متاسفانه مالکان آنها بدون عقب‌نشینی بنا، اقدام به قطع درختان کهن‌سال و زیبای خیابان با عمری حدود 60 سال می‌نمایند!

  رضا جایدری

کانال خرم آباد قدیم   @khormoaa

ساختمان ساواک خرم‌آباد در دهه 40 واقع در سراب شوا

و انتهای خیابان سازمان که سال 1392 تخریب شد

سادات ساكن خرم‌آباد قبل از دوره پهلوي

در بررسي نسب‌شناسي سكنه خرم‌آباد همان طور كه در مطالب پيشين ذكر كردم، 4 دوره مهاجرت عمده از دوره پهلوي تا انقلاب اسلامي ديده مي‌شود.

اينك در اين مطلب به منظور بررسي سادات  شهر خرم‌آباد، از تقسيم‌بندي زماني سادات ساكن اين شهر به قبل از دوره پهلوي (تا سال 1303) و بعد از اين دوره استفاده مي‌كنم.

در تقسيم‌بندي سادات ساكن شهر خرم‌آباد از عصر قاجار و قبل از آن، مي‌توان سادات قديمي خرم‌آباد را به 7 شاخه در قالب 5 مجموعه تقسيم كرد:

 

1- سادات مهاجر از ميان‌كوه (مينه)

اين دسته قديمي‌ترين سادات ساكن شهر خرم‌آباد هستند كه قدمت حضور آن‌ها به عصر صفويه و شايد از بدو تاسيس شهر جديد خرم‌آْباد در دامنه‌هاي سفيدكوه و حدفاصل قلعه فلك‌الافلاك تا كوه غربي شهر مي‌رسد.

اجداد آن‌ها در قرون گذشته به خرم‌آباد آمده و نزديكي مقبره زيد بن علي (ع) و در بخش شمالي آن ساكن شدند. در اسناد قديمي مربوط به 2 و 3 قرن پيش از كوچه‌اي به نام كوچه سادات در محله زيد بن علي (ع) خرم‌آباد نام برده شده است.

رفته رفته با افزايش جمعيت شهر و نيز سادات ساكن در اين محله، فرزندان 2 شاخه عمده آن‌ها به كوچه‌اي در پشت بازار (قاسم‌وندها) و دسته ديگر به كوچه سادات در درب دلاكان (طاهروندها) مهاجرت كردند و بعدها نيز برخي ديگر از اقوام آن‌ها نيز كه به خرم‌آباد آمدند در جوار آن‌ها سكني گزيدند.

بدين ترتيب 3 محل عمده زندگي سادات مهاجر از ميان‌كوه (دره سيدها) به خرم‌آباد در اين 3 نقطه تمركز يافتند.

 

 2و3- سادات جزايري و بحرالعلومي

اين دسته پس از سادات ميان‌كوه، قديمي‌ترين سادات شهر هستند. بر اساس اظهارات سيد محسن امامي (1) جد سادات جزايري خرم‌آباد به نام "مير سيدعلي" فرزند "مير سيد عزيزالله" سال 1110 قمري برابر با 1077 هجري خورشيدي به دعوت علي‌مردان‌خان والي (2) به خرم‌آباد مي‌آيد و ساكن مي‌شود. فرزندان مير سيد علي از جمله: سيد عزيزالله، سيد محمدصادق، سيد حسن و سيد مرتضي، نسل در نسل تا حدود سال 1249 امام جمعه خرم‌آباد بودند.

از اين سال "سيد محمدصادق" امام جمعه كه اصالتاً اهل بهبهان بود، به عنوان امام جمعه خرم‌آباد منصوب شد. سيد محمدصادق كه از او فرزندي بر جاي نماند، فروردين 1270 خورشيدي درگذشت و پس از او سيد محمدباقر خواهرزاده‌اش (جد سادات بحرالعلومي) امام جمعه خرم‌آباد شد. (3)

همچنين شماري ديگر از سادات جزايري سال‌ها بعد و از دوره زنديه تا قاجاريه ساكن خرم‌آباد شدند. از آن جمعه اجداد مرحوم "سيد ابوتراب جزايري" (1325-1252) بودند كه عموزاده‌هاي ميرسيد علي، جد اعلاي شاخه اول جزايري‌هاي ساكن خرم‌آباد به شمار مي‌روند. (4)

 

4- سادات عرب

دسته ديگر سادات خرم‌آباد سادات موسي عرب (عرب‌زاده) هستند. مرحوم حميد ايزدپناه در صفحه 182 كتاب "تاريخ جغرافيايي و اجتماعي لرستان" آورده است كه اجداد سادات عرب خرم‌آباد از طايفه خُرسان نجف اشرف بوده‌اند.

گفته مي‌شود 2 برادر به نام‌هاي سيدقاسم و سيدمحمود فرزندان سيدسليمان، دوره پادشاهي فتح‌علي‌شاه قاجار ابتدا به كرمانشاه مي‌آيند و از آن‌جا به همدان مي‌روند كه پس از مدتي سيدمحمود در همدان مي‌ماند و اينك سادات بطحائي از نسل او هستند و سيد قاسم نيز به خرم‌آباد مهاجرت مي‌كند.

سه فرزند سيدقاسم به نام‌هاي سيدعباس (جد خانواده فرخجسته)، سيد احمد (جد سادات احمدي‌نژاد) و سيد الياس (جد سادات عرب، عرب‌زاده و آراسته) اكنون نيز در خرم‌آباد بازماندگاني دارند.

 

5- سادات تفرشي

جد اعلاي اين خاندان "ميرزا سيد رضا" (1276-1210) باني كارونسراي بخش جنوب غربي ميدان بزرگ (پشت بازار) كه اكنون موسوم به بازار طلافروشان است) سال 1249 و در اواسط دوران پادشاهي ناصرالدين‌شاه به خرم‌آباد مي‌آيد و در دستگاه عمادالدوله ابتدا به عنوان پيشكار و مستوفي مشغول كار بود و بعدها نايب‌الحكومه بروجرد شد.

ميرزا سيدرضا 4 فرزند پسر به نام‌هاي سيد عزيزالله (جد خانواده‌هاي ستوده)، سيد تقي (جد سادات ميرآقايي)، سيدحسين (جد خانواده‌هاي رفيعي) و سيد احمد (جد خانواده‌هاي وزيري) داست كه بازماندگان رفيعي و وزيري بعضاً ساكن بروجرد هستند. (5)

 

6و7- سادات كشفي

دسته ديگر سادات خرم‌آباد تا عصر قاجار، كشفي‌ها هستند. جد اعلاي آن‌ها سيدمحمود (متوفي 1297 خورشيدي) فرزند سيد مهدي اواسط حكومت ناصر‌الدين‌شاه به خرم‌آباد مهاجرت كرده است و كوچه‌اي نيز به نام بناري (سربالايي سرازيري) آقا محمود در محله درب دلاكان به نام وي نام‌بردار بود.

برخي معتقدند وي از سادات كشفي بروجرد بوده كه به خرم‌آباد مهاجرت كرده و شمار ديگري وي را ساكن نجف و مهاجر به خرم‌آباد ذكر كرده‌اند. از وي 3 فرزند پسر به نام‌هاي سيد ابوطالب، سيد رحيم و سيد كريم بر جاي ماند كه اكنون نيز در خرم‌آباد بازماندگاني دارند.

البته دسته ديگري از سادات كشفي نيز عصر قاجار در خرم‌آباد سكونت داشته‌اند كه با اين شاخه از سادات كشفي نسبتي ندارند و از آن جمله سيد عبدالله فرزند سيد نورالدين بوده است كه برخي نام خانوادگي كشفي و شماري ديگر كشفي‌نوري دارند.

 

اين بخشي از پيشينه سادات ساكن خرم‌آباد قبل از دوره پهلوي بود كه اميدوارم در آينده فرصتي فراهم شود و مطلب را كامل‌تر نمايم.

پژوهش: رضا جايدري

 _________________________________

پي‌نويس:

(1). سيد محمد امامي فرزند سيد محمد امام جمعه معروف به آقا صغير (متوفي 1311) را چند سال قبل در قبرستان خضر هنگام شركت در يك مراسم ختم مشاهده كردم. وي ساكن امريكاست و آن زمان سفري به خرم‌آباد داشت. همچمنين سيد احمد امامي برادر بزرگ‌تر ايشان را نيز سال بعد ملاقات و در اين خصوص باز هم پرس‌و‌جو نمودم كه ايشان نيز اظهارات برادرشان را تاييد كردند.

(2). بر اساس نوشته‌هاي موجود در ديواره مقبره امام‌زاده زيد بن علي (ع) اين بنا سال 1084 خورشيدي توسط علي‌مردان‌خان والي يك بار ديگر مرمت شده است.

(3).http://yaftenews.ir/introduction/lorestan-old-pictures/3001-alexa-google-yahoo726.html

(4). شاخه ديگري از جزايري‌هاي ساكن خرم‌آباد نظير حجت‌الاسلام سيدجواد جزايري (1344-1257) وس يد جعفر (1320-1262) فرزندان سيدحسين نيز دوره رضاشاه از شوشتر به خرم‌آباد آمدند.

(5). مرحوم قدرت‌الله مومني (1394-1306) كه اجدادش دوران ناصرالدين‌شاه از تفرش به خرم‌آباد آمده‌اند نقل مي‌كرد كه جد اعلاي آن‌ها به نام زين‌العابدين با ميرضا سيدرضا نسبت دايي و خواهرزاده داشته و ميرضا سيدرضا نيز به سبب مرادوده زين‌العابدين با خرم‌آبادي‌ها به خرم‌آباد مهاجرت كرده ‌است. پرفسور علي دلاور نيز و خانواده دلاوري خرم‌آباد نيز عموزاده‌هاي مرحوم مومني هستند.

اولین طبیب خرم‌آبادی در عصر قاجار

شاید جالب باشد بدانید که اولین طبیب خرم‌آبادی فردی به نام "حسن عیلامی" بوده است.

تا قبل از دوره پهلوي، تمامي طبيبان خرم‌آباد از كليمي‌ها (يهوديان) ساكن اين شهر بودند. فقط از ميرزا مصطفي‌خان حكيم (متوفي 1279 خورشيدي) كه نام 24 متري حكيم‌آباد برگرفته از ساختمان محل طبابت اوست و طبيبي غيربومي بومي بود، در اسناد و منابع دوره قاجار به عنوان تنها حكيم مسلمان اين شهر ياد شده است.

 

اما اولين طبيب بومي خرم‌آبادي‌الاصل در عصر قاجار كيست؟

حسن عيلامي فرزند ملا حسین و بی‌بی سکینه حدود سال 1255 هجری خورشیدی در خرم‌آباد لرستان به دنیا آمد. پدر وی اصالتاً از ساکی‌های ساکن خرم‌آباد بود.

حسن در نوجوانی عازم عثمانی شد و مدت‌ها در بیمارستان‌های استانبول و شهرهای مختلف مصر دستیار پزشکان آن‌جا می‌شود.

وی پس از سا‌ل‌ها کسب تجربه در دستياري طبابت پزشكان آن ديار، با داشتن مدرکی معتبر از عثمانی، دوران حکومت احمدشاه قاجار به ایران باز می‌گردد و با داشتن مجوز در آبادان مطب دایر می‌نماید.

مطب وی تا اواسط دوران حکومت رضاشاه در محل کنونی خیابان امیری جنب سینما شیرین نزدیک بازار کویتی‌هاي آبادان قرار داشت.

حکیم حسن عیلامی زمان حضور در عثمانی با دکتر امیرخان اعلم (1340-1255) آشنا شد و با وی که طبیب مخصوص احمدشاه و در اواخر دوره رضاشاه نیز رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه تهران بود، رفاقت و مراوده داشت. حكيم حسن مدتی نیز در تهران با وی همکاری می‌کرد.

مرحوم حسن عیلامی دو همسر داشت که همسر اولش بی‌بی نبات دزفولی بود و از او یک پسر به نام عبدالحسین‌خان و دو دختر به نام‌های فاطمه و سارا داشت. عبدالحسین سال 1315 با خانم خسروی ازدواج کرد که 3 پسر و 4 دختر آن‌ها همگی ساکن آمریکا شدند.

سارا دختر حکیم حسن عیلامی همسر "برهان زمان‌پور" (1389-1300) فرزند حاج اسدالله زمان‌پور (زماني) بانی حمام حاجی اَسَلا در درب‌دلاکان خرم‌آباد (حدود کنونی زورخانه طیب) بود.

فاطمه دختر بزرگ حكيم نیز همسر نورالله فروغی (1372-1281) پسر دیگر حاج اسدالله و از سیاستمداران و روزنامه‌نگاران دهه ۲۰ خرم‌آباد بود.

حکیم از همسر دومش به نام گشسب‌بانو سگوند فرزندی نداشت.

مرحوم حکیم حسن یک برادر به نام میرزا "محمد عیلامی" (1337-1271) داشت که معلم بود. وی خواهری هم به نام فرخ داشت که همسر اول حاج اسدالله زمان‌پور (1323-1246) از تجار سرشناس و معاریف محله درب دلاکان خرم‌آباد بود.

حكيم حاج حسن عیلامی شهریورماه 1320 درگذشت و در قبرستان "علی بن مهزیار اهواز" به خاک سپرده شد.

رضا جایدری

حكيم حسن عيلامي

تصوير حكيم حسن (از آرشيو آقاي مهرداد زمان‌پور)

شغل برجسته نوكري!

روزهای نخستی که به خرم‌آبادشناسی علاقه‌مند شدم، روزی سندی مشاهده نمودم که در آن شغل یکی از بزرگان شهر در عصر قاجار و آغاز دوره پهلوی را "نوکری" ذکر کرده بودند!

لذا از این موضوع متعجب شده و در این زمینه تحقیق و پرس و جو نمودم، متوجه شدم در آن دوران به افرادی که از حکومت حقوق و مواجب می‌گرفته‌اند، نوکر دولت می‌گفتند که به اختصار شغل "نوکری" ذکر می‌شده است!

جالب این که در آن زمان کمتر کسی از دربار قاجار و دستگاه حکام مواجب می‌گرفته زیرا این جماعت اکثرا اهل وصول مالیات و دریافت پول و رشوه از خلق بوده‌اند، لذا این موضوع می‌رساند مقام و مرتبه شخص دریافت کننده حقوق (نوکری) از نظر مشاغل اجتماعی بالا بوده است.

البته در اوایل دوره پهلوی با تشکیل ادارات در کشور، شغل نوکری ابتدا به "مستخدم" دولت و بعدها به "کارمند" تغییر عنوان داد

اما هنوز که هنوز است برخی از کارمندان، زمانی که از آن‌ها سوال می‌شود چکاره هستند؟

به کنایه پاسخ می‌دهند: نوکر دولت!

که این موضوع در حقیقت به پیشینه این شغل در ایران باز می‌گردد؛ یعنی زمانی که نام کارمند را "نوکری" دولت می‌گفتند.

جالب است بدانید دوره قاجار تعداد افرادی که در خرم‌آباد از حکومت مواجب می‌گرفتند، انگشت‌شمار بوده و هر کسی قادر به دریافت مواجب از حکومت نبوده است!

لذا چنان‌چه بین اسناد و مدارک قدیمی اجداد خود، با واژه "نوکری" به عنوان شغل در عصر قاجار مواجه شدید، ناراحت نشوید زیرا این منصب در حقیقت از رفیع‌ترین مشاغل اجتماعی در آن دوره به شمار رفته و معادل کارمند عالی‌رتبه دولت بوده است.

 ✍ رضا جایدری

4 دوره مهاجرت عمده به خرم‌آباد در يك قرن اخير

شهر خرم‌آباد ظرف يك قرن اخير، 4 دوره مهاجرپذیری و مهاجرفرستی بارز داشت.

تا قبل از دوران پهلوی، مهاجرپذیری این شهر بسیار کم بوده و به صورت موردی طی سالیان متمادی برخی تجار شهرهایی مانند دزفول یا بروجرد که اوضاع این شهر را برای تجارت خود مناسب‌تر می دیدند در این شهر ساکن شدند.

در این بین، برخی از عشایر کوچ‌رو نیز به دلایل مختلف از جمله اختلاف با ایل و طایفه، به شهر آمده و یک‌جانشینی پیشه کردند.

از آذر 1302 که حصر خرم‌آباد توسط عشایر پس از دو دهه به وسیله قوای لشکر غرب به سرکردگی امیراحمدی و شاه‌بختی پایان یافت، پس از تأمین امنیت توسط آن‌ها در خرم‌آباد و حومه آن، رفته رفته از سال 1303 مهاجرانی جدید از شهرهای مختلف وارد خرم‌آباد شدند.

بروجردی‌ها با مشاغلی چون زرگری، نانوایی سنگی و ... کم کم راسته بروجردی‌ها را در خرم‌آباد تشکیل دادند.

همچنین پس از تأسیس ادارات دولتي در خرم‌آباد، نیروهای غیربومی بسیاری بخصوص در اداره فرهنگ به عنوان معلم جذب شده و ساکن خرم‌آباد شدند.

پس از وقایع شهریور 1320 و اشغال کشورمان توسط متفقین و به دنبال آن، بروز قحطی و بیماری؛ دسته‌های دیگری از عشایر نیز کوچ‌روی را کنار نهاده و به خرم‌آباد آمدند. با تاسیس ادارات، به نیروی کار فراوان از رده‌های پایین تا بالای خدمتی نیازمند شده لذا شمار ديگري نيز به شهر مهاجرت كرده و روستاها را كه از نظر كشاورزي و دام‌پروري مثمر ثمر بودند رها كرده و به جاي توليدگري، به جمع مصرف كننده‌ها پيوستند.

اصلاحت ارضی در آغاز دهه 40 نیز باعث شد که بسیاری از خان‌زاده‌های نقاط مختلف لرستان که مالکیت عمده زمین‌های مناطق خویش را از دست داده بودند، همراه با اطرفيان خود روی به خرم‌آباد آورند.

تا این‌جا از آغاز صده اخیر، حدود هر دو دهه یک بار، یک مهاجرت عمده به خرم‌آباد انجام شد. جالب اين كه مهاجرت عمده بعدی (چهارم) نیز درست دو دهه بعد و پس از پیروزی انقلاب روی داد که با آغاز جنگ تحمیلی و نیز تغییرات در برخی نهادها در خرم‌آباد، اکثر نیروهای این نهادها از مهاجران به مرکز استان تامین نیرو شدند.

همین زمان، بسیاری از خرم‌آبادی‌های قدیمی به دلیل وقوع جنگ و آسیب‌های ناشی از آن از جمله بمباران‌های پیاپی؛ ترجیح دادند از این شهر که به مرز عراق نزدیک‌تر بود به سمت نقاط دورتر از مرز نظیر کرج و اصفهان یا خارج از کشور مهاجرت نمایند. عمده دلیل مهاجرت آن‌ها به خارج جهت ادامه تحصیل فرزندان‌شان بود زیرا در زمان جنگ تحمیلی بسیاری از دانشگاه‌های کشور تعطیل شدند.

در این زمان نیز با رفتن بسیاری از خرم‌آبادی‌های اصيل و قدیمی، مهاجرپذیری شهر باز هم بالا رفت و بسیاری روستاهای نقاط مختلف استان را که دچار مشکلاتی نظیر خشکسالی و نبود امکاناتی نظیر برق بودند، ترک گفته و به خرم‌آباد آمدند تا علاوه بر موارد فوق به امکانات بهداشتی و درمانی بهتر که در خرم‌آباد نسبت به محل سکونت قبلي آن‌ها وجود داشت، دست یابند.

  رضا جایدری

4 دوره مهاجرت عمده به خرم‌آباد در يك قرن اخير

منبع: جلد اول كتاب خرم‌آبادشناسي، سيدفريد قاسمي

تاریخ تأسیس محلات جدید خرم‌آباد

تا قبل از دوره پهلوی، خرم‌آباد به دو محله بزرگ پشت بازار و درب دلاکان تقسیم می‌شد که برخی محلات کوچک‌تر نیز تابع این دو محله و زیر مجموعه آن‌ها محسوب می‌شدند.
مثلاً محلات زید بن علی، بازار و گرداب تابع پشت بازار و محلات درب باباطاهر، حکیم‌آباد و کوی کلیمی‌ها (یهودیان) تابع دلاکی بودند.
در سال 1261 "محسن میرزا مظفرالملک" حاکم خرم‌آباد تلاش زیادی کرد تا بزرگان شهر راغب شوند آن سوی پل صفوی و در محل کنونی بیمارستان شهید رحیمی و کوچه ارزاق که آن موقع بیرون شهر و بخش شرقی رودخانه گلال بودند، ساخت و ساز نمایند بلکه از تراکم جمعیت در دامنه سفیدکوه کاسته شود (به همین خاطر این منطقه به محسنیه نیز معروف بود) اما یک سال بعد با رفتن او، عده کمی که آنجا خانه ساختند به دلیل ناامنی دوباره به بخش غربی رودخانه بازگشته و خانه‌ها به مرور زمان خرابه شدند.
البته پس از حضور نظامیان ارتشی در خرم‌آباد و از سال 1303 این طرح دوباره در دستور کار قرار گرفت و از آنجا که این محدوده در مسیر شمشیرآباد (کاسپاریان) که محل تردد خودروها از سال 1307 شد، رفته‌رفته علاوه بر مغازه‌ها و مسافرخانه‌ها و با مهاجرت برخی غیربومی‌ها به این دیار از دهه 20 خیابان‌های مولوی و وصال نیز به حالت مسکونی درآمدند.
با روی کار آمدن سلسله پهلوی تأسیس ادارات در خرم‌آباد، خیابان سپه از کنار قلعه فلک‌الافلاک به سمت سبزه‌میدان طراحی و معبر این مسیر با عبور از میان مسجد جامع قدیمی شهر، تعریض گردید.
سبزه‌میدان سال 1307 ایجاد شد و با از بین بردن برخی باغ‌های منطقه باغ فیض در شمال سبزه‌میدان، در سال‌های نخست دهه 1310 ساخت و سازها به سمت چهارراه بانک کنونی آغاز شد و ساختمان فرمانداری که بعدها (از سال 1352) استانداری لرستان شد نیز 1312 به بهره‌برداری رسید.
لذا در اواخر حکمت رضاشاه مصادف با سال‌های پایانی دهه 1310 محله چهارراه بانک شکل گرفت و در همان سال‌ها ساخت و سازها به سمت "گل زرد" یا محله شهدای کنونی رونق گرفت و ساختمان‌های اطراف خیابان بین چهارراه بانک و میدان شهدا در حدود سال 1320 تکمیل شده و روند تکمیل به سمت چهارراه فرهنگ که پیش‌تر بنای چند مدرسه در آنجا و منوچهرآباد شکل گرفته بود، آغاز شد.
از طرفی با افتتاح پل حاجی در سال 1334 باغ‌ها و زمین‌های زراعی منطقه علوی و چال میرحسین در سال‌های پایانی دهه 1330 از بین رفت و منازل مسکونی تا پایان دهه 40 به حدود میدان امام و در اواخر این دهه به سمت شقایق تقریباً تکمیل شد.
با افتتاح پل شهدا در سال 1342 نیز ساخت و سازها اندکی که در محله کنونی مطهری از دهه 30 آغاز شده بود، افزایش یافت و این محله نیز تا پایان دهه 1340 تقریباً تا حدود سرچشمه کنونی تکمیل شد.
لازم به ذکر است در این محدوده ساختمان بهداری لشکر در محل دانشگاه علوم پزشکی لرستان دهه 1310 ساخته شده است و چند ساختمان مرشدیان نیز اواخر دهه 20 در خیابان معلم (سازمان) ساخته شد که از اوایل دهه 40 یکی از آن‌ها به ساختمان ساواک تبدیل شد (به همین دلیل به این خیابان سازمان می‌گفتند که برگرفته از نام سازمان اطلاعات و امنیت بود و در دهه 50 به خیابان ورزشگاه و نزدیکی باغ کشاورزی منتقل شد).
از سال 1348 کار ساخت و ساز در قاضی‌آباد شروع شد كه تا پایان دهه 60 این محله و کوی فلسطین گسترش یافتند.
محله بیمارستان نیز از سال 1350 با ساخت بیمارستان 150 تختخوابی (شهدای عشایر کنونی) پایه‌گذاری شد و در اوایل دهه 60 به سمت شیرخوارگاه و کیو گسترش یافت.
افتتاح پل انقلاب در حدود سال 1370 نقش مهمی در توسعه این مناطق و افزایش جمعیت آن داشت؛ البته منازل سازمانی جنوب شرقی میدان کیو سال 1355 هم‌زمان با ساخت دریاچه کیو به اتمام رسیدند.
سپس از اواخر دهه 60 ساخت و سارها در محدوده فاز یک به سمت دره گرم شروع شد و اواخر دهه 70 به نقاط دورتر گسترش یافت.
پژوهش: رضا جايدري/ کانال خرموا
 
 محلات پشت بازار (سمت راست) و دلاکی (بخش نارنجی سمت چپ) خرم‌آباد از فراز قلعه فلک‌الافلاک- در اوایل دهه 60

عکس از آرشیو: ساسان والی‌زاده

لرستاني‌ها همواره از نمايندگان درخواست شخصي داشته‌اند نه مطالبات جمعي

بيش از يك سده از تشكيل اولين مجلس شوراي ملي مي‌گذرد و قبل از انقلاب 24 دوره انتخابات مجلس شوراي ملي برگزار شد.
با وقوع انقلاب اسلامي اين روند پارلماني با تغيير نام به مجلس شوراي اسلامي همچنان تداوم دارد‌. قطعاً بررسي تمامي اسناد و مستندات موجود روند نظام پارلماني در سطح استان لرستان در عصر پهلوي دوم در اين نوشتار نمي‌گنجد، لذا نگاهي گذرا و از منظر جامعه‌شناسي تاريخي به آْن انداخته مي‌شود.
شايد ريشه‌هاي تاريخي بسياري از مشكلات فعلي مردم لرستان در فرايند انتخاب نمايندگان تا حدودي مبرز گردد. به عنوان يك لرستاني اگر مدعي باشيم كه به دور از تعصبات قومي و يا لرستاني‌ها همواره از نمايندگان درخواست شخصي داشته‌اند نه مطالبات جمعيبي‌طرفانه به نگارش اقدام كرده‌ايم، نه با مردم بلكه با خود هم صادق نبوده‌ايم!
مسائل ارزشي، خواه ناخواه نويسندگان را متاثر مي‌كند، اما كم‌تر تاثير‌پذيري و قضاوت ارزشي نكردن تا حد ممكن و يا به دور از هر گونه قصد و غرضي نوشتن، امري پسنديده است.
با انتقال قدرت از خاندان قاجار به پهلوي و قدرت‌يابي رضاخان، اگر چه در راستاي ايجاد دولت مدرن، طرح يك‌پارچه‌سازي و تمركز‌گرايي در استان لرستان و اسكان عشاير تا حدودي قدرت خوانين و افراد صاحب شوكت را كاهش داد، اما با خروج وي از كشور و در عصر پهلوي دوم، خصوصاً در فاصله سال‌هاي 1320 تا 1332 كه دوره‌ي بي‌ثباتي سياسي و چندگانگي قدرت سياسي در كشور ايران بود‌، مجدداً بسياري از نيروهاي با‌نفوذي كه به حاشيه رانده شده بودند، فرصت بازيابي و تجديد قوا پيدا نمودند.
آن‌چه قابل تامل است انتخاب اكثريتي نمايندگان مردمي از طبقه اشراف و خوانين و افراد طبقات فوقاني در بين لر و لك ساكن در استان لرستان مي‌باشد.
در واقع تا قبل از دهه‌ي 40 همچنان طبقات متوسط سنتي و فوقاني بر تمامي شئون سياسي و اجتماعي استان سيطره داشتند‌. يعني طبقه متوسط جديد به شكل منسجم وجود نداشت و روند نوسازي در عصر پهلوي‌ها تا قبل از دهه‌ي 40 نتوانست مناسبات قدرت را با همه‌ي فراز و نشيب‌هاي خود متحول كند و باز شاهد انتخاب افراد طبقات فوقاني براي امر نمايندگي بوديم.
اگر چه اصلاحات چند‌گانه پهلوي دوم از آغاز دهه‌ي 40 به بعد، تا حدودي قدرت طبقات متوسط سنتي و فوقاني ملاكين را كاهش داد و براي كاهش قدرت آنان و اعمال نفوذ خود بر جامعه بود، اما با توجه به بافت تاريخي قوميتي و نگرش‌هاي محلي مردم لرستان و عدم شكل‌گيري طبقه متوسط جديد به تمام معناي كلمه و نفوذ نهادينه شده اشراف محلي و ... باز شاهد دگرگوني سياسي‌– اجتماعي در سطح مديريتي نبوديم.
به طور كلي چند ويژگي درباره ساخت سياسي و اجتماعي استان لرستان در فرايند پارلماني در قبل از انقلاب وجود دارد كه داراي اشتراكات و افتراقات قابل تاملي هستند. شايد بتوان ريشه‌ي بسياري از معضلات گوناگون فعلي را دريافت‌: درخواست‌هاي مردم در قالب عرايض به نمايندگان قبل از انقلاب داراي ويژگي‌هايي هستند كه مي‌توان بر اساس آن‌ها تفاوت‌هاي آن را با روزگار فعلي دريافت:
1. با بررسي اسناد عريضه‌هاي مردم لرستان در عصر پهلوي دوم يك پژوهشگر متوجه مي‌شود چرا همواره لرستاني‌ها درخواست فشخصي به وكلاي خود داشته‌اند و مسائل مبتلا بدان بيشتر فردي است تا گروهي؟
2. چرا قبل از انقلاب شاهد انتخاب يك نفر براي چندين دوره نمايندگي مجلس شوراي ملي هستيم‌؟
3. مبناي انتخاب نمايندگان در عصر پهلوي دوم بر چه اصولي استوار بوده است‌؟ (نگاه قوميتي و در نظر گرفتن منافع فردي و ...)
در اين‌جا اگر چه نگاهي گذارا به سال‌هاي قبل از 1320 نيز شده اما عصر پهلوي دوم بيشتر مد نظر است تا زمان فعلي‌.
با توجه به اقتصاد كشاورزي مردم لرستان در قبل از انقلاب و نقش بارز املاك در تعيين مناسبات قدرت شاهد شكل‌گيري طبقه متمول ملاكين و نفوذ آنان در ساختار بوروكراسي دولتي هستيم‌. بررسي اسناد عريضه‌هاي چندين دوره مجلس شوراي ملي نشان مي‌دهد كه بيشترين مطالبات مردمي شكايت از ساختار بوروكراسي دولتي يعني ضعف دستگاه قضايي و اداري و امنيتي (نظامي‌)،رتبه اول را دارد، چرا كه طبقه فرودستان براي احقاق حقوق خود با توجه به نظام طبقاتي حاكم و اعمال نفوذ توانمندان بر سيستم بوروكراسي حاكم مرتب به وكلاي خود براي رفع تظلم پناه مي‌بردند‌.
رتبه‌ي دوم را سلب امنيت اجتماعي، زورگويي و دست‌اندازي به اموال ديگران به خود اختصاص داده است‌.
رتبه‌ي سوم عرايض مردمي به اختلافات ارضي و دست‌اندازي به املاك از سوي افراد با نفوذتر و بي‌اثر شدن شكايات در سطح دستگاه‌هاي ذي‌ربط لرستان بوده است‌. اين امر بيانگر نقش حياتي املاك در معيشت و معياري براي دست يافتن به قدرت و ثروت بوده است‌.
ساير موارد در درجات بعدي اهميت هستند. فساد رايج در سيستم اداري و اعمال نفوذ افراد صاحب شوكت و قدرت در تغيير راي به سود خود و نظام رانتي حاكم، باعث شكل‌گيري نوعي بدبيني دست كم در سطح عوام بوده است‌. بيشترين دغدغه نمايندگام مردم لرستان در دوره‌هاي قبل از انقلاب شكايت از عدم پي‌گيري مناسب مسائل حقوقي آنان بود. به عنوان نمونه 76 سند عريضه‌هاي مردم لرستان به نمايندگان خود از مجالس هفدهم به بعد به صورت جدولي ارائه مي‌گردد تا اين واقعيات بيش‌تر مبرز گردد:

 

جنسیت زن

جنسیت مرد

تعداد

موضوع

3 زن

20 مرد

23

ضعف دستگاه قضایی، اداری، نظامی

2 زن

19 مرد

21

زورگویی و چپاول و ناامنی اجتماعی

1 زن

13 مرد

14

اختلاف‌های ارضی و نزاع‌های محلی

-

3 مرد

3

تهاجم به حریم خانواده و تخفیف جرم

1 زن

6 مرد

7

کلاه‌برداری

3 زن

5 مرد

8

متفرقه

 

اينك در قالب 3 پرسش اصلي مي‌كوشيم به پاسخ‌گويي آن‌ها بپردازيم:
1- قبل از انقلاب اسلامي طي 24 دوره برپايي مجلس شوراي ملي شاهد انتخاب چند باره يك نفر براي مجلس شوراي ملي هستيم. علت آن چيست؟
2- چرا مطالبات مردمي بيش‌تر فردي است و تبعات آن چه مي‌تواند باشد؟
3- نگرش قوميتي و نوع انتخاب مردم به چه ميزان عدم حل مشكلات آنان دخيل بوده است؟
براي پاسخ‌گويي به اين سوالات ساخت اجتماعي قوميتي مردم لرستان و نظام طبقاتي حاكم و پايگاه اجتماعي قوي‌تر افراد از طبقه اشراف و صاحب شوكت و بهره‌مندي آنان از منابع ثروت، قدرت و ... مي‌تواند مفرضي قابل طرح باشد‌. يعني قدرت فئودال‌هاي محلي (خوانين) هنوز با همه‌ي تغييرات اجتماعي و روند نوسازي پياده شده پابرجا بود و مردم به آنان سر‌سپردگي داشتند‌.
اين‌جا قصد نقد و بررسي عملكرد كاري نمايندگان مردمي نيست، بيشتر ساختار حاكم و فضاي ذهني و عيني مردمي و دغدغه‌هاي اجتماعي آنان مطرح است‌.
كما‌بيش مستحضر هستيد بسياري از نمايندگان مردمي از محبوبيت در‌خور توجهي برخوردار بودند و شايد با رضايت مردم انتخاب مجدد مي‌شدند و يا شايد نوع نگرش حاكم بر آن دوره اين را ايجاب مي‌كرد‌. هدف تشريح فضاي اجتماعي و سياسي و تامل در آن از منظر جامعه‌شناسي تاريخي به دور از تعصب قوميتي براي شناخت منشأ مشكلات فعلي مي‌باشد.
به هر حال در عصر پهلوي دوم شاهد انتخاب وكلاي مردمي لرستان از بين افراد‌ي هستيم كه از خانواده و يا خاندان شاخصي بوده‌اند و در هنگام برخورد و تضاد منافع عوام با افراد دارنده قدرت و ثروت و ارجاع آن به نهادهاي ذي‌ربط شاهد نارضايتي آنان از حل مشكلات هستيم‌.
اين كه نمايندگان كه خود از بين افراد صاحب نفوذ بوده‌اند چقدر مي‌توانستند مطالبات فرودستان را پي‌گيري كنند با توجه به سيستم ادراي حاكم و سيطره زورمندان بدان‌ها ا حكايتي است جدا، اما نمي‌توان بي‌تفاوت از هزاران عريضه مردمي كه خواهان رفع تظلم از خود شده‌اند و اكثر طرف دعوي آن‌ها افراد توانمند بوده‌اند گذشت. چرا اين افراد به راحتي با پرداخت رشوه و پول و تباني مي‌توانستند راي را به سود خود تغيير دهند؟!
در شرايط عادي افراد از خانواده‌هاي متمول اقبال بيش‌تري با امكانات خاص خود داشته‌اند و يا نگرش‌هاي قوميتي و رابطه ارباب و رعيتي در آن دخيل بوده است؟
آيا انتخابات بيش‌تر فرماليسم بوده و افراد به صورت كمي مشاركت داشته‌اند؟
فساد رايج در ساختار اداري و قضايي لرستان بي‌شك مولد مواردي بود كه بدان اشاره شد‌.
طبقات فرودست لرستان همواره از حل عادلانه مناقشات حقوقي خود در برابر طرف خود كه شرايطي بهتر از لحاظ مالي و پايگاه اجتماعي داشته است شكايت داشته‌اند و سلامت دستگاه قضايي و اداري و يا فساد رايج در آن امري است كه بخشي محصول فضاي كلي حاكم بر كشور بوده است؛ اما بخش عمده‌ي آن محصول ساخت اجتماعي وسياسي قوميتي استان و شرايط فرهنگي آن است‌.
مردمي كه بيشتر پي‌گير مطالبات فردي هستند چگونه مي‌توانند با همبستگي اجتماعي خود براي حل بنيادي آن اقدام نمايند؟ قطعاً مطالبات وقتي به شكل گروهي مطرح شود انعكاس بيشتري دارد و تاثرات آن بسيار بيشتر است‌.
به طور كلي مردم لرستان همواره به صورت فردي درخواست و عريضه به نمايندگان خود داشته‌اند و محتواي آن مشكلات شخصي است و به ندرت مواردي يافت مي‌شود كه درخواست عمراني و كلي براي يك شهر داشته باشند! امري كه تا به امروز نيز شاهد تداوم آن هستيم‌!
ملاك انتخاب بيش‌تر بر پايه نگرش‌هاي قوميتي بوده و افراد داراي شرايط اقتصادي بهتر و يا نفوذ اجتماعي و سياسي به راحتي به مجلس راه يافته‌اند و ملاك توانمندي فردي و نگاه عمومي داشتن نبوده است‌.
شايد در آن دوره سطح انتظارات اجتماعي و آگاهي سياسي و اجتماعي به پايه امروز استان نرسيده بود اما مطالبات از سنخ مشكلات بيكاري و معيشتي و اقتصادي نيست! بيشتر اختلافات ارضي و يا فساد اداري است و اين جاي تامل دارد كه قوم لر به چه ميزان نيازمند است تا ريشه عدم توسعه‌يافتگي‌ها را دريابد و به راه حل عقلاني برسد.
مادامي كه مطالبات فردي بين اجتماع در برخورد با نمايندگان مجلس مطرح است كه منشا آن نياز است، تغيير نوع نگر‌ش از فردي به شهروندي و از پراكندگي به همبستگي اجتماعي، مي‌تواند راه حلي كارساز باشد‌.
قبل از انقلاب سنخ مطالبات مردمي پيرامون مشكلات و مسائل فعلي نبوده است. يعني اكنون با توجه به انبوه تحصيل‌كردگان جوياي كار و نيازهاي فراينده آنان نوع عرايض و مطالبات اجتماعي در حال حاضر متفاوت شده و از شكايت از دستگاه اداري به تقاضا براي مسائل شغلي و حل مشكل بيكاري رسيده است‌.
بي‌شك عادلانه‌ترين قضاوت اين است كه بافت تاريخي و شرايط هر دوره نيز در نظر گرفته شود‌. يعني افزايش جمعيت و روند نوسازي چند دهه بعداز انقلاب و رشد طبقات متوسط جديد و زندگي مدرن‌تر و افزايش سطح توقعات را بايد در نظر گرفت، اما باز هم جالب است مردم از شرايط اقتصادي كم‌تر شكوائيه دارند!
در پايان اميدوارم بستري علمي براي نقد‌پذيري در سطح استان فراهم شود و افراد‌ي كه براي يك منصب سياسي و اداري انتخاب مي‌شوند، پاسخ‌گوي رفتار و عملكرد خود با هر سليقه و وابستگي جناحي و سياسي باشند‌.
استان لرستان پتانسيل‌هاي انساني و طبيعي فوق‌العاد‌ه‌اي براي ترقي دارد، لذا نيازمند مهندسي مديريتي سالم و كار‌آمد و انتخاب‌هاي درست و عقلاني از سوي مردم است.
اميد است همواره مصالح عمومي در اولويت كارهاي مسوولان و مردم باشد و شايسته‌گزيني به عنوان راه حل ايرج سورياصلي برون‌رفت از مشكلات مد نظر قرار گيرد تا اگر روزگاري نياكان ما از فساد اداري رنج مي‌بردند، امروز ما از مسائل بيكاري و معيشتي و شغلي رنج نبريم‌.

ايرج سوري


* توضيح: در اين نوشتار روش پژوهش به صورت تحليل محتوا تاريخي با رويكرد جامعه‌شناسي تاريخي بوده و اسنادي نيز كه به صورت آمار‌ي در جدول ارائه شده، بخشي از اسنادي است كه در كتابخانه‌ي شماره 2 مجلس شوراي اسلامي موجود است و بخشي از يكي از مقالات در دست داوري نگارنده مي‌باشد؛ لذا اطلاعات كامل‌تر با ذكر منابع و ... براي اين نوشتار پس از تعيين تكليف مقاله و انتشار رسمي آن در اختيار رسانه‌ها قرار مي‌گيرد.
اين نوشتار، بخشي از مطالعات و پژوهشي بوده كه در اين راستا صورت گرفته است، لذا عمده‌ي مطالب تحليل نگارنده از وقايع است.

آمارهاي ولادت، مرگ، ازدواج و طلاق لرستان از سال 1382 تا 1394

براي برنامه‌ريزي در هر بخش، مطالعه‌ي پيشينه آن بخش و در صورت امكان، بررسي آماري از طريق اعداد و ارقام، نقش مهم و اساسي براي موفقيت خواهد داشت.
به گزارش پايگاه خبري يافته، رويدادهاي حياتي (وقايع 4 گانه شامل: تولد، وفات، ازدواج و طلاق) امروزه از مبناهاي مهم سنجش وضعيت جوامع در برنامه‌ريزي‌هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، آموزشي و ... به شمار مي‌روند.
وب‌سايت سازمان ثبت احوال كشور آمار و ارقام اين وقايع حياتي را براي استفاده محققان و علاقه‌مندان در اين سايت قرار مي‌دهد.
آمار وقايع حياتي در استان لرستان ظرف 13 سال اخير:
 آمارهاي ولادت، مرگ، ازدواج و طلاق لرستان از سال 1382 تا 1394/ سير صعودي طلاق!
 
با نگاهي به جدول فوق در مي‌يابيم كه فقط طلاق در استان لرستان هر سال افزايش داشته و در هيچ سالي سنت‌شكني نكرده است! (از پايين به بالا ستون آمار طلاق را ملاحظه نماييد كه چگونه از سال 1382 تا 1394 روند افزايشي داشته است) اين موضوع نشان از عدم برنامه مناسب براي مقابله با اين معضل و يا اجراي برنامه‌هاي ضعيف و ناكارآمد از سوي متوليان دارد.
سال 1394 تعداد 38 هزار و 585 ولادت در لرستان گزارش شده است. مدير كل ثبت احوال لرستان در اين خصوص گزارش داده نرخ ولادت طی همين سال در کشور 19.8 در هزار بوده و استان لرستان با نرخ ثبت ولادت 20.7 در هزار، رتبه 19 را بين 31 استان كشور کشور را دارا می‌باشد و بالاترین نرخ افزايش ولادت با توجه به جمعيت هر استان مربوط به مربوط به سیستان بلوچستان با نرخ 35.6 در هزار و پایین‌ترین نرخ ثبت ولادت مربوط به استان گیلان با نرخ 12.3 در هزار نفر بوده است.
استان لرستان از نظر جمعيت استان شانزدهم بين 31 استان كشور را داراست. لرستان سال 1394 بين استان‌هاي كشور در رده 14 قرار گرفته كه اين موضوع نشان مي‌دهد از 2 استان كرمانشاه و همدان كه جمعيت بيشتري از لرستان دارند هم ولادت بيشتري در لرستان روي داده است.
البته آمار افزايش تولد طي سال 1393 در لرستان مروبط به افزايش آمار ازدواج در سال 1392 (سال قبل از آن بوده و با توجه به كاهش ازدواج در سال 1393، سال 1394 نيز آمار ولادت‌ها در لرستان كاهش يافته و پيش‌بيني مي‌شود با توجه به كاهش آمار ازدواج در استان طي سال 1394 نسبت به سال قبل از آن، در سال جاري نيز شاهد كاهش تولد در استان باشيم.
همچنين در مقابل هر 109 تولد پسر ظرف سال گذشته در لرستان 100 تولد دختر وجود داشته و میانگین سنی مادران در تولدها 28 سال بوده که گروه سنی 25 تا 29 ساله ها (29.2درصد) با لاترین فراوانی را در لرستان به خود اختصاص داده‌اند.
همچنين طي سال گذشته تعداد 1292 ولادت مربوط به چند‌قلو‌ها بوده که 3.3 ولادت‌های کل را به خود اختصاص داد كه در مقايسه با ميانگين كشوري كه 3.1 درصد از ولادت‌های ثبت‌شده مربوط به چند قلوزايي بوده، لرستان داراي آمار بالاتري از ميانگين است. از آمار چندقلوزايي در لرستان تعداد 610 مورد دوقلو و 24 مورد نيز سه‌قلو در لرستان متولد شده‌اند. اين در حالي است كه در كشور ظرف سال قبل 23 هزار و 948 مورد چندقلو‌زایی گزارش شده كه 23 هزار و 36 مورد آن دوقلوزایی بوده است. البته آمار دوقلو سه‌قلوزايي سال 1394 در لرستان نسبت به سال 1393 نيز كاهش نشان مي‌دهد چرا كه سال 1393 تعداد 622 مورد دوقلوزايي، 35 مورد سه‌قلوزايي و يك مورد چهارقلوزايي ثبت شده كه به ترتيب در دوقلوزايي 12 مورد و در سه قلوزايي نيز 11 مورد كاهش ديده مي‌شود.
در مجموع يك ميليون و 570 هزار و  219 مورد ثبت ولادت طي سال 1394 در کشور به ثبت رسیده است که از این تعداد 23 هزار و 36 مورد دوقلو، 883 مورد سه‌قلو، 26 مورد چهارقلو و 3 مورد پنچ‌قلو و یا بیش‌تر به ثبت رسیده است.

سال‌روز اعدام مهرعلي‌خان حسنوند و شيخ‌علي‌خان بيرانوند توسط سپهبد اميراحمدي

18 اسفند 1302 هجري شمسي مصادف بود با سال‌روز اعدام مهرعلي‌خان (اميرمنظم) حسنوند و شيخ‌علي‌خان (شيخه) بيرانوند توسط سپهبد اميراحمدي در ميدان اعدام (آزادي) خرم‌آباد است.

92 سال قبل در چنين روزي، نيروهاي نظامي ارتش غرب به سركردگي اميرلشكر احمدآقا اميراحمدي (كه فروردين 1309 درجه سپهبدي گرفت و به سپهبد اميراحمدي مشهور شد) پس از كسب تكليف از رضاشاه، اقدام به اعدام مهرعلي‌خان و شيخه به همراه چند نفر ديگر نمود كه اكثراً از ايل بيرانوند بودند.
البته اعدام سران عشاير لرستان بدين‌جا ختم نشد و 27 شهريور 1304 نيز 13 نفر ديگر از سران سرشناس عشاير در بروجرد و توسط امير‌لشكر "حسين‌ خزاعي" به دار آويخته شده و عده‌اي ديگري نيز در نهاوند به همين سرنوشت دچار گشتند.
ميدان آزادي خرم‌آباد سال 1302 وجود نداشت و اين محدوده زميني محدود به ورودي پل صفوي (بزرگ) را از جانب غربي شهر در بر مي‌گرفت كه  حدود 3 دهه بعد، به خاطر اين واقعه اعدام، نام ميداني كه در آن‌جا بنا نهاده شد را اعدام مي‌گفتند. بعدها در مجاورت اين ميدان، ساختمان شهرباني و زندان مركزي خرم‌آباد احداث شد و نام ميدان آن به ميدان مجسمه (به خاطر نصب مجسمه رضاشاه وسط ميدان) مشهور گرديد و پس از پيروزي انقلاب اسلامي به ميدان آزادي تغيير نام داد.
 سال‌روز اعدام مهرعلي‌خان حسنوند و شيخ‌علي‌خان بيرانوند توسط سپهبد اميراحمدي + عكس
دو نفر وسط بر چوبه‌ي دار: مهرعلي‌خان حسنوند و شيخه بيرانوند (اسفند 1302)
 
مهر‌علی‌خان فرزند صيدمهدي‌خان حسنوند ملقب به اميرالعشاير و شاه‌زاده‌خانم جايدري (دختر زين‌العابدين‌خان) سال 1259 هجري خورشيدي در سلسه به دنيا آمد. وي كه سيمايي خوش داشت پس از مشروطيت، به ترتيب القاب سردار اسعد، سردار امجد، امير اكرم و امير منظم را از محمدعلي‌شاه و احمدشاه گرفت و پس از شكستن حصر عشاير بيرانوند در تنگه زاهدشير و ورود نيروهاي نظامي در 22 آذر 1302 به خرم‌آباد، اگر چه با آن‌ها همكاري‌هايي داشت، ولي دست آخر توسط سرهنگ گيگو (گريگور ارمني) در منطقه بسطام بازداشت شد.
سرهنگ "محمودخان پولادین" که از طرف امیر‌احمدی به عنوان بازپرس و در حقیقت رئیس دادگاه یقین شده بود، نتوانست حرفی از او بکشد؛ یعنی مهرعلی‌خان هرگز به سوالات او پاسخ نداد و تنها به این نکته اشاره کرد: ما باید اعدام شویم دیگر این سوال و جواب‌ها چه ضرورتی دارد؟
وي به همراه با شيخ‌علي‌خان بيرانوند، سردارخان والي‌زاده (فرزند پاپي‌محمدخان) و يك نفر ديگر كه از ايل بيرانوند بود، چند روز زنداني و دست آخر 18 اسفند 1302 (به قولي 19 اسفند و به قول دیگر 21 اسفندماه 1302) به دار آويخته شدند. از مهرعلي‌خان فرزندي بر جاي نمايند.
***
"ﺷﯿﺦ‌ﻋﻠﯽ‌ﺧﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪ" ﻣﻌﺮﻑ ﺑﻪ "ﺷﯿﺨﻪ" و معروف ﺑﻪ "ﺍﻣﻴﺮ العشاير" فرزند حاجي‌علي‌خان و نوه‌ي اسدخان بيرانوند بود. مادرش نیز "زینتی" از شاخه تاری بیرانوند نام داشت. شيخه سال 1250 هجري خورشيدي به دنيا آمد. (پس از مرگ صيد‌مهدي‌خان حسنوند، خوانين به شيخ‌‌علي خان بيرانوند اميرالعشاير مي‌گفتند)
وي ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﯿﺮﺍﻧﻮﻧﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﺩﺭﺷﺖ ﻭ ﻧﯿﺮﻭﯼ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﺍﻭ ﭼﻬﺮﻩ خاص او، هراسي در دل متخاصمين ايجاد مي‌كرد. ﺷﻴﺨﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺮﻭﺭ ﻋﻠﯽ‌ﻣﺮﺩﺍﻥ‌خان (مردو) در بهمن‌ماه 1301، به رياست بخش اعظم ايل بيرانوند دست يافت.
مرحوم حسام‌الدين ضيايي (1368–1298) محقق خرم‌آبادي جهت انتشار كتابي در زمينه تاريخ لرستان طي نامه‌نگاري‌اي كه با سپهبد اميراحمدي سال 1340 داشته، از وي مي‌خواهد خاطراتش را از لشكركشي سال 1302 به لرستان بازگو نمايد تا در اين كتاب منتشر شود. در بخشي از نوشته‌هاي سپهبد اميراحمدي در خصوص مذاكرات سال 1302 با شيخه بيرانوند آمده است:
... پس از چند روز استحكاماتي كه در تنگ زاهدشير در دست ساختمان بود و من براي سركشي آن‌جا رفتم. به من گزارش دادند كه شيخه رئيس طايفه بيرانوند در نزديكي تنگ زاهدشير در ميان يكي از تيره‌هاي بيرانوند توقف كرده است.
يكي از لرستاني‌ها را نزد او فرستادم تا به نزديكي تنگ زاهدشير آمده و با من ملاقات كند. طولي نكشيد كه مشاراليه با 400-500 تفنگچي به طرف من آمد. يك نفر از نظاميان را فرستادم و به او پيغام دادم تفنگچي را دور بگذارد و به تنهايي نزد من بيايد چنان‌كه من به تنهايي جلوي تنگ هستم. مشاراليه پس از چند دقيقه نزد من آمد.
قبلاً فكر مي‌كردم كه شيخ‌علي‌خان رئيس طايفه بيرانوند با داشتن قيافه طبيعي و ساختمان اندام متناسب خواهد بود، ولي وقتي او را ملاقات كردمتعجبم بسيار شد زيرا اين مرد بسيار قوي‌هيكل بود از موي سرش تا نزديك سينه‌اش كه يه او باز بود يك پارچه سرداري مشكي در بر داشت مثل آن كه نقره‌كاري كرده باشند.
از او پرسيدم كه فارسي مي‌فهمي؟ اشاره كرد كه بله. گفتم: سواد داري؟ گفت: خير. گفتم از اعلاميه اطلاع داري؟ گفت: بله. گفتم: خوب فهميده‌اي؟ گفت: بله.
گفتم شيخ‌علي‌خان، هدف ما همان است كه در اعلاميه نوشتم و غير از آن عملي انجام نخواهم داد. آن‌چه نوشته‌ام اوامر دولت است كه من بايد آن را اجرا كنم و اجرا مي‌كنم. اما خود من هم يك سياستي از نقطه‌نظر فرماندهي دارم كه به موقع به اجرا بگذارم و آن اين است كه در نظر دارم يك نفر از رؤساي طوايف پيش‌كوه (لرستان) را در مقابل والي پشت‌كوه(ايلام) به والي‌گري پيش‌كوه برقرار كنم كه در اردوكشي‌ها و اصلاحات لرستانو تامين سعادت لرستاني‌ها شريك كار باشد. آن‌چه جستجو كردم بهترين فرد تو را انتخاب كردم زيرا در جنگ‌هاي اطراف بروجرد كه من تحت فرماندهي افسران روسي در حكومت قوام‌الدوله به سيلاخور آمدم همه جا با تو تماس حاصل كردم و تو را مرد رشيدي و فرد قابلي دريافتم. بنابراين در نظر دارم تو را به والي‌گري پيش‌كوه برقرار كنم. لكن شيخ‌علي خان تو بايد بداني كه فرمان اين مقام بايد از طرف دولت صادر شود و من نمي‌توانم مقام والي‌گري را بدون حكم دست شما بدهم. براي آن كه بتوانم اين فرمان را از دولت صادر كنم پيشنهادي دارم كه شما آن را اجرا كنيد تا اين فرمان براي شما صادر شود و به سعادت بزرگي نائل آييد و پيشنهادم اين است:
اين تيره ياراحمدي كه از طايفه بيرانوند مي‌باشند و در جلوي تنگ زاهدشير زندگي مي‌كنند و تو رياست آن‌ها را دارا هستي، موقعي كه ما (نظاميان) به تنگ زاهدشير رسيديم (آبان و آذر 1302)، جلوي اردوي مرا گرفته و چند نفر از نظاميان را به قتل رساندند. تو فردا چند قبضه از تفنگ‌هاي آن‌هارا جمع‌آوري كن و با يك نامه نزد من در خرم‌آباد بفرست. عبارت اين نامه چنين باشد: چون اين تيره از طايفه من نفهميده جلوي نظاميان را گرفتند و چند نفر از آن‌هارا به قتل رساندند، من هم براي تنبيه، آن‌ها را خلع سلاح كرده و تفنگ‌هاي آنان را بدين‌وسيله تقديم دولت مي‌كنم. من اين نوشته شما را به تهران مي‌فرستم و صداقت و صميميت تورا با اين نوشته تاييد و تصديق مي‌نمايم و فرمان والي‌گري را براي تو صادر مي‌كنم.
وقتي مطالب من تمام شد، انتظار داشتم از من تشكر كند، لكن دفعتاً قيافه او تغيير كرد و با صورت برافروخته به من گفت: امير غرب! اين حرف‌ها را نزن! اين‌جا تنگ زاهدشير است، عقاب اگر خواسته از روي تنگه عبور كند، مقاديري از پر و بالش را ريخته است! اگر تو بخواهي از لرستان تفنگ بگيري، تكه‌ي بزرگي كه از اين قشون به دست تو خواهد آمد، يك گوش خواهد بود كه در بروجرد تحويل بگيري ...

                                                            ***
اميراحمدي در خاطراتش نوشته است: اطلاع يافتم كه شب 17 دي 1302 متجاوز از 20 هزار تفنگچي عشاير قصد حمله به خرم‌آباد را دارند؛ اين بود كه تصميم گرفتم 15 دي‌ماه و 2 شب قبل، ما به آن‌ها حمله‌ور شويم. به سرهنگ گيگو دستور داده‌ بودم به عنوان گردش يا به هر بهانه ديگر، مهرعلي‌خان [حسنوند] را با نيرويي كه در اختيار داردبه دامنه كوه ريمله بياورد و اگر مهرعلي‌خان نيامد، خودش با نيرو بيايد و آن‌جا را در دست بگيرد تا حمله‌ي ما به بيرانوندها را تسهيل كند. مهرعلي‌خان آمده و 50 سوار هم با خود آورده بود.

روز چهاردهم دي‌ماه خبر رسيد كه شيخ‌علي خان بيرانوند به خرم‌آباد آمده و در خفا و در منزل يك پيلور به سر مي‌برد و هر چه فشنگ به او عرضه مي‌دارند به هر قيمتي كه باشد خريدار است. يك دسته‌ پياده‌نظام فرستادم و شيخه را در منزلي كه به سر مي‌برد دستگير كردند و او را حبس نمودم. با اين حسن تصادف، رئيس طايفه‌ي بيرانوند با پاي خود به دام افتاد و نقشه‌اي كه داشتند عقيم ماند.

به هر حال، شيخه حدود 3 ماه پس از اين جريان همراه با مهرعلي‌خان حسنوند، سردارخان والي‌زاده و ميرزا بيرانوند، در يكي از روزهاي 18 يا 19 و يا 21 اسفند 1302 (كه احتمالا 18 اسفند درست‌تر باشد)در ميدان اعدام (آزادي) خرم‌آباد به دار آويخته شد. از او 4 پسر به نام‌هاي محمد، حسين‌قلي، باقر و لطيف بر جاي ماند.
 
منابع:
* سرگذشت خرم‌آباد، سيد فريد قاسمي، 1394
* شورش لرستان، سيد يدالله ستوده، 1388
* نام‌آوران لرستان، محمدرضا والي‌زاده‌معجزي، 1389
* لرستان‌پژوهي (شماره 1 و 2)، به كوشش: سيدفريد قاسمي، 1377
* خاطرات نخستين سپهبد ايران، به كوشش: غلام‌حسين زرگري‌نژاد، 1373
* مشاهير لر، ايرج كاظمي، 1376

 ميدان مجسمه (اعدام) خرم‌آباد با دورنمايي قلعه فلك‌الافلاك؛ سال 1350
ميدان مجسمه (اعدام) خرم‌آباد با دورنمايي قلعه فلك‌الافلاك؛  سال 1350

۲۳ بهمن؛ خونین‌ترین روز تاریخ لرستان

23 بهمن‌ماه در تاريخ لرستان يادآور دو حادثه تلخ است كه منجر به از دست رفتن شمار زيادي از هم‌استاني‌هاي ما شد.

به گزارش پايگاه خبري يافته،  23 بهمن 1380 در چنين روزي بود كه هواپيماي توپولوف 154 شركت "ايران‌ ايرتور" از تهران به مقصد خرم‌آباد به هوا برخواست اما هرگز بر زمين فرود نيامد و به جاي آن حدود ساعت 8 صبح به سينه‌ي سفيدكوه برخورد كرد كه متاسفانه در اين حادثه‌ي تلخ 119 سرنشين آن جان باختند. (براي كسب اطلاع بيش‌تر و ديدن اسامي جان‌باختگان، اين‌جا كليك كنيد)
همچنين 23 بهمن 1357 خونین‌ترین روز تاریخ مبارزات مردم لرستان، به ویژه شهر خرم‌آباد است. در این روز برای فتح آخرین سنگرهای حکومت پهلوی، شهر یکپارچه در دود و آتش فرو رفت.
ده‌ها تن جان باختند و یا زخمی شدند. با فتح ژاندارمری هزاران سلاح به دست مردم افتاد. رخدادهای این روز ابعاد گسترده‌ای دارد. خبرنگاران حاضر در صحنه، گزارش‌هایی تهیه کرده‌اند که تصویر کلی وقایع را روشن می‌کند.
 در گزارش خبرنگار کیهان آمده است: «پس از تصرف قرارگاه شهربانی استان، کلیه‌ی کلانتری‌های خرم‌آباد توسط مردم تصرف و اموال و مهمات شهربانی ضبط شد. مردم پس از اعدام انقلابی سروان "محمد‌علی قهرمانی" معاون گارد شهربانی که در چند ماه گذشته مرتکب فجایع فراوانی شده بود، برای تصرف ژاندارمری به طرف این محل رفتند. بعد از 6 ساعت زد و خورد بین مردم مسلح و افراد ژاندارمری، ستاد تصرف و افراد تسلیم شدند. در این نبرد عشایر مسلح خرم‌آباد به کمک مردم آمدند و اموال و مهمات ژاندارمری از طرف مردم به غنیمت گرفته شد.
 زندانیان خرم‌آباد به وسیله‌ی مردم آزاد شدند و خانه‌ی سرهنگ "سيد فضائل احمدي" رئیس شهربانی به تصرف مردم درآمد. رئیس شهربانی هم‌اکنون متواری می‌باشد. تیپ 84 ارتش خرم‌آباد هم با ملت ایران اعلام هم بستگی کرد و فرمانده آن اظهار داشت: تمامی ما در خدمت مردم هستیم.» (1)
گزارش خبرنگار اطلاعات مفصل‌تر است و ابعاد دیگری از رخدادهای این روز را نشان می‌دهد: «شهر خرم‌آباد به آتش و خون کشیده شد و د‌ه‌ها کشته و صدها مجروح به جا گذاشت. ساعت 9:30 دقیقه دیروز شهربانی خرم‌آباد به تصرف مردم د‌رآمد و درهای زندان به روی زندانیان گشوده شد و صدها زندانی، زندان را ترک کردند. گروهی از جوانان که اسلحه و مهمات شهربانی را به دست آورده بودند، با خودروهای شهربانی به خیابان آمدند. در جریان حمله به شهربانی، دو اتومبیل نیز به آتش کشیده شد. سیل خروشان جمعیت، سپس به سوی سازمان امنیت خرم‌آباد به راه افتاد و برای تماشای مردم درب‌های ساواک را باز کردند. در این لحظه گروهی به ساختمان هنگ ژاندارمری خرم‌آباد که فاصله‌ی کمی با ساواک دارد، حمله بردند و با شکستن درب اسلحه‌خانه، اسلحه‌ها را بیرون آوردند و بین مردم توزیع کردند.
 در پی حمله‌ی مردم به ژاندارمری، مأموران ژاندارمری شروع به تیراندازی کردند و در این تیراندازی‌ها عده‌ی زیادی از دو طرف کشته شدند. تلفات این برخورد خونین بسیار سنگین است و اجساد آنان در سردخانه‌ی شیر و خورشید سرخ (هلال احمر) خرم‌آباد نگه‌داری می‌شود. اتاق‌های بیمارستان شیر و خورشید سرخ نیز مملو از زخمی‌هاست که شمار آن‌ها حدود صد نفر است.
 ستاد عملیات پزشکی خرم‌آباد با تمام نیرو به کمک آسیب دیدگان شتافت و مردم وسایل لازم پزشکی را به بیمارستان حمل کردند. تمام دانش‌آموزان پادگان 104 خرم‌آباد نیز همراه گروه زیادی از مردم، کنترل بیمارستان را به دست گرفتند. ساعت 2 بعد از ظهر هنگ ژاندارمری به دست مردم افتاد و افراد آن گریختند.
ساختمان هنگ ژاندارمری به آتش کشیده شد و در پی آن عده‌ای نیز ساختمان شهربانی را آتش زدند. ده‌ها اتومبیل نیز طعمه ی آتش شد.»(2)
آمار تلفات این روز، به ویژه در گزارش‌های اولیه، متفاوت است. شهدا را از 23 تا 50 نفر و زخمی‌ها را از 100 تا 400 نفر نوشته‌اند.(3)
متأسفانه به دلایل گوناگون، نهادهای مسئول نیز گزارش دقیقی از آمار تلفات این روز منتشر نکرده‌اند. با این همه بر پایه‌ی آن چه که در دست است، شمار شهیدان 23 بهمن خرم‌آباد به شرح زیر می‌باشد:
 1- علی‌محمد دلفانی، 2- اسد‌الله رعیت، 3- عصمت‌الله نیک‌پی، 4- رضا گودرزی، 5- شاه‌مراد نوکر‌مراد، 6- رستم رضایی، 7- محمد‌رضا بسطامی، 8- ماشاء‌الله رباط‌نمکی، 9- حشمت‌الله بیرانوند، 10- محمد‌رضا جهانگیری، 11- طاهر بارانی‌بیرانوند، 12- حسن سوری، 13- قدرت‌الله علیدادی، 14- علی دهقان، 15- پاپی‌جمعه سپهوند، 16- بیک‌مراد کوتاهی، 17- غلام احمدی‌تبار، 18- محمد‌جواد عزیزی، 19- قاسم جودکی، 20- یدالله مرادی، 21- الله‌مراد شیرزادی‌موحد، 22- علی عزیزی، 23- احمد‌علی نجفی‌فرداد، 24- محمد بیرانوند، 25- محمد‌کریم مرادی‌فرد 26- يدالله ميرزايي (سرباز ژاندارمري) و ... (4)
این افراد بیش‌تر دانش‌آموز، جوانان انقلابی و عشایر مسلحی بودند که به یاری انقلابیون شهر آمدند و به طور عمده از میان طبقه‌ی متوسط به پایین جامعه برخاسته بودند.
افزون بر خرم‌آباد، در دیگر نقاط لرستان چون کوهدشت، پلدختر، نورآباد، الشتر، چغلوندی، زاغه، پاپی، دورود، الیگودرز، ازنا، بروجرد و اشترنیان، درگیری‌های همانندی در شب 22 بهمن تا 23 بهمن روی داد که در بیش‌تر موارد پاسگاه ژاندارمری، کلانتری‌ها و دیگر اماکن امنیتی، انتظامی به تصرف مردم درآمدند.
 چنانکه خبرنگار کیهان از بروجرد می‌نویسد: «مردم بروجرد به ژاندارمری این شهر حمله کردند و پس از تیراندازی و درگیری که منجر به مجروح شدن بیش از 11 نفر گردید، سرانجام ژاندارمری به تصرف مردم درآمد. در این برخورد، دو دستگاه خودرو و قسمتی از ساختمان ژاندارمری به آتش کشیده شد و مهمات و اسلحه‌ی موجود در اسلحه خانه‌ی ژاندارمری به دست مردم افتاد.
[سرتيپ يعقوبي) فرمانده ژاندارمری، معاون فرمانده و 2 تن از گروه‌بانان جزو مجروحان می‌باشند...»(5)
و بدین ترتیب مردم خرم‌آباد و دیگر شهرهای لرستان، هم چون سراسر ایران سرنوشت خویش را به دست گرفتند و اتقلاب پيروز شد.
----------------------------------
  1-  نک، پیشین، 24 بهمن 57، ص 7 [کیهان].
 2- اطلاعات، 24 بهمن 57، ص 3.
 3- کیهان، 24 بهمن 57، ص 7؛ اطلاعات، 24 بهمن 57، ص 3.
 4- نک، کیهان، 29 بهمن 57، ص 11؛ عطر شهادت (3)، صص 1-8؛ استانداری، پیشین، ص 101-102.
 5- کیهان، 24 بهمن 57، ص 7؛ اطلاعات، 25 بهمن 57، ص 3.
منبع: لرستان‌خبر
 ۲۳ بهمن؛ خونین‌ترین روز تاریخ لرستان/ ماجراي سقوط هواپيما در سفيدكوه و حمله به ژاندارمري
 

خاطرات مهندس "مراد سپهوند" از وقايع خونين 23 بهمن خرم‌آباد (به نقل از وبلاگ ايشان):
وقوع انقلاب در 22 بهمن و زد و خوردها در تهران و شهرهاي بزرگ ورسيدن اخبار آن به  لرستان، باعث شد تا توده‌هاي مختلف مردم روز 23 بهمن به ژاندارمري خرم‌آباد حمله كنند؛ البته مي شد جلوي اين حادثه تلخ گرفته شود.
تعدادي از نيروهاي سياسي شهر در برافروختن آتش درگيري نقش ايفا نمودند و متاسفانه روحانيون نيز در آن نقطه از شهر حضور نداشتند تا مراد سپهوندبا ميانجي‌گري از درگيري خونين جلوگيري نمايند.
درگيري با رد و بدل كردن آتش بين پرسنل ژاندارمري و تعدادي از نيروهاي مسلح داخل شهر آغاز شد و ادامه يافت. به ناگاه عشاير حاشيه‌ي شهر تفنگ‌هاي قديمي را از زير خاك در آوردند تا از آن‌ها عليه ژاندارمري كه در روستاها سخت‌گيري مي‌كرد و طي چند مرحله خلع سلاح روستائيان را آزرده بود، استفاده كنند و به اصطلاح انتقام كهنه و نو را از او بگيرند!
مسلحين شهري از طرف ميدان ژاندارمري (شاپورخواست فعلي) و تفنگ به دستان عشايري و حاشيه شهر از سوي تپه ژاندارمري (پارك صخره‌اي فعلي و محل فروشگاه رفاه) اقدام به تيراندازي به طرف تعدادي از پرسنل و سربازاني كه مقاومت مي‌كردند و حاضر نبودند پادگان و اسلحه‌خانه‌ها را رها كنند، نمودند. نيروهاي ژاندارمري نيز با تيربار جواب تيرهاي شليكي به طرف ژاندارمري را مي‌دادند.
رگبار مسلسل، شهر را برآشفت و مردم دوان دوان روانه‌ي محل ژاندارمري شدند. من به همراه عد‌ه‌اي از محل بيمارستان شهداي عشاير فعلي به درون رودخانه خرم‌آباد كه آن موقع پل نداشت زديم و خود را به تپه ژاندارمري رسانديم. در آن‌جا چند نفر از عشاير را ديديم كه سنگر گرفته و مشغول تيراندازي به سوي پادگان ژاندارمري (محل فعلي فرماندهي انتظامي لرستان) بودند.
من، جواني چست و چالاك بودم و سلاح گرم نداشتم، تنها كارد بلند شاه‌عباسي قديم پدرم را زير كاپشنم جاسازي كرده بودم تا در صورت مواجه شدن با خطر، از آن براي ترساندن عامل حمله استفاده و از خود دفاع كنم.
متاسفانه يكي دو نفر ازمردم و چند نفر از نيروهاي كادر و وظيفه ژاندارمري در آن لحظات كشته شدند. بيش‌تر سربازان ژاندارمري به روستاهاي ميدان تير، فلك‌الدين و منوچهرآباد گريختند و با دادن تفنگ‌هاي خود به مردم، از آن‌ها لباس و پول جهت رفتن به خانه‌ي خود در شهرهاي ديگر گرفته بودند.
كم كم تيراندازي‌هاي طرفين فروكش كرد و برخي سودجو كه خود را بين انقلابيون به ژاندارمري رسانده بودند به اسلحه‌خانه‌ها و وسائل و امكانات ژاندارمري حمله‌ور شدند و آن‌ها را غارت كردند. با عجله خود را به نزديكي‌هاي پادگان رساندم. عده‌ي زيادي با اسلحه‌هاي غارت كرده از اسلحه‌خانه‌ها دوان دوان در حال گريختن از محل بودند.
يكي از آن‌ها را مي‌شناختم. به او گفتم‌: اسلحه ملت را كجا مي‌بري؟ گفت: اين اسلحه خودمان بوده كه ژاندارمري در جريان خلع سلاح از پدرم گرفته و حالا داخل اسلحه‌خانه پيدايش كرده‌ام!
عشق برخي عشاير به اسلحه، و زور و ظلم‌هاي ژاندارمري در خلع سلاح باعث شده بود تا مردم به هيچ چيز رحم نكنند. حتا به جنازه سربازاني كه در داخل پادگان و اطراف اسلحه‌خانه‌ها افتاده بودند نيز توجهي نمي‌شد و گاه روي آن‌ها پا مي‌گذاشتند!
درب اسلحه‌خانه‌ها با قفل‌هاي محكم بسته شده بود و برخي مردم براي بردن اسلحه‌ها از ديوار اسلحه‌خانه بالا رفته و با سرنيزه شيرواني سقف را پاره مي‌كردند و به صورت گروهي اسلحه‌ها را مي‌برند. محشري به پا شده بود!
براي اولين بار احساس خطر كردم از ورود برخي عوام و توده‌هاي ناآگاه و فرصت‌طلب به جريان نهضت انقلاب. از دورنماي اين ناآگاهي و فرصت‌طلبي، به خود لرزيدم. بعدها متوجه شدم كه اين احساس خطر و به خود لرزيدن كاملاً به جا بوده است، زيرا بسياري از اين اسلحه‌ها به دست گروه‌هاي ضد انقلاب افتاد و برخي نيز اكنون باعث ايجاد حوادث ناخوشايند مي‌شوند كه خوشبختانه تلاش نيروهاي انتظامي براي جمع‌آوري سلاح‌هاي غيرمجاز ظرف سال‌هاي اخير بيش‌تر شده است.
آمبولانسي به محوطه پادگان آمد و من كمك كردم تا سربازان كشته شده را داخل آمبولانس گذاشتند. من با ناراحتي تمام و تعمق حزن‌انگيزي در محوطه پادگان مي‌گشتم و پوكه فشنگ‌هاي شليك شده را را با نوك پوتينم شوت مي‌كردم، بدون آن كه از آن خوان يغما حتا پوكه‌اي بردارم.
همچنان دستم روي «مُشته» كارد شاه‌عباسي بود تا در صورت بروز خطر، از خود دفاع نمايم. برخي خلايق صحنه‌ي عجيبي از غارت به نمايش گذاشته بودند. راستش از چنين كساني بدم آمد. احساس مي‌كردم كه پيام خون شهيدان نهضت ذره‌اي بر آن‌ها تاثير نداشته است.
متاسفانه غارتگران هيچ نيرويي را در مقابل خواسته‌هاي خود نمي‌ديدند و به رسميت نمي‌شناختند! حتا براي تصاحب يك قبضه سلاح، ديگري را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دادند و روانه‌ي بيمارستان مي‌كردند.
من دانشجو بودم و مي‌فهميدم كه اين‌ها چه خطري براي به ثمر نشستن نهضت انقلاب اسلامي هستند. آن‌ها را رها كردم و نزديكي‌هاي غروب به سمت چهارراه فرهنگ و مسجدصاحب الزمان (عج) رفتم.
همان طور كه گفتم متاسفانه آن لحظات روحانيون انقلابي در محل ژاندارمري حاضر نبودند تا با پادرمياني و ميانجي‌گري جلوي درگيري و كشتار و غارت را بگيرند، ولي بعد از غارت، ستادي در مسجد صاحب‌الزمان چهارراه فرهنگ تشكيل داده بودند و جلوي مردم را مي‌گرفتند و با اظهار اين كه اين اموال بر غارت‌گران حرام هستند، مقداري از آن‌ها را از مردم گرفته و در مسجد جمع‌آوري كردند.
من هم بعد از ترك صحنه‌هاي پادگان ژاندارمري به اين ستاد رفتم و كم‌تر از يك ساعت شاهد تلاش براي پس گرفتن مقداري از اموال غارت شده، بودم. اكثر مردم اموال غارتي را به دلخواه خود پس نمي‌دادند. آن‌ها در مسير خود به سمت خانه، ناگاه با مسجد صاحب الزمان و چند روحاني كه در خيابان ايستاده بودند، روبه‌رو مي‌شدند و تا آن‌ها مي‌گفتند اين اموال به شما حرام هستند، با نوعي ناراحتي آن‌ها را تحويل مي‌دادند و مي‌رفتند.

لرستانی‌هایی که کتابخانه خود را وقف مردم کردند

این روزها "‌دیوار مهربانی" تبدیل به خرده فرهنگی در جامعه ایران شده است. شاید اما بهترین متاع برای دیوار فرهنگی نه پوشاک که کتاب لرستانی‌هایی که کتابخانه خود را وقف مردم کردندباشد‌.
در سالیان اخیر البته طرح "‌نذر فرهنگی" با موضوع اهداء کتاب هم شکل گرفت که در حد خود برکاتی داشت. از گذشته، وقف کتاب و کتابخانه در فرهنگ ایرانی رواج داشته است. در لرستان نیز برخی از مولفان و فرهنگیان لرستانی در مقاطع مختلف مجموعه آثار و کتب ارزشمندی که در طی سالیان عصر گردآورده‌اند در زمان حیات خود و یا توسط خانواده پس از فوت ایشان به مجموعه‌های فرهنگی و علمی اهداء نموده‌اند که اقدامی در‌خور تحسین و شایان یادآوری است‌.
در ادامه به بخشی از آن‌ها اشاره می‌شود، اگر مخاطبان یافته از مستندات دیگری مطلع هستند در ذیل این مطلب با بیان آن در تکمیل این فهرست همکاری نمایند:
- خانواده مرحوم شیخ "عبدالرحمن صالحی‌لرستانی" که مجموعه کتاب‌های با ارزش آن مرحوم را شامل 37 جلد کتاب خطی و 218 جلد کتاب چاپ سنگی و سربی را در سال 1376 به کتابخانه ملی اهداء نمودند.
- فرزندان شادروان "محمدرضا والیزاده‌معجزی" کتابخانه شخصی آن مرحوم را شامل به کتابخانه دانشگاه لرستان اهداء نمودند.
- استاد "سید فرید قاسمی" تنها در یک نوبت دو هزار جلد از کتابخانه خویش را به کانون بازنشستگان لرستان اهداء نمودند.
- صاحب این قلم (ساسان واليزاده) در سال 1380 بیش از دویست جلد از آثار کمیاب نویسندگان لرستانی را به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اهداء نمود تا بنای کتابخانه اختصاصی نویسندگان لرستان گذاشته شود اما دریغ که در اندک‌زمانی اكثر آن‌ها به یغما رفت.
-"آیت‌الله "علوی بروجردی" اهداء 2500 جلد کتاب چاپ سربی و سنگی، و 625 نسخه خطی به کتابخانه آیت‌الله بروجردی. همچنین ایشان کتاب‌های پدر بزرگوارشان مرحوم حضرت آیت‌الله "محمدحسین علوی‌طباطبائی‌بروجردی" را نیز به تعداد قریب 1400 جلد به کتابخانه اهداء نمودند.
- آقای "رضا کریم‌پور" از بروجرد، تعداد 2589 جلد کتاب متعلق به کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه آیت‌الله بروجردی اهداء نمودند.
- جناب آقای حاج "سید محمدحسن طباطبائی" آیت‌الله‌زاده بروجردی 209 مجلد به کتاب خانه آیت‌الله بروجردی قم.
- حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی برای راه‌اندازی کتابخانه معظم خود در قم 3 هزار جلد کتاب به این کتابخانه اهداء فرمودند.
- بنا بر وصیت حضرت آیت‌الله "روح‌الله کمالوند" پس از فوت آن مرحوم، قریب به 1000 جلد کتابخانه شخصی ایشان به کتابخانه حوزه علمیه کمالوند اهداء شد.
- روان‌شاد استاد "عبدالحسین زرین‌کوب" در سال 1375 کتابخانه شخصی خود را به مردم شهر بروجرد اهداء کرد و مقرر شد محلی مشخص به این کتاب‌ها اختصاص داده شود.
- روان‌شاد "قدرت‌الله مومنی" در سال 1387 كتابخانه‌ خود را با بيش از دو هزار جلد كتاب به كتابخانه‌هاي دانشگاه لرستان و دانشگاه آزاد اسلامي واحد خرم‌آباد اهدا نمود تا مورد استفاده‌ي پژوهشگران و علاقه‌مندان فرهنگ و تاريخ قرار گيرند.
- شهریور 1393 خانواده شادروان "محمدجواد منصوری" شاعر لرستانی ٥٠٠ جلد کتابخانه آن مرحوم را به کتابخانه‌های عمومی استان لرستان اهدا کردند.
- مردم لرستان در سال‌های 91-89‌، حدود 50 هزار جلد کتاب به کتا‌بخانه‌های لرستان اهداء نموده‌اند.
- تا آذر 92 خیّرین لرستانی 50 قطعه زمین به مساحت بیش از 20 هزار متر مربع را برای ساخت کتابخانه در سطح استان به اداره کل ساسان واليزادهکتابخانه‌ها اهدا نموده‌اند.
- در شهریور 94 خيرين فرهنگي کشور بيش از 5 هزار جلد کتاب به يکي از بخش‌هاي محروم کوهدشت لرستان اهدا کردند.
 
پژوهش:
ساسان والي‌زاده

 

كتابخانه مرحوم قدرت مومني 1386
بخشي از كتابخانه شخصي مرحوم حاج قدرت مومني در سال 1386
 
 

4- کتاب‌نامه‌های لرستان

کتاب‌شناسی آثار منتشر شده در مورد آیت‌الله بروجردی + تصاوير

همان‌گونه که در قسمت پیشین گفته شد از جمله شخصیت‌های لرستانی که آثاری درباره ایشان به چاپ رسیده، می‌توان از حضرت آیت‌الله حسين بروجردی، استاد عبدالحسین زرین‌کوب، استاد اسفندیار غضنفری‌امرایی، شهید محمد بروجردی، شهید مهدی زین‌الدین، حضرت آیت‌الله روح‌الله کمالوند، استاد مهرداد اوستا، ميرزا محمدباقر صامت بروجردی، مهدی کاظمی‌طولابی، ایرج کاظمی‌، استاد عبدالمحمد آیتی، آیت‌الله میرزای قمی و علامه بحرالعلوم را نام برد.
در این بخش مجموعه آثار درباره شخصیت حضرت آیت‌الله بروجردی مرجع بزرگ شیعیان فهرست می‌شود و در بخش‌های آینده به سایر آثاری که پیرامون شخصیت‌های لرستانی نگارش یافته است پرداخته خواهد شد:
زندگانی حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی، زعیم عالی‌قدر شیعه و عالم جلیل‌القدر جهان اسلام (1340-1253) به لحاظ جایگاه رفیع و ارزشمندی که دارد همواره مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان بوده است.
 درباره این اسوه زعامت و مرجعیت حداقل 22 کتاب تدوین و منتشر شده است و البته مؤلفان این آثار جز یکی دو نفر (مانند محمدحسین علوی‌طباطبایی و محمد لک‌علی‌آبادی) عموماً لرستانی نیستند.
 کتاب‌شناسی آثار منتشر شده در مورد آیت‌الله بروجردی + تصاوير
 در دنباله شرح کامل کتاب‌هایی که پیرامون زندگی و آثار حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی انتشار یافته، می‌آید:
- اسوه مرجعیت: ویژه‌نامه آیت‌الله العظمی بروجردی/ ابراهیم ابراهیم‌پور. قم: دفتر عقل، 1387، 79 ص.
- الزعیم الاکبر/ عباس العبیری، ترجمه: کمال سید. قم: مؤسسه انصاریان، 1373، 157 ص. (این کتاب علاوه بر زبان فارسی و عربی به زبان انگلیسی نیز ترجمه و منتشرشده است)
- الگوی زعامت: زندگی نامه سید الفقها و المجتهدین آیت‌الله العظمی حاج‌آقا حسین بروجردی/ محمد لک‌علی‌آبادی. قم: هنارس، 1384.
- الگوی زعامت: سرگذشت‌های ویژه حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی از زبان علما و مراجع/ محمد علی‌آبادی، قم: عصمت، 1378، 256 ص. مصور.
- آیت‌الله بروجردی و اتحاد دنیای اسلام‌/ مسلم تهوری‌/تهران: دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان‌، 1382، 160 ص.
- آیت‌الله بروجردی آیت اخلاص/ عبدالرحیم اباذری، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1383، 1120 ص. (این کتاب به عربی نیز ترجمه و منتشرشده است)
- آیت‌الله بروجردی زعیم بزرگ/ عباس عبیری. تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، 1380، 162 ص.
- آیت‌الله بروجردی/ سید علی کاشفی خوانساری. تهران: مدرسه، 1385، 87 ص.
- پیشوای بزرگ آیت‌الله بروجردی/ مصطفی قلی‌زاده‌علیار. قم: قلم‌ نو، 1386، 98 ص.
- پیشوایان تقریب: آیت‌الله العظمی بروجردی و شیخ شلتوت. تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1379. 232 ص.
- چشم و چراغ مرجعیت: مصاحبه‌های ویژه مجله حوزه، با شاگردان آیت‌الله بروجردی‌/ مجتبی احمدی (به اهتمام)، نشر: بوستان کتاب قم، 1388، 492 ص.
- خاطرات زندگانی آیت‌الله العظمی آقای بروجردی/ محمدحسین علوی‌طباطبایی. تهران: اطلاعات، 1341، 207 ص.
- خوب‌تر از آفتاب فلک‌/ عبدالحسین بزرگمهرنیا/ انشارات سامان دانش‌، 1394‌،  608 ص.
ساسان والي‌زاده 
پژوهش:
ساسان والیزاده

فهرست مؤلفانی که درباره شخصیت‌های لرستانی به تألیف اثر پرداخته‌اند + تصوير آثار

برخی از شخصیت‌های لرستانی به لحاظ جایگاه ستوده و رفیع خود در پهنه‌ي فرهنگ و تاریخ ایران‌زمین همواره مورد توجه پژوهشگران، نویسندگان و هنرمندان قرارگرفته و آثار بسیاری در شرح احوال، معرفی آثار یا جشن‌نامه و سوگ‌نامه ایشان تألیف و انتشار داده‌اند. طرفه آن‌که آن‌چه در ستایش شخصیت‌های لرستانی تألیف یافته به‌طور عمده به قلم غیر‌لرستانی است و معدود نویسندگان لرستانی به تبیین و معرفی مفاخر خود پرداخته‌اند!
از جمله شخصیت‌های لرستانی که آثاری در باره ایشان به چاپ رسیده است می‌توان از حضرت آیت‌الله بروجردی، استاد عبدالحسین زرین‌کوب، استاد اسفندیار غضنفری‌امرایی، شهید محمد بروجردی، شهید مهدی زین‌الدین، آیت‌الله محمدحسن بروجردی، حضرت آیت‌الله روح‌الله کمالوند، استاد مهرداد اوستا، صامت بروجردی، مهدی کاظمی‌طولابی، استاد عبدالمحمد آیتی، آیت‌الله میرزای قمی و علامه بحرالعلوم را نام برد.
اما فهرست آن‌ها که کتابی در شرح احوال یا آثار شخصیت‌های بارز لرستانی تألیف و منتشر ساخته‌اند به این شرح است:
 • محمدرضا ثمری، واعظ زاده خراسانی، عبدالرحیم اباذری، مصطفی قلی زاده علیار، عباس عبیری، علی کاشفی خوانساری، زهرا اخوان‌صداف، محمدحسین علوی طباطبایی، محمدلک علی‌آبادی، ابراهیم ابراهیم‌پور و کمال سید، علی دوانی که همگی درباره آیت له العظمی بروجردی به تألیف و تدوین و ترجمه کتاب پرداخته‌اند.
 • علی پاک، حسین فتاحی، حسین مسجدی، حسین بهزاد، شریف‌علی گل‌مرادی، علی‌اکبری، ابراهیم حسن‌بیگی، نصرت‌الله محمودزاده، عباس رمضانی و بیژن قفقازی‌زاده که همگی در باره شهید محمد بروجردی به تألیف اثر پرداخته‌اند.
 • امیر قنبری درباره زینب بروجردی.
 • سارا آزادی‌مقدم درباره دکتر حمید عیدی.
 • سید محمد سیف‌زاده درباره اسفندیار غضنفری‌امرایی.
 • سعیدی کیاسری، محمدحسین رحمانی، اکرم زین‌العبادی، هر سه درباره مهرداد اوستا و نفر آخر در باره صامت بروجردی نیز.
 • سید رضا مهدی‌نژاد و محمدحسین عرفانی، هر دو درباره حضرت آیت‌الله میرزای قمی
 • حمزه حسنی و علی حسنی، درباره آیت‌الله جزایری
•  حسن جلالی‌عزیان و سید جعفر رفیعی، هر دو درباره علامه بحرالعلوم
 • لعبت درخشان و محمد سرور مولایی، درباره دکتر شهیدی
•  مهری حسینی، احمد یارمحمدی، حسن زارعی‌متین و عبدالرحیم سعیدی‌راد، همگی درباره شهید زین‌الدین
 • محمود اسعدی و حکیمه دسترنجی، هر دو درباره عبدالمحمد آیتی
•  علی‌اصغر محمدخانی، علی دهباشی، محمدجواد حق‌شناس، داود ثمری، محمد نصری و فریده کریمی، ثریا یاوری‌پور، همگی درباره عبدالحسین زرین‌کوب.
 فهرست مؤلفانی که درباره شخصیت‌های لرستانی به تألیف اثر پرداخته‌اند + تصوير آثار
به رغم ارزشمندی همه این آثار هنوز جای خالی جشن‌نامه یا یادنامه برای برای برخی از شخصیت‌های برجسته لرستانی خالی است‌. استاد سید فرید قاسمی‌، زنده‌یاد علی‌محمد ساکی‌، زنده‌یاد محمد‌حسین آریا ،استاد نصرالله کسرائیان‌، بنفشه حجازی و بسیاری دیگر از شخصیت‌های فرهنگی لرستان هستند که باید برای نکوداشت آن‌ها همت نمود.
عبدالرضا شهبازی شاعر و روزنامه نگار لرستانی چنین حرکتی را آغاز کرده و در فصل‌نامه درگاه، تجلیلی از چند شخصیت لرستانی مانند ساسان واليزادهمرتضی جزایری‌، محمد جعفر محمدزاده‌، محمد‌کاظم علی‌پور‌، نسرین جافری‌، علی‌مردان عسگری‌عالم و دیگران را آغاز کرده که جا دارد چنين اقدامات نيكي باید در قالب جشن‌نامه‌های مستقل تکمیل گردد.
فراموش نکنیم پاس‌داشت چهره‌های فرهنگی قبل از هر چیز، تکریم فرهنگ و باعث تقویت جایگاه فرهنگی در سپهر ملی است.
 
 ساسان‌ والي‌زاده

مؤلفین کتب درسی در لرستان/ بخش دوم: کتاب‌شناسی استان

باید دانست نویسندگانی چند از اهل علم و قلم لرستان مؤلف کتب درسی بوده و آثار ایشان در قبل و بعد از انقلاب در مدارس کشور تدریس می‌شده است.
 البته این دایره خارج از نام افرادی است که کتاب کمک‌درسی مانند راهنمای درسی یا سؤالات طبقه‌بندی‌شده انتشار داده‌اند، آثاری از مؤلفین لرستانی نیز در دانشگاه‌ها محل رجوع و تدریس است که فعلاً از آن درمی‌گذریم؛ اما برخی از مؤلفین لرستانی که آثار آن‌ها به عنوان کتاب درسی در مدارس کشور تدریس شده یا می‌شود شامل این افراد است: حمید زرین‌کوب، حسین عمادی، محمدحسین فرجاد، بهمن رازانی، عبدالحسین زرین‌کوب، مهرداد اوستا، حسین بحرالعلومی، محمود مهران، منوچهر والی‌زاده و بهنام علوی‌مقدم.
در ادامه اطلاعات کتاب‌شناختی آثار این نویسندگان توانمند لرستانی معرفی می‌شود:

• حمید زرین‌کوب:
- نقد ادبی/ برای تدریس در دبیرستان‌ها به همراه عبدالحسین زرین‌کوب

• حسین عمادی:
- دام‌پروری/ برای تدریس در هنرستان‌ها (1374)

• محمدحسین فرجاد:
- جامعه‌شناسی/ برای تدریس در سال چهارم آموزش متوسطه عمومی (1359)
عبدالحسين زرين‌كوب
 • بهمن رازانی:
- علوم اجتماعی/ کتاب درسی سال اول دبیرستان‌های کشور، به همراه دیگر مؤلفان (1356)

• عبدالحسین زرین‌کوب:
- فارسی و دستور زبان، 3 جلد برای تدریس در دوره اول دبیرستان‌ها/ به همراه فروزان‌فر و دیگران
- قرائت فارسی و تاریخ ادبیات، 2 جلد برای تدریس در دبیرستان‌ها/ با همکاری فروزان‌فر و دیگران
- نقد ادبی/ برای دبیرستان‌ها با همکاری حمید زرین‌کوب
مهرداد اوستا
 • مهرداد اوستا:
- روش تحقیق در دستور زبان و شیوه نگارش (1348)
- فارسی/ به همراه علی معلم، برای سال چهارم دبیرستان (1361)

• حسین بحرالعلومی:
- فارسی و دستور زبان/ 3 جلد برای تدریس در دوره اول دبیرستان‌ها (1355)
- قرائت فارسی و تاریخ ادبیات/ به همراه دیگران/ برای تدریس در دبیرستان‌ها (1358)

• محمود مهران:
- جبر و مقابله/ کتاب درسی بران سال پنج و ششم متوسطه (چ 2: 1313)
- مثلثات/ برای سال دوم دبیرستان‌ها به همراه م. هنر بخش (1313)
- هندسه مقدماتی/ کتاب درسی (چ 11: 1315)
- دوره جبر/ کتاب درسی (1327)
- هندسه ابتدایی/ برای سال پنجم و ششم دبستان‌ها (1336)
- هندسه و رسم/ برای سال دوم دبیرستان‌ها (1340)
- هندسه قومی و ترسیمی/ برای سال ششم دبیرستان‌ها (1338)
- جبر/ برای سال سوم دبیرستان‌ها (چ 3: 1330)
- هندسه متمم مسطحات/ برای سال چهارم (1313)

• منوچهر والی‌زاده:
- آموزش علمی دام‌پروری/ کتاب درسی هنرستان‌ها (1369)
- اصول پرورش دام/ کتاب درسی هنرستان‌ها (1373)
- دام‌پروری/ کتاب درسی هنرستان‌ها (1374)

• بهنام علوی‌مقدم:
- فارسی/ سال اول راهنمایی (1385)
- فارسی/ سال دوم راهنمایی (1385)
- زبان فارسی 3 (1386)
- ادبیات فارسی 2 (1386)
- ادبیات 3 / رشته علوم انسانی (1386)
ساسان والي‌زاده 

منبع: كتاب‌شناخت لرستان
اثر: ساسان والي‌زاده

کتاب‌شناسی لرستان/ بخش اول: کتاب‌نامه‌های لرستان

با آن که اخیراً در کشور ما، کم و بیش فهرست‌نویسی و نمایه‌سازی و تنظیم انواع فهارس به شیوۀ علمی و دیگر فعالیت‌های کتاب‌شناختی کتاب‌شناسی لرستان/ بخش اول: کتاب‌نامه‌های لرستانباب شده ولی هنوز آن‌طور که باید و شاید چندینی و چگونگی و ضرورت مسأله جا نیفتاده و بیش از آن که به محتوا و اهمیت و ارزش کار توجه شده باشد به ‌ظاهر اکتفا گردیده است.
حتی اهمیت این امر توسط دست‌اندرکاران تألیف و نشر و جامعه پژوهشگر هم جدی تلقی نشده است و نقش مؤثر این قبیل فعالیت‌ها در پیشبرد امور تحقیقاتی و جلوگیری از دوباره‌کاری‌ها و فراهم آوردن اطلاعات اولیه در مورد انجام هرگونه تحقیق در موضوعات مورد بحث کتاب‌شناسی نادیده گرفته می‌شود.
باید دانست امر فهرست‌نویسی و فرهنگ‌پردازی سابقه‌ای مدید داشته و در گذشته دانش‌پژوهانی به روی فهارس کار کرده و از خود آثاری بر جای گذاشته‌اند. از "فهرست ابن ندیم" و "فهرست شیخ طوسی" و "فهرست شیخ منتجب‌الدین" و " فهرست غضائری" گرفته تا برسد به " سفینه البحار" مرحوم قمی که " فهرست بحارالانوار" علامه مجلسی است و اثر "عظیم الذریعه" شیخ آقابزرگ و " اعیان‌الشیعه امین العاملی" و " مراه الکتب" ثقه‌الاسلام تبریزی در تاریخ اسلامی می‌درخشند.

کتاب‌نامه‌های لرستان
نخستین کار کتاب‌شناسی پیرامون لرستان توسط غلامحسین پناه با نام" کتاب‌شناسی لرستان " در سال 1357 انتشار یافته است. این کتاب در برگزیده 151 جلد کتاب موجود در کتابخانه فلک‌الافلاک خرم‌آباد با موضوع لرستان است که با همت "حمید ایزدپناه" انتشار یافت.
دومین کتاب "‌کتاب‌نامه لرها و لرستان‌" نام دارد که به سعی "حجت‌الله حسن‌لاریجانی" در سال 1371 توسط سازمان برنامه و بودجه استان لرستان (مدیریت و برنامه‌ریزی فعلی) به چاپ رسیده است. این کتاب در برگیرنده فهرست قریب به 3 هزار کتاب، مقاله، جزوه، پایان‌نامه و هر اثر مکتوب دیگر با موضوع لرستان‌شناسی است.
سومین اثر "‌کتاب‌شناسی توضیحی لرستان" است که به اهتمام "سید فرید قاسمی" در تداوم کتاب‌شناسی‌های قبلی و با تدوین و تنظیم فهرست قریب به 1600 اثر مکتوب پیرامون لرستان در سال 1372 منتشر گردیده است.
آخرین اثر در این ارتباط "‌کتاب‌شناسی استان لرستان" نام دارد که به کوشش "عظیم وارسته" در دو جلد تنظیم و در سال 1379 به طبع رسیده و در اختیار لرستان‌پژوهان قرار گرفته است.
به هر روی در این آثار اگر چه در نوع خود ارزشمند بوده و حائز کارایی خاص خود هستند اما هیچ‌کدام به‌ طور اختصاصی به شرح کتب نویسندگان لرستان نپرداخته‌اند چرا که اصولاً با نوع و محور کار آن‌ها متفاوت بوده است.
در مورد شرح احوالات نویسندگان لرستان نیز هیچ کتاب مدون و مشخصی تاکنون به چاپ نرسیده است. البته در کتاب‌هایی خاص به حسب ضرورت و نه اختصاصی، اشاراتی به این مقوله داشته‌اند. نظیر "‌تاریخ بروجرد" تألیف غلامرضا مولانا، "‌تذکر حزین" تألیف حسین حزین و کتاب "‌مشاهیر لر" تألیف ایرج کاظمی.
کتاب‌های اختصاصی که به فهرست ‌بخشی از مولفان اختصاص دارد نیز در سالیان اخیر پدید آمده است، مانند کتاب "معلمین مؤلف لرستان" که سال 1388 منتشر شد و گردآوری و تدوین آن را ناصر طرهانی‌نژاد، حیدر یاری و احمد علی‌پور به عهده داشته‌اند.
البته آثار ارزشمندی نیز چون کتاب "ناموران علمی و فرهنگی معاصر استان لرستان" نوشته محقق ارجمند آقای "علی‌داد برزویی" هم وجود دارند که اشارات بسیاری به نویسندگان لرستانی دارد اما مأموریت این کتاب همان‌گونه که از نام آن بر می‌آید شناخت چهره‌ها است نه آثار مکتوب.
در سطح شهرستانی تنها کتاب "‌شناخت‌نامه مفاخر ازنا" قابل توجه است که به نظر می‌رسد در استقبال از کتاب شناخت‌نامه نویسندگان لرستان تدوین یافته باشد.
به هر روی از این پس در سلسله یادداشت‌هایی تلاش خواهد شد کوشندگان کتاب معرفی و فهرست‌هایی از فعالیت‌های انجام شده در حوزه کتاب در لرستان تهیه و منتشر شود.
نویسنده یادآور می‌شود که به علت تزاحم مشاغل اداری و قلت سواد و وقت، امکان نواقص و اشتباهات در یادداشت‌ها بسیار است و ساسان والي‌زادهکم‌ترین درخواست بنده، بذل ‌توجه و همکاری فرهنگی خوانندگان برای تکمیل این یادداشت‌هاست.
گزیده این یادداشت‌ها را پیش از این در مجموعه "کتاب شناخت" گرد آورده بودم که در این ویرایش جدید می‌تواند راه تکمیل و اصلاح آن را گشود.
 
 

ساسان والي‌زاده

نقبي به پيشينه ورزش خرم‌آباد/ روزي كه خليل عقاب به لرستان آمد

خرم‌آباد شهري سرشار از خاطره است. چه برای بومیان و چه برای مهاجرینی که وقتی می‌خواستند از این سرزمین و وادی دل‌بسته به آن، دل کنده و بروند. آن‌ها بیش‌تر ناقل و یادآور این نکته بودند و با دوستان و محبان خویش زمزمه می‌نمودند که خاک خرم‌آباد رازدار خردسالی و نقال لحظات شورانگیز و بی‌خبری ماست.
یادمان سال‌های دور، هنوز نزدیک‌ترین معانی ممکن را به لایه‌های درونی ذهن پایدار ما، چون پرده‌ی سینما متصل می‌کند. به سال‌های دور و گذشته‌هایی با انبوهی از خاطرات نقب می‌زنم بلکه در این میان بخشی از تاریخ ورزش این شهر را نیز از دید خود مکتوب نمایم.
خرم‌آبادی که در بافت سنتی و قدیمی خود، یادآور هویت تاریخی و اصالت بر جای‌ مانده از پیشینیانی بوده است که نام و یادکرد رفتار و شیوه‌های جوان‌مردی و آزادگی‌شان چون مثلی سایر، در حافظه‌ی تاریخی نسل‌های بعد از خود، همچنان مانا و گویاست.
از سال‌های بعد از شکل‌گیری اداره معارف یا فرهنگ خرم‌آباد(اوايل حكومت پهلوي)، مقوله ورزش با حفظ جایگاه سنتی و پهلوانی خود، موجی از اشتیاق و فعل خواستن را متوجه خود کرد. ورزش، تقویت اندام، بلندی بالا وسیله ستبر با هرگونه طیف افراد و تقویت تعارض است. در صورت پرورش جسمی سالم، هیچ جامعه و مردم‌شناس آگاهی سر مخالفت نداشته و لزوم این ضرورت تا حدی است که موجب تأمین سلامت همگان باشد.
اگر همه امکانات موجود در این کار صرف شود یا آن را به‌صورت حرفه‌ای درآورند، سود آن برای جامعه کم‌تر از زیانش نخواهد بود، خاصه که تربیت جسمانی اگر پا به‌ پای تربیت نفسانی نباشد و از آن پیشی گیرد، به‌تدریج تعادل قوای جامعه دچار تنازع دائم خواهد شد.
در قدیم، رفتن به زورخانه و گام نهادن در حریم خانه خدا یعنی مساجد را یکسان می‌دانستند. اولی قداستی به درازای تاریخ و هویت‌شناسی انسانی و دومی چشم‌اندازی در افق پنهان و پیدای یک معنویت خود دانسته داشت.
خاطرات گذشته در هر دو طیف قریب و بعیدش لحظات این خلوت و تنهایی را پر می‌کند.
روزهایی را به یاد می‌آورم که خیابان‌های شنی و هنوز آسفالت نشده شهر زادگاهم خرم‌آباد، باران‌های تند بهاری و نم بارش‌های پاییزی در نگاه کودکانه‌ی ما چندان مطلوب نمی‌نمود، زیرا ما را از هوای کوچه و فضای گسترده و بازی فوتبال با توپ‌های پلاستیکی کوچک که در آن زمان به‌ندرت یافت می‌شد و در توان خرید همه ‌کس نبود، باز می‌داشت و مجبور می‌شدیم هیجانات اجتناب‌ناپذیر دوران کودکی و نوجوانی را در فضای سربسته و محدود یک اتاق یا یک پنج‌دری اعیانی تقریباً بزرگ تخلیه کنیم. این امر هم با مخالفت‌های طبیعی مادران با دیگر افراد خانواده همراه بود.
کوچه‌های شهر در آن روزگار از هر جهت، چندان مناسب و مطلوب فوتبال نبودند. اغلب شیاردار و بعضی با سنگ و قلوه و یک جوی باریک آبرو به‌گونه‌ای تعبیه‌شده بود که جز یک سری بازی‌های سنتی خاص را نمی‌شد در آنجا پیاده کرد.
تنها زمین‌های مناسب، محدوده‌ی منوچهر‌آباد (ورزشگاه تختي كنوني) و اطراف آن بود که تا مرکز شهر فاصله‌اش بسیار زیاد و معمولاً اجازه رفتن و بازی کردن در آن منطقه کم‌تر صادر می‌شد؛ مگر در مواقع خاص خود.
بعد از واقعه 28 مرداد 1332 چند گروه از پهلوان‌های سنتی و نمایشی نظیر، علی حاجی، علی آمون، خلیلِ عقاب و چند نفر دیگر که نام‌شان را در حافظه ندارم، به خرم‌آباد آمدند و ما بچه‌های آن روزگار خرم‌آباد با مشکلات زیادی توانستیم بلیت دیدن آن نمایش‌های ورزشی و پهلوانی را تهیه و به دیدن آن‌ها بروم، منتهی وقتی از طریق مدارس بلیت را به فروش می‌گذاشتند، کار ما راحت‌تر بود.
این مراسم معمولاً در میدان منوچهرآباد، فضای باشگاه افسران (مهان‌سراي كنوني ارتش در شمال قلعه فلك‌الافلاك) و سربازخانه و چند محل دیگر به انجام می‌رسید. آن‌قدر شلوغ مي‌شد كه جای نشستن نبود و می‌بایست تا پایان برنامه، مراسم را ایستاده تماشا کرد!
 نقبي به پيشينه ورزش خرم‌آباد/ روزي كه خليل عقاب به لرستان آمد
چیزی شبیه به معرکه‌گیری‌های رایج. البته تعدادی صندلی برای مدعوین و مسؤولین ادارات می‌گذاشتند که اختصاصی بود. کاری‌های پهلوانی و نمایش آن‌ها شبیه به هم بود. سنگ روی سینه شکستن، اتومبیل در حال حرکت را متوقف نمودن، زنجیر پاره کردن و بسیاری کارهای دیگر که مطابق برنامه یا به‌صورت بداهه‌کاری به انجام می‌رسید.
ايرج كاظميبعد‌ها چنین کار‌هایی را به‌صورت ملایم و آرام‌تری از چند پهلوان سنتی خرم‌آباد دیدم. البته به‌صورت غیرحرفه‌ای نه حرفه‌ای که آن‌هم صرفاً به خاطر اجرای برنامه‌های ورزشی در جشن‌ها بود.
4 آبان یا 21 آذر که گاه مرحومان "عابدین ولد‌بیگی" و "عبدالعلی فریدونی" چنین نمایش‌هایی را در خرم‌آباد اجرا می‌کردند.
ادامه دارد...
 
ايرج كاظمي

خاطراتي از حضور كشتي‌گيران لرستان در مسابقات قهرماني كشور سال 1341

نخستين بار كه سالن هفتم تير (محمدرضاشاه سابق) تهران را ديدم زماني بود كه به دانشگاه راه ‌یافته و با توجه به علاقه سرشار به 3 رشته كشتي، وزنه‌برداری و فوتبال، هر وقت فرصتي پيدا می‌کردم براي ديدن وزنه‌برداری، كشتي و مسابقات فوتبال گروه ملي به سالن یادشده و ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي فعلي) كه تنها استاديوم مناسب 50 سال پيش بود مي‌رفتم.

مهرماه 1341 از دوستي كه اهل كشتي بود شنيدم مسابقات قهرماني كشور در سالن هفتم تير روبه‌روی پارك شهر در جريان است و ورزشكاران لرستاني نيز جهت شركت در اين مسابقات به تهران آمده‌اند. با اندكي تفحص دريافتم كه کشتی‌گیران زادگاهم خرم‌آباد در هتل خادم جنب كوچه مرو اقامت دارند. مهمانخانه‌ای كه پاتوق لرستانی‌ها بود و بيش‌تر خرم‌آبادی‌ها كه به تهران می‌آمدند جهت اقامت موقت آن را انتخاب می‌کردند. مدير داخلي هتل شخص کوتاه‌قامتی بود به نام كشاورز كه میانه‌اش با خرم‌آبادی‌ها بسيار خوب و بيش‌تر آن‌ها را به اسم و رسم مي‌شناخت.
مسافرخانه‌های اعيان، شجاعي و شرافت در خيابان ناصرخسرو هم جز نقاطي بود كه خرم‌آبادی‌ها اكثر اوقات به آن‌جا می‌رفتند. قدمت و سابقه‌ی اعيان از اين مسافرخانه‌ها بيش‌تر بود و قبل از شهريور 20 بيش‌تر اعيان و خوانين لرستان به اين مهمانخانه می‌رفتند.(1)
خاطراتي از حضور كشتي‌گيران لرستان در مسابقات قهرماني كشور سال 1341 
تيم كشتي لرستان 
از چپ: هوشنگ وفي (رئيس تربيت‌بدني لرستان)، احمد رضايي، شهاب لشكري، ؟ ، محمد كريمي و ...
 
از كشتي و قهرماني كشور سال 41 حرف می‌زدیم كه کشتی‌گیران خرم‌آبادی در آن شركت داشتند. روز موعود به سالن هفتم تير رفتم. دوستان کشتی‌گیر خرم‌آبادی را ديدم و كلي ذوق‌زده از اين ديدار!مرحوم "احمد رضایی" (1314-1361) سرپرست، كاپيتان و در عین‌ حال مربي تیم بود. خودش در وزن ششم كشتي مي‌گرفت. رقيب اصلی‌اش محمود معزي‌پور مربي تيم ملي بزرگ‌سالان سال‌های اخير بود كه با اختلاف كمي به وي باخت. وقتي رضايي با معزي‌پور كشتي می‌گرفت من كنار تشك كشتي نشسته بودم و متوجه شدم مرحوم حاج عبدالحسين فيلي كه مربي وي بود راهنمایی‌اش می‌کرد. فيلي را بعدها شناختم و آن موقع نمی‌دانستم كيست.
تا جايي كه به ياد دارم مرحوم حسين رضايي در وزن اول كشتي می‌گرفت. محمد كريمي وزن سوم بود. نصرت‌الله والی‌زاده (اگر اشتباه نكرده باشم چون از حافظه مدد می‌گیرم) در وزن چهارم بود و وزن پنجم كسي را نداشتيم. وزن ششم نيز مرحوم رضايي كشتي می‌گرفت.
جالب اين‌جا بود كه شهاب لشگريان را با وزني حدود 80 كيلو به وزن هفتم فرستاده بودند و از قضای روزگار بسياري از نام‌آوران آن دوره را با اعتمادبه‌نفس مثال‌زدنی شكست داد و درست به ياد دارم كه تنها مقابل مرحوم عباس گلمكاني کشتی‌گیر مطرح مشهدي باخت و با اين باخت به مقام چهارم كشور رسيد آن هم در دو وزن بالاتر.
کشتی‌گیران مطرح وزن هفتم بعد از مرحوم غلام رضا تختي، خیرالله اميري کشتی‌گیر سرشناس اهل شهرری. عزیز کیانی كه در روزگار خود يلي بود. وي درجه‌دار ارتش، داراي بالاتنه‌ای بلند و پاهاي كوتاه كه نشانه‌ی قدرت و اعتبار تنه وي بود. شهاب ایران‌دوست نيز در اين وزن يعني وزن هفتم كشتي می‌گرفت و به‌ حق از نوادر كشتي روزگار خود بود. وي اهل خوزستان، چهره‌هاي آفتاب‌خورده با مچ و سردسته‌ای قوي، موهاي انبوه و مجعد و نگاهي مصمم و سرشار از اعتمادبه‌نفس. تا جايي كه ياد دارم شهاب ایران‌دوست فقط در مقابل شادروان تختي با فن كنده دست در شکن مغلوب شد. عكس اين كشتي، يعني مسابقه‌ی ایران‌دوست با مرحوم تختي مدت‌ها در مجالت ورزشي به مناسبت‌هایی به چاپ مي‌رسید.(2)
شهاب اسماعيلي‌لشگريان اوایل مطرح ‌شدنش در كشتي به‌شدت تحت تأثير شيوه كشتي گرفتن و خصوصيات فردي "شهاب ایران‌دوست" از قهرمانان آن زمان كشتي كشور بود و اين شيفتگي به حدي بود كه با تلاش فراوان موفق شد نام كوچك خود را به "شهاب" بدل كرده و از همان سال‌های 42_43 به شهاب معروف شد و اين نام در شناسنامه‌اش قيد گرديد.
خوب به ياد دارم كه در كشتي وزن هشتم بين صدیق‌زاده از مراغه و مرحوم یعقوب‌علی شور‌ورزی كه حدود 2 متر قد و 140 كيلو وزن داشت، كشتي فينال برگزار شد. شور‌ورزی در يك غافل‌گيري صدیق‌زاده را با فن گوسپند‌انداز كه شگرد وي بود ضربه‌فنی كرد. تماشاچيان به‌شدت شورورزی را تشويق كردند و همين امر باعث شد صدیق‌زاده كه از اين باخت حسابي دچار شوك عصبي شده بود 3-4 صندلي داخل سالن را به ‌سوی تماشاچيان پرتاب كرد كه باعث فرياد و فرار بيش‌تر تماشاچيان آن سمت سالن كه شور‌ورزی را تشويق كرده بودند شد.
جالب اين است كه مأمورين پليس ايستاده و بر و بر در صديق‌زاده را تماشا مي‌كردند و هيچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. اين صحنه در آن روز براي من جالب بود و مانده بودم براي چه در سالن حاضر شده‌اند و مأموريت‌شان چيست؟ به‌ هر حال صدیق زاده بعد از این نيز با چند تن از کشتی‌گیرهاي ديگر درگير شد، ظاهراً طرف کمیته‌ی انضباطي فدراسيون كشتي آن زمان كه قراگزلو رياست آن را به عهده داشت براي مدتي از صحنه‌های قهرماني كشتي دور و به‌نوعی تنبيه گرديد...
 اما در اين مسابقات چند كشتي از طرف کشتی‌گیران خرم‌آبادی به انجام رسيد. [مرحوم] محمد كريمي با ساماني کشتی‌گیر مطرح خوزستاني كشتي گرفت و در حالی‌ که چند امتياز از وي جلو بود به علت ضرب‌دیدگی دنده‌هایش آسيب ديد و كشتي را ادامه نداد، در حالی‌ که كريمي در آن روزگار در بهترين فرم ممكن بدني قرار داشت و به ‌احتمال ‌زیاد اگر اين حادثه پيش نمی‌آمد موفق به كسب مدال می‌شد.
هنوز پس از گذشت بيش از نيم قرن از آن ماجرا، مرحوم كريمي را در حالی ‌که دوبنده كشتي به تن داشت يك مسمي‌الكوس مخصوص آن زمان را به دنده‌ها و سينه وي چسبانده بودند، در ذهن و خاطر خود دارم. وي با قیافه‌ی در هم با حسرت به تماشاي کشتی‌های ديگر نشست.
نصرت‌الله والی‌زاده با حريف قلدر و عنوان‌داری به نام بهشتيان را پيش رو داشت كه آن زمان رقابتي تنگاتنگ با محمد خادم پدر امير و رسول خادم و دكتر توكل قهرمان كه پليس اساساً دیگر نشسته بود. نصرتاهلل والی زاده حريف قلدر و عنوان داری به نام بهشتيان را پيش رو داشت كه آن زمان رقابتي تنگاتنگ با محمد خادم پدر امير و رسول و دكتر توكل قهرمان سوم مسابقات جهاني يوكوهاماي ژاپن كه اهل مشهد و همشهري خادم بود، داشت.
منصور سرداري کشتی‌گیر وزن سوم، قهرمان ارتش‌های جهان كه شگرد معروفش بزكش (3) بود باهم مبارزه می‌کردند. البته مهندس نصرت‌الله والی‌زاده نيز در اوج شرايط بدني مناسب بود و شايد اگر در همان دوره‌های اول به کشتی‌گیران قدري چون بهشتيان و سرداري نمی‌خورد، احتمال مدال گرفتنش می‌رفت؛ اما وي نيز قرعه چندان مناسبي نداشت. كشتي او و بهشتيان را كنار تشك نشسته بودم. فكر كنم با اختلاف يك پوئن مغلوب بهشتيان گرديد.
مرحوم احمدرضایی هم تا جايي كه به ياد دارم در آن سال عنواني پيدا نكرد و بعد از این كه مغلوب محمود معزی‌پور گرديد به کشتی‌ها ادامه نداد؛ اما کشتی‌گیری كه تا مرحله رده‌بندی در جدول مسابقات ماند شهاب لشگريان بود كه چند تن از کشتی‌گیران نام‌آور را در ميان ناباوري مغلوب كرد و يكي از شگفتی‌سازهای آن مسابقات بود چرا که لشگريان در حالي در وزن هفتم كشتي می‌گرفت كه وزني مناسب با اوزان چهارم و پنجم داشت.
نتايج كشتي‌گران لرستان در مسابقات قهرماني كشور سال 1341 (بخش دوم خاطرات ايرج كاظمي)
اعتماد به‌ نفس، قدرت بدني و زيرهاي استثنايي وي كه به‌سرعت برق و باد می‌گرفت عامل آن پیروزی‌ها بود. اطمينان دارم كه لشگريان اگر در آن مسابقات تجربه‌ی بيش‌تري داشت و مربي كنارش بود، قطعاً يكي از 3 عنوان وزن هفتم را به دست می‌آورد.
وي پس از مغلوب شدنش در نیمه‌نهایی آن زمان به‌وسیله‌ی مرحوم گلمكاني كه از کشتی‌گیران مطرح خراساني و در رديف نام‌آورانی چون احمد وفادار، بهادري، محمد خادم و توكلي بود به مقام چهارم كشور رسيد كه براي جواني تازه‌کار و کم‌تجربه اما بسيار شجاع و رشيد چون لشگريان مقامي ارزنده به شمار می‌رفت.
ايرج كاظميوي بعد از ورود به خرم‌آباد مورد تشويق جامعه ورزشي وقت قرار گرفت و ياد دارم كه مرحوم علی‌محمد ساكي كه در آن زمان مدير دبيرستان بهار بود و لشگريان نيز دانش‌آموز سال ششم ادبي اين دبيرستان،از ايشان تقدير شايسته‌اي به عمل ‌آورد و جوايزي نيز به وي داد.
 
ايرج كاظمي
 
 
پی‌نویس‌ها:
(1) مرحوم امان‌الله غضنفري معروف به سردار بهادر از سران عشاير منطقه طرهان به علت ناراحتی‌های ناشي از مخالفت سپهبد رزم‌آرا سال 1325 در اين مسافرخانه دست به خود کشی زد.
(2) در اين تصوير كه مسابقه پهلواني كشور است نمی‌دانم چه سالي مرحوم تختي و شهاب ایران‌دوست هر دو شلوار مخصوص كشتي پهلواني كه داراي نقش و نگار و پیش قبض بوده است را در اين كشتي به پا دارند. اين تصوير مرحوم تختي را در حالي نشان می‌دهد كه در حال ضربه كردن ایران‌دوست است.
(3) شگردي كه بعدها رسول خادم نيز از آن بهره‌مند بود و خادارتسف روسي قهرمان چند ساله‌ی جهان و المپيك را با همين فن مغلوب كرد.
 
توضيح: اين مطلب پنج‌شنبه 30 مهر 1388 در صفحه 5 شماره 7 نشريه "لرستان ورزشي" منتشر شده است.

اولين ملي‌پوشان فوتبال لرستان چه كساني هستند؟ + تصاوير

شايد براي برخي جالب باشد تا بدانند كه اولين فوتباليست لرستاني كه به عضويت تيم ملي كشورمان درآمد چه كسي بود؟

در پاسخ به اين سؤال بايد به جنبه‌هاي مختلف تقسيم‌بندي تيم‌هاي رده‌ سني كشورمان توجه كرد و اين موضوع را در نظر گرفت كه كدام بازيكنان از تيم‌هاي لرستان به تيم ملي راه يافتند و كدام بازيكنان لرستاني از تيم‌هاي ساير استان‌ها، راهي تيم ملي فوتبال كشورمان شدند.

* اولين فوتباليست لرستان كه در رده‌ي جوانان و بزرگسالان و از يكي از تيم‌هاي "خارج استان" به تيم ملي راه يافت، "علي‌رضا خورشيدي" است.

"علي‌‌رضا خورشيدي" فرزند محمدجواد 12 تير 1330 در محله پشت‌بازار خرم‌آباد به دنيا آمد. فوتبال را در دوره كودكي در همين شهر آغاز كرد و اوايل دهه 40 راهي تهران شد.

عليرضا خورشيدي- يافتهوی فوتبال را در تهران زیر نظر مرحوم پرويز دهداری در تیم خردسالان شاهین تهران ادامه داد و سپس سال 1346 براي 2 سال به تیم گارد پیوست.

سال 1348 به تیم هما نقل مکان نمود. با این تیم نايب‌قهرمان جام تخت جمشید شد و تا پايان دوره بازيگري و حضور در ايران عضو اين تيم بود.

وي 18 بازي ملي انجام داد. اولين بازي ملي او سال 1350 برابر چكسلواكي در مسابقات بين‌المللي تهران بود. اين مهاجم چپ‌پاي لرستاني، بيش از 10 گل نيز براي تيم ملي جوانان و بزرگسالان كشورمان به ثمر رساند.

خورشيدي زننده‌ي اولين گل تاريخ تيم ملي فوتبال بزرگسالان ايران به كره جنوبي در خاك كره به شمار مي‌رود. مهم‌ترين گل وي سال 1354 برای راه‌یابی تيم ايران به المپیک مونترئال روی پاس علی پروین به تیم ملي عراق به ثمر رسيد و آن تک گل، باعث صعود تیم ایران به المپیک شد. (برگرفته از اظهارات ايشان در وب‌لاگ فرهاد داودوندي)

وی تابستان 1357 جهت ادامه تحصیل و گرفتن مدرک فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی عازم آمریکا شد‌. خورشيدي مردادماه 1392 به خاطر شركت در مراسم درگذشت مادرش(مرحومه زهرا بروجردي) به بروجرد سفر نمود.

قاسم طبيبي - فوتباليست لرستاني - يافته* در رده بزرگسالان، دومين بازيكن ملي‌پوش لرستاني "قاسم طبيبي" است. قاسم فرزند محمدعلي سال 1326 در خرم‌آباد به دنيا آمد و فوتبال را تا سال 1347 در اين شهر و با عضويت در تيم‌هاي فرهنگ، منتخب خرم‌آباد، منتخب آموزشگاه‌هاي خرم‌آباد و منتخب لرستان ادامه داد.

از سال 1348 جهت ادامه تحصيل راهي تهران شد و در پايتخت به عضويت تيم كيان درآمد.

وي از سال 1348 تا 1350 عضو تيم برق تهران بود. سپس به عضويت تيم مطرح پاس تهران درآمد و بيش از 10 بازي براي اين تيم در ليگ تخت جمشيد انجام داد. همچنين سال 1352 در بازي مقدماتي جام جهاني با استراليا به عنوان مدافع اصلي تيم ملي كشورمان به ميدان رفت و 3 بازي ملي از جمله برابر استراليا، نيوزيلند و سوريه براي تيم ملي كشورمان انجام داد. پست تخصصي وي دفاع كنار و وسط بود.

طبيي از سال 1353 به تيم راه‌آهن تهران پيوست و در 3 دوره ليگ تخت جمشيد 44 بازي براي راه‌آهن انجام داد و به استخدام سازمان راه‌آهن كشور نيز درآمد. وي از آغاز دهه 60 مربي تيم راه‌آهن شد و از بازيكنان لرستاني نظير مرحوم "ناصر ميرزايي" و "موسي كُركي" در تركيب اين تيم استفاده كرد. طبيبي كه بازنشسته سازمان راه‌آهن كشور(سال 1382) و اكنون ساكن تهران است.

نكته قابل توجه اين كه تا كنون هيچ بازيكن لرستاني از يكي از تيم‌هاي اين استان به تيم ملي فوتبال كشورمان راه نيافته است!

* "غلام‌رضا زيني‌وند" معروف به غلام زيني‌وند فرزند حسين‌علي، يكم مهرماه 1335 در محله فرهنگ خرم‌آباد، اولين بازيكن لرستاني است كه مستقيماً از يك تيم لرستاني به تيم ملي راه يافت.

غلام زيني‌وند - يافتهاين مدافع چپ خوش‌تكنيك و خوش‌فكر در مسابقات جوانان كشور كه مردادماه 1353 در اصفهان برگزار شد درخشش چشمگيري داشت و به همين خاطر سال 1354 به عنوان بازيكن تيم ملي جوانان كشورمان در تورنمنت بين‌المللي شيراز حضور يافت و 6 بازي ملي نيز برابر تيم‌هاي ملي جوانان شوروي، لهستان، مجارستان، برزيل، كره‌جنوبي برگزار كرد و با تيم ايران قهرمان اين جام شد.
وي در دومين دوره ليگ تخت جمشيد به تراكتورسازي تبريز پيوست و از بازيكنان ثابت اين تيم بود.

غلام زيني‌وند كه در پست مدافع و هافبك بازي مي كرد، فوتبال را تا سال 1366 در مسابقات ليگ قدس به همراه منتخب لرستان به عنوان بازيكن و مربي ادامه داد و پس از آن به فقط به مربيگري روي آورد. وي مربي تيم‌هاي مختلف استان از جمله تيم منتخب جوانان، اميد و بزرگسالان لرستان بود و در رده باشگاهي نيز تيم‌هاي مختلف استان نظير فجر، افلاك و دارتاك خرم‌آباد را هدايت كرد.

وي شهريور 1386 به همراه تيم منتخب لرستان به عنوان سرمربي قهرمان المپياد ايرانيان شد. زيني‌وند كه شغل آزاد دارد اكنون ساكن تهران است و مربيگري فوتبال را هم ادامه مي‌دهد.

ناصر ميرزايي - يافته* زنده‌ياد "ناصر ميرزايي" فرزند خسرو، متولد يكم فروردين 1333 در محله شاه‌آباد (سرا شَوا/ مطهري) خرم‌آباد اولين فوتباليست لرستاني عضو تيم ملي اميد ايران به شمار مي‌رود.

وي فوتبال را در تيم محله شاه‌آباد و منتخب دبيرستان اميركبير و جوانان خرم‌آباد آغاز كرد و سال 1353 به همراه عبدالرضا عطاري و غلام زني‌وند به تراكتورسازي تبريز در ليگ تخت‌جمشيد پيوست و تا سال 1356 عضو اين تيم بود از سال 1357 به ماشين‌سازي، ديگر تيم تبريزي در ليگ تخت جمشيد رفت.

ميرزايي سال 1355 به عضويت تيم ملي اميد ايران زير نظر حشمت مهاجراني درآمد. در آن زمان تيم اميد، تيم دوم كشور پس از تيم ملي به شمار مي‌رفت. وي سال‌هاي 1358 و 1359 نيز عضو تيم ملي اميد ايران(ايران ب) بود.

ميرزايي در بازي‌هاي مقدماتي جام جهاني 1978 آرژانتين برابر عربستان در شيراز نيز يكي از بازيكنان تيم ملي بزرگسالان فوتبال كشورمان بود.

وي كه در پست مدافع مياني بازي مي‌كرد پس از تراكتورسازي در تيم‌هاي ماشين‌سازي تبريز، بوتان، پيام و راه‌آهن تهران بازي كرد و سرانجام سال 1367 در ليگ قدس، آخرين بازي خود را براي منتخب لرستان انجام داد و پس از آن بيش از 2 دهه مربي تيم‌هاي مختلف لرستان از جمله فجر خرم‌آباد، تربيت، افلاك، پيام خرم‌آباد و ... در ليگ‌هاي مختلف دسته اول تا سوم ايران بود.

حسن حسين‌بيگي- يافته* "محمدحسن حسين‌بيگي" معروف به حسن حسين‌بيگي فرزند حسين نيز اولين فوتباليست لرستاني است كه در رده سني نوجوانان و از يك تيم لرستاني به تيم ملي فوتبال كشورمان راه يافت.

حسن 16 اردي‌بهشت 1338 در محله درب‌دلاكان خرم‌آباد به دنيا آمد و اولين تيم وي تيم محله چهارراه فرهنگ خرم‌آباد موسوم به فرهنگ در رده‌ي نوجوانان بود.

اين مدافع بلندقامت از سال 1354 به عضويت تيم ملي نوجوانان ايران درآمد و به تورنمنت بين‌المللي كن در كشور فرانسه اعزام شد. اولين بازي ملي وي نيز برابر نوجوانان برزيل بود كه با نتيجه يك بر صفر به نفع برزيل پايان يافت.

سپس به عضويت تيم ملي جوانان كشورمان و بعد از آن، تيم ملي اميد ايران درآمد و چند بار نيز تا سال 1366 به اردوي تيم ملي بزرگسالان دعوت شد.

وي حدود 25 بازي ملي در 3 رده سني نوجوانان، جوانان و اميد براي تيم ملي كشورمان انجام داد.

حسين‌بيگي كه كارمند جمعيت هلال‌احمر خرم‌آباد و در شرف بازنشستگي است، دهه 80 به عنوان مربي در كنار تيم‌هاي نماينده لرستان در مسابقات دسته اول تا سوم كشور حضور داشت.

وي اكنون نيز فوتبال را با تيم منتخب پيشكسوتان خرم‌آباد ادامه مي‌دهد.

* شايان ذكر است ابراهيم ميرزاپور متولد 1357 در شهر معمولان لرستان با 73 بازي ملي و حضور در جام جهاني 2006 به عنوان دروازه‌بان ثابت تيم ملي ايران، پرافتخارترين ملي‌پوش تاريخ فوتبال لرستان تا زمان انتشار اين مطلب به شمار مي‌رود.

رضا جايدري- يافته

پژوهش: رضا جايدري/ يافته - خرم‌آباد

مطلب مرتبط:

اولين بازيكن خارجي فوتبال لرستان كيست؟/ اولين تيم خارجي كه به لرستان آمد+ تصاوير

اولين باشگاه خصوصي فوتبال لرستان (كليك كنيد) + تصوير

بازي‌هاي بومي خرم‌آباد

بازی‌های بومي شهر ما را از يك منظر می‌توان به دو گروه تابستاني و زمستاني يا به سخن ديگر بازی‌های فصل‌های گرمايي و سرمايي تقسيم كرد.
بازی‌های نخست در فضاي باز و ديگر بازی‌ها در فضاي بسته به البته می‌توان از دو گروه یاد شده بازی‌هایی را استخراج كرد كه در تمام سال قابليت اجرا دارند. به‌ عنوان‌ مثال دال‌پلو، گرگم گله، جوزو، قاو‌بازي(1)، طاق پيل اشكسه، گرگ‌بازی، آسمو چه رنگه؟، هفت‌سنگ، آلاپشتي، كمربند‌بازي، خروس‌جنگی(2)، خانه‌بازي، كرو، قلما‌سنگ، تيركموبازي، سرسره‌بازي و ... در فضاي باز به انجام می‌رسند و بيش‌تر بهاري و تابستانی‌اند.
بازی‌هایی نيز چون مخن، مشت مشتكي، قالپر، ترمغ‌بازی، يه قُل دوقُل، دادا گسنمه، شاه‌وزير، پُر/ گل ‌یا پوچ، نقطه‌بازی، لال‌بازي و ... بيش‌تر بازی‌هایی پاييزي و زمستانی‌اند كه در فضاي بسته انجام می‌رسند. البته ممكن است پر شر و شوران بازی‌های فصل‌های گرمايي را در فصل‌های سرما و يا به ‌عکس انجام دهند، اما معمول آن است كه هر بازي زمان و موقع خاصي دارد.
بازي‌هاي بومي خرم‌آباد 
از منظر ديگر می‌توان بازی‌های محلي شهر ما را به 3 گروه پسرانه، دخترانه و تركيبي تفكيك كرد. به ‌عنوان ‌مثال كمربندبازي و خروس‌جنگی در زمره‌ی بازی‌های پسرانه هستند و یه قُل دوقل و خانه‌بازي در شمار بازی‌های دخترانه محسوب می‌شوند، اما گاهي كودكان و نوجوانان به دليل آن‌که همبازي هم‌جنس خود را ندارند به بازی‌های جنس مخالف تن می‌دهند و يا به بازی‌های تركيبي روي می‌آورند.
بازی‌های بومي را می‌توان به 2 گروه جسمي و فكري تقسيم كرد. هدف از بازی‌های نوع اول پرورش اندام، تقويت بدن، ايجاد نشاط و تحرك و چابكي و چالاکی است و نوع دوم بيش‌تر جنبه سرگرمي دارد و به‌ منظور هوشياري، دقت نظر و تقويت حافظه است. بازی‌های نوع اول با ویژگی‌های ورزش‌های رسمي ملي و جهاني هم‌خواني دارند و نزدیک هستند گاه افتخاراتي را براي شهر و ديار ما به ارمغان آورده‌اند. به‌عنوان‌مثال بازي "دسش‌ده‌/ دسش دي" كه از یک‌سو شبيه هندبال و از سوي ديگر به بازي رگبي می‌ماند.
چون در شهر ما و محله‌ها و حومه اين بازي در دهه‌هاي 30 و 40 بسيار معمول بود سبب شد تيم هندبال خرم‌آباد در دهه‌های 50 و 60 همواره قهرمان و يا نایب‌قهرمان كشور شود.
 
امروزه بازی‌های بومي و محلي يكي پس از ديگري در حال منسوخ شدن هستند. در سه دهه اخير، دست‌كم در دو مقطع: واپسين سال‌های دهه 50 به سبب تغییر ارزش‌ها و ميانه دهه 70 به دليل فراگيري بازی‌های رایانه‌ای، بخش عمدهاي از بازی‌های محلي به فراموشي سپرده شدند.
در حال حاضر پدران گرفتار معيشت و آپارتمان‌نشین مجالي ندارند كه بازی‌های محلي را به فرزندان خود آموزش دهند. خانه‌ها به‌مرور کوچک‌تر شده‌اند. آنان كه تمكن داشته‌اند بازی‌های رایانه‌ای را در خانه باب کرده‌اند و كساني كه ازنظر اقتصادي با دشواري مواجه بوده‌اند سيد فريد قاسميوقت ُخردسالان خود را با کار و درس پر كرده‌اند.
 پس رواست براي جلوگيري از افسردگی‌های مزمن و رخوت‌هایی كه پيري زودرس را به دنبال دارد، كار به دستان با اختصاص مكان خاص در محله‌ها و احياي آن دسته از بازی‌های بومي اخلاق‌مند، ضمن پاسداري از سنت‌های ديرين كه فتوت و جوانمردي را به سازندگان فردا ارزاني می‌دارد، به نشاط هر چه بيش‌تر اين سرمایه‌های انساني ياري رسانند چنین باد.
سيد فريد قاسمي
 
____________________________

 پی‌نویس‌ها:
(1)- اين عنوان به 2 بازي اطلاق می‌شود و مرادم نوع انسانی است
(2)- اين بازي نيز 2 نوع است و اين‌جا مقصود نوع انساني است.
 
توضيح: اين مطلب 30 مهر 1388 در صفحه 5 شماره 7 دوهفته‌نامه "لرستان ورزشي" منتشر شده است.
 

ورزش خرم‌آباد در نیم ‌قرن پيش

 ایرانی‌ها اساساً در زمینهٔ ورزش‌های انفرادي نظير كشتي و وزنه‌برداری از ديرباز در جهان مطرح بوده‌اند. در سال‌های اخير نيز اقبال ما در ورزش‌های رزمي نظير جودو، كاراته، تكواندو و برخي رشته‌های ديگر نيز زياد شده و جوانان ايراني در اين رشته‌ها نيز موفقیت‌های مهمي داشته‌اند.
منتها كشتي، ورزش اول و سنتي ايران بوده و هست. افتخارات ورزشي ايران از سال 1330 به بعد در میدان‌ها جهاني و المپيك متوجه کشتی پهلواني و زورخانه‌ای ايران نيز سابقه‌ای به درازاي تاريخ دارد.
آن زمان، در زورخانه‌ها، بعد از ستايش خالق و نعت رسول و ذكر صفات پهلواني مولا علي (ع) از پورياي ولي شخصيت نامدار قرن هفتم كه نام اصلي وي محمود خوارزمي است، به‌ وسیله‌ی مرشد و ميان‌داران بر زبان‌ها جاري و ساري بود. بسياري از پهلوانان قديم ايران نظير پهلوان ابراهيم يزدي بزرگ، پهلوان اكبر خراساني، سید حسن رزاز شجاعت، حاج محمدصادق بلورفروش و در دهه‌ی 30 تا 40، زنده‌یاد غلامرضا تختي، امامعلي حبيبي، منصور مهدی‌زاده، عباس زندي مدنظر بوده و در وزنه‌برداری كه از دهه‌ی 20 در ايران باب شد، جعفر سلماسي، محمود نامجو، ميررسول رئيسي، دكتر حسن رهنوردي، جلال منصوري، فيروز پنهان، محمد نصيري و در دهه قبل حسين رضازاده و حسين توكلي كه گردن‌آویز طلای المپيك را به دست آوردند، نشانه‌ی اقبال جوانان اين مملكت به اين رشته‌ی ورزشي بوده است.
مرحوم نامجو به سن 40 سالگي در المپيك ملبورن توانست مدال برنز اين رشته را پس از استوگف روسي و چارلز وينسي آمريكايي كسب كند. وي 2 بار عنوان قهرماني جهان را زماني كه ایرانی‌ها هنوز به وزنه‌برداری روي نياورده بودند، مصری‌ها در كنار روس‌ها و آمریکایی‌ها از قدرتمندان این عرصه بودند، اما نتوانستند اين قدرت را حفظ كنند و کم‌کم با ظهور وزنه‌برداران ايران، ژاپن و چين، ميدان را خالي نمودند.
ورزش خرم‌آباد در نیم ‌قرن پيش/ لرستان ميزبان وزنه‌برداري قهرماني كشور
وزنه‌برداری در خرم‌آباد
حدود سال 1326، عبدالحسين فطرس اهل بروجرد كه ديپلم تربیت‌بدنی داشت به‌ عنوان دبير ورزش به خرم‌آباد آمد و در دبيرستان پهلوي سابق كه تنها دبيرستان پسرانه‌ی شهر بود به خدمت مشغول شد. وي بعدها رئیس تربیت‌بدنی اداره فرهنگ شد و چند سالي در این سمت باقي ماند تا این‌ که فارغ‌التحصیلان بومي رشته‌ی تربیت‌بدنی در سال 1339 به خرم‌آباد آمدند.
پس ‌از آن، فطرس دوباره دبير ورزش شد. در همان سال‌هایی كه فطرس كارش را در دبيرستان پهلوي به‌ عنوان دبير ورزش آغاز كرد، تعدادي از دانش‌آموزان مستعد خرم‌آباد به رشته‌ی وزنه‌برداری روي آورده و در اين رشته جايگاهي پيدا نمودند. سيد عبدالله خلفي، مرحوم سيد حسن چرمي (حكمت)، منوچهر كاظمي و هوشنگ صالحی‌لرستانی (پدر شهره لرستاني هنرپيشه سينما و تلويزيون) از نخستين كساني بودند كه به وزنه‌برداری روي آوردند و گه‌گاه در مسابقات قهرماني كشور نيز چون اين جوانان بدون مربي كاردان بوده و به‌صورت خودساخته و پرويز شجاعخودرو اين ورزش را دنبال می‌نمودند، لذا در عرصه‌های برخي از آن‌ها نيز به پرورش اندام علاقه‌مند رقابتي كشور موفقيتي كسب نمی‌کردند، شده و با استفاده از وسايل بسيار ابتدايي به اين ورزش روي آوردند. مرحوم پاپی‌علی شاهی‌نژاد، صادق سيف، زنده‌یاد مراد روزگرد، نورالله سيف، غلام (جهانشاه) اسدي و یدالله امید‌زاده از جمله‌ی اين افراد بودند.
ابزار كار آن‌ها يك جفت دمبل، فنرهاي دوطرفه و ميزهايي كه نجارها به‌صورت گردهمایی با راهنمایی ورزشكاران می‌ساختند، وسايلي بود كه مورد استفاده‌ی ورزشكاران پرورش اندام پس از نسل اول وزنه‌برداران خرم‌آباد، افرادي مثل محمد خلفي، پرويز شجاع، محسن حجاريان و پرويز جام‌آبادی به‌عنوان نسل دوم در اين رشته جا افتادند.
محمد خلفی از استعدادهاي نادر روزگار در زمان خود بود كه با استفاده از هوش بالا و فيزيك بدني مناسب مدارج ترقي را در اين رشته وي از يك دستگاه هالتر كه آن زمان قیمت بالایی داشت در منزل بهره می‌جست. خلفي اوايل دهه 40 با ركورد 322 كيلو در 3 حركت پرس، یک‌ضرب و دوضرب به نایب‌قهرمانی كشور هم رسيد. وي نقش مربي غیررسمی دوستانش را نيز ايفا می‌نمود.
سال 1343 مسابقات وزنه‌برداری قهرماني كشور در خرم‌آباد برگزار شد. سيد مصطفي وكيلي فرماندار وقت لرستان (از 1337 تا 1339) با سرلشکر ايزدپناه رئيس سازمان تربیت‌بدنی كشور رفاقت داشت و قول برگزاري اين مسابقات را در خرم‌آباد از وي گرفت. منتها مأموريت وي در لرستان به پايان رسيد و حسين عطايي فرماندار لرستان شد (1339 تا 1341) كه متاسفانه اين فرد ميانه‌ي خوبي با ورزش نداشت و تأخير در برگزاري مسابقه نيز به دليل سهل‌انگاري وي بود.
به‌ هر حال تابستان 1343 مقدمات فراهم شد و با تلاش رئيس فرهنگ لرستان، مسابقات در دبستان شاه‌عباس كه بعدها به نمونه تغيير نام يافت برگزار شد. اين مدرسه فضايي مناسب براي فعالیت‌های ورزشي داشت و مدير آن نيز فردي فعال و ورزش‌دوست به نام مرحوم روح‌الله سراجي بود.
 گروه‌های سراسر كشور ازجمله تهران كه استخوان‌بندی اصلي تيم ملي را تشكيل می‌داد به خرم‌آباد آمدند. از اتاق‌های مدرسه به‌عنوان خوابگاه ورزشكاران استفاده شدو غذاخوري هم مسافرخانه سعادت (2) واقع در شمشيرآباد تعيين گرديد. خرم‌آباد در آن سال‌ها مكان مناسبي كه بتواند پذيراي مسابقات كشوري باشد نداشت.
كلنگ يك سالن ورزشي سال 1338 بر زمين زده شد و خرداد 1339 به بهره‌برداری رسيد كه هنوز هم اين سالن در شمال شرقي ايرج كاظميمجموعه‌ی ورزشي تختي قرار دارد. (سالن كشتي)
اين سالن قبل از آن‌که مناسب مسابقات ورزشي باشد براي برگزاري امتحانات شایسته‌تر به نظر می‌رسید چرا که فاقد رختكن، دوش و وسایل ورزشي بود! به‌ هر حال براي افتتاح اين سالن، مراسمي با حضور فرماندار در نظر گرفتند.
 
ايرج كاظمي/ خرم‌آباد
 
پي‌نويس:
(1) در اوزان مختلف اين مسابقات، جعفر‌زاده، نکویی‌فرد، اميري و صفايي از خوزستان، سیف‌زاده و حکمت‌پور از اصفهان، دكتر صادقي از كرمانشاه و پيروي از مازندران به مقام‌های اول دست يافتند.
(2) اين مسافرخانه بعدها به جنب اداره پست در شمال قلعه فلك‌الافلاك نقل ‌مکان كرد و امروزه از آن اثري بر جاي نيست. چون سر راه شوسه‌ی خرم‌آباد به انديمشك قرار داشت، مسافران تهران- اهواز به‌ناچار شب را آن‌جا بيتوته می‌کردند. من نيز سال 44 به ‌عنوان افسر وظيفه پادگان وحدتي دزفول مشغول خدمت بودم و هر هفته یک ‌بار اين مسير را طي می‌نمودم. در خرم‌آباد گاراژ كارون و در انديمشك گاراژ حاج خنجر محل‌هایی بودند كه مسافران براي جابه‌جایی به آن‌جا مراجعه می‌کردند.

 
* توضيح: اين مطلب در صفحه 5 شماره 5 دوهفته‌نامه "لرستان ورزشي" به تاريخ 31 شهريور 1388 منتشر شده است.

رؤساي تربيت‌بدني خرم‌آباد و بروجرد در دهه 20/ گلايه هميشگي از عدم كمك به ورزش!

چندي قبل مطلبي در مورد "سرآغاز تربيت‌بدني در خرم‌آباد" از سال 1314 تا 1321 به قلم استاد "سيد فريد قاسمي" پژوهشگر برجسته لرستاني در پايگاه خبري يافته منتشر شد كه مورد توجه علاقه‌مندان ورزش قرار گرفت.
اينك به منظور آشنايي بيش‌تر مخاطبان اين پايگاه خبري با تاريخ ورزش اين ديار، بر اساس مطلب مندرج شده در نشريه "نيرو و راستي" وابسته به انجمن ملي تربيت بدني ايران كه در دهه 20 منتشر مي‌شد، به معرفي رؤساي تربيت بدني دو شهر خرم‌آباد و بروجرد مي‌پردازيم.
در صفحه 120 شماره ويژه نوروز 1325 اين نشريه آمده است:
«در لرستان (خرم‌آباد) نهضت ورزش به سرعت توسعه يافته است با زحماتي كه آقاي عابدين ولدبيگي و آقاي [عبدالحسين] پترس (فطرس) دبير ورزش متقبل شده‌اند مي‌توان به آينده درخشان ورزش اين شهرستان اميدوار بود اما لازم است برخي از اولياء امور لاقيدي و بي‌اعتنايي را كنار بگذارند و در اين امر مهم حياتي، كمك و مساعدت كنند.
در سال گذشته (1325) مسابقه‌هايي بين ورزشكاران برپا بود. در اين مسابقه‌ها روح يگانگي و صميمت در ورزشكاران تجلي مي‌كرد. پيشرفت ورزشي اين شهر را بايد مرهون علاقه‌مندي آقاي [عبدالله] سلطان‌مراد رئيس فرهنگ لرستان دانست و كوشش‌هاي صميمانه ايشان فراموش شدني نيست.»
نكته جالب توجه در اين گزارش، اظهار گلايه از عدم حمايت مسئولين از ورزش خرم‌آباد و لرستان در دهه 20 است. مشكلي كه با گذشت بيش از 70 سال هنوز حل نشده و بايد ديد بالاخره چه موقع ورزشكاران لرستاني به جد از حمايت مسئولين برخوردار خواهند بود.
در همين صفحه از نشريه نوروز 1329، گزارشي نيز بدين شرح از وضعيت تربيت بدني بروجرد ذكر شده است:
«در اثر مخالفت شهرداري در مورد پرداخت عوارض مربوط به تربيت‌بدني با وجود كوشش و علاقه‌اي كه آقاي رئيس فرهنگ بروجرد و فرهنگيان مبذول مي‌دارند، ورزش در اين شهرستان هيچ‌گونه پيشرفتي ندارد و حتي زمين‌هاي ورزشي در اثر نبودن اعتبار، ديگر مورد استفاده نيست.
از كساني كه در شهرستان بروجرد با وجود همه مشكلات و دشواري‌ها براي تعميم ورزش، كوشش و مجاهدت مي‌كنند، بايد آقايان سيد محمود خاتمي، اكبري، رحمت‌الله خزائلي، معتمد و عزت‌الله گودرزي را نام برد.» (همان، ص 120-121)
همچنين نشريه نيرو و راستي در مورد ورزش خرم‌آباد و در نوروز 1325 چنين گزارش مي‌دهد:
«از اوضاع ورزش اين شهر اطلاع دقيقي نداريم ولي از ميان شخصيت‌هاي ورزشي اين شهر بايد در مرتبه اول از آقاي عابدين ولدبيگي رئيس ورزش تربيت بدني خرم‌آباد نام برد.
آقاي عابدين ولدبيگي در نتيجه‌ي فعاليت‌هايي كه تا كنون در امور ورزش نموده‌اند، موفق به دريافت چند مدال شده‌اند. اميد است كه اين ورزشكار فعال بتواند در آينده نيز براي ورزش شهر خود، خدمات مهمي انجام دهد.» (نيرو و راستي، انجمن ملي تربيت‌بدني، نوروز 1325، ص 106)
توضيح اين كه مرحوح حاج عابدين ولدبيگي فرزند علي‌شاه سال 1303 در محله حكيم‌آباد (شرق درب دلاكان) به دنيا آمد. وي حدود سال 1311 با تشويق برادر بزرگ‌ترش مرحوم ابراهيم ولدبيگي (1385-1297) به ورزش باستاني روي آورد و به روزخانه "اسماعيل خون‌ريز" در مكان سابق سينما شهناز (فلسطين) كه در محل كنوني درب ورودي قلعه فلك‌الافلاك قرار داشت مي‌رفت. پس از آن نيز در اواخر دوره حكومت رضاشاه به زورخانه ماشا‌ء‌الله‌خان كه در كوچه باباطاهر قرار داشت به ورزش باستاني مي‌پرداخت.
رؤساي تربيت‌بدني خرم‌آباد و بروجرد در دهه 20/ گلايه هميشگي از عدم كمك به ورزش! 
مرحوم ولدبيگي از اوايل دهه 20 عهده‌دار مسئوليت انجمن تربيت‌بدني خرم‌آباد شد. وي سال 1329 به دليل اختلاف با رئيس فرهنگ از دخالت در امور ورزش شهر انصراف داد. مرحوم ولدبيگي كارمند اداره دارايي لرستان بود و سال 1355 به افتخار بازنشستگي نائل آمد. وي سال 1385 چهره در نقاب خاك كشيد و در آرامستان خضر خرم‌آباد به خاك سپرده شد.
در صفحه 109 نشريه نيرو و راستي ويژه نوروز 1329 در خصوص ورزش بروجرد نيز آمده است:
باشگاه‌هاي ورزش بروجرد به تدريج در اثر نداشتن وسائل همه از بين رفته‌اند و آن‌چه هم باقي است باز به همين دليل و به دليل نداشتن مربي نمي‌تواند ورزشكاران نيرومندي بپروراند. حال آن كه آب و هواي خوش اين شهر، محيط بسيار مناسبي براي پرورش ورزشكاران است. دانش‌اموزان دبيرستان پهلوي اخيراً به تأسيس باشگاهي اقدام نموده‌اند كه در آن، ورزش‌هاي هالتر، دمبل، بارفيكس، پارالل و واليبال انجام مي‌گيرد.
بروجرد اميدوار است كه در سايه مربيان كارآزموده بتواند در آينده در مسابقه‌هاي قهرماني كشور شركت نمايد. آقاي "محمود فتاحي" از ورزشكاران بسيار علاقه‌مند و باذوقي است كه براي پيشرفت ورزش شهر خود، نهايت كوشش را مي‌كند.»
پس از سال 1329 مي‌توان گفت مسئوليت اداره‌ي ورزش لرستان تمام و كمال به فرهنگ (آموزش و پرورش) منتقل شد. اين در شرايطي بود كه تا قبل از سال 1327 تمام مسابقات ورزشي ايران را انجمن ملي تربيت‌بدني برگزار مي‌كرد و از اين سال، مسابقات آموزشگاهي زير نظر تربيت‌بدني فرهنگ، مسابقات دانشكده‌ها زير نظر سازمان ورزش دانشگاه و مسابقات ورزشي نظاميان زير نظر انجمن ورزشي ارتش برگزار شد.
در لرستان نيز با روي كار آمدن "عبدالله سلطان‌مراد" رئيس فرهنگ لرستان در مرداد 1326 كه اهل تفرش بود، وي يكي از بستگان خود از بروجرد به نام "عبدالحسين فطرس" اهل بروجرد را به عنوان مربي ورزش به خرم‌آباد آورد. فطرس كه شيك‌‌‌پوش و ويولون‌نوازي چيره‌دست بود، آشنايي چنداني با ورزش نداشت اما به خاطر نظم در كارش بيش از يك دهه در اين منصب به عنوان مسئول ورزش فرهنگ (آموزش و پرورش) لرستان باقي ماند تا اين كه بالاخره در آبان 1339 به دليل شكايت برخي ورزشكاران لرستاني از سمت خود كنار گذاشته شد و براي چند ماه مرحوم "علي‌اصغر نظريان" (متوفي شهريور 1394) عهده‌دار سرپرستي فني ورزش لرستان (اصطلاح موسوم آن زمان) گرديد. (شكل‌گيري ورزش در لرستان با نگاهي به تاريخ ورزش ايران، محمدرضا جايدري، فصل‌نامه يافته‌نو، شماره 21 و 22، زمستان و پائيز 1385، ص 210)
سپس از سال 1340 تا 1351 به ترتيب هوشنگ وفي(تهران)، حبيب‌الله حريري(بروجرد) و نيكولاي عليين (از ارامنه آذربايجان غربي) رئيس تربيت‌بدني فرمانداري كل لرستان شدند.
سال 1350 با تصويب مجلش شوراي ملي، سازمان تربيت بدني ايران تشكيل و از تربيت بدني آموزش و پرورش منفك شد. به همين دليل اكثر اماكن ورزشي به اين سازمان سپرده شدند و تعدادي از نيروهاي آموزش و پرورش نيز به سازمان تربيت بدني منتقل گرديدند.
در لرستان نيز از مهرماه 1351 كه اداره كل تربيت بدني لرستان تشكيل شد تا زمان پيروزي انقلاب، محمود مؤمني(ملاير)، رضا مهربان(بروجرد)، احمد قائمي(زنجان)، غلامرضا كوشا(طبس) و مرحوم محمد كريمي(خرم‌آباد) عهده‌دار اين مسئوليت در اداره كل تربيت‌بدني استان لرستان بودند و مسئوليت تربيت‌بدني آموزش و پرورش لرستان كه كماكان بخش مهمي از ورزش كشور از جمله مسابقات رضا جايدري / يافتهورزشي را اداره مي‌كرد از سال 1352 تا 1357 به ترتيب بر عهده محمد كريمي(خرم‌آباد)، عبدالحسين فطرس(خرم‌آباد)، عبدالحسين سيدين(خرم‌آباد)، پرويز جايدري(خرم‌آباد) و محمد كريمي(خرم‌آباد) بود. (همان منبع، 218)
 
رضا جايدري/ خرم‌آباد
 

باني سينما و هتل آزيتا خرم‌آباد درگذشت

مالك و باني هتل و سينما آزيتا خرم‌آباد چشم از جهان فرو بست.

به گزارش يافته، شادروان "ميررسول رئيسي" آخرين بازمانده تيم ملي وزنه‌برداري ايران در المپيك 1948 لندن، يكم مردادماه 1394 در سن 91 سالگي چشم از جهان فرو بست. اگر چه هماهنگی‌های لازم جهت دفن وي در قطعه نام‌آوران بهشت زهرا از سوی کمیته ملی المپیک انجام شده بود اما با درخواست خانواده‌اش، پيكر مرحوم رئيسي در مقبره خانوادگی آن مرحوم آرام گرفت.

مرحوم رئيسي سال 1303 در اردبيل متولد شد. چون روز تولد رسول اكرم (ص) به دنيا آمد او را رسول نام نهادند. وي در دهه‌هاي 20 و 30 قهرمان وزنه‌برداري كشور بود. سال 1328 در مسابقات جهانی هلند سوم شد و سال 1350 نيز در بازی‌های آسیایی دهلی‌نو هند مدال طلا گرفت. وي سال 1331 وزنه‌برداری را کنار گذاشت و پس از آن به كارهاي اقتصادي روي آورد.

وي سال 1346 سفري به خرم‌آباد داشت و پس از ملاقات با جمعي از مسئولان و رجال شهر، قرار شد اقدام به ساخت يك هتل و سينما در خرم‌آباد بنمايد. در آن دوران به منظور جذب سرمايه‌گذار، زمين‌ به صورت رايگان در اختيار آن‌ها قرار مي گرفت و آن‌ها در اين زمين‌ها اقدام به ساخت و ساز مي‌كردند.

مكان اوليه سينما را در حدود كنوني بيمارستان شهيد رحيمي در نظر گرفتند اما به اين دليل كه درب ورودي بيمارستان در نزديكي درب مسجد شباك در كوچه ارزاق قرار داشت، پس از اعتراض شماري از اهالي، موضوع احداث سينما در اين مكان منتفي شد. (1)

مسئولين شهرداري تصميم گرفتند زميني در جنوب غربي شهنوازي (پارك شهر) به رئيسي بدهند. زمين مورد نظر در محدوده كنوني سينما استقلال به وي داده شد و رئيسي در سال 1347 اقدام به ساخت و بهره‌برداري از سينما نمود. (2)

زماني كه قرار شد نامي براي سينما و هتل احداث شده توسط رئيسي  بگذارند، وي سؤال كرد، خرم‌آباد چند سينما دارد و نام آن‌ها چيست؟ به وي پاسخ دادند كه اين‌شهر تا سال 1347 فقط يك سينما به نام شهناز (سينما فلسطين بعدي كه سال 1389 جهت آزادسازي حريم قلعه تخريب شد و مالك آن مرحوم منوچهر نوذري بود) دارد كه نام آن برگرفته از نام دختر شاه است. رئيسي نيز گفت من هم نام دخترم "آزيتا" را بر اين سينما مي‌گذارم.

به اين ترتيب سينما آزيتا از سال 1347 به بهره‌برداري رسيد. متولي سينما مدتي مرحوم محمد رايگان (پدر مسعود رايگان هنرپيشه سينما) بود و سال‌هاي بعد افراد ديگري اجاره‌دار آن بودند تا اين كه در اسفند 1356 به آتش كشيده شد و پس از 10 سال تعطيلي، بنساد مستضعفان در سال 1366 بازسازي شد و مهرماه 1369 با نام سينما استقلال بازگشايي شد. (3)

هتل آزيتا هم كه طبقه بالاي سينما قرار داشت را سيد حجت‌الله قاسمي اداره مي‌كرد و پول اجاره را به حساب رئيسي مالك هتل و سينما مي‌ريختند. رئيسي هم از آن پس گه‌گاه سفرهايي تا زمان انقلاب به خرم‌آباد داشت. مرحوم رسول رئيسي برادري داشت كه تا اوايل دهه 60 ساكن خرم‌آباد بود و در ابتداي خيابان سازمان (معلم شمالي) مغازه تعميرات يخچال داشت.

روح اين هموطن آذري كه زماني در خرم‌آباد به سرمايه‌گذاري پرداخت، شاد باد.

منابع:

(1) قاسمي، سيدفريد. اسناد خرم‌آباد. (1390). تهران: كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس. ص 367-368

(2) قاسمي، سيد فريد، پيشينه ارتباطات و تاريخ مطبوعات خرم‌آباد (1387). خرم‌آباد: انتشارات سيفا. ص 106

(3) همان منبع، ص 106

 باني سينما و هتل آزيتا خرم‌آباد درگذشت

طراح ورزشگاه تختی خرم آباد درگذشت

طراح اولیه مجموعه ورزشی تختی خرم‌آباد در دهه 1330 درگذشت.
امانوئل اوهانجانیان فردبه گزارش پایگاه خبری یافته، "امانوئل اوهانجانیان‌فرد" طراح مجموعه ورزشی منوچهرآباد (تختی کنونی) در دهه 30 اوایل تیرماه امسال در سن 88 سالگی درگذشت.
وی سال 1306 در تبریز متولد شد و پس از فارغ‌التحصیلی در رشته مهندسی راه و ساختمان به سال 1328 از دانشکده فنی تهران، ابتدا در بانک‌ملی استخدام شد و پس از آن اقدام به طراحی تخصصی بسیاری از مجموعه‌های ورزشی کشور از جمله ورزشگاه اصفهان در نزدیکی چهارراه تختی این شهر و ورزشگاه تبریز نمود.
اوهانجانیان که هم مهندس و هم معمار بود، ساختمان چند دانشگاه بزرگ کشور را نیز طراحی نمود.
مطابق اسناد، طبق تقاضای وزیر فرهنگ (آموزش و پرورش) از وزیر کشاورزی در 18 شهریور 1330، با مساعدت لشکر پنجم ارتش خرم آباد در محدوده اراضی منوچهرآباد این شهر، پس از استعلام از وزارت کشاورزی، کار طراحی ورزشگاه قدیمی خرم‌آباد (مجموعه ورزشی تختی کنونی) به امانوئل اوهانجانیان سپرده شد و پایه های این مجموعه توسط او در دهه 30 طرح ریزی گردید.(برگرفته از اطلاعات استاد سید فرید قاسمی محقق لرستانی)
وی سال 1348 به عنوان مدیر عامل شرکت آرتک و همکاران منصوب شد و منشا خدمات بسیاری در زمینه امور عمرانی کشور تا به امروز بود.

سرانجام این مرد پرتلاش و خدوم ارمنی‌الاصل اوایل تیرماه امسال درگذشت. روحش شاد باد

نام‌هاي قديمي محلات، خيابان‌ها و ميادين خرم‌آباد

امروزه نام اکثر محله‌های تاریخی خرم‌آباد تغییر یافته اما برخی از آن‌ها که ریشه‌ی کهنی دارند هنوز به همان نام‌ها شناخته می‌شوند.
به گزارش يافته، مثلاً منطقه‌ي شاه‌آباد(مطهری) مربوط به دوران شاه عباس صفویه، منوچهرآباد (ورزشگاه تختی و باغ کشاورزی) منصوب به منوچهرخان والی‌زاده (معاصر ناصر‌الدین‌شاه) علی‌آباد (شمشیرآباد) باغ‌های علی‌مردان‌خان والی بوده و پشته حسین‌آباد را حسین‌قلی‌خان ابوقداره (متوفي 1279 خورشيدي) نسبت می‌دهند.
سندی مربوط به سال ١٢٠۶ شمسی هست که در آن نام چال میرحسین، پامنار و قریه ده‌محسن به همين اسامي كنوني در ان دوران به چشم می‌خورد. یعنی این مناطق حدود ١٨٠ سال قبل نیز به همین نام شناخته می‌شدند.
 
نام قديمي برخي خيابان‌هاي خرم‌آباد(داخل پرانتز نام جديد ذكر شده است):
پشت‌بازار (ابوذر)
 كورش- وخميا- وقفي‌ها (اسدآبادي)
 پهلوي، رضاشاه ‌(امام خميني)
كريم‌خان (انقلاب)
بهداري لشكر (معلم يا امت جنوبي)
 سازمان- ثريا (معلم شمالي، امت)
 بهشتي (خيرآباد)
‌راستا مسگران (حافظ)
 اميرحسيني (13 آبان)
 شمشيرآباد، كاسپاريو، محسن‌آباد، علي‌آباد و 25شهريور (شريعتي)
 سعدي (شهدا)
 ششم بهمن (علوي)
 راسته بروجردي‌ها يا سپه (فردوسي)
 طيب (پشته)
 جزام (شفا)
 مصدق- فرهنگ (آيت‌الله كاشاني)
 كتيرايي، شاه‌بختي يا شاه‌آباد (شهيد مطهري)
‌يخچال (مولوي)
 گداخانه (وصال)
دانشگاه، اميرپيرداده، جهان‌گيرآباد يا جن‌گيرآباد (ولي‌عصر)
سوم اسفند، برق (17 شهريور)
دره خرسو ( بلال حبشي)
اطراف  طاق پل شكسته (‌گرگ گيرو)
هنگ سوار (پادگان 07)

چند خيابان و ميدان كه بعد از انقلاب نام آن‌ها تغيير نكرده‌: سبزه‌ميدان، بهياري، سرچشمه، ساحلي، 24 متري ‌حكيم‌آباد، خيام، چهارراه بانك و چهارراه فرهنگ. بقيه خيابان‌ها نيز بعد از انقلاب احداث شده‌اند.
 
 اسامي برخي ميادين قديمي شهر:
مجسمه (آزادي)
 شقايق، پامنار (امام حسين)
 گپ، قيصريه (بزرگ)
 شمشيرآباد، يادبود، كارگر (بسيج)
 كيو (22 بهمن)
 سرگرداب، سوم اسفند (تختي)
بهداري لشكر (انوشيروان رضائي)
پهلوي، دم‌ باغ‌فيض، حسن‌آباد (سبزه‌ميدان)
سعدي (شهدا)
‌ژاندارمري، اميرطهماسبي، معدن‌سنگ، لاله (شاپورخواست)
منبع: كتاب خرم‌آباد شناسي، سيد فريد قاسمي، انتشارات افلاك، جلد دوم، صفحات 14 تا 19
 
نام‌هاي قديمي محلات، خيابان‌ها و ميادين خرم‌آباد

نامگذاري كوچه‌ها، محله‌ها، خيابان‌ها و ميدان‌ها در خرم‌آباد ابتدا به وسيله‌ي مردم انجام شد. حضور يك شخص، يك فاميل، يك صنف و ... در يك كوچه يا محله موجب مي‌شد مردم آن كوچه يا محله را به آن نام بشناسند و نامگذاري كنند مانند كوچه رئيس ياور يا کوچه سلاحورزي‌ها در پشت بازار يا حسين‌شل در درب دلاكان.
نامگذاري خيابان‌هاي خرم‌آباد به وسيله‌ي دولت در عهد رضاشاه آغاز شد. (خرم‌آباد‌شناسي، جلد 2 سيدفريد قاسمي)
توصيه مي‌كنيم حتماً 4 جلد كتاب خرم‌آبادشناسي را مطالعه نمائيد. آقاي قاسمي با اين مجموعه همچون ساير آثارش نظير تاریخ خرم‌آباد، لرستان‌پژوهي، شقايق و ... براي ديارش سنگ تمام گذاشته است.

حادثه تلخ سقوط هواپیماي خرم‌آباد در 23 بهمن 1380 + اسامي جان‌باختگان

ساعت 7:04 صبح سه‌شنبه 23 بهمن 1380 پرواز 956 شركت "ايران‌ ایرتور" از نوع توپولف 154 و به علامت ثبت EP-MBS با 107 مسافر و 12 خدمه فرودگاه مهرآباد را به مقصد خرم‌آباد ترك مي‌كند.

به گزارش پايگاه خبري يافته، ساعت 7 و 32 دقيقه‌، پرواز 956 پس از ترك هلدينگ جنوب غربي فرودگاه خرم‌آباد بر روي قوس 11 مايل (‌11DME ARC‌) از سمت جنوب به شمال‌، تقرب به باند 11 را آغاز مي‌كند.
هواپيما در ارتفاع 9 هزار پايي است و به محض رسيدن به زاويه 265 درجه نسبت به دستگاه كمك ناوبري VOR بايد به سمت راست گردش نمايد تا در راستاي باند 11 و رو به شرق جغرافيايي
قرار بگيرد. هواپيما از راستاي باند 11 در فاصله 11 مايلي فرودگاه عبور مي‌كند اما گردش به راست نكرده و همچنان به سمت شمال ادامه مسير مي‌دهد.
3 مايل به شمال منحرف شده كه ناگهان هواپيما در ارتفاع 9 هزار و 100 پايي با قله‌ي 10 هزار پايي سفيد‌كوه واقع در تنگه گُليج و منطقه چگني برخورد مي‌كند.
معدن‌داران و روستاییان اهالي بخش چگنی در دور افتاده‌ترين منطقه حوالي جاده "خرم‌آباد - كوهدشت" دقايقي بعد از ناپديد شدن هواپيماي مسافربري، خود را به پاسگاه انتظامي سرآسياب رساندند. آنان به مأموران اطلاع دادند هواپيمايي را در آسمان روستا ديده‌اند كه در هواي مه‌آلود با صخره‌ها برخورد كرده است و پس از انفجار شديد متلاشي شده و سقوط كرده است. در زمان بروز سانحه وضعيت هوا و ديد مناسب نبوده اما در عملكرد دستگاه‌هاي كمك ناوبري و ارتباطي فرودگاه و هواپيما هيچ ايرادي وجود نداشته است.
گروه نجات هوانيروز از ساعت 10 صبح روز  سه‌شنبه 23 بهمن 1380 فعال شد تا بتواند محل سانحه و سقوط هواپيما را پيدا كند. در اين خصوص از پايگاه مسجد‌سليمان 2 فروند بال‌گرد و کرمانشاه يك فروند بال‌گرد به محل پرواز كردند، ولي به علت بدي هوا به پايگاه‌هاي خود برگشتند.
همچنين يك بالگرد از اصفهان به محل سانحه حركت كرد ولي در حوالي خرم‌آباد علي‌رغم پرواز يك ساعت و نيمه و توده هوا نتوانست عبور كند و به اصفهان بازگشت.
در همين راستا نيروهاي تيپ 2 لشگر 84 خرم‌آباد از جمله تكاوران به محل سانحه حركت كردند، ولي به علت صعب‌العبور بودن ارتفاعات با وجود اين‌كه با دوربين از فاصله دور محل سقوط را شناسايي كرده‌اند، نتوانسته خود را به محل برسانند.
عمليات جست‌وجو و يافتن اجساد قربانيان به علت سرما و بدی هوا در این روز امكان‌پذير نشد.

 مرگ سرخ بر سينه‌ي سفيدكوه
مسؤول عمليات سانحه پرواز 956 تهران - خرم‌آباد به خبرنگاران گفت: از نخستين ساعات حادثه 3 گردان از لشگر 84 به ارتفاعات سفيد‌كوه نزديك شدند و حدود ساعت 16 و 30 دقيقه توانستند از فاصله بسيار دور قسمتي از لاشه هواپيما را كه شامل دم هواپيما و چرخ بود، پيدا كنند.
سرانجام بعداز 2 روز، هواي خرم‌آباد صاف و آفتابي شد تا از نخستين ساعات صبح پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه تلاش براي انتقال اجساد قربانيان سانحه هوايي آغاز شود.
2 فروند بالگرد متعلق به سپاه و هلال احمر در منطقه به پرواز درآمدند، اما لحظاتي بعد خبر رسيد كه هنوز شرايط جوي در ارتفاعات براي استفاده از بالگردها براي امدادرساني مساعد نشده است. اين بار آسمان صاف و آفتابي بود، اما وزش باد، اين امكان را از گشت‌زني بالگردها گرفته بود.
حدود 400 نفر از کوه‌نوردان و صخره‌نوردان ممتاز کشور همراه با نيروهاي نظامي و انتظامي به تلاش بي‌وقفه خود ادامه دادند. شب قبل از آن، يك گروه از صخره‌نوردان تا صبح را در ارتفاعات سپري كردند.
معاون سياسي امنيتي استانداري لرستان از وجود همه امكانات لازم براي امداد‌رساني گفت و اين كه در اثر برخورد شديد هواپيما با كوه، اجساد سوخته و متلاشي شده‌اند.
تا ساعت 10 و 30 دقيقه هنوز هيچ‌كدام از 6 فروند هلي‌كوپتر امدادي به خاطر وزش باد موفق به پرواز نشده بودند. اما مسؤول كميته اطلاع‌رساني ستاد حوادث غيرمترقبه اعلام كرد ساعت 9 و 40 دقيقه صبح روز پنج‌شنبه نخستين سورتي پرواز بالگردها به سمت محل حادثه به پرواز درآمدند.
طي 2 سورتي پرواز 12 نفر از نيروهاي امدادگر كه عمدتاً تكاورهاي كلاه‌سبز بودند در محل حادثه پياده شدند. اما هوا همچنان سر ناسازگاري داشت. يكي از بال‌گردها در شرايط بد هوا و پايين بودن ابرها در ارتفاعات رازان و پس از 20 دقيقه به جاي محل تعيين شده، مجبور به فرود اجباري در جاي ديگري شد.
فرمانده تيم امدادرساني اصفهان نيز به علت طوفاني بودن هوا مجبور شد در بين راه "دورود- خرم‌آباد" به دورود باز گردد. همچنين هزاران نفر از مردم لرستان و به ويژه مردم خرم‌آباد با هدف كمك‌رساني در بخش دامنه سفيدكوه چگني جمع شدند اما محمد رضايي معاون سياسي‌امنيتي استانداري لرستان از آن‌ها درخواست كرد كه از حضور در منطقه خودداري كنند زيرا به دليل سخت‌گذر بودن منطقه، حضور آن‌ها سبب اخلال در كار امدادگران مي‌شد.
مديرعامل شركت هواپيمايي ايران ايرتور نيز در اين خصوص گفت: هواپيماي توپولوف 154 كه در مسير تهران ـ خرم‌آباد سقوط كرد، از نظر فني در سلامت كامل بود و بعد از تحويل آن به ايران تنها مدت 14 روز با 80 ساعت پرواز معادل 75 نشست و برخاست داشت.
"عباس پورمحمدي" روز پنج‌شنبه 25 بهمن 1380 اظهار داشت: هواپيماي سانحه‌ديده ساخت سال 1991 ميلادي و تا قبل از تحويل به شركت ايران ايرتور 12 هزار و 610 ساعت عمليات پروازي انجام داده بود.
وي تاكيد كرد: ميانگين زمان پرواز براي هواپيماهاي توپولوف در صورت انجام تعميرات فني و اساسي تا 35 هزار ساعت است.
پورمحمدي با درخشان خواندن كارنامه مرحوم "پرويز احمدي‌فر" خلبان هواپيماي توپولوف پرواز شماره 956 افزود: كاپيتان احمدي‌فر بيش از 10 هزار ساعت سابقه پرواز با هواپيماهاي مختلف از جمله بوئينگ را داشت و با 1500 ساعت سابقه پرواز با توپولوف و 500 ساعت فرماندهي ارشد اين نوع هواپيما، داراي گواهي‌نامه پروازي و پزشكي درجه يك معتبر و به‌روز بود.
در بین سرنشینان این هواپیما 4 نفر اهل کشور اسپانیا حضور داشتند که برای عقد قرارداد با شرکت پرس به خرم‌آباد عزیمت نمودند و همچنین جمعی از مسوولان و مهم‌تر از آن، چندین پزشک متخصص و تعدادی از اساتید دانشگاه‌های لرستان نیز حضور داشتند که فقدان آن‌ها غم بزرگی بر دوش مردم لرستان خصوصاً خرم‌آباد نهاد.
امير سرتيپ دوم "احمدرضا پوردستان" فرمانده لشگر 84 خرم‌آباد نيز روز پنج‌شنبه 25 بهمن‌ماه در اين خصوص گفت: از آن‌جا كه هوا رو به تاريكي است و در اين منطقه حيوانات وحشي و درنده زياد است، دستور داده‌ايم براي حفاظت از اجساد، چند اكيپ تا حد ممكن به محل سانحه نزديك شده و تا صبح علاوه بر روشن كردن آتش اقدام به تيراندازي كنند، تا بدين‌وسيله اجساد تا صبح از گزند حيوانات وحشي در امان بمانند و بقيه عمليات را در هواي روشن و مساعدتري ادامه دهيم و بتوانيم اقدام به تخليه اجساد كنيم.
به علت سختی مسیر و بدی آب‌وهوا عملیات جمع‌آوری اجساد و لاشه هواپیما بیش از یک هفته زمان برد و بعد از گذشت 11 روز جعبه سیاه هواپیما توسط يكي از نيروهاي سپاه پيدا و تحویل مقامات شد.
پس از بررسي، سازمان هواپيمايي كشور اشتباه انساني (خلبان) را عامل اصلي بروز اين حادثه اعلام كرد.
فرودگاه خرم‌آباد در منطقه‌اي كوهستاني واقع گرديده است‌. چند سال بعد از اين سانحه‌، دستگاه فرود بدون ديد موسوم به ILS در اين فرودگاه نصب و راه‌اند‌ازي شد. لذا وجود موانع و ارتفاعات در اطراف فرودگاه مي‌توانست موجب عدم دريافت امواج ارسالي از دستگاه‌هاي كمك ناوبري فرودگاه و بروز اين سانحه باشد.
به هر حال با اين اتفاق ناگوار، شماري از نخبگان، پزشكان و مديران باتجربه‌ي لرستان كه مي‌توانستند تا سال‌ها منشاء خدمات شاياني به مردم اين ديار باشند، در اين حادثه‌‌ي ناگوار از بين رفتند.
 
13 سال از حادثه سقوط هواپیماي خرم‌آباد گذشت + اسامي جان‌باختگان باند قديم فرودگاه خرم‌آباد (اواخر دهه 80)
 
اسامي 117 مسافر سانحه سقوط هواپيماي توپولف 154 خرم‌آباد كه صبح روز سه‌شنبه 23 بهمن 1380 با پرواز شماره 956 از سراي فاني به ديار باقي پرواز كردند (به ترتيب حروف الفبا - نام خانوادگي) عبارت بود از:

غلامرضا اخياني
حسن آزاد
محمدحسين اميريوسفي (معاون عمراني استانداري لرستان)
زهرا اميدي
13 سال از حادثه سقوط هواپیماي خرم‌آباد گذشت + اسامي جان‌باختگاناحمدرضا اسكندري
فاطمه انصاري
شهرزاد اكوان
رضا افتخاري
حسن ابدي
سيد محمدتقي امامي‌ميبدي (دکتر)
سيد مصطفي اسماعيل‌نژاد
غلامرضا آقاخاني
سيدابراهيم اصغرزاده (فيلمساز)
شيدا آريا
حسين اوركي‌مهدي
حسين اكبربيك‌خراساني
ادمن بابان
نغمه بهارلو (همسر مرحوم سعيد هاشمي)
محمد بخردي
بختيار بيدقي
منور بابايي
خشايار بيرانوند
حمزه بيگدلي
محمدحسن(مكه) بهادري‌طولابي
بهمن پرنيان
صديقه پاكان
غلامرضا پيغمبري‌اسكوئي
محمدرضا پورمنافي
هوشنگ توراني‌ام‌آباد
معصومه ترابي  (دکتر)
واحد تيمور‌پور
كوروش تافته
محمدرضا جمالي‌نيا
سيد حسن جلال‌الحسيني (الفيده)
سيد محمد جعفري‌نژاد
ناصر جبل‌عاملي
افشين جمالي
كبري حجاريان (همسر مرحوم كريم منصوري)
سيد جمال حسيني
حسين حبيب‌پور ديزج
علي حسين‌نيا
علي حميدي  (دكتر)
سعيد حاج‌زوار
حسين حاريابي‌دوست
مهرداد خشنود شريعتي
شهاب‌الدين خليفه
قباد خزائي
حسين دهقان‌نژاد
شهاب ديلفانيان (مدير عامل شركت پرس لرستان)
فاطمه درويش
محمود‌رضا زارع
عباس رجبي‌ابهري
محمد رشدي‌نويد
سينا رنجبر       (دكتر)
طاهره زهتاب      (دكتر)
بهروز سنبلي
حسن سحرخيز
مصطفي شكري
داود شاه‌محمدي
هوشنگ شفيع‌ها
فريد صالحي‌لرستاني
افروز صادقي‌ضياگاه
عبدالرسول صامت
توران طرحاني   (همسر مرحوم كاووس نجيب)
ناصر علي‌اكبريان
اكرم عبدالوندي
مهرداد عزالدين
رضا فلاح‌كهن
ساسان فولادي    (دكتر)
سيدعلي فتحي
حسن فراز
جابر فرزانه‌يزن‌آباد
عباس كوهي‌نژاد
قدرت‌الله كردراني
فرج‌الله كريمي
بهادر كريمي
امير كاكاوند‌ملاير
علي كاكاوند‌ملاير
هوشمند لايقي
سعيد ميرزاپور
اسماعيل مراديان
مصطفي مختاري
كريم منصوري  (وكيل دادگستري)
تقي ميرزاخاني
سعيد محمدرفيع
يوسف مرادخان‌قراجلو
سيدابراهيم موسوي
سعيد منتقم (مدير كل مسكن و شهرسازي لرستان)
علي محسني
كاووس نجيب  (همسر مرحوم توران طرحاني)
ميرعبدالله تقي‌پورنمين
علي نادري
محمدناصر فرهانيه
علي‌رضا واثقي
سعيد هاشمي (مدير تحقيقات صدا و سيماي مركز لرستان)
علي‌رضا هاشمي (فرزند خردسال سعيد هاشمي)
مهدي هراتي
مهناز هاشم‌پور
كوكب يارپزشكان (همسر سيدحسن جلال‌الحسيني)
فرحناز يوسفي
عشرت يادگاري
جوسكبا ميرنا آركو آگاسولاك (تبعه كشور اسپانيا)
خوان كارلوس كولكو چيدنيگل (تبعه اسپانيا)
زئوس ماريا دلازابو لارين (تبعه اسپانيا)
ژوليو ايبارا پوستار (تبعه اسپانيا) (1)
________________________________
اسامي كادر پرواز:
پرويز احمدي‌فر (خلبان)
ثامر زهيري (كمك خلبان)
فرهاد علي‌بيگي‌ممقاني (مهندس پرواز)
تئودور كاراواس (مهندس پرواز) اهل كشور ازبكستان
عباس سعيد‌زيرك (سرمهمان‌دار)
علي يوسفي (مهمان‌دار)
حسين گودرزي (مهمان‌دار)
مريم تاجر‌بادامچي (مهمان‌دار)
محدثه نخلستاني (مهمان‌دار)
جواد رزاقي (گارد امنيت)
اكبر غني‌زاده (گارد امنيت)
مسعود پاك‌نيت (گارد امنيت)
روح‌شان شاد باد

تدوين: رضا جايدري

اعضاي شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد (دوره اول تا چهارم)

اسامي اعضاي شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد (به ترتيب ميزان آرا)
 
دوه اول (1378 تا 1381): 1- عزت‌الله فيلي 2- نسرين رشيدي‌مفرد 3- امير بهاروند 4- يحيي عيدي‌بيرانوند 5- محمد مهرابي 6- قدرت‌الله ترابي‌نژاد 7- فريدون معتمدي 8- احمد رشنو 9- علي امرايي
 
دوره دوم (1382 تا 1385): 1- محمدجعفر همت‌پور 2- محمد مهرابي 3- حميد رشيدي 4- نصرت‌الله جهاني‌چگني 5- علي سلاح‌ورزي 6- رحمان بابايي 7- فريدون معتمدي 8-  بهزاد ملكي 9- بهادر ولي‌زاده‌ريخاني
 
دوره سوم (1386 تا 1392): 1- محمد خدامي 2- فرشته طهماسبي‌رستم‌آباد 3- اميرناصر غلامرضايي 4- مراد كرمي 5- بهروز احمدي 6- علي زنجي بيرانوند 7- بيژن حسين‌پور 8- شيرمراد صفربيرانوند 9- محمدجعفر همت‌پور
توضيح: در اين دوره اميرناصر غلامرضايي پس از يك سال از حضور در شورا انصراف داد و "احمدعلي دلفان" جاي‌گزين وي شد. همچنين با انتخاب محمد خدامي به عنوان شهردار در سال دوم فعاليت شورا، "حسن آذري" از اعضاي علي‌البدل جاي‌گزين وي گرديد.
 
دوره چهارم (1392 تا 1396): 1- سيف‌الدين آشتياني 2- رستم كوشكي 3- فرشته طهماسبي‌رستم‌آباد 4- رضا بيرانوند 5- محسن اقبالي 6- جافر وفايي‌سالارپور 7- محمد حسين‌پور 8- عبدالله عزيزپور 9- حسن آذري 10- فرشاد سيفي 11- محمد مهرابي 12- علي جهان‌آرا 13- رضا حاصلي
توضيح: در اين دوره پس از انتخاب محمد مهرابي به عنوان شهردار از دوم اسفند 1392، "سبزخدا صفر‌بيرانوند" عضو علي‌البدل شورا جاي‌گزين وي شد.
 
گردآوري و تدوين: رضا جايدري/ يافته
 
 براي مشاهده تاريخچه شوراي شهر خرم‌آباد و انجمن شهر قبل از انقلاب اين‌جا كليك كنيد:
1- قسمت اول
2- قسمت دوم

3- نگاهي آماري به تبار منتخابان 4 دوره شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد
 

جلسه معارفه اعضاي اولين دوره شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد؛ اردي‌بهشت 1378

از راست: فريدون معتمدي، عزت‌الله فيلي، نسرين رشيدي‌مفرد و محمد مهرابي


 صورت‌جلسه شوراي شهر اولين دوره پس از انقلاب در 15 مرداد 1359

* توضيح: با توجه به انتشار چند باره اين مطلب در نشريات مختلف لرستان(از جمله: جامعه و اقتصاد،  عصر اقتصاد، ويژه‌نامه شوراي شهر و ...) ظرف سال‌هاي 1392 تا 1394، هر گونه سوء استفاده از اين فهرست از جمله عدم ذكر منبع و انتشار نتايج پژوهش‌ها به نام خود و ... پي‌گرد قانوني دارد.

استانداران لرستان (از آغاز تا كنون)

تصاوير استاندارهاي لرستان از سال 1352 تا 1392

عكس استاندارهاي لرستان - يافته

پس از تقسيمات كشوري در ادوار مختلف، محدوده کنونی لرستان بر اساس تصویب‌نامه شماره ۳۱۴۰/۱۲ در ۲۴ دي‌ماه ۱۳۴۰ از خوزستان منتزع به نام "فرمانداري كل لرستان" تشكيل شد و هادي‌ ضياء‌برنيا به عنوان اولين فرماندار كل لرستان انتخاب گردید. (سيدفريد قاسمي، اسناد خرم‌آباد. 1390. تهران: كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي)

پس از او 6 نفر ديگر به اسامي علي‌اصغر اديب‌محمدي، علي‌اصغر طاهري‌تفرشي، ابوالحسن معيني، جواد تبريزي، علي سجادي و هوشنگ ناظمي تا سال 1352 فرماندار كل لرستان شدند.

بالاخره در تاريخ ۹ مهر ۱۳۵۲ بر اساس تصويب‌نامه شماره ۲۳/۲۴۰۰/م هيأت دولت، فرمانداري كل لرستان به "استانداري لرستان" با مركزيت خرم‌آباد تبديل شد.(سيد فريد قاسمي، 1378. خرم‌آباد: انتشارات افلاك)

تاريخ انتصاب استاندارهاي لرستان به ترتيب با مدت زمان استانداري در لرستان:

1. اميرحسين  اميرپرويز  از 15 مهر  1352    اهل تبريز = 8 ماه

2. ابراهيم  فرحبخشيان  از 12 خرداد  1353    اهل تهران = 2 سال و 7 ماه و 7 روز

3. رضا  صدقياني  از 19 دي   1355    اهل سبزوار = يك سال و يك ماه و 20 روز

4. اقبال اقبال‌راد  از 11 اسفند  1356    اهل خراسان = 8 ماه و 10 روز

5. پرويز سهرابيان از 20 مهر 1357  اهل تهران= 5 ماه

6. حسين عالي  از 29 اسفند 1357   اهل كاشان = يك سال و 5 ماه

7. حسين محلوج‌چي  از 28 تير  1359   اهل كاشان= يك سال و 4 ماه و 20 روز

8. حسن(امير) عابديني  از 17 آذر 1360   اهل تهران= 2 سال و يك ماه و 10 روز

9. احمد انتظاري‌ملكي(سرپرست)  از 9 بهمن 1362   اهل ملكان اردبيل= 5 ماه و 23 ماه

10. سيدمحمدعلي نقي‌جهرمي  از 5 تير 1363   اهل جهرم فارس= 4 سال و 2 ماه و 24 روز

11. اصغر افشاري(سرپرست)  از 29 شهريور  1367    اهل اصفهان= 3 ماه و 18 روز

12. احمد انتظاري‌ملكي  از 17 دي 1367    اهل ملكان اردبيل = 5 سال

13. محمدجواد محمدي‌زاده  از 14 دي  1372  اهل دزفول = 3 سال و 9 ماه و 13 روز

14. سيدحسن رسولي  از 27 شهريور 1376   اهل كاشمر خراسان = 2 سال و 10 ماه و 5 روز

15. نورالله عابدي  از 2 تير 1379   اهل بهبهان خوزستان= 2 سال و 3 ماه و 25 روز

16. قربان‌علي سعادت‌قره‌باغ  از 28 مهر 1381   اهل قره‌باغ آذربايجان‌غربي = 3 سال و 10 روز

17. محمدرضا محسني‌ثاني از 8 آبان 1384   اهل سبزوار خراسان= يك سال و 6 ماه

18. سيدحسين صابري‌اناركي  از 2 اردي‌بهشت 1386    اهل انارك كرمان= 3 سال و 3 ماه

19. حبيب‌الله دَه‌مرده  از 2 مرداد 1389  اهل زابل سيستان و بلوچستان = 3 سال و 2 ماه و 3 روز

20. هوشنگ بازوند  از 6 مهر  1392   اهل نهاوند = ؟

 

پژوهش:  رضا جايدري
پايگاه خبري تحليلي يافته / خرم‌آباد


* توضيح: گزيده‌هاي اين مطلب در نشريات سيمره، اقتصاد لرستان، جامعه و اقتصاد نيز منتشر شده است.

فهرست اسامي مديران آموزش و پرورش لرستان و خرم‌آباد (از آغاز تا كنون)

اداره معارف لرستان مرداد 1304 تأسيس شد. سال 1317 به فرهنگ و در 1343 به آموزش و پرورش تغيير نام داد.
تاريخ‌هاي انتصاب و انقضاي اين فهرست شامل روز و ماه نيز هست است كه به دلايلي تنها به ذكر سال‌ها در سايت اكتفا شد(از جمله جلوگيري از سرقت كه متأسفانه برخي سارقان محقق‌نما فهرست كامل را پيدا كرده و با حذف نام مرحوم ضيايي و اين‌جانب - رضا جايدري- آن را به نام خود منتشر كرده‌اند!)، اما در رونوشت ارسالي به اداره كل آموزش و پرورش لرستان و مراجع ذي‌ربط به صورت كامل ذكر گرديد.

ساير خواندني‌ها و دانستني‌ها در اين زمينه را اگر عمري باقي باشد، بعدها در قالب كتابي به علاقه‌مندان تقديم مي‌نمايم.

در تاريخ ۲۷ دي ۱۳۶۱ اداره آموزش و پرورش خرم‌آباد تشكيل و از اداره كل آموزش و پرورش لرستان جدا گرديد. از ۴ شهريور ۱۳۷۰ اين اداره به دو ناحيه تقسيم شد.

فهرست رؤساي آموزش و پرورش لرستان از آغاز تا كنون:

نام

انتصاب

انقضا

1

عزيزالله ضيايي

1304

1308

2

محمد اعتضادرازاني

1308

1309

3

اسدالله اسفندياري

1309

1309

4

ابوالقاسم‌رجايي(سرپرست)

1311

1311

5

علي‌اشرف ممتاز

1311

1311

6

نصرالله محمديه

1311

1312

7

حسين محمدي

1312

1312

8

حسين جودت

1312

1312

9

سيدغلام‌حسين معارف

1312

1313

10

اسماعيل پوررسول

1314

1314

11

محمدمهدي رادسرشت

1314

1315

12

سيدمصطفي اخوي

1315

1315

13

فضل‌الله‌بشارت(سرپرست)

1315

1315

14

محمدعلي نصيريان

1315

1317

15

مهدي استوار

1317

1318

16

ابوالخير‌حشمت‌پوردولتشاهي

1318

1318

17

رحمت‌الله پورطبيب

1318

1321

18

محمد اعتضادرازاني

1321

1323

19

محمد همايوني

1323

1326

20

عبدالله سلطان‌مراد

1326

1330

21

سيدحسين بَطحايي

1330

1331

22

محمود ذُكايي

1331

1332

23

محمدمهدي ستوده

1332

1337

24

حسين بيداربخت

1337

1337

25

غلام‌علي‌رمضاني(سرپرست)

1337

1337

26

فتح‌علي‌پورپرويز(مرادي)

1337

1338

27

ولي‌محمد حاتمي

1338

1340

28

فتح‌علي پورپرويز

1340

1343

29

محمدتقي راثي

1343

1344

30

ابوالقاسم مُحاسب

1344

1345

31

كريم ذُكايي

1345

1348

32

علي‌اكبر مينو

1348

1349

33

محمد محسن

1349

1351

34

ملك‌ايرج اميرقهاري

1351

1352

35

محمدمهدي ستوده

1352

1355

36

جعفر فاضل‌فولادي

1355

1355

37

حسن‌پاشا شريفي

1355

1356

38

خليل مؤمني

1356

1357

39

محمدحسن خشنود

1357

1358

40

لطفي(سرپرست)

1358

1359

41

حسن رفعتي‌افشار

1359

1359

42

اسحاق مشكيني

1359

1361

43

خليل دادور

1361

1362

44

محمدعلي امامي

1362

1363

45

حسين ايزدي

1363

1364

46

رجب‌علي ‌ياسمي‌پورتهراني

1364

1364

47

جعفر ‌حسين‌زاده‌ملكي

1364

1367

48

محمد داوودي

1367

1371

49

عباس‌علي محمدخاني

1371

1375

50

محمد علائي‌بوئيني

1375

1376

51

علي‌اصغر اسفنديارپور

1376

1382

52

سيد حسين معصومي

1382

1384

53

محمدرضا ملكشاهي‌راد

1385

1386

54

علي ماكنعلي

1386

1391

55

سيد حجت‌الله كلانتري

1391

1392

56

گودرز كريمي‌فر

1392

مديران اداره آموزش و پرورش خرم‌آباد از آغاز تا كنون:

رئيس آموزش و پرورش خرم‌آباد

انتصاب

انقضا

1

جمشيد حسيني

1361

1362

2

سيد ماشاء‌الله شاهرخي (سرپرست)

1362

1362

3

سيد محمود طاهري (سرپرست)

1362

1362

4

نعمت‌الله پورمند

1363

1366

5

علي پيريايي

1366

1367

6

رحمان بابايي

1367

1370


از ۴ شهريور ۱۳۷۰ اين اداره به دو ناحيه تقسيم شد. مسؤوليت آموزش و پرورش نواحي يك و دو خرم‌آباد تا كنون بر عهده افراد ذيل بوده است:

ناحيه يك خرم‌آباد

انتصاب

انقضا

1

سيد ماشاء‌الله شاهرخي

1370

1373

2

مسيب كاشي

1373

1376

3

محمدحسين ‌سهرابي (سرپرست)

1376

1376

4

محمدرضا كُرد(سرپرست)

1376

1376

5

سيدفضل‌الله شاهرخي

1377

1379

6

خداداد حيدري (سرپرست)

1379

1379

7

مجيد صالحي‌نسب

1379

1384

8

غلام‌رضا‌ نوري‌زاده (سرپرست)

1384

1385

9

علي ميرسالاري

1385

1389

10

نادر حسنوند

1389

1391

11

محمد عزيزي

1392

1393

12

اسد عباس‌زاده

1393

13

14

ناحيه دو خرم‌آباد

انتصاب

انقضا

1

كرم بشارت

1370

1371

2

سيدمحسن حجازي

1371

1376

3

حميد بهاروند

1377

1380

4

سيد‌نجم‌الدين ‌موسوي‌زاده

1380

1382

5

سيدمهدي ‌حسيني‌پور

1382

1384

6

حميد رحمان‌پور

1384

1384

7

علي دريكوند

1385

1387

8

ناصر سپهوند

1387

1391

9

نصرت‌الله سهرابي‌زاده

1391

1394

10

مجتبي بهمنيان

1394

11

12


پژوهش: رضا جايدري/ خرم‌آباد


توضيح: اسامي مديران كل آموزش و پرورش لرستان براي اولين بار توسط مرحوم حسام ضيايي مسوول اسبق كارگزيني آموزش و پرورش در دهه‌هاي 20 و 30 تا سال 1339 گردآوري شد. سپس اين‌جانب (جايدري) پس از اجازه تحقيق در اين زمينه با تأييد حراست آموزش و پرورش استان و مدير كل وقت، در سال 90 با مراجعه به بايگاني كارگزيني نواحي يك و دو آموزش و پرورش خرم‌آباد، اسامي مديران را طي 2 ماه از روي پرونده برخي كاركنان بازنشسته تكميل و تا به امروز اضافه نمودم.
متاسفانه شماري از سارقان پژوهشي و ادبي، بدون اين كه تلاشي در اين زمينه كرده باشند، اسامي را در سايت‌ها يا با گرفتن برگه‌اي كه من اسامي مديران را در آن قيد كرده و تحويل ادارات آموزش و پرورش دادم، در آثار منتشره خويش به نام خود، ثبت و ضبط كردند!

اين‌ چند خط را نوشتم تا ديگران بياموزند: يكي از اصول پژوهش صحيح و از نشانه‌هاي درستكار بودن يك انسان‌، ذكر منبع است، كاري كه برخي سارقان محقق‌نماي امروزي از انجام آن عاجز هستند و سعي دارند خود را با زحمات ديگران مطرح كنند.

قابل ذكر است فهرست كامل اسامي مديران آموزش و پرورش لرستان در شماره ۸۳ هفته‌نامه "اقتصاد لرستان" سه‌شنبه ۲۷ دي ۱۳۹۰ صفحه ۸ با نام اين‌جانب و مرحوم حسام‌الدين ضيايي (گردآورنده از سال 1304 تا 1339) منتشر شده است.

آمار تولد و وفات در لرستان ظرف يك دهه اخير

براي برنامه‌ريزي در هر بخشي، مطالعه‌ي پيشينه آن بخش و در صورت امكان، بررسي آماري از طريق اعداد و ارقام، نقشي مهم و اساسي براي موفقيت در آن بخش خواهد داشت.

به گزارش يافته، رويدادهاي حياتي (وقايع 4 گانه شامل تولد، وفات، ازدواج و طلاق) امروزه از مبناهاي مهم سنجش وضعيت جوامع در برنامه‌ريزي‌هاي مختلف به شمار مي‌روند.

وب‌سايت سازمان ثبت احوال كشور، اگر چه به صورت كلي، اما به هر حال آمار و ارقام را براي استفاده محققان و علاقه‌مندان در اين سايت قرار مي‌دهد.

هفته قبل آمار ازدواج و طلاق را طي يك دهه گذشته در استان ارائه كرديم و اينك نگاهي مي‌اندازيم به آمار سالانه تولد و وفات در استان لرستان ظرف سال‌هاي اخير:

تولد

سال

فوت

37944

1392

8729

37154

1391

8290

35799

1390

9800

35011

1389

9004

35520

1388

8729

34045

1387

8961

33890

1386

9266

33284

1385

9294

32202

1384

9106

31763

1383

9602

32313

1382

8903

31270

1381

8608

30968

1380

8265

* توضيح: لرستان در رده شانزدهم استان‌هاي كشور از نظر جمعيت قرار دارد.

منبع:

1-     وب‌سايت ثبت احوال ايران

2-     سال‌نامه‌هاي آماري كشور

 گردآوري: رضا جايدري/ يافته – خرم‌آباد

آمار ازدواج و طلاق در لرستان ظرف يك دهه اخير + آمار سالانه

براي برنامه‌ريزي در هر بخشي، مطالعه‌ي پيشينه آن بخش و در صورت امكان، بررسي آماري از طريق اعداد و ارقام، نقشي مهم و اساسي براي موفقيت در آن بخش خواهد داشت.

به گزارش يافته، رويدادهاي حياتي (وقايع 4 گانه شامل تولد، وفات، ازدواج و طلاق) امروزه از مبناهاي مهم سنجش وضعيت جوامع در برنامه‌ريزي‌هاي مختلف به شمار مي‌روند.

وب‌سايت سازمان ثبت احوال كشور، اگر چه به صورت كلي، اما به هر حال آمار و ارقام را براي استفاده محققان و علاقه‌مندان در اين سايت قرار مي‌دهد.

نگاهي مي‌اندازيم به آمار سالانه ازدواج و طلاق در استان لرستان ظرف سال‌هاي اخير:

سال

ازدواج

رده در

كشور

طلاق

رده در

كشور

1392

22211

11

3455

15

1391

23513

11

3368

14

1390

25079

12

3107

15

1389

24469

10

2627

15

1388

24547

11

2548

14

1387

24632

11

2248

14

1386

22162

 

2125

 

1385

20558

 

1898

 

1384

21592

 

1816

 

1383

18813

 

1584

 

1382

18240

 

1480

 

لرستان در رده شانزدهم استان‌هاي كشور از نظر جمعيت قرار دارد.

با نگاهي به آمار جدول‌ها در مي‌يابيم كه در زمينه "ازدواج" همواره بين رده دهم تا دوازدهم كشور قرار داشته‌ايم و در زمينه آمار ازدواج جزء استان‌هاي موفق در كشور محسوب مي‌شويم.

همچنين در زمينه آمار "طلاق" نيز همواره بين رده چهاردهم و پانزدهم كشور قرار داشته‌ايم كه در اين زمينه، كمي از ميانگين كشوري بالاتر هستيم اما با توجه به ميزان بالاي ازدواج در لرستان مي‌توان گفت كه اين استان از نظر استحكام بنيان خانواده، جزء استان‌هاي موفق كشور است.

منبع:

1-     وب‌سايت ثبت احوال ايران

2-     سال‌نامه‌هاي آماري كشور

 تهيه و تدوين: رضا جايدري / يافته – خرم‌آباد

نگاهي آماري به تبار منتخابان 4 دوره شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد

در جوامع پيشرفته، "آمار" پايه و اساس هر موفقيتي به شمار مي‌رود. ما نيز اگر خواهان حصول نتايج بهتري در كارها و نيز در مديريت هستيم، بايد تكيه بر پژوهش‌هاي آماري، از رئوس مهم برنامه‌هاي‌مان باشد.

 

به يقين مطالعه‌ي پيشينه‌ي آماري در هر كاري، سنگ بناي محكمي براي بعدها خواهد بود.

بر اين اساس، ما نيز فارغ از هرگونه ديدگاه و جهت، فقط به صرف بررسي آماري و كمك به پژوهشگران اجتماعي و اقتصادي، نگاهي داشته‌ايم به طايفه و تبار 43 نفري كه از اردي‌بهشت 1378 تا اردي‌بهشت 1393 به عنوان منتخب مردم اين شهر، به شوراي اسلامي خرم‌آباد راه يافته‌اند. (اعضاي اصلي و كساني كه علي‌البدل بودند و به جمع اعضاي اصلي شورا راه يافتند)

بديهی است بررسي موفقيت يا عدم موفقيت اعضاي هر دوره، توسط اهل فن به وقت مقتضي صورت مي‌پذيرد و هدف ما فقط ارائه آمار در اين زمينه، كمك به پژوهشگران در بررسي تأثير يا عدم تأثير نقش طوايف در وضعيت كاري شورا مي‌باشد.

به زودي آماري از وضعيت تباري اعضاي انجمن شهر(شوراي شهر) خرم‌آباد قبل از پيروزي انقلاب اسلامي نيز ارائه خواهيم كرد.

آمار تبار اعضاي دوره اول تا چهارم شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد:

نگاهي به تركيب طايفه‌اي شوراي شهر خرم‌آباد در ادوار مختلف- يافته

* توضيح اين كه تعداد اعضاي اصلي در دوره‌هاي اول تا سوم 9 نفر بود كه از دوره چهارم به 13 نفر افزايش يافت. در دوره سوم همانند دوره چهارم، يك نفر از اعضا به عنوان شهردار انتخاب شد و عضو علي‌البدل جانشين وي گرديد. همچنين در دوره سوم يك نفر از اعضا نيز استعفا داد.

* بر اساس آمار فوق تا كنون طايفه "حسنوند" با 12 نفر، طايفه "بيرانوند" با 9 نفر و سپس طايفه "سگوند" با 4 نفر بيش‌ترين عضو را در شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد داشته‌اند.

* نكته جالب توجه اين كه پس از پيروزي انقلاب، با وجود داوطلب شدن شماري از سادات براي عضويت در شورا، آن‌ها هيچ‌گاه موفق به راه‌يابي به جمع اعضاي اصلي شوراي شهر خرم‌آباد نشده‌اند، در حالي كه قبل از پيروزي انقلاب، سادات در 3 دوره آخر، نماينده‌اي در انجمن شهر خرم‌آباد داشته‌اند. (سيد مرتضي موسوي دو دوره و سيد مصطفي حبيبي يك دوره)

پژوهش: رضا جایدری/ پایگاه خبری یافته

تصاوير نمايندگان خرم‌آباد در مجلس شوراي ملي (قبل از پيروزي انقلاب)

 

 

؟

اسدالله ميرزا مشيرالسلطان

دوره اول (17 مهر 1285 تا 2 تير 1287)

 

 

لرستان دوره دوم نماينده‌اي نداشت

دوره دوم (24 آبان 1288 تا 3 دي 1290)

 

 

حبيب‌الله كمالوند (يُمن‌الملك) - يافته

حبيب‌الله كمالوند (يُمن‌الملك) فرزند ميرزا علي مستوفي

دوره سوم (14 آذر 1293 تا 21 آبان 1294)

دوره پنجم (22 بهمن 1302 تا 22 بهمن 1304)

 

ميرزا محمدعلي مافي (سالار معظم)

ميرزا محمدعلي مافي (سالار معظم) فرزند رضاقلي‌خان نظام‌السلطنه

دوره سوم (14 آذر 1293 تا 21 آبان 1294)

* توضيح: وي دوره چهارم نماينده تون، طبس، فردوس و گلشن بود.

 

 

عبدالحسين صدري (ركن‌الملك)

عبدالحسين صدري (ركن‌الملك)

دوره چهارم (يكم تير 1300 تا 30 خرداد 1302)

 

؟

ميرزا محمدعلي دولت‌آبادي

دوره چهارم (يكم تير 1300 تا 30 خرداد 1302)

* توضيح: وي پيش از پايان دوره چهارم فوت كرد.

 

حاج شيخ عبدالرحمان صالحي‌لرستاني - يافته

[آيت‌الله] عبدالرحمان صالحي‌لرستاني فرزند ميرزا صالح مجتهد

دوره پنجم (22 بهمن 1302 تا 22 بهمن 1304)

دوره ششم (19 تير 1305 تا 22 مرداد 1307)

دوره هفتم (14 مهر 1307 تا 14 آبان 1039)

 

ميرزا يحيي زنگنه (سالار اشرف)

ميرزا يحيي زنگنه (سالار اشرف)

دوره ششم (19 تير 1305 تا 22 مرداد 1307)

توضيح: زنگنه در دوره پنجم نماينده كرمانشاه بود.

 

عزيزالله فولادوند (بختياري)

عزيزالله فولادوند (بختياري) [هژبرالسلطنه] فرزند عبدالله‌خان

دوره هفتم (14 مهر 1307 تا 14 آبان 1309)

 

حسين بهرامي (احياء‌السلطنه)

حسين بهرامي (احياء‌السلطنه)

دوره نهم (24 اسفند 1311 تا 24 فروردين 1314)

توضيح: بهرامي در دوره پنجم نماينده زنجان بود.

 

فتح‌الله گودرزنيا (بشيرالسلطان) - يافته

فتح‌الله گودرزنيا (بشيرالسلطان)

دوره دهم (15 خرداد 1314 تا 22 خرداد 1316)

دوره يازدهم (20 شهريور 1316 تا 27 شهريور 1318)

دوره دوازدهم (13 آبان 1318 تا 19 آبان 1320)

 

جواد شجاع‌ چاغروند - يافته

جواد شجاع‌‌چاغروند (شجاع‌الملك) فرزند محمدربيعا چاغروند

دوره دهم (15 خرداد 1314 تا 22 خرداد 1316)

دوره يازدهم (20 شهريور 1316 تا 27 شهريور 1318)

دوره دوازدهم (13 آبان 1318 تا 19 آبان 1320)

دوره سيزدهم (22 آبان 1320 تا يكم آذر 1322)

دوره چهاردهم (6 اسفند 1322 تا 21 اسفند 1324)

 

علي‌محمد غضنفري - يافته

علي‌محمد غضنفري(امير اعظم) فرزند نظرعلي‌خان (اميراشرف)

دوره هشتم (24 آذر 1309 تا 24 دي 1311)

دوره پانزدهم (25 تير 1326 تا 6 مرداد 1328)

دوره شانزدهم (20 بهمن 1328 تا 29 بهمن 1330)

دوره هجدهم (27 اسفند 1333 تا 26 فروردين 1335)

دوره نوزدهم (10 خرداد 1335 تا 9 خرداد 1339)

* وي دوره بيستم نماينده "كوهدشت" در مجلس شوراي ملي بود

 

فتح‌الله پورسرتيپ سگوند - يافته

فتح‌الله پورسرتيپ فرزند شيرمحمدخان سگوند

دوره نهم (24 اسفند 1311 تا 24 فروردين 1314)

دوره هفدهم (7 اردي‌بهشت 1331 تا 28 آبان 1332)

دوره هجدهم (27 اسفند 1333 تا 26 فروردين 1335)

دوره بيستم (2 اسفند 1339 تا 19 اردي‌بهشت 1340)

 

ميرزا اسماعيل نجومي - يافته

ميرزا اسماعيل نجومي

دوره چهاردهم (6 اسفند 1322 تا 21 اسفند 1324)

وي در دوره ششم و هفتم، نماينده آباده بود

 

سيد محمدعلي كشاورز صدر - يافته

سيد محمدعلي كشاورز‌صدر

دوره شانزدهم (20 بهمن 1328 تا 29 بهمن 1330)

دوره هفدهم (7 اردي‌بهشت 1331 تا 28 آبان 1332)

 

سيد عبدالكريم فقيهي شيرازي - يافته

سيد عبدالكريم فقيهي‌شيرازي

دوره هفدهم (27 اسفند 1333 تا 26 فروردين 1335)

 

روح‌الله قاضي‌زاده - يافته

روح‌الله قاضي‌زاده فرزند حبيب‌الله

دوره بيستم (2 اسفند 1339 تا 19 اردي‌بهشت 1340)

دوره بيست و سوم (9 شهريور 1350 تا 9 شهريور 1354)

 

تيمسار سيد محمود نكوزاد - يافته

[تيمسار سرلشكر] سيد محمود نكوزاد فرزند سيد فتح‌الله

دوره بيست و يكم (14 مهر 1342 تا 13 مهر 1346)

دوره بيست و دوم (14 مهر 1346 تا 9 شهريور 1350)

 

اميرحسين فولادوند - يافته

اميرحسين  فولادوند فرزند عزيزالله

دوره نوزدهم (از 2 اسفند 1339 تا 19 اردي‌بهشت 1340)

* وي دوره‌هاي بيستم، بيست و يكم و بيست و دوم نماينده "اليگودرز" در مجلس شوراي ملي بود

 

غلامرضا غضنفري - يافته

غلام‌رضا غضنفري‌لرستاني فرزند علي‌محمد

دوره بيست و سوم (9 شهريور 1350 تا 9 شهريور 1354)

* وي دوره بيست و چهارم نماينده "كوهدشت" در مجلس شوراي ملي بود

 

غلامرضا غضنفري - يافته

محمدحسين غضنفري فرزند نظرعلي

دوره بيست و چهارم (17 شهريور 1354 تا بهمن 1357‌)

 

يحيي معيني چاغروند - يافته

يحيي معيني‌چاغروند فرزند رحيم

دوره بيست و چهارم (17 شهريور 1354 تا بهمن 1357)

 

گردآوري: رضا جايدري
پايگاه خبري تحليلي يافته /خرم‌آباد


منابع:

* قاسمي، سيدفريد. خرم‌آباد‌شناسي. 1378. خرم‌آباد: انتشارات افلاك. جلد اول: صص 28-31
(منبع مور استفاده براي اسامی کامل نمایندگان خرم آباد و لرستان)

* وب‌سايت مجلس شوراي اسلامي (منبع كمكي براي برخی تصاویر)

نمايندگان‌ مجلس‌ لرستان (دوره اول تا نهم)

عكس نماينده‌هاي لرستان در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي - يافته

8 نماينده لرستان در مجلس اول (از 7 خرداد 1359 تا 6 خرداد 1363): سيدمحمدتقي شاهرخي و مرتضي اعظمي‌لرستاني(خرم‌آباد)، محمدهادي برومند[خائف](بروجرد)، مهدي كروبي(اليگودرز)، محمدحسين صادقي(دورود و جاپلق)، سيد فخرالدين رحيمي(بخش ملاوي)، علي مومه‌وندي[كاظمي](سلسله و دلفان)، محمدرضا عباسي‌فرد(كوهدشت و طرهان)

توضيح: پس از شهادت سيدفخرالدين رحيمي نماينده ملاوي، در انتخابات ميان‌دوره سيد‌نورالدين رحيمي به مجلس راه يافت. همچنين در انتخابات ميان‌دوره حسين بازقندي در حوزه انتخابيه دورود و ازنا جايگزين محمدحسين صادقي شد.

 

8 نماينده لرستان در مجلس دوم (از 7 خرداد 1363 تا 6 خرداد 1367): محمدصالح طاهري‌خرم‌آبادي و محمدرضا عباسي‌فرد(خرم‌آباد)، حجت‌الله زماني(بروجرد)، سيد محمدرضا هاشمي(اليگودرز)، سيد عباس موسوي(دورود و جاپلق)، سيد نورالدين رحيمي(بخش ملاوي)، محمد محمدي(سلسله و دلفان)، علي‌اصغر اسفنديارپور(كوهدشت و طرهان)

توضيح: پس از شهادت سيدنورالدين رحيمي نماينده مردم "ملاوي"، در انتخابات ميان‌دوره‌اي، كريم ملك‌آسا به مجلس شوراي اسلامي راه يافت.

 

نمايندگان لرستان دوره سوم مجلس

7 نماينده لرستان در مجلس سوم (از 7 خرداد 1367 تا 6 خرداد 1371): علي‌محمد سوري‌لكي و علي عنايت(خرم‌آباد)، محمدكريم مروجي(بروجرد)، علي‌محمد احمدي(اليگودرز)، سيدمحسن شفيعي(دورود و جاپلق)، كريم ملك‌آسا(بخش ملاوي)، ماشاء‌اله حيدري‌مقدم(سلسله و دلفان)، ؟ (كوهدشت و طرهان)

توضيح: در حوزه انتخابيه "كوهدشت"، علي‌اصغر اسفنديارپور در دور اول به مجلس راه يافت كه به دليل اعتراض علي شاهرخي‌قبادي، اعتبارنامه وي تصويب نشد. در انتخابات ميان‌دوره‌اي نيز علي شاهرخي‌قبادي بالاترين رأي را كسب كرد كه همين موضوع براي وي پيش آمد و اعتبارنامه‌اش تأييد نشد. لذا كوهدشت در دوره سوم نماينده‌اي در مجلس نداشت!

 

نمايندگان لرستان, مجلس چهارم, يافته نيوز

8 نماينده لرستان در دوره چهارم مجلس شوراي اسلامي از 7 خرداد 1371 تا 6 خرداد 1375: سيدمحمدصالح طاهري‌خرم‌آبادي و اكبر فريد(خرم‌آباد)، [مرحوم] هادي خاتمي(بروجرد)، محمدحسن قلي(اليگودرز)، جهانشاه صديق(دورود و ازنا)، محمد محمدي(سلسله و دلفان)، علي امامي‌راد(كوهدشت)، علي بوالفتح(پل‌دختر)

 

نماينده لرستان مجلس پنجم

8 نماينده لرستان در دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي از 7 خرداد 1375 تا 6 خرداد 1379: عبدالرضا سپهوند و كورش فولادي(خرم‌آباد)، [مرحوم] هادي خاتمي(بروجرد)، محمدابراهيم مداحي(اليگودرز)، غلام‌رضا عبدالوند(دورود و ازنا)، علي آل‌كاظمي(سلسله و دلفان)، اسماعيل دوستي(كوهدشت)، محمدمهدي شاهرخي(پل‌دختر)

 

نماينده لرستان مجلس ششم

9 نماينده لرستان در دوره ششم مجلس شوراي اسلامي از 7 خرداد 1379 تا 6 خرداد 1383: سيدعيسي موسوي‌نژاد و عبدالرحيم بهاروند(خرم‌آباد)، علاء‌الدين بروجردي و [مرحوم] عبدالمحمد نظام‌الاسلامي(بروجرد)، علي‌محمد احمدي(اليگودرز)، غلام‌رضا عبدالوند(دورود و ازنا)، محمد محمدي(سلسله و دلفان)، علي امامي‌راد(كوهدشت)، محمدمهدي شاهرخي(پل‌دختر)

 

نماينده لرستان مجلس هفتم

9 نماينده لرستان در دوره هفتم مجلس شوراي اسلامي از 7 خرداد 1383 تا 6 خرداد 1387: فتح‌الله حسنوند و قدرت‌الله ايماني(خرم‌آباد)، علاء‌الدين بروجردي و سيدمحسن يحيوي(بروجرد)، سيدمرتضي موسوي(اليگودرز)، حسين پاپي(دورود و ازنا)، محمودرضا حسنوند(سلسله و دلفان)، علي امامي‌راد(كوهدشت)، محمدمهدي شاهرخي(پل‌دختر)

 

نماينده لرستان مجلس هشتم

9 نماينده لرستان در دوره هشتم مجلس شوراي اسلامي از 7 خرداد 1387 تا 6 خرداد 1391: محمدرضا ملكشاهي‌راد و رضا رحيمي‌نسب(خرم‌آباد)، علاء‌الدين بروجردي و هادي مقدسي(بروجرد)، حجت‌الله رحماني(اليگودرز)، عزت‌الله دهقان(دورود و ازنا)، محمد محمدي(سلسله و دلفان)، علي شاهرخي‌قبادي(كوهدشت)، علي كاييدي(پل‌دختر)

 

نمايندگان لرستان در مجلس نهم

9 نماينده لرستان در دوره نهم مجلس شوراي اسلامي از 7 خرداد 1391 تا 6 خرداد 1395: ايرج عبدي و ابراهيم آقامحمدي(خرم‌آباد)، علاء‌الدين بروجردي و بهرام بيرانوند(بروجرد)، محمدتقي توكلي(اليگودرز)، عباس قائدرحمت(دورود و ازنا)، حجت‌الله خدايي‌سوري(سلسله و دلفان)، الهيار ملكشاهي(كوهدشت)، علي‌اكبر كاييدي(پل‌دختر)

تهيه و تدوين: رضا جايدري

جنوب شهر خرم‌آباد سال 1279 (دوره قاجار)

درب دلاكان خرم‌آباد 1279 - يافته

 

تصويري قديمي و جالب از جنوب شهر خرم‌آباد در سال 1279 هجري خورشيدي (دوره قاجار)

 

اين تصوير از ضلع جنوب غربي قلعه فلك‌الافلاك گرفته شده است.

نماي جنوب غربي حصار قلعه در تصوير به خوبي نمايان است.

كمي دورتر باغ‌هاي منطقه علوي كنوني خرم‌آباد ديده مي‌شوند و رودخانه اين شهر كه در سمت چپ تصوير محل كنوني پل حاجي علي‌اصغر خرم‌آبادي بين سال‌هاي 1332 تا  1334 روي آن زده شد. (در تصوير هنوز پل احداث نشده است)

در سمت راست نيز خانه‌هاي قديمي محله درب‌دلاكي (درب دلاك‌ها) در قسمت غربي رودخانه ديده مي‌شوند.

آخرين ساختمان‌ها به سمت منطقه چگني، محل كاروانسراست و منطقه "باج‌گيران". وجه تسميه آن به خاطر گرفتن پول از كساني بود كه قصد ورود به شهر از اين منطقه را داشتند.

 

رضا جايدري/ يافته

 

 

- - - - - - - - - - - - - - - - -

 

مراسم چهلم درگذشت مرحوم "اسدالله فرج‌الهي" پدر دوست گرامي آقاي "مسعود فرج‌الهي" پنج‌شنبه سوم بهمن‌ماه از ساعت 13 تا 15 بر مزارش واقع در آرامستان روستاي اصلانشاه سلسله برگزار مي‌شود

 

 

 

فهرست كتاب‌آفرينان خرم‌آباد

پيشينه كتاب‌آفريني خرم‌آبادي‌ها به سده‌هاي پيشين باز مي‌گردد، اما چون بيشتر آثار خطي‌اند و اقبال نشر نيافته‌اند و يا پاره‌اي از پژوهشگران و تذكره‌نويسان نام شماري از پديد‌آورندگان خرم‌آبادي را در زمره اثر‌آفرينان شهرها و ديارهاي همجوار آورده‌اند، اين تصور ناصواب پديد آمده كه سرآغاز اثرآفريني خرم‌آبادي‌ها سده‌ي حاضر است و حال كه اين گونه نيست.

تحفةالفقير كتاب "جبرئيل خرم‌آبادي" كه در زمينه خلوت، ذكر، انواع آن و چگونگي تأثير آن‌ها، و تجلي ، انواع تجليات در اطوار سبعه قلب است و به شماره192 در كتابخانه اونيورسيته و با شماره 1888 در كتابخانه موزه آثار ترك و اسلامي تركيه نگاهداري مي‌شود، نمونه اي از آن آثار است. تحفةالفقير اثر جبرئيل خرم‌آبادي كه در قرن هفتم هجري قمري به نگارش درآمده اين توفيق را داشت كه پس از هفتصد سال به همت نجيب مايل هروي در شبستان عرفان: مجموعه رسائل فارسي از پيران ايران(تهران: گفتار، 1369) به چاپ برسد. اما ده ها اثر را مي توان نام برد كه از ديروز تا هنوز به چاپ نرسيده اند.

سرآغاز چاپ آثار خرم‌آبادي‌ها، دوره ناصرالدين‌شاه قاجار است. اسماعيل سرباز از شاعراني است كه در پاره‌اي از تذكره‌ها تولدش را خرم‌آباد و در شماري بروجرد آورده‌اند. اما همه تذكره‌نويسان بر اين قول اتفاق نظر دارند كه» اصلش از خرم‌آباد فيلي بود». ديوان شعر سرباز پنج هزار بيت است. مرثيه هايي كه او درباره ي اهل بيت(ع) سرود با عنوان اسرارالشهاده در روزگار ناصري سه بار در ايران و يك بار در بمبئي به چاپ رسيد.

نخستين آثاري كه با اندك تسامح مي توان كتاب چاپي درباره لرستان قلمداد كرد، انيس‌المسافر و فتح‌نامه لرستان است. انيس‌المسافر سرآغازش درباره واليان لرستان است و فتح‌نامه لرستان تاريخ منظوم سروده شباب كرمانشاهي را در بردارد. تاريخ كتاب اول، ربيع الاول1329 ق و كتاب دوم ربيع الثاني 1329 ق است. چون اين دو اثر در يك مجلد صحافي شده، شماري از پژوهشگران سلف، آن دو را در يك كتاب قلمداد كرده اند.

از چاپ جزوه اول و دوم اشعار صحبت‌الله معيني طي سال 1325 خورشيدي در چاپخانه نوين خرم‌آباد و نشر »كتاب دستي ساختمان و تعميرات راديو« اثر صالح خرم‌آبادي در همان سال تا انتشار ديوان غزليات و قصائد و تضامين شيخ عبدالرحمان لرستاني (متخلص به: حيرت) در سال 1339 در قم، به نام‌هاي آشنا و ناآشنايي برمي‌خوريم كه چاپكرده‌هايي داشته‌اند: علي كمالوند، علي ميردريكوند، سرهنگ بهاروند، علي خاموش، اكبر ميرزايي(تجار) و ...

 

دهه 1340 نقطه عطف در تاريخ كتاب‌آفريني خرم‌آبادي‌هاست. شمار آثار نويسندگان خرم‌آبادي را كه احصا كردم. كمترين‌شان يك اثر و بيشترينش يكصد اثر دارد كه در اين سياهه فقط به تاريخ نشر اولين كتاب‌شان اشاره شده است. سال نشر نخستين كتاب نام‌هايي كه در پي مي‌آيند‌، از اين قرار است:

1343:  علي‌محمد ساكي، حميد ايزدپناه؛

1344  حسين الماسيان؛

1345  فرج‌الله پورسرتيپ‌، محمد عاليخاني؛

1346  فضل‌الله رزازي، محمد يگانه؛ سيد مصطفي موسوي؛

1348  نبي صادقي

بيشتر پديدآورندگان كتاب در دهه1340، اولين ثمره تحصيل دانشگاهي و حوزوي خرم‌آبادي‌هاست. به اين نام‌ها بايد هوشنگ صالحي‌لرستاني را بيفزاييم كه كتابچه سفر خود را چاپ كرد. همچنين اسفنديار غضنفري‌امرايي چاپ اول ديوان ميرنوروز را در اين دهه به انجام رساند.

دهه1350 برشمار خرم‌آبادي‌هاي كتاب‌آفرين 27 تن افزوده شد:

1350:  مهدي كاظمي‌طولابي؛

1351:  سيد‌حسن طاهري (آيت‌الله طاهري‌خرم‌آبادي)؛

1352: مرتضي جزايري، صدر مصطفوي؛ سكندر امان الهي بهاروند؛

1353:  هوشنگ رئوف؛

1354  منوچهر رادين، ليلي گلزار؛

1355:  عزيزالله كشاورز، محمدرضا محمودزاده؛

1356:  هدايت‌الله رشيديان. اليزابت سلاحورزي، ناصر عاليخاني، محمد گرگين؛ محمدرضا واليزاده‌معجزي؛

1357:  سيد عيسي جزايري، غلامحسين حسين‌پناه، اسحاق عيدي، نصرالله كسراييان:

1358:  محمد اسديان، سيد حسين جعفري جزايري، علي جمالي، مجيد جمالي؛ هوشنگ اعظمي لرستاني؛

1359:  عبدالرضا جودكي، سيد فخرالدين رحيمي، محمد‌حسين ملكشاهيان.

اگر ترجمه‌هاي ابراهيم چگني كه در دهه 1350 به چاپ رسيده بر اين سياهه افزوده شود مجموع كتاب‌آفرينان در دو دهه چهل و پنجاه به 36تن مي رسد.

سال 1356 با 6 پديدآورنده اوج سال‌هاي ياد شده است. همچنين اين فهرست نشانگر آن است كه اولين سيد عالم ديني خرم‌آبادي مؤلف، "سيد مصطفي موسوي" و نخستين زن پديدآورنده خرم‌آبادي در عرصه كتاب "ليلي گلزار" است. به اين سياهه بايد "م. گودرز" را افزود كه در سال 1359 اثري بومي انتشار داد.

دهه 1360، سيد فريد قاسمي‌، عيدي عليجاني، عابدين خاكي‌صديق، سيد‌حميد جهان‌بخت، ضياء معيني، اسماعيل نژاد‌فرد لرستاني، غلامحسين لطفي، ايرج محرر، سيدمحمد‌رضا قياسيان، مسعود غضنفري، محمد‌حسين آريا، كمال‌الدين جزايري، فيروز زنوزي‌‌جلالي، معصومه عادلي، اميدعلي مسعودي، نسرين نصرالله‌زاده، مراد‌حسين پاپي، نسرين جافري، خاطره سپهوند و منوچهر والي‌زاده به ترتيب كتابهاي‌شان به چاپ رسيد. از ديگر پديدآورندگان اين دهه دكتر علي‌اصغر مجيدي و دكتر علي دلاور را بايد نام برد كه آثارشان متن درسي دانشجويان دانشگاه‌هاست.

 

دهه 1370 سرآغاز رونق ديگري در كتاب‌آفريني خرم‌آبادي‌ها است.

1370:  سيد‌ محمد‌كاظم(عماد) جزايري، جواد جوادي، فتح‌الله شفيع‌زاده، حسين غضنفري.

1371:  ربيعا اسكيني، نبي‌الله نيازي:

 1372: آرش جودكي، مهرانگيز رساپور (م. پگاه)، سيد‌محمد سيف‌زاده:

1373  داوود بشيري، حبيب‌الله راد، طاهره زهتاب، علي صديق؛

1374:  محمد‌جعفر جعفرنژاد، عزت‌الله چنگايي؛

1375:  غلامرضا پرويني، كريم پيرحياتي، روح‌الدين دولتياري، سعيد رحيمي، محمد سهرابي، ايرج عبدي، محمد‌كاظم علي‌پور، تقي ميرهاشمي؛

1376  ابوالقاسم اميري، يدالله بازگيران، سيد علي راستخانه، علي‌اكبر سليمان‌پور، قدرت‌الله شباب، عبدالرضا شهبازي، كورورش صفرزاده، ايرج كاظمي، قدرت‌الله كسراييان؛

1377:  نورالله آقاميرزايي، محمد‌حسين توسلي، نادر حسنوند، هوشنگ رشنو، بهمن زرين‌جويي، الهيار زرين‌قدم، محمد سوري، سعيد شادابي، نصرت‌الله مسعودي؛

1378  فاطمه حسنوند، بنياد سعادتي، شراره صالحي‌لرستاني، سيد مصطفي طاهري‌خرم‌آبادي، سيد محمد طاهري، سيد محمد طاهريان، علي‌رضا كرمي، فريبا كرمي؛

1379  عبدالرضا بهرامي، عبدالسعيد حقيقي‌مقدم، سعادت خودگو، رضا سپهوند، ابراهيم سليماني، ري‌را عباسي، نوشين كمالوند، ماشاء‌الله محمدي، سيد سيامك موسوي‌اسدزاده، همت‌الله(سينا) ميرزايي.

به سياهه دهه هفتاد بايد سيد مجيد سيف‌السادات، حسين پيرنيا، معصومه ضيايي، نعمت‌الله كسراييان و حميد‌رضا دالوند را افزود. قلي‌جان پاپي‌مرادي، صمد توحيدي، خديجه تركاشوند، محمد‌حسن جناني، مجتبي جودكي، كريم خادم، سياوش دلفاني، صادق ساكي، جمال سعادت‌يار، احمد ساكي، اسدالله صحت، ماني عاليخاني، الله‌مراد لرستاني، مسعود معيني، غلامرضا مهدي‌خاني، علي‌بابا سيف‌اللهي، غلامرضا باراني، اميرهوشنگ گراوند، مصطفي بهرامي، روح‌الدين دريكوند، سيد جمال‌الدين شريف‌زاده، اردشير كاظمي، فضل‌الله مير‌دريكوند، مصطفي رشيدي، شراره كاكاوند، افروز مرادي و مريم گرامي‌فرد از پديد‌آورندگان دهه ياد شده‌اند.

 

دهه 1380 وارد روزگار پربرگ و گه‌گاه پرباري شديم. نام‌هايي كه اولين كتاب‌هايشان در اين دهه به چاپ رسيد، اينانند:

سارا آزادي‌مقدم، سيده احترام آهو‌قلندري، ايرج احمدي، عليداد برزويي، دلارا دريكوند، سعيد رشنوييان، مهيار رشيديان، حجت‌الله سپهوند، سيد محمد‌نقي شاهرخي، محمدرضا جايدري، نعمت صارمي‌راد، حميد عيدي، محمدرضا نظري، ساسان واليزاده، اكبر ياوريان، بافه جافريان(سكينه)، غزال عموشاهي(باران)، رضا اقبالي، سيد مسعود موسوي، ناصر طرهاني‌نژاد، فريده كمالوند، رئوف آهوقلندري، احمد بيرانوند، ماندانا كرمي، مرتضي صحرايي، بابك لطيفي، اردشير كاظمي، نصرت ماسوري، محمدرضا پورفرخ، محمد بيرانوند، كامين عالي‌پور خرم‌آبادي، جافر فره‌وشي، مهدي ابدالي، محمدجواد منصوري، عبدالعلي جوزي‌پور، محمد فلاحي‌نسب، علي محمد زيدي‌وند، رمضان تيموري، علي دولتشاهي، محمد‌كريم پورمهدي، عزيز بازوند(بيرانوند)، مهتاب بازوند، وحيد نجفي، بابك تركاشوند، منوچهر نورمحمدي، محمد‌ابراهيم محمد‌طاهري، ابوالقاسم اميري، مرضيه شاكرمي، محبوبه احمدوند، كبري فرهاد‌روش، اعظم عباسي، رحيم شاكرمي، اصغر يعقوب‌وند، بهناز جافريان، محسن بهرامي، فريدون چوبدار، حسين دوستي، علي‌عسگر رضايي، محمد‌جواد علي‌پور، عابد ميرزاييان‌چگني، دكتر مسعود سپه‌وندي، محمدتقي عزيزيان، بهمن آزادي، بهمن مهرابي، علي گودرزيان، الهام منصورپور، فريد رحمتي، دكتر بختيار حسيني، مسعود يوسفي، احسان‌الله زيدعلي، نادرآزادبخت، محمدعظيم دادگر، رضا نقي‌بيرانوند، فرود هاشمي، فريبا بسطامي، اسعد غضنفري، صادق شفيعي، علي كاكانژادي‌فرد، زهرا حيدري، محمد‌علي ساكي، حيدر ياري، احمد علي‌پور، حسين مهرداد، محسن حجاريان، محمد‌حسن حجاريان، احمد‌رضا دالوند، توكل ساكت‌، بيژن حسين‌پور، نصرت‌الله مير و  ...

 

نام‌هايي نيز كه متولدين ديگر شهرها بوده‌اند اما كمابيش عمرشان را در خرم‌آباد گذرانده‌اند و در زمره‌ي همشهريان پديدآورنده محسوب مي‌شوند، از يك قرن پيش تا كنون اينانند:

ميرزا محمدرشيد ملقب به ضيايي(دزفول)، روح الله جواهري(بروجرد)، علي‌رضا فرزين(خرمشهر)، مهدي ساماني(اهواز)، علي‌مردان عسكري‌عالم(الشتر)، اسفنديار غضنفري‌امرايي(كوهدشت)، محمد حنيف(بروجرد)، حجت‌الله حيدري(الشتر)، حاجي‌رضا خدابخشي(قيلاب انديمشك)، فروغ رمضاني(همدان)، اكرم زين‌العبادي(آبادان)، سيد علي‌اكبر سجادي(بروجرد)، عبدالحسين شاكرمي(دره‌شهر)، علي اصغر عطاء‌اللهي(بروجرد)، اسماعيل فيروزي(شيراز)، اكبر ميرزايي(زاغه)، عظيم وارسته(الشتر)، فرهاد طهماسبي(اهواز)، غلامحسين نصيري‌پور(تهران)، حسن كشميري( فومن)، محمد علي ساكي(پلدختر)، مجيد شهبازي(نهاوند)، محمد‌جواد طراحي(‌شهرضا)، مسعود يوسفي(نورآباد)، محمدجعفر محمدزاده(كوهدشت)، محمود ميرزايي‌حسيني(نورآباد)، يدالله پورنيا(الشتر) و ... زنده‌ياد عبدالحسين زرين كوب(بروجردي) و زنده‌ياد عبدالمحمد آيتي(بروجردي) كه سال‌هاي اندكي در خرم‌آباد بوده‌اند، نخستين آثارشان را در خرم‌آباد نوشته‌اند.

 

از چهار پديدآورنده خرم‌آبادي نيز، كه هنوز، كتاب‌هايشان به چاپ نرسيده بايد نام ببرم: حسام‌الدين ضيايي: كتاب دم تقه، سيدكاظم طاهري و روح‌الله استغفاري (واصل) دفتر شعرشان و بهرام سلاح‌ورزي شعرها و داستان‌هايش.

 

مايلم در اين‌جا به سه نكته ديگر اشاره كنم:

 1- نمي‌شود از كتاب آفرينان خرم‌آباد ياد كرد اما به كارشناسان سازمان برنامه ريزي و بودجه/ سازمان مديريت و برنامه ريزي/ معاونت برنامه ريزي استانداري لرستان كه آثار تأثيرگذاري پديد آوردند، اما توزيع عام نداشت اشاره نكرد:

سيد خليل صادقيان، صادق سيفي، سيد ابراهيم موسوي نژاد، محمودرضا صوفي‌زاده، عبدالحسين محمديان، مهناز واحدي، سيد رضا موسوي قاسمي، حسين سوري، عبدالرحمان جايدري، صادق بهاروند، پرويز برزويي، محمد امين، مجتبي ملكي و  ...

2-  بنا بر احصا نگارنده اين سطور تاكنون 14عالم ديني خرم‌آبادي پديد آورنده كتاب بوده‌اند. آيات سيد مصطفي موسوي، سيد حسن طاهري، سيد عيسي جزايري، سيد فخر‌الدين رحيمي، عابدين خاكي‌صديق، سيد محمدكاظم(عماد) جزايري، سيد مجيد سيف‌السادات، سيد محمدنقي شاهرخي، حميد عيدي، عبدالحسين مبشر و ...

3-  از خانواده‌هاي پديدآورنده خرم‌آباد بايد به خانواده‌هاي كسراييان، مسعودي، مراحمي، خاكي‌صديق، موسائيان و جافريان‌، اشاره كرد كه هر يك پديدآورنده‌پرور بوده‌اند.

منبع: كتاب "پيشينه ارتباطات و تاريخ مطبوعات خرم‌آباد"؛ سيد فريد قاسمي

روساي دانشگاه آزاد بروجرد و خرم‌آباد

تحصيل در مقطع كارشناسي و سپس كارشناسي‌ارشد دانشگاه آزاد اسلامي بروجرد، انگيزه‌اي شد براي گردآوري برخي اطلاعات در مورد رؤساي آن:


تاريخ تاسيس:  6 مهر 1362      زيرمجموعه منطقه 5 (استان‌هاي: لرستان، همدان و مركزي)

 

رؤساي دانشگاه آزاد اسلامي واحد بروجرد از آغاز تا كنون:

 

1- [مرحوم] سيد داوود فهمي (1386 – 1333) - اهل بابل

 از 7 مهر 1362 تا 17 اردي‌بهشت 1381

 

2- [دكتر] فرهاد امام‌جمعه – اهل زابل

از 18 اردي‌بهشت 1381 تا بهمن 1381

 

3- [دكتر] محمدرضا اسلامي – اهل يزد

از بهمن 1381 تا اسفند 1384

 

4- [دكتر] مجتبي جعفرزاده كنارسري- اهل كنارسر مازندران

از اسفند 1384 تا 21 اسفند 1388

 

5- [دكتر] احمد سيف – اهل سامن ملاير

از 22 اسفند 1388 تا كنون

 

دكتر سيف رييس كنوني دانشگاه داراي دكتراي شيمي‌فيزيك از واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي است.

وي همچنين مدرك كارشناسي را در رشته شيمي محض و مدرك كارشناسي ارشد را در رشته شيمي‌فيزيك از دانشگاه شهيد بهشتي گرفته است.

 


تعداد رشته‌های تحصیلی دانشگاه آزاد بروجرد تا سال 1392= 153 رشته (‌38 رشته در مقطع کاردانی، 31 رشته کارشناسی ناپیوسته، 53 رشته کارشناسی پیوسته، 30 رشته کارشناسی ارشد و یک رشته دکترا دندان‌پزشکی)

تعداد رشته‌های کارشناسی ارشد بروجرد با احتساب پردیس علوم و تحقیقات = بیش از 50 رشته

تعداد دانشجویان دانشگاه در سال 1392 =  13200 نفر

تعداد دانشجویان پردیس واحد علوم و تحقیقات بروجرد = حدود 3500 نفر (2200 دانشجوی مرد و 1300 دانشجوی زن)

مجموع كل دانشجويان =  حدود 16700 نفر

تعداد دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد ورودي سال 1392 = حدود 740 نفر

 

-------------------------------

 

دانشگاه آزاد اسلامي خرم‌آباد


اين دانشگاه از مهرماه 1364 تاسيس شد و رؤساي آن از آغاز تا كنون عبارتند از:


1- [حجت‌الاسلام] هزاوه

2- [حجت‌الاسلام] مسلم محمدخاني

3- سيد خليل صادقيان

4- علي متقي

5- حسين فتح‌آبادي

6- حامد يحيي

7- علي قاسميان

8- [حجت‌الاسلام] عبدالرضا جمال‌زاده

9- [حجت‌الاسلام] قاسم متقي‌نيا

10- [حجت‌الاسلام] عبدالرضا جمال‌زاده (مرتبه دوم)

 

تعداد دانشجويان دانشگاه در سال 1392 = حدود 15 هزار نفر

 

گورستان زيدابن‌علي خرم‌آباد سال 1279

قبرستان زيد ابن علي خرم آباد دوره قاجار, يافته نيوز

تصوير مربوط به گورستان زيدبن‌علي خرم‌آباد در سال 1279 خورشيدي است.

تصوير از فراز قلعه فلك‌الافلاك گرفته شده است و نمايي از سنگ گورها‌ي اين قبرستان و نيز اتاقكي كه مقبره امام‌زاده زيدبن‌علي(ع) در آن زمان بوده است را نشان مي‌دهد.

در سمت راست كوچه سادات و در بالاي تصوير، بخشي از شمال خرم‌آباد در آن زمان و محله پشت بازار در دامنه كوه ديده مي‌شود.

شهر خرم‌آباد تا نيم قرن پيش گورستان‌هاي متعدد در نقاط مختلف داشت كه با توسعه شهر، همه از بين رفتند و تغيير كاربري دادند.

از آن جمله يكي همين گورستان "زيدبن‌علي" بود كه به عنوان هسته اوليه شهر خرم‌آباد در قرن هشتم هجري، مورد استفاده جهت دفن اموات بود و بيش‌تر، ساكنان محله پشت‌بازار و سادات از اين گورستان استفاده مي كردند.

اين گورستان در سال 1352 شمسي به دستور مرحوم علي‌محمد ساكي شهردار وقت خرم‌آباد از بين رفت و طي فرصتي چند ماهه كه به شهروندان داده شد، بقاياي استخوان‌ها و يا مقابر عده‌اي از اموات توسط بازماندگان‌شان به گورستان خضر منتقل شد.

از ديگر گورستان‌هاي خرم‌آباد در عصر قاجار مي‌توان به گورستان دوبرادران واقع در محله‌اي به همين نام اشاره كرد كه بيش‌تر مورد استفاده طايفه كمالوند بوده است.

گورستان درب‌باباطاهر در شرق محله درب‌دلاكان نيز مورد استفاده برخي چاغروندها و صارمي‌هاي ساكن در خرم‌آباد بوده است. اين گورستان نيز سه دهه قبل سرنوشت گورستان زيدبن‌علي خرم‌آباد را پيدا كرد.

گورستان پامنار كه در منطقه موسوم به قبر مهتر و اطراف مناره آجري شقايق خرم‌آباد قرار داشت و بيش‌تر مورد استفاده عشاير كوچ‌رو از جمله بيرانوند‌ها، سگوندها و برخي از صارمي‌ها بوده است.

گورستان چال‌ميرحسين كه در بخش شرقي محله كنوني علوي قرار داشت.

گورستان وقفي‌ها (وخمي‌ها) در محله اسدآبادي(كورش) كه در حدود پارك ميوه‌فروش‌هاي كنوني بود.

گورستان يهودي‌هاي خرم‌آباد(كليمي‌ها) نيز در دامنه‌ي مدبه‌كوه واقع در كوي فلسطين كنوني قرار داشت كه با مهاجرت آن‌ها از خرم‌آباد، بلا استفاده ماند و در دهه 60 مسجد كوي فلسطين و منازل مسكنوني در آن‌جا احداث شد.

اكثر اين گورستا‌ها تا اوايل دوران پهلوي داراي متوليان خاصي بودند كه آن‌ها تعيين مي‌كردند هر يك از اموات كجا دفن شوند.

به لحاظ قدمت، گورستان‌هاي زيدبن‌علي، درب باباطاهر و سپس خضر و فلك‌الدين، قديمي‌ترين گورستان‌هاي خرم‌آباد به شمار مي‌روند كه اكنون فقط خضر و بخش جديد گورستان فلك‌الدين از آن‌ها بر جاي مانده است، اگر چه سنگ‌هاي قديمي اين گورستان‌ها در گذر زمان از بين رفته است ...

قديمي‌ترين سنگ بر جاي مانده در گورستان خضر بيش از 2 قرن قدمت دارد كه اين سنگ واقع در گورستان چاغروندها، در آستانه نابودي است.


پيرمرد 120 ساله خرم‌آبادي


عكس قديمي خرم آباد (لرستان)


پيرمرد 120 ساله خرم‌آبادي

تصوير مربوط به پيرمرد 120 ساله خرم‌آبادي از "آلبوم‌خانه كاخ گلستان" تهران است كه در سال 1279 هجري شمسي توسط "اميرخان جليل‌الدوله" قاجار گرفته شده است.

به احتمال زياد جليل‌الدوله اين تصوير را در محوطه عمارت گلستان (باشگاه افسران كنوني) در جوار قلعه فلك‌الافلاك گرفته است. از نوع پوشش اين پيرمرد كه يك عصا زير بغل و چوب‌دستي در دست راست دارد، بر مي‌آيد كه بزرگان خرم‌آباد يا ريش‌سفيدان طوايف است.

جليل‌الدوله در حاشيه اكثر عكس‌ها، شرحي در مورد آن‌ها با ذكر تاريخ نگاشته است. در حاشيه اين عكس نيز همين عنوان يعني "پيرمرد 120 ساله خرم‌آبادي" ذكر شده كه با توجه به تاريخ عكس(سال 1279 شمسي)، بايد گفت كه تولد اين پيرمرد در دوره زنديه روي داده است.

اميرخان جليل‌الدوله فرزند "عبدالمحمدميرزا سيف‌الدوله" (محمدميرزا ملقب به آقاي داماد- متوفي 1300 شمسي) است. پدرش فرزند "احمد ميرزا معتمدالدوله" و احمدميرزا نيز فرزند "فتح‌علي‌شاه" قاجار بود.

اميرخان از عكاسان دوره ديده در عصر قاجار به شمار مي‌رفت كه بين سال‌هاي 1277 تا 1279 خورشيدي در زماني كه عمويش عبدالمجيدميرزا عين‌الدوله از طرف مظفر‌الدين شاه حاكم لرستان شده بود، همراه وي به گشت و گذار در اين خطه مي‌پرداخت.

تصاوير باارزشي از خرم‌آباد و لرستان در آلبوم‌خانه گلستان موجود است كه اكثراً توسط جليل‌الدوله در همين بازه زماني گرفته شده‌اند. در همان سال‌ها حاكم خرم‌آباد از سوي عين‌الدوله منصوب مي‌شد. ظرف اين 3 سال، ابونصر ميرزا حسام‌السلطنه(1277)، ابراهيم‌خان ظفرالسلطان نهاوندي(1278) و مهدي‌خان ظفرالملك(1279) به ترتيب از سوي عين‌الدوله به عنوان حاكم خرم‌آباد در عمارت گلستان حضور داشتند.

عكاسان دوره قاجار، به عنوان اولين نسل عكاسان ايران، تصاوير جالبي از اشخاص و امكان مختلف كشورمان از دهه 1220 شمسي به بعد ثبت و ضبط كردند.

در آلبوم‌خانه کاخ گلستان تصاوير بسیاری موجود است که عکس‌برداری آن‌ها توسط شخص ناصرالدین‌شاه انجام گرفته است. ناصرالدين‌شاه نيز به عكاسي بسيار علاقه‌مند بود.

امیرخان جلیل‌الدوله قاجار در كنار آقا رضا عکاس‌باشی، حسن‌علی عکاس، آقایوسف عکاس، میرزا احمد صنیع‌السلطنه، ابوالقاسم ابن محمد تقی نوری، میرزا ابراهیم‌خان عکاس‌باشی، آنتوان سوریوگین(عكاس ارمنستاني مظفرالدين‌شاه) و عبدالله‌خان قاجار از عکاسان پُرکار و نام‌دار دوران قاجار به شمار می‌‌آیند که نمونه آثار آنان در میان مجموعه‌های باقی‌مانده از اين دوره تاريخي و نزد اشخاص، به فراوانی دیده می‌‌شود. (منبع: كتاب تاريخ عكاسي ايران)

اميرخان جليل‌الدوله قاجار در سال 1306 هجري شمسي درگذشت.

 

اولين ملي‌پوشان فوتبال لرستان چه كساني هستند؟



شايد براي برخي جالب باشد تا بدانند كه اولين فوتباليست لرستاني كه به عضويت تيم ملي كشورمان درآمد چه كسي بود؟

در پاسخ به اين سؤال بايد به جنبه‌هاي مختلف تقسيم‌بندي تيم‌هاي رده‌ سني مختلف كشورمان توجه كرد و اين موضوع را در نظر گرفت كه كدام بازيكنان از تيم‌هاي لرستان به تيم ملي راه يافتند و كدام بازيكنان لرستاني از تيم‌هاي ساير استان‌ها، راهي تيم ملي فوتبال كشورمان شدند.

* اولين فوتباليست لرستان كه در رده‌ي جوانان و بزرگسالان و از يكي از تيم‌هاي "خارج استان" به تيم ملي راه يافت، "علي‌رضا خورشيدي" است.

"علي‌‌رضا خورشيدي" فرزند محمدجواد 12 تير 1330 در محله پشت‌بازار خرم‌آباد به دنيا آمد. فوتبال را در دوره كودكي در همين شهر آغاز كرد و اوايل دهه 40 راهي تهران شد.

عليرضا خورشيدي- يافتهوی فوتبال را در تهران زیر نظر مرحوم پرويز دهداری در تیم خردسالان شاهین تهران ادامه داد و سپس سال 1346 براي 2 سال به تیم گارد پیوست.

سال 1348 به تیم هما نقل مکان نمود.با این تیم نايب‌قهرمان جام تخت‌جمشید شد و تا پايان دوره بازيگري و حضور در ايران عضو اين تيم بود.

خورشيدي سال 1348 همراه با تيم ملي جوانان كشورمان قهرمان آسيا شد. وي 18 بازي ملي انجام داد. اولين بازي ملي او سال 1350 برابر چكسلواكي در مسابقات بين‌المللي تهران بود. اين مهاجم چپ‌پاي لرستاني، چند گل نيز براي تيم‌هاي ملي جوانان و بزرگسالان كشورمان به ثمر رساند.

وي زننده‌ي اولين گل تاريخ تيم ملي فوتبال بزرگسالان ايران به كره جنوبي به شمار مي‌رود. مهم‌ترين گل وي سال 1354 برای راه‌یابی تيم ايران به المپیک مونترال روی پاس علی پروین به  تیم ملي عراق به ثمر رسيد و آن تک گل، باعث صعود تیم ایران به المپیک شد. (برگرفته از وب‌لاگ فرهاد داودوندي)

وی در تابستان 1357 جهت ادامه تحصیل و گرفتن مدرک فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی عازم و مقيم آمریکا شد‌. خورشيدي مردادماه 1392 به خاطر شركت در مراسم درگذشت مادرش(مرحومه زهرا بروجردي) به بروجرد سفر نمود.

قاسم طبيبي- يافته* در رده بزرگسالان، دومين بازيكن ملي‌پوش لرستاني "قاسم طبيبي" است. قاسم فرزند محمدعلي سال 1327 در خرم‌آباد به دنيا آمد و فوتبال را تا سال 1347 در اين شهر و با عضويت در تيم‌هاي فرهنگ، منتخب خرم‌آباد، منتخب آموزشگاه‌هاي خرم‌آباد و منتخب لرستان ادامه داد و از سال 1348 جهت ادامه تحصيل راهي تهران شد و فوتبال را در پايتخت ادامه داد.

وي از سال 1348 تا 1350 عضو تيم برق تهران بود. سپس به عضويت تيم مطرح پاس تهران درآمد و سال 1352 در بازي مقدماتي جام جهاني با استراليا به عنوان مدافع اصلي تيم ملي كشورمان به ميدان رفت و 3 بازي ملي برابر استراليا و سوريه براي تيم ملي كشورمان انجام داد. پست تخصصي وي مدافع بود.

وي از سال 1353 به تيم راه‌آهن تهران پيوست تا پايان دوران بازي‌گري در اين تيم ماند و به استخدام سازمان راه‌آهن كشور نيز درآمد. از آغاز دهه 60 مربي تيم راه‌آهن شد و از بازيكنان لرستاني نظير مرحوم "ناصر ميرزايي" و "موسي كُركي" در تركيب اين تيم استفاده كرد. وي كه بازنشسته سازمان راه‌آهن است، ‌اكنون ساكن تهران مي‌باشد.

نكته قابل توجه اين كه تا كنون هيچ بازيكن لرستاني از يكي از تيم‌هاي اين استان به تيم ملي فوتبال كشورمان راه نيافته است!

* اما "غلام‌رضا زيني‌وند" معروف به غلام زيني‌وند فرزند حسين‌علي يكم مهرماه 1335 در محله فرهنگ خرم‌آباد، اولين بازيكن لرستاني است كه مستقيماً از يك تيم لرستاني به تيم ملي راه يافت.

غلام زيني‌وند - يافتهاين مدافع چپ خوش‌تكنيك و خوش‌فكر در مسابقات جوانان كشور كه مردادماه 1353 در اصفهان برگزار شد درخشش چشمگيري داشت و به همين خاطر سال 1354 به عنوان بازيكن تيم ملي جوانان كشورمان در تورنمنت بين‌المللي شيراز حضور يافت و 6 بازي ملي نيز برابر تيم‌هاي ملي جوانان شوروي، لهستان، مجارستان، برزيل، كره‌جنوبي برگزار كرد و با تيم ايران قهرمان اين جام شد.

غلام زيني‌وند كه در پست مدافع و هافبك چپ بازي مي كرد، فوتبال را تا سال 1366 در مسابقات ليگ قدس به همراه منتخب لرستان ادامه داد و پس از آن به مربيگري روي آورد. وي مربي تيم‌هاي مختلف استان از جمله تيم منتخب جوانان، اميد و بزرگسالان لرستان بود و در رده باشگاهي نيز تيم‌هاي مختلف استان نظير فجر خرم‌آباد و افلاك خرم‌آباد را هدايت كرد.

وي شهريور 1386 به همراه تيم منتخب لرستان به عنوان سرمربي قهرمان المپياد ايرانيان شد. زيني‌وند كه شغل آزاد دارد اكنون ساكن تهران است و مربيگري فوتبال را هم ادامه مي‌دهد.

ناصر ميرزايي - يافته* زنده‌ياد "ناصر ميرزايي" فرزند خسرو متولد يكم فروردين 1333 در محله شاه‌آباد (مطهري) خرم‌آباد اولين فوتباليست لرستاني عضو تيم ملي اميد ايران به شمار مي‌رود.

وي فوتبال را در تيم محله شاه‌آباد و منتخب دبيرستان اميركبير و جوانان خرم‌آباد آغاز كرد و سال 1353 به همراه عبدالرضا عطاري و غلام زني‌وند به تراكتورسازي تبريز در ليگ تخت‌جمشيد پيوست.

ميرزايي سال 1355 به عضويت تيم ملي اميد ايران زير نظر حشمت مهاجراني درآمد. در آن زمان تيم اميد، تيم دوم كشور پس از تيم ملي به شمار مي‌رفت. وي سال‌هاي 1358 و 1359 نيز عضو تيم ملي اميد ايران(ايران ب) بود.

ميرزايي در بازي‌هاي مقدماتي جام جهاني 1978 آرژانتين برابر عربستان در شيراز نيز يكي از بازيكنان تيم ملي بزرگسالان فوتبال كشورمان بود.

وي كه در پست مدافع مياني بازي مي‌كرد پس از تراكتورسازي در تيم‌هاي ماشين‌سازي تبريز، بوتان، پيام و راه‌آهن تهران بازي كرد و سرانجام سال 1367 در ليگ قدس، آخرين بازي خود را براي منتخب لرستان انجام داد و پس از آن بيش از 2 دهه مربي تيم‌هاي مختلف لرستان از جمله فجر خرم‌آباد، تربيت، افلاك، پيام خرم‌آباد و ... در ليگ‌هاي مختلف دسته اول تا سوم ايران بود.

حسن حسين‌بيگي- يافته* "محمدحسن حسين‌بيگي" معروف به حسن حسين‌بيگي فرزند حسين نيز اولين فوتباليست لرستاني است كه در رده سني نوجوانان و از يك تيم لرستاني به تيم ملي فوتبال كشورمان راه يافت.

سن فرزند حسين 16 اردي‌بهشت 1338 در محله درب‌دلاكان خرم‌آباد به دنيا آمد و اولين تيم وي تيم محله چهارراه فرهنگ خرم‌آباد موسوم به فرهنگ در رده‌ي نوجوانان بود.

اين مدافع بلندقامت از سال 1354 به عضويت تيم ملي نوجوانان ايران درآمد و به تورنمنت بين‌المللي كن در كشور فرانسه اعزام شد. اولين بازي ملي وي نيز برابر نوجوانان برزيل بود كه با نتيجه يك بر صفر به نفع برزيل پايان يافت.

سپس به عضويت تيم ملي جوانان كشورمان و بعد از آن، تيم ملي اميد ايران درآمد و چند بار نيز تا سال 1366 به اردوي تيم ملي بزرگسالان دعوت شد.

وي حدود 25 بازي ملي در 3 رده سني نوجوانان، جوانان و اميد براي تيم ملي كشورمان انجام داد.

حسين‌بيگي كه كارمند جمعيت هلال‌احمر خرم‌آباد و در شرف بازنشستگي مي‌باشد، در دهه 80 به عنوان مربي در كنار تيم‌هاي نماينده لرستان در مسابقات دسته اول تا سوم كشور حضور داشت.

وي اكنون نيز فوتبال را با تيم منتخب پيشكسوتان خرم‌آباد ادامه مي‌دهد.

* شايان ذكر است ابراهيم ميرزاپور متولد 1357 در شهر معمولان لرستان با 73 بازي ملي و حضور در جام جهاني 2006 به عنوان دروازه‌بان ثابت تيم ملي ايران، پرافتخارترين ملي‌پوش تاريخ فوتبال لرستان به شمار مي‌رود.


پژوهش: رضا جايدري/ يافته - خرم‌آباد

 

اعضاي شوراي شهر خرم‌آباد در هر دوره چند شهردار منصوب كردند؟ + آمار

شايد بررسي آماري اين موضوع كه اعضاي شورا (انجمن) شهر خرم‌آباد ظرف 63 سال اخير چند شهردار منصوب كرده‌اند، براي شما جالب توجه باشد!

در اكثر مواقع وجود رابطه‌اي مستقيم بين عدم ثبات مجموعه شهرداري و تعداد شهردارهاي منصوب شده ديده مي‌شود كه اوج اين بي‌ثباتي در سومين دوره شوراي اسلامي شهر خرم‌آباد با مدت زمان فعاليت 6 سال و 4 ماه روي داد.

اعضاي سومين دوره، به دليل اختلافات شديد طايفه‌اي اكثر اعضا و بعضاً داشتن گرايش‌ها و تعصبات سياسي، خروجي كارشان ظرف اين مدت، حضور 3 شهردار و 6 سرپرست شهرداري براي مركز استان بود!

پس از اين دوره، طي سال‌هاي 1336 تا 1340 باز هم يكي از بي‌ثبات‌ترين دوره‌هاي براي شهرداري و انجمن شهر خرم‌آباد رقم خورد. درست زماني كه لرستان قرار بود به فرمانداري كل تبديل شود، اعضاي انجمن ظرف كمتر از 4 سال، 8 شهردار و سرپرست شهرداري به اين مجموعه تحميل كردند. البته با توجه به وضعيت اجتماعي و فرهنگي خرم‌آباد طي آن دوره، شايد اين موضوع به اندازه عملكرد اعضاي سومين دوره شوراي اسلامي كنوني، نمود نداشت.

بيش‌تر مردم معتقدند اعضاي سومين دوره‌ي شوراي اسلامي شهر، با تصميم احساسي برخي اعضا در بركناري عجولانه‌ي مسعود مختاري – شهردار وقت- طي اردي‌بهشت 1386، عملاً وضعيت شهرداري خرم‌آباد را به قهقرا كشاندند.

خوشبختانه طي سال‌هاي اخير، با روشن‌گري مطبوعات و رسانه‌ها، مردم اطلاعات بيش‌تري در مورد عملكرد افراد شورا يافته‌اند. اين موضوع كمك مي‌كند تا رسانه‌ها به عنوان ناظر كار اعضاي شورا و امين مردم، در بسياري مواقع از اِعمال سليقه‌هاي شخصي و فشارهاي خاص به شهردار و حتي شوراي شهر از سوي اين افراد جلوگيري به عمل آورند.

با وجودي كه در سوگندنامه آغازين كار اعضاي شوراها قيد شده است: «من در برابر كلام‌الله مجيد، به خداوند متعال سوگند ياد مي‌كنم و با تكيه بر شرف انساني خويش تعهد مي‌نمايم كه در حفظ امانت و انجام هر چه بهتر وظايفم و خدمت به مردم كوشا باشم و قانون اساسي و ساير قوانين و مقررات كشور را در چارچوب وظايف و اختيارات خود مراعات نمايم و در همه‌ي زمينه‌ها عدالت و انصاف را در نظر داشته و مادام كه در شوراي اسلامي شهر عضويت دارم در رعايت صرفه و صلاح و پيشرفت امور شهر و شهرداري اهتمام نمايم.» اما برخي از اعضاي شورا، گاهاً با تحميل نيروهاي ناكارآمد از بين اقوام و آشنايان‌شان به مجموعه شهرداري، دخالت در دادن تخفيف‌هاي آن‌چناني به عده‌اي بخصوص در جرايم كميسيون ماده 100 و ...  عملاً اين سوگند را نقض كرده و فساد را وارد مجموعه كاري مي‌كنند.

خوشبختانه امروزه اكثر كاركنان شهرداري و شوراي شهر از روابط حسنه‌اي با اصحاب رسانه برخوردار بوده و اين قبيل اقدامات را به آنان اطلاع‌رساني مي‌نمايند، لذا مي‌توان اميدوار بود كه با وجود رسانه‌ها، از ميزان دخالت‌هاي نابه‌جاي برخي اعضاي شوراي شهر در كار شهرداري و تحميل خواسته‌هاي شخصي، حزبي و طايفه‌اي كاسته شود.

 

* نگاهي به كارنامه شورا (انجمن) شهر خرم‌آباد در ادوار مختلف:

شروع كار

شورا (انجمن شهر)

پايان كار

شورا (انجمن شهر)

رئيس

شورا (انجمن)

تعداد شهردار يا سرپرست

مهر 1329

دي 1332

روح‌الله قاضي‌زاده

3

دي 1332

آذر 1334 (منحل شد)

روح‌الله قاضي‌زاده

1

دي 1335

دي 1339

نصرت‌الله والي‌زاده

8

دي 1339

دي 1343

يحيي معيني

5

دي 1343

دي 1347

يحيي معيني

2

دي 1347

دي 1351

عبدالرحمان قاضي

3

دي 1351

دي 1355

عبدالرحمان قاضي

1

دي 1355

بهمن 1357 (منحل‌شد)

علي‌اصغر حافظي

4

آبان 1358

دي 1359 (منحل شد)

ابراهيم مهرابي

3

اردي‌بهشت 1378

اردي‌بهشت 1382

عزت‌الله فيلي

يحيي عيدي‌بيرانوند

4

اردي‌بهشت 1382

اردي‌بهشت 1386

محمدجعفر همت‌پور

محمد مهرابي

2

اردي‌بهشت 1386

شهريور 1392

بهروز احمدي

محمدجعفر همت‌پور

علي زنجي‌بيرانوند

احمدعلي دلفان

حسن آذري

9

شهريور 1392

شهريور 1396

محمد مهرابي

؟

 

* توضيح: به دليل عدم دست‌رسي به منابع و يك‌دست نبودن اطلاعات، از ذكر موارد بين سال‌هاي 1306 تا 1329 خودداري شد.

 

 

تهيه و تنظيم: رضا جايدري/ يافته - مهرماه 1392

 

 

* اين مطلب در شماره 150 مجله "جامعه و اقتصاد" (لرستان- ويژه كارنامه شهرداري و شوراي شهر خرم‌آباد از گذشته تا كنون- مهرماه 1392) منتشر شده است.

 


مدت‌زمان حضور استاندارها در لرستان

با نگاهي به مدت زمان استاندارهاي لرستان، ملاحظه مي‌شود كه از بين 18 نفر آن‌ها، احمد انتظاري بيش‌ترين مدت حضور و پرويز سهرابيان كم‌ترين مدت حضور در لرستان را داشته‌اند.

به گزارش يافته، اكنون با انتصاب "هوشنگ بازوند به عنوان نوزدهمين استاندار لرستان، بايد ديد مراسم معارفه وي ظرف مهرماه برگزار خواهد شد يا خير؟ اگر آبان‌ماه مراسم توديع دهمرده و معارفه بازوند صورت پذيرد، دهمرده از نظر مدت زمان استاندار بودن در لرستان، از سيد حسين صابري پيش خواهد گرفت.

به هر حال تلاش‌هاي دهمرده براي ابقا در اين سمت ميسر نگرديد و بسياري از كساني كه روزي موافق ابقاي وي بودند به اين خاطر از اطراف او كنار رفتند كه متوجه شدند با ماندن دهمرده، بسياري از مديران ناكارآمد استان نيز در سمت‌هاي خويش ابقا خواهند شد، لذا ترجيح دادند از توانايي‌هاي دهمرده چشم‌پوشي كنند به اين اميد كه روزي افراد توانمندتري در برخي از پست‌هاي حساس ادارت استان به كار گمارده شوند. كاري كه با آمدن بازوند به زودي به وقوع خواهد پيوست...

به هر حال در بررسي مدت‌زمان حضور استانداران لرستان درمي‌يابيم احمد انتظاري كه طي 2 مقطع زماني در اين منصب حضور داشته و مرتبه اول حدود 6 ماه به عنوان سرپرست استانداري خدمت كرده و 4 سال پس از آن به عنوان استاندار لرستان منصوب شده است، ركورددار زمان حضور استناندارن لرستان در 40 سال اخير است.

با حساب 2 مرتبه حضور انتظاري، 20 مرتبه منصب استانداري لرستان بين 19 نفر(با هوشنگ بازوند) تا سال 1392 تقسيم مي‌شود.

 

مدت زمان حضور استاندارها در لرستان به ترتيب از آغاز تا كنون (1352 تا 1392)

اميرحسين اميرپرويز (اهل تبريز) = 8 ماه

ابراهيم فرحبخشيان (اهل تهران) = 2 سال و 7 ماه و 7 روز

رضا صدقياني (اهل تهران) = يك سال و يك ماه و 20 روز

اقبال اقبال‌راد [سرپرست] (اهل خراسان) = 8 ماه و 10 روز

پرويز سهرابيان (اهل تهران) = 5 ماه

____________________________ وقوع انقلاب اسلامي (بهمن 1357)

حسين عالي (اهل كاشان) = يك سال و 5 ماه

حسين محلوج‌چي (اهل كاشان) = يك سال و 4 ماه و 20 روز

امير عابديني (اهل تهران) = 2 سال و يك ماه و 10 روز

احمد انتظاري [2 بار] (اهل آذربايجان) = 5 سال و 6 ماه

محمدعلي جهرمي (اهل جهرم فارس) = 4 سال و 2 ماه و 24 روز

اصغر افشاري [سرپرست استانداري] = 3 ماه و 18 روز

محمدجواد محمدي‌زاده (اهل دزفول) = 3 سال و 9 ماه و 13 روز

سيدحسن رسولي (اهل كاشمر خراسان) = 2 سال و 10 ماه و 5 روز

نورالله عابدي (اهل بهبهان خوزستان) = 2 سال و 3 ماه و 25 روز

قربان‌علي سعادت (اهل قره‌باغ آذربايجان غربي) = 3 سال و 10 روز

محمدرضا محسني‌ثاني (اهل سبزوار خراسان) = يك سال و 6 ماه

سيدحسين صابري (اهل انارك كرمان) = 3 سال و 3 ماه

حبيب‌الله دهمرده (زابل سيستان و بلوچستان) =  3 سال و 2 ماه (تا كنون)

هوشنگ بازوند (اهل نهاوند) = ؟

 

به ترتيب بيش‌ترين مدت استانداري:

1- احمد انتظاري (2 بار) = 5 سال و 6 ماه

2- محمدعلي جهرمي = 4 سال و 2 ماه و 24 روز

3- محمدجواد محمدي‌زاده = 3 سال و 9 ماه و 13 روز

4- سيدحسين صابري = 3 سال و 3 ماه

5- حبيب‌الله دهمرده =  3 سال و 2 ماه (تا كنون)

 

تهيه و تنظيم: رضا جايدري/ خبرگزاري يافته

تصوير استاندارهاي لرستان: