فریدون آسرایی: موسيقي لرستان با نام رضا سقايي عجين شد

آن‌قدر شفاف و بی‌غل و غش است که وقتی برای مصاحبه روبه‌رویش می‌نشینم، احساس می‌کنم سال‌هاست می‌شناسمش!
 وجود پرمهرش فاصله‌ی تقویمی سن و سال‌مان را هاشور محبت می‌زند. در همان زمان کوتاه به راحتی دریافتم که "فریدون آسرایی" علاوه فيدون آسراييبر صدای دلنشین، پر از احساس و منحصر به فردش، بسیار ساده و صمیمی است و همین شفافیت او را به خواننده‌ای مردمی تبدیل کرده است.
آن‌چه فریدون را در مرز 60 سالگی در اوج محبوبیت قرار داده است صداقت و یکرنگی اوست، خواننده‌ای که زخم عشق روحش را خراش داده است و به‌رغم ترک‌های قلبش، کینه و انتقام نتوانسته است در وجود مهربانش رخنه کند.
فریدون پس از عدم موفقیت در آلبوم اولش با نام سلام در دومین آلبوم (‌غریبه) توانست رکورد پرفروش‌ترین آلبوم سال را بشکند و اکثر آهنگ‌هایش توسط مردم در کوچه و خیابان و ماشین ورد زبان‌ها بود.
 این مهندس کشاورزی اهل آسارا (‌40 کیلومتری کرج به سمت چالوس) در خانواده‌ای پرجمعیت با 4 برادر و 2 خواهر متولد شده است. فرزند یکی به آخر خانواده‌ی آسرایی می‌گوید زندگی عجیب و غریبی داشته است، از 22 سال زندگی و تحصیل در فیلیپین و کانادا، عشق‌های نافرجام و ... هیچ کدام از ناملایمات روزگار نتوانست قلب مملو از عشق‌اش را به سمت انتقام و تسویه حساب‌های شخصی سوق دهد.
 فریدون هنوز هم به عشق قدیمش وفادار است و در غم فراق یار هنوز هم می‌خواند؛ در غیاب او اما برای او!
ساعتي قبل از برگزاري كنسرت در خرم‌آباد با وي به گفت‌وگو نشستيم كه آن را در پي مي‌خوانيد:
 
آقای آسرایی آیا قبلاً هم به خرم‌آباد آمده‌اید؟
خیر، من برای اولین بار است که به خرم‌آباد می‌آیم.
 
فرصت داشته‌اید داخل شهر گشت‌وگذاری داشته باشید؟
متأسفانه این امکان میسر نشد، چون ما به‌صورت زمینی از خرمشهر حرکت کردیم و به خرم‌آباد آمدیم، فرصتی دست نداد تا کامل شهر را ببینیم، ولی در مسیر هتل تا سالن اجرا، خرم‌آباد را یکی از بهترین شهرهای ایران دیدم و اصلاً باورم نمی‌شد این‌قدر زیبا و خوب باشد.
 
آیا از موسیقی لرستان شناخت قبلی داشته‌اید؟
تا حدودی بله. موسیقی لرستان با نام زنده‌یاد رضا سقایی عجین شده است و چند آهنگ از ایشان را شنیده‌ام و می‌دانم مردم لرستان چقدر به سقایی علاقه دارند.
 
گفت‌و‌گو با جنتلمن موسیقی ایران/ فریدون آسرایی: موسيقي لرستان با نام رضا سقايي عجين شد

بعد از عدم موفقیت در آلبوم اول‌تان با نام سلام آلبوم غریبه پرفروش‌ترین آلبوم سال شد. رمز این موفقیت غریبه در چه چیزی نهفته بود؟
یک سری ایده‌ها و فضاهای جدید و همچنین 3 سال زمان گذاشتن برای این آلبوم در کنار بهروز صفاریان این آلبوم را به پرفروش‌ترین آلبوم سال تبدیل کرد.
 
فریدون آسرایی خیلی عجله برای انتشار آلبوم ندارد و وقتی هم آلبومی جدیدی را روانه بازار می‌کند، با استقبال بی‌نظیری مواجه می‌شود. چرا بیش‌تر آلبوم‌های‌تان با استقبال عمومی خوبی مواجه می‌شود؟
درست می‌گویید. من هیچ‌وقت عجله‌ای برای انتشار آلبوم نداشته‌ام، همیشه با وسواس خاصی آلبوم‌هایم را تهیه کرده‌ام، چون ایده پشت آلبوم‌هایم بوده در حیطه‌ی پاپ اکثر کارهایم بهترین آلبوم سال شناخته شده‌اند. آلبوم‌های غریبه، خاطرات گمشده و عشق یعنی در جشنواره‌های مختلف جایزه دریافت کرده‌اند.
 
در اکثر آهنگ‌های شما از عشقی نافرجام سخن به میان می‌آید! عشقی فراموش‌نشدنی با تم جدایی و تنهایی؛ چقدر بین شعرهایی که می‌خوانید و ماجراي زندگی‌تان رابطه وجود دارد؟
من از آن آدم‌هایی بودم که بین 20 تا 50 سالگی بارها و بارها عاشق شدم، عشق‌هایی که به‌رغم زیبایی‌ها و خاطرات جاویدانش به سرانجام نرسید! آخرین رابطه‌ی عاشقانه‌ام 11 سال دوام داشت و روزهای بسیار خاطره‌انگیزی را تجربه کردم، متأسفانه با یک کلمه‌ی جدا شویم، همه چیز تمام شد، به همین سادگی، دوران خیلی سخت بود ...
 
برای فراموش کردن آن عشق بی‌فرجام به خارج از کشور رفتید؟
بله بعد از این اتفاق و از همان سال اکثرا در مسافرت هستم. قرار گرفتن در آن محیط که تداعی‌کننده‌ی بسیاری از خاطرات رمانتیک بود برایم سخت و آزاردهنده بود. من بدون این که کینه‌ای به دل بگیرم و به فکر انتقام باشم هجرت را برگزیدم. خیلی از جاهای دنیا را گشتم، برای تحصیل، زندگی، خلاصه بگویم زندگی عجیب و غریبی داشته‌ام، اما بعد از آن جدایی گوشه عزلت ننشستم و زانوی غم بغل نکردم، سفر کردم و خود را به سفر سپردم ...
 
مهم‌ترین درسی که عشق به شما داد چه بود؟
عشق یعنی مادر، مادر تنها کسی است که معشوقش را هر آن‌چه که هست دوست دارد و ما نیز اگر توانستیم آدم‌ها را همان‌طور که هستند بدون توقع، دوست داشته باشیم، یک عاشق واقعی خواهیم بود.
 
غیر از صدای خوب، چه ویژگی یک خواننده را در بین مردم محبوب می‌کند؟
به نظر من اخلاق خوب از مهم‌ترین رموز موفقیت یک خواننده است، اخلاق خوب به‌منزله‌ی این که در کنار مردم و با مردم باشد، مردم به‌خوبی درک می‌کنند که خنده‌های چه کسی از ته قلبش است و چه کسی از روی تظاهر. من وقتی به خیابان می‌روم ساعت‌ها کنار مردم می‌ایستم عکس می‌گیریم و یا به سؤالات‌شان پاسخ می‌دهم، هیچ‌وقت خودم را تافته‌ی جدا بافته از مردم ندانسته‌ام، خیلی وقت‌ها با اتوبوس شرکت واحد و مترو این‌طرف، آن‌طرف می‌روم.
 
صدای کدام‌یک از خواننده‌های جوان را می‌پسندید؟
هر صدایی سلیقه‌های خاص خودش را دارد، بهتر است من اسم کسی را نیاورم، چون جوان‌های مستعد و آینده‌دار خوبی داریم.
 
چقدر نگاه فریدون به موسیقی اقتصادی است؟
شاید قبلاً صرف علاقه به موسیقی می‌پرداختم، اما پس از بازگشتم به ایران و برای تأمین هزینه‌های زندگی‌ام، به موسیقی به عنوان یک حرفه نگاه می‌کنم.
 
شنیده‌ایم شما خیلی فوتبالی هستید، طرفدار کدام تیم‌های داخلی و خارجی هستید؟
بله من فوتبال را خیلی دوست دارم، رئال مادرید و کریس رونالدو را خیلی دوست دارم (ترجيح مي‌دهد نام تيم داخلي را نبرد!)
 
بهترین فوتبالیست‌های ایران را چه کسانی می‌دانید؟
مهدی مهدوی کیا، علی دایی ولی اگر مجبور باشم فقط اسم یک نفر را بگویم، بهترین و تکرار نشدنی‌ترین فوتبالیست ایران را پرویز قلیچ‌خانی می‌دانم.
 
مهم‌ترین دغدغه‌ی اجتماعی فریدون آسرایی در حال حاضر چه موضوعی است؟
برجام! آرزو می‌کنم تحریم‌ها برداشته شود، امیدوارم شرایط اقتصادی مردم بهتر شود. وقتی شرایط اقتصادی مردم خوب باشد، طبیعتا آرامش در جامعه حاکم می‌شود، مردم شادتر زندگی می‌کنند و کنسرت‌های ما نیز با استقبال توأم می‌شود.
 
چه پیامی برای دوست‌داران لرستانی‌تان دارید؟
برای همه‌ی این عزیزان آرزوی سلامتی دارم و بسیار خرسندم که این سعادت نصیبم شد در کنار مردم خرم‌آباد حضور داشته باشم و با هم خاطره‌ای خوب بسازیم. خاطره‌ی امشب تا همیشه در قلب من باقی خواهد ماند.
گفت و گو: رضا طولابی
 
حالا فریدون و مردم خرم‌آباد جزیی از خاطرات فراموش نشدنی هم شده‌اند و تا سال‌ها از حضور او در خرم‌آباد و اجرای بااحساسش به نیکی یاد خواهند کرد.
در پايان انجام این مصاحبه با هماهنگی بابک خسروی مسئول هماهنگي كنسرت و امین عباسیان رییس انجمن موسیقی لرستان میسر شد که جا دارد از این عزیزان قدردانی نماییم.

 
براي مشاهده گزارش تصويري كنسرت

فريدون آسرايي در خرم‌آباد (2 ارديبهشت 1395) اين‌جا كليك كنيد

نظر ورزشکاران خارجی در مورد خرم‌آباد و لرستان

در حاشيه برگزاري مسابقات جهاني كوراش به ميزباني خرم‌آباد، با چند نفر از ورزشكاران كشورهاي مختلف گفت‌وگو كردم و نظرشان را در مورد مردم لرستان و ايران و نيز نحوه ميزباني ستان لرستان، جويا شدم.

به اتفاق "محسن سپه‌وند" مترجم هم‌تبار راهي جايگاه ويژه ورزشكاران و مهمانان خارجي مي‌شويم. محسن مي‌گويد اگر چه پدرش اصالتاً لرستاني است اما او زاده و باليده اروميه است؛ به همين دليل زبان تركي را خوب مي‌فهمد. او كه روان‌شناس است و مطب دارد، در كنار تركي، انگليسي و عربي(تا حدودي) را نيز آموخته و اكنون به عنوان مترجم جهت برگزاري مسابقات به خرم‌آباد آمده است.

زماني كه متوجه شدم آقاي سپه‌وند با من فارسي صحبت مي‌كند، با توجه به نام خانوادگي‌اش از او خواستم لري گفت‌وگو كنيم كه وي در پاسخ به من گفت كه سال‌ها از اين‌جا دور بوده است و قادر به لري صحبت كردن نيست! البته اين نكته را نيز متذكر شد كه نام خانوادگي‌اش را هم نبايد سر هم نوشت و "سپه‌‌وند" درست است!

به هر حال به اتفاق وي راهي مي‌شويم تا كارمان را اغاز كنيم. نگاهي به چهره‌ي مهمانان مي‌اندازم تا سوژه‌ام را بين آن‌ها انتخاب كنم، اما مترجم پيشنهاد مي‌دهد از ورزشكار ايراني تيم نروژ شروع كنيم كه به نظرم بد پيشنهادي نيست. لذا به سراغ "محمدرضا صداقتي" مي‌رويم.

صداقتي كه در وزن منهاي 90 كيلوگرم شركت كرده، مي‌گويد: اصالتاً اهل بجنورد در خراسان هستم و از 7-8 سال قبل به نروژ رفتم.

وي مي‌افزايد: 13 سال است جودو كار مي‌كنم و چون رشته‌ي كوراش در نروژ هنوز جا نيفتاده به فدراسيون جودوي اين كشور پيشنهاد دادم در اين مسابقات شركت كنم تا هم نروژ نماينده داشته باشد و هم تجربياتي براي گسترش اين رشته در نروژ كسب كنيم.

صداقتي البته با صداقت، هدف ديگرش را از اين مسافرت ديدار با اعضاي خانواده‌اش در ايران عنوان مي‌كند و مي‌گويد: قبلاً فقط از شهر خرم‌‌آباد عبور كرده بودم اما حالا چند روز است در هتل جهانگردي كنار درياچه كيو اقامت داريم و به نظرم اين‌جا شهر قشنگي است.

وي ميزباني ايران و لرستان را خوب ذكر مي‌كند و در مقابل اصرار ما كه مايليم نقطه ضعف برگزاري را از زبان او براي رفع ايرادات در آينده بشنويم، پاسخ مي‌دهد: فقط در بخش حمل و نقل ورزشكاران كمي تاخير بود كه البته اين به معناي بد بودن اين كار نيست اما بهتر بود براي وزن كم كردن ما را دقيقاً سر ساعت و بدون چند دقيقه تأخير به سالن مي‌رساندند.

صداقتي دور اول كاراز دياميديس از يونان را شكست داد اما دور دوم با شكست برابر يونس ولي‌زاده از ايران، از دور مسابقات كنار رفت.

نظر ورزشكاران خارجي در مورد خرم‌آباد و لرستان/ غذاهاي ايراني خيلي خوش‌مزه است!

از اين ورزشكار ايراني تيم نروژ تشكر مي‌كنم كه وقتش را به ما داده و همراه با مترجم به سمت نفر بعدي كه در نزديكي صداقتي نشسته مي‌رويم. خودش را "فدريك لِكال‌وز" (Fredric Laurent calvez) معرفي مي‌‌كند از كشور موناكو.

موناكو كشوري كوچك در قلب فرانسه است و فدريك نيز همراه با يك ورزشكار فرانسوي كه كنارش نشسته به ايران آمده است.

او مي‌گويد 35 ساله است و از كودكي جودو را آغاز كرده. فردريك به كشورهاي بسياري به خصوص در اروپا و آمريكا رفته اما در آسيا پس از ازبكستان، ايران دومين كشوري است كه تا كنون به آن‌جا مسافرت كرده است. مسير سفر او از فرانسه به تركيه، از آن‌جا به فرودگان بين‌المللي امام در تهران و سپس با گروهي از ورزشكاران كوراش‌كار از راه زميني به خرم‌آباد منتقل شده است.

وي ايراني‌ها را مردمي مهمان‌نواز مي‌داند و مي‌گويد: مي‌توان خوشحالي را به وضوح در چهره اكثر مردم شما ديد (يعني خون‌گرم هستند).

فردريك مي‌گويد: مردم اين‌جا از حضور ما در شهرشان خوش‌حال هستند و دوست دارند چيزهاي بيش‌تري در مورد ما بدانند.

وي با بيان اين كه فرانسوي‌هاي بسياري را مي‌شناسم كه دوست دارند به ايران بيايند و در مورد ايران بيش‌تر بدانند، مي‌افزايد: قبل از اين كه به ايران سفر كنيم، تصور ديگري از كشورتان داشته (به خودش و دوست فرانسوي‌اش اشاره مي‌كند كه كنارش نشسته) و حقيقتاً كمي ترس داشتيم اما الآن كه آمده‌ايم نظرمان در مورد ايران عوض شده است.

فردريك نيز در هتل جهانگردي خرم‌آباد مستقر است. از او سؤال مي‌كنم اسم شهري كه الآن در آن حضور دارد را مي‌داند؟ پاسخ مي‌دهد: كُمارآباد!

به او يادآور مي‌شوم كه تلفظ صحيح نام اين‌جا "خرم‌آباد" است و او خنده‌كنان پس از 2-3 بار تكرار، بالاخره با لهجه‌ي فرانسوي خرم‌آباد را تلفظ مي‌كند!

فردريك مي‌گويد كه از درياچه كيو كه نزديك هتل محل اقامت آن‌هاست ديدن كرده و سري هم به بازار زده است. وي به محتويات پلاستيك دستش اشاره مي‌كند و خريدي كه از بازار انجام داده است. يك بسته پسته و يك بسته شكلات كاكائويي خريد امروز فردريك از بازار خرم‌آباد بوده است.

از او سؤال مي‌كنم كه به تماشاي قلعه، ديگر آثار باستاني يا جاذبه‌هاي طبيعي اين‌جاهم رفته‌اند كه مترجم توضيح مي‌دهد هنوز فرصت نشده اعضاي اين گروه را راهي قلعه و ديگر جاها كنيم اما ديروز عهده‌اي كه در هتل ديگري مستقر هستند را را به آبشار بيشه برده‌اند.

به عنوان آخرين سؤال از فرديك مي‌پرسم كه نظرش در مورد غذاهاي ايراني چيست؟ او پاسخ مي‌دهد كه اين چند روز از غذاهاي ايراني خورده و غذاي اين‌جا با موناكو متفاوت است. وي استيك مرغ را بهتر از ديگر غذاهايي مي‌داند كه در اين چند روز ميل كرده است.

در اين بين آقاي دولتشاهي كه سرپرست ورزشكاران مستقر در هتل جهانگردي است سر مي‌رسد و از فردريك و اطرافيان وي سؤال مي‌كند كه مايلند در سالن مسابقات بمانند و مبارزات را تماشا كنند يا مي‌خواهند به هتل برگردند؟ كه خوشبختانه فردريك و گروه حاضر در آن‌جا اعلام مي‌كنند مي‌خواهند به تماشاي مسابقات بنشينند. من نيز از فرصت استفاده مي‌كنم و سراغ نفر بعدي مي‌روم.

سوژه‌ي سوم ما "مارين بيل‌يانوسكي" (marin biljanoski) نام دارد از كشور مقدونيه. جواني است 24 ساله كه فقط 3 سال است جودو و كوراش را آغاز كرده است. او در وزن 73 كيلوگرم حضور دارد كه مبارزات اين وزن روز جمعه برگزار مي‌شود.

مارين تا كنون به بيش از 15 كشور مسافرت داشته و ايران را تجربه جديدي از نظر فرهنگ مردمش مي‌داند.

او مي‌گويد: ايراني‌ها مايلند كه فرهنگ خودشان را به خارجي‌ها نشان دهند و به نظرم به افكار و عقايد خودشان بسيار احترام مي‌گذارند.

وي با بيان اين كه دوست دارد تفاوت فرهنگ‌هاي مختلف در جهان را ببيند؛ متذكر مي‌شود: البته براي قضاوت در مورد فرهنگ مردم هر منطقه بايد مدت بيش‌تري آن‌جا باشي تا به صراحت اعلام نظر كنيد.

اين ورزشكار اهل كشور مقدونيه، ميزباني لرستان را خوب و بدون مشكل توصيف مي‌كند و اين‌جا را شهري آرام و ساكت مي‌داند كه با اكثر جاهايي كه ديده متفاوت بوده است.

مارين به تماشاي درياچه كيو رفته اما هنوز فرصت رفتن به جاهاي ديدني ديگر خرم‌آباد و لرستان را پيدا نكرده است. او هم غذاهاي ايراني را خوب توصيف مي‌كند و از وضعيت تغذيه و اسكان راضي است.

اطراف را خوب ورانداز مي‌كنيم. سراغ ورزشكاري از كشورهاي آفريقايي مي‌گرديم، به پيشنهاد مترجم، سراغ يك نفر در آن نزديكي مي‌رويم كه كمي سيه‌چرده است! خودش را "جو گش‌" (jogesh ambalathl) معرفي مي‌كند.

وي مي‌گويد اهل کرالا (Kerala) یکی از ایالت‌های جنوب هند است. كرالا به‌خاطر تپه‌های منحصربه‌فردش معروف شده است. تپه‌هایی سبز با سواحل آفتابی بسیار جذاب و مرداب آرام و آبشارهای زیبا.

جو 42 سال دارد امروز در وزن 100 كيلوگرم به حريف ازبكستاني باخته اما روز جمعه شانس مجددش را در وزن آزاد امتحان مي‌كند.

در كشوري كه هاكی ورزش اول آن است، جو به خاطر جودوكار بودن پدر و اهالي خانواد‌ه‌اش جذب اين رشته شده و ايران چهارمين كشوري است كه او براي مسابقه به آن‌جا سفر مي‌كند.

جو مي‌گويد: هند به دليل جمعيت و وسعت زياد، فرهنگ‌هاي پيچيده‌ي زيادي دارد اما ايراني‌ها تقريباً از نظر فرهنگي همه مثل هم و مردمی خوب هستند.

اين ورزشكار هندي از بين غذاهاي ايراني به "بريانی" علاقه زيادي دارد و آن را عالي قلمداد مي‌كند!

جوگش به بازار خرم‌آباد رفته و قلعه فلك‌الافلاك را از دور ديده است. او معتقد است خرم‌آباد شهر زيبايي است و نام آن را هم خوب تلفظ مي‌كند اما زماني كه از او مي‌پرسيم چه شهرهاي ديگري در ايران را مي‌شناسد، پس از بردن نام تهران، به من و من مي‌افتد و قصد دارد از شهري كه ابتداي نام آن با حرف "ج" شروع مي‌شود نام ببرد و ما نتوانستيم در اين زمينه به او كمكي كنيم! (هر چند بعد به یاد جهرم و جیرفت افتادم که بعید می‌دانم مد نظر جو باشد)

هنگامي كه قصد خداحافظي داريم، جو نام مرا مي‌پرسد و وقتي به او جواب مي‌دهم "رضا جايدری" با خنده قيد ادامه آن را مي‌زند و فقط به گفتن "رضا" بسنده مي‌كند!

دوباره مشغول جست‌وجو بين ورزشكاران هستيم. يك ورزشكار گردن‌كلفت كه كمي به مغولي‌ها شباهت دارد با فارسي شكسته به ما پيشنهاد مي‌دهد با بغل‌دستي او صحبت كنيم. هر دو نفر اهل ازبكستان هستند. مترجم همراه من با نارحتي مي‌گويد كه ازبك‌ها هيچ زبان بين‌المللي نمي‌دانند اما ناگهان همان ورزشكار اولي مدعي مي‌شود كه فارسی و تركی را تا حدودي بلد است!

بنابراين براي ادامه گفت‌وگو اين سوژه جالب را انتخاب مي‌كنم كه خود را "اركين دونيوروف" معرفي مي‌كند. اركين 25 ساله است و در وزن 100 كيلو گرم حضور دارد و امروز حريف اكرايني و همين جوگش هندي را برده و به فينال راه يافته است.

او مشغول توضيح دادن براي ماست و مي‌گويد ازبكستان با 14 ورزشكار در اين مسابقات حضور يافته كه ناگهان مربي، اركين را فرا مي‌خواند تا براي برگزاري فينال آماده شود و وي نيز سريع با ما خداحافظي كرده و دنبال كارش مي‌رود!

البته اركين ساعتي بعد فاتح مسابقات در اين وزن مي‌شود و مدال طلا به گردن مي‌آويزد. ما نيز در آن هياهو، موفق نمي‌شويم دوباره او را پيدا كرده و گفت‌وگوي‌مان را تكميل كنيم!

حس مي‌كنم بيش از اين نبايد مترجم را خسته كنم، لذا از او تشكر كرده و از جايگاه ويژه ورزشكاران خارجي، خارج مي‌شوم!

رضا جايدري / خرم‌آباد

گزارش تصويري: بارش برف و طبيعت زيباي خرم‌آباد و لرستان

بارش برف در خرم‌آباد و لرستان - يافته

سال‌ها قبل، زمستان‌هاي خرم‌آباد سرد، پرسوز و برفي بود، اما طي يك دهه اخير، برف در طول سال فقط يك يا دو بار مي‌بارد.

بسياري اين موضوع را با قطع بي‌رويه درختان در ديار ما بي‌ارتباط نمي‌دانند.

افزايش دماي ناشي از اين معضل باعث شده كه شايد طي سال‌هاي آتي، مشاهده‌ي برف براي فرزندان ما، ديگربه يك آرزو بدل شود!

عكس‌هايي از بارش برف در شهر خرم‌آباد و نيز جاده‌ي "خرم‌آباد- بروجرد" ظرف هفته‌هاي اخير ملاحظه نماييد:


بارش برف در خرم‌آباد و لرستان - يافته

بارش برف در خرم‌آباد و لرستان - يافته

بارش برف در خرم‌آباد و لرستان - يافته

ادامه نوشته

دو سكانس از فوتبال خرم‌آباد!

۱- فقر و فوتبال

(از وبلاگ آقاي عبدالرضا قاسمي)

منتشر شده در شماره ۱۳۱ هفته‌نامه اقتصادلرستان صفحه ۸

جمعه شب است و طبق عادت هفتگی مشغول تماشای برنامه (( نگاهی به ورزش استان )) به تهیه کنندگی رضا جایدری هستم.

برنامه آیتم‌های متنوعی دارد. از گزارش تمرینات رزمی‌کاران گرفته تا یادی از پیشکسوت با سابقه حاج حسن حسين‌بیگی.

در قسمت چهارم برنامه نیز گزارش جالبی پخش شد. گزارشی که با شروع آن و شنیدن نام (( محله پشت‌بازار )) کنجکاوی‌ام بیشتر شد! بالاخره پشت‌بازار زادگاهم بود! محله‌ای که با تمام محرومیت‌هایش هنوز هم دوستش دارم !

موضوع گزارش، تمرین تعدادی از کودکان و نوجوانان محله در سالنی سرد و بی امکانات بود! کودکانی که چهره هر کدامشان مرا به دنیای بچگی می‌برد. گزارشی که سخت ببیننده را تحت تاثیر قرار می‌داد.

اوج گزارش هم صحبت‌های آقایان درویشی و ميرآقايي بود. آقای درویشی که وظیفه سرپرستی و مدیریت کار را به عهده داشت گفت: سالن را با هزینه شخصی اجاره کرده تا آن را در اختیار کودکان و نوجوانان محروم منطقه قرار دهد . او توانسته بود با همکاری چند تن از مربیان، ورزش های فوتسال و کاراته را در آنجا رونق دهد! می‌گفت شاید با این راه از هرز رفتن کودکان خودداری کند. او از کمبودها و نداشتن امکانات گفت.

با شنیدن حرف‌هایش حال غریبی داشتم. از یک طرف به بزرگی کارش فکر می‌کردم و از طرف دیگر به محرومیت کودکان زادگاهم!

آقای میرآقایی هم که مربیگری کودکان را به عهده داشت گفت: ما هم به طور رایگان در خدمت کودکان هستیم و از بچه ها هیچ شهریه‌ای گرفته نمی‌شود . درخواستش یاری مسئولین و خیرین شهر بود. درخواست زیادی نبود! آن‌جا که ما میلیون‌ها ریال هزینه برای درمان اعتیاد جوانان می‌کنیم بهتر نیست با ترویج ورزش، از تباهی جوانان‌مان پیشگیری کنیم؟

در قسمت دیگری از این گزارش، صحبت‌های بچه‌ها پخش شد. ساده و بی‌آلایش از کمبودها گفتند. صحبت‌های همه شنیدنی بود. آنها توقع زیادی نداشتند. مکانی برای ورزش! البته نه با استانداردهای جهانی! آنها در کنار توجه، گرمایش و بهداشت می‌خواستند. خواست زیادی نبود.

شاهین جوانمرد از درس‌هایی که در این مکان فرا گرفته بود سخن گفت. از فراگیری تمرینات ورزشی تا مسائل داوری و سجایایی اخلاقی. نمی‌دانم چرا اخلاق را همیشه با محرومیت می‌خواهیم !

سید امیرحسین حاتم‌پور 11 ساله از تمریناتش گفت و این که تا قبل از این در خیابان تمرین می‌کرده. می‌گفت: بودن در این مکان برایش بسیار لذت‌بخش است.

سینا زندیان کودک 11 ساله خوش زبان از مشکلات و سردی سالن گفت. از این که بدنش در موقع ورزش از سرما می‌لرزد .

محمد شیخ‌پور می‌گفت: از کمبود امکانات بهداشتی و سرما خیلی اذیت هستیم.

محمدهادی دهنادی 12 ساله که از داشتن پدر محروم بود نیز از کمبودها گفت و علاقه‌ای که به ورزش داشت.

در پایان از آقای رضا جایدری و همکارانش در شبکه افلاک باید تشکر ویژه‌ای کنم. گزارش ایشان مدت‌ها در خاطره و ذهن من می‌ماند. کاش کمی به خود آییم و قدر این عزیزان را بدانیم.

 

اگر كسي مايل بود صبح جمعه سري به اين بچه‌ها در سالن پشت‌بازار بزند يا براي اين بچه‌ها لباس ورزشي تهيه كند، با آقاي درويشي مربي آن‌ها تماس بگيرد:  ۰۹۱۶۳۶۹۵۴۲۳

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 

 ۲- دانلود گل خيبر خرم‌آباد به پرسپوليس تهران در سال ۱۳۶۵

(از وبلاگ آقاي ساسان عسكري‌عالم)

صحنه گل رضا محمدی‌اصل از خيبر به پرسپولیس تهران 

خیبر خرم‌‌آباد 1 پرسپولیس تهران صفر


مرحله سوم جام حذفی ايران  -  سه‌شنبه   ۳۱ تير ۱۳۶۵ 

پخش شده از برنامه "نگاهی به ورزش استان" به تهیه‌کنندگی و كارگرداني رضا جایدری (شبكه افلاك)

 لینک دانلود: http://www.mediafire.com/?awwtflkx48x2fe4

از آقايان قاسمي و عسكري‌عالم به خاطر محبت‌شان سپاسگزارم

 

تخریب برکه چشمه گلستان واقع در محوطه سابق دانشگاه لرستان!

 خرم‌آباد:  «ونیز ایران» را دریابید

سايت تابناك: چندی پیش خبری مبنی بر تخریب کامل برکه و فضای سبز موجود در محوطه سابق دانشگاه لرستان در خرم‌آباد پیچید و بار دیگر مردم این شهر، شاهد نابودی یکی دیگر از جاذبه‌های ناب گردشگری شهرشان بودند؛ شهری که بعد از ونیز ایتالیا و آمستردام هلند، بیش‌ترین چشمه‌سارها و سراب‌ها را در دل خود جای داده و به «ونیز ایران» معروف است.

بی‌شک این برکه زیبا، با محوطه اطرافش و به همراه درختان کهن‌سال و گره خورده خود از زیباترین مناظر طبیعی لرستان به شمار می رفت که این تخریب در طی نقل و انتقالات ساختمان‌های مربوط به دانشگاه لرستان و واگذاری آن به سازمان میراث فرهنگی صورت گرفت.

اگر چه روابط عمومی میراث فرهنگی لرستان خبر تخریب این مکان توسط این نهاد تکذیب کرد و اظهار داشت که قبل از واگذاری ساختمان‌های دانشگاه لرستان به میراث فرهنگی این مکان کاملا تخریب شده بود، ولی بعد از ماه‌ها، نه تنها هیچ اقدامی از طرف این سازمان مبنی بر احیای مجدد، این مکان زیبا صورت نگرفته است؛ بلکه میراث فرهنگی لرستان به جای این برکه زیبا، چندین سکوی پیک‌نیکی ایجاد کرده است!

سوال این جاست چرا سازمانی که خود مسئول حفاظت و حمایت از چنین مکان‌هایی با این همه پتانسیل گردشگری است باید با بی تفاوتی کامل از این مسأله عبور کند در صورتی که می‌تواند با اندک هزینه‌ای دوباره این مکان آرام و دلپذیر را به مردم هدیه دهد؟

امید است در آینده‌ی نه چندان دور، مردم خرم‌آباد، شاهد احیای این مکان زیبا توسط این سازمان باشند.

تصاويري از اين محوطه قبل و بعد از تخريب:

نویسنده: احمد ساکی                 عکس‌ها  از: رضا جایدری

نشاني مطلب و سایر تصاویر در سايت تابناك:

http://www.tabnak.ir/fa/news/277799/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B4%D9%85%D8%A7-%D8%AA%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%A8%D8%B1%DA%A9%D9%87-%DA%86%D8%B4%D9%85%D9%87-%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86

محكم‌كاري دوباره‌ي ديوار توسط ميراث فرهنگي لرستان!

اول:

يه روز يه تركه رفته بود سرِ  كار

...

...

...

موقع برگشتن ديد: تمام اعضاي خانوادش، زير اَوار هستند ...

هم‌وطن عزيز. شمايي كه با ديدن تصاوير ناراحت‌كننده زلزله‌ي شمال غرب كشورمان منقلب شده‌اي. لطفاً جهت احترام به ساير هم‌وطنان‌مان پيامك‌ها و جوك‌هاي قوميتي ارسال نكن! «به جاي به هم خنديدن، با هم بخنديم و با هم بگرييم!»

اگر اين متن را خواندني و به آن عمل نكردي، تا ابد مديوني! مثل بقيه هم‌وطنان‌مان در پاسخ دوستي كه براي شما چنين لطيفه‌هايي مي‌فرستد چند كلمه تايپ كن: «لطفاً پيامكي كه حاوي توهين به قومیت‌هاي كشورمان است را ارسال نكنيد. با تشكر»

 

حضرت علي(ع): زندگي زيباست اگر توانگران، خدا را فراموش نكنند

اميدواريم هم‌وطنان توانگرمان كمك به اين عزيزان را فراموش نكنند ...

 - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

دوم:

محكم‌كاري دوباره‌ي ديوار توسط ميراث فرهنگي لرستان!

مهندس ر: سلام آقاي جايدري. پس از تخريب مغازه‌هاي واقع در بخش غربي قلعه فلك‌الافلاك (خيابان دوازده برجي)، به دستور رياست قبلي ميراث فرهنگي لرستان، ديواره‌اي بتوني در حريم پياده‌رو با هزينه‌اي سنگين احداث شد.

اين كار با عجله و بدون مطالعه كارشناسي انجام پذيرفت. سرپرست كنوني ميراث فرهنگي نيز با هزينه‌اي مجدد، دستور كشيدن ديواري اطراف ديوار قبلي كه به دستور مدير قبلي ايجاد شده بود، داده است. در اين بين ممكن است به بقاياي آخرين برج از حصار قديمي (حصاری که پايين قلعه قرار داشته) كه در سمت شمال غربي قلعه قرار دارد، آسيب‌هاي جدي وارد آيد.

ايشان بدون در نظر گرفتن الگوهاي معماري قلعه فلك‌الافلاك و ارزش باستاني آن، دست به اين كار زده‌اند و جالب اين كه مهندس شهرام ملكي قائم‌مقام وزير راه و شهرسازي، مسوولان سازمان نظام مهندسي ساختمان استان و كارشناسان ميراث و مهندسين معمار خرم‌آباد به طرق مختلف، مخالفت خود را با اين شيوه‌ي مرمت يا بهتر بگوييم دوباره‌سازي، اعلام كرده‌اند، ولي سرپرست كنوني ميراث فرهنگي كه ليسانس فيزيك دارد، اصلاً گوشش بدهكار نيست!

هم اكنون اين پروژه در مرحله ساخت ديواري است كه رياست قبلي با كلي هزينه آن را به صورت بتوني ساخت. حال سرپرست كنوني ميراث با هزينه‌اي بيش‌تر در حال پوشاندن ديوار سابق است! اين يعني چه؟ من و دوستانم كه از مهندسان خرم‌آبادي هستيم و هر روز هنگام عبور از آن خيابان اين وضع را مشاهده مي‌كنيم، كلافه شده‌ايم! نمي‌دانيم چرا مسووليت‌هاي به اين مهمي، دست چنين اشخاص خودسري مي‌افتد؟!

شما را به خدا فرياد ما را به گوش مسوولان برسانيد. خودتان خوب مي‌دانيد كه خاك خرم‌آباد دامن‌گير است. ما كه زاده و باليده‌ي اين شهر هستيم و كنار گود نشسته‌ايم، اگر نمي‌توانيم كاري براي بهبود آثار باستاني خرم‌آباد انجام دهيم، داغ دل‌مان تازه نشود.

واقعاً كه خرم‌آباد شهر بي‌كلانتر شده است. هر كس هر بلايي دلش مي‌خواهد بر سر  آثار باستاني آن مي‌آورد و اين موضوع براي هيچ كدام از مسوولان ارشد استان نيز اهميتي ندارد.

تقاضامندم اين مطلب را منعكس كنيد بلكه يكي از لرستاني‌هاي خارج از استان يا مسوولان كشور از اين جريان مطلع شود و در آن‌جا كاري در اين زمينه انجام دهد. موفق باشيد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رضا جايدري: سلام و سپاس. به چند نفر از مسوولان استان اين مطلب را منتقل كردم. همچنين از دوستان رسانه‌اي خواهانم كه به اين موضوع بپردازند تا با مسبب اين سهل‌انگاري‌ها برخورد قانوني شود.

 مطلب آقاي شهرام شرفی در اين مورد (هفته‌نامه سيمره)

 آقاي فرهاد داودوندي (وبلاگ شخصي‌شان)

 آقای امیر زیدی‌نژاد (وبلاگ شخصي‌شان)

شکست پل شکسته خرم‌آباد !

مدت‌ها بود قصد داشتم مطلبي در مورد زوال پل شاپوري (طاق پل شكسته) خرم‌آباد بنويسم كه گرفتاري‌ها اجازه نمي‌داد.

تصاوير مختلفي هم از چهره‌ي نازيبا و جديد اين پل گرفته بودم. سال گذشته به دستور مدير سابق ميراث فرهنگي لرستان به جاي «مرمت»، «بازسازي» شده بود، آن هم نه به طور كامل بلكه نصفه‌ونيمه! سعي داشتم در فرصت مقتضي به صورت مفصل به آن بپردازم.

مدير كل سابق ميراث فرهنگي لرستان مدرك فوق ليسانس معماری داشت، به دستور او پل تاريخي 1500 ساله خرم آباد را به اثری جدید با ساخت جدید تبدیل کردند! حال باید دید مدير (سرپرست) کنونی ميراث فرهنگي كه ليسانس فيزيك دارد و در حال مرمت پايه‌هاي قلعه فلك‌الافلاك است، چه گلی بر سر این یکی خواهد زد!

از شما چه پنهان، عده‌اي از متخصصين باستان‌شناسي و مهندسين شهرمان، ضمن ابراز نگراني شديد در اين مورد، عنوان می‌كنند كه با روند فعلي، ممكن است آسيب‌هاي جدي و جبران‌ناپذير به قلعه‌ي بي‌نظير فلك‌الافلاك خرم‌آباد وارد آيد.

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

استمرار پیگیری خبرگزاري مهر:

روزگار ناخوش تنها پل تمام‌سنگ دنیا در خرم‌آباد/ میراث ساسانی چشم به راه آزادسازی

خرم‌آباد- خبرگزاری مهر: پل شاپوری خرم‌آباد به عنوان یکی از میراث‌های گران‌قدر به جاي مانده از عصر ساسانی، این روزها حال و روز چندان خوشی ندارد و چشم به راه آزادسازی حریم‌اش است.

به گزارش خبرنگار مهر، پل شکسته یا پل شاپوری که نمادی از معماری غنی ایرانی در دوره ساسانی است به دلیل بی‌توجهی‌های متولیان امر، تبدیل به زباله‌دانی شده است. ساماندهی این اثر تاریخی و آزادسازی حریم آن باید هر چه سريع‌تر مورد توجه قرار گیرد.

پل شکسته (شاپوری) در زمان شاپور اول ساسانی هم‌زمان با ساخت قلعه فلک‌الافلاک در یک کیلومتری جنوب قلعه خرم‌آباد ساخته شد. این پل که بیش از 330 متر طول دارد از بزرگ‌ترین پل‌های سنگی ایران است که برای عبور کاروانیان و سپاهیان ایرانی از شوش به سمت هگمتانه احداث شد.

 پل شکسته یا پل شاپوری که در گویش لری به آن "طاقِ پیل اِشکِسَه" گفته می‌شود، بدون شک یکی از شاهکارهای معماری لرستان است که عمر آن به دوره ساسانیان و شاپور اول ساسانی می‌رسد.

طاق پیل اشکسه سالیان دراز مهم‌ترین عامل ارتباطی غرب استان لرستان (طرهان) به شرق این استان و از آن‌جا به خوزستان و تیسفون (پایتخت ساسانیان) بوده‌ است.

این پل بیش از ۱۹ چشمه طاق داشته که در حال حاضر فقط پنج چشمه طاق از آنها بر جای مانده ‌است. چشمه طاق‌های پل به صورت جناقی ساخته شده‌اند و پایه‌های پل و موج شکن‌های آن به صورت لوزی شش ضلعی از سنگ ساخته شده‌‌اند.

اگر این پل را از نزدیک ببینید، می‌توان مصالحی مثل قلوه سنگ‌های رودخانه‌ای و لاشه سنگ‌های چشمه، ملات گچ و ساروج را دید که در کنار هم، چنین بنای عظیمی را به وجود آورده‌اند. کف این پل با سنگ‌های بلوک قرمز سنگ‌فرش شده که در اثر فرسایش آب زوایای خود را از دست داده‌اند و شکل مسطح و نرمی پیدا کرده‌اند.

این پل عظیم و دیدنی مربوط به دوره ساسانی و به شماره 1058 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

به هر حال این روزها جنوب شهر خرم‌آباد که محل قرارگیری این بنای تاریخی است، تبدیل به زباله‌دانی شده که این امر علاوه بر اثر سوء بر قابلیت توریستی، ابهت این اثر دوره ساسانی را کم‌رنگ کرده از طرف دیگر مشکلاتی را برای ساکنان این منطقه نیز به وجود آورده است.

 

از سوی دیگر بی‌توجهی به استفاده از ظرفیت منحصر به فرد گردشگری این اثر تاریخی موضوعی است که تا کنون مغفول باقی مانده است تا بسیاری از گردشگرانی که خرم‌آباد را مقصد سفر خود قرار می‌دهند از وجود چنین اثر باستاني بي‌نظيري در مرکز لرستان بی‌اطلاع باشند.

همچنین تا کنون هیچ‌گونه حرکتی برای ایجاد زیرساخت‌های لازم به منظور جذب گردشگران و علاقه‌مندان به آثار تاریخی در محل این اثر باستانی صورت نگرفته است، موضوعی که به دلیل غفلت متولیان امر مردم منطقه را از برکات وجود این اثر تاریخی بی‌نصیب کرده است.

با این اوصاف بارها این مباحث در رسانه‌های مختلف به مسوولان گوشزد شد ولی علی‌رغم وعده‌ها برای ساماندهی این اثر باستانی هنوز روند کار در این زمینه به کندی پیش می‌رود تا همچنان قابلیت توریستی پل شاپوری در لرستان به عنوان دیار پل‌های تاریخی مهجور باقی بماند.

این در حالی است که پل شاپوری از جمله آثاری است که در نوبت ثبت جهانی قرار دارد و ثبت جهانی پل‌های تاریخی استان لرستان از جمله مصوبات دور دوم سفر هیأت دولت به این استان است.

مشاور میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان لرستان پیش از این در گفت‌وگو با خبرنگار مهر با بیان این که در استان لرستان بیش از 100 پل تاریخی شناسایی شده است، بیان داشت: در حال حاضر کار ثبت جهانی شش پل شاخص استان لرستان در دستور کار قرار گرفته است.

محمدرضا اسدی یادآور شد: این پل‌های شاخص شامل پل کشکان، پل شکسته(شاپوری)، پل کلهر، پل دختر، پل گاومیشان و پل زال است.

اسدی با اشاره به وضعیت کارگاه‌های مرمت پل‌های تاریخی لرستان یادآور شد: در حال حاضر کارگاه‌های مرمت پل‌های تاریخی لرستان به صورت فعال مشغول به فعالیت هستند.

وی با اشاره به ویژگی‌های منحصر به فرد پل شکسته استان لرستان نیز بیان داشت: این پل متعلق به دوره ساسانی و تنها پلی در دنیا است که تمام سنگ است.

مشاور میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان لرستان افزود: حجم و بزرگ بودن این پل نیز از دیگر ویژگی‌های منحصر به فرد پل شکسته استان لرستان است.

و اما با حضور سرپرست جدید اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لرستان حرکت‌های خوبی برای ساماندهی آثار تاریخی استان شروع شده است که در این میان توجه به آزادسازی حریم پل شکسته یکی از این موارد محسوب می‌شود. (حرکت‌هاي خوبي مثل همين تصاوير كه مي‌بينيد)

عباس گودرزی در این رابطه از همکاری اداره کل میراث فرهنگی و شورای شهر و شهرداری خرم‌آباد به منظور تملک زمین‌های اطراف پل شکسته به منظور حفظ حریم این اثر تاریخی خبر داد.

وی گفت: در جلساتی که طی روزهای گذشته در شورای شهر و شهرداری خرم‌آباد برگزار شد تصمیم گرفته شد تا با همکاری اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لرستان و این دو نهاد، زمین‌های اطراف پل شکسته از طریق ماده 5 از مالکان حقیقی خریداری شود.

سرپرست اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری لرستان یادآور شد: با خرید این زمین‌ها، می‌توانیم در درجه‌ي اول حریم پل تاریخی شکسته خرم‌آباد را حفظ کرده و از آن صیانت کنیم و در مراحل بعدی با اجرای طرح‌های گردشگری در این زمینه نیز فعال باشیم.

گودرزی تصریح کرد: البته تمام این اقدامات منوط به تایید کمیته فنی معاونت میراث فرهنگی کشور است که در صورت تایید، کلیات طرح به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور ارسال خواهد شد و پس از تایید در شورای فنی سازمان، با همکاری استانداری لرستان نسبت به اجرای طرح فوق و آزادسازی کامل حریم پل شکسته اقدام خواهیم کرد.

به هر روی امید می‌رود حرکت آغاز شده برای ساماندهی این اثر تاریخی استمرار داشته باشد تا شرایط برای ثبت جهانی این میراث ارزشمند فراهم شود.

 

 . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

شهرِ بي كلانتر !

استاد گرامی آقای محمد فیضی سرپرست روزنامه جم‌جم لرستان حق دارند که هر هفته در بخش ضميمه جام جم استاني مطالبي در مورد بي‌توجهي به خرم‌آباد تحت عنوان «شهر بي كلانتر» مي‌نويسند!

اگر گذارتان به محله‌ي خيرآباد افتاد، حتماً ملاحظه بفرماييد كه با دستور مدير كل قبلي ميراث فرهنگي لرستان، سه دهنه از پل دوره ساساني خرم‌آباد به جاي مرمت، بازسازي شده و شبيه پل حاجي (حاج علي‌اصغر خرم‌آبادي) با قدمت 60 سال آن‌جا بنا شده است. البته مدل بازسازی برادران میراث فرهنگی به مدل موي آلماني می‌ماند يعني به صورت كچل‌كچلي بازسازي(ببخشيد مرمت به سبك جديد ميراث فرهنگي) كرده‌اند چون اعتبار ميراث فرهنگي فقط به مرمت سه دهنه از پل  قد داده و ان‌شاء‌الله بقيه‌ي پل، قرن‌هاي بعدي بازسازي (آخ ببخشيد! مرمت) خواهد شد!

سرپرست كنوني ميراث فرهنگي لرستان سه هفته پيش در مصاحبه‌ای که به نقل از وی روی خروجی خبرگزاری‌های استان آمده بود، خبر از نصب حفاظي شيشه‌اي روي سنگ نوشته خرم‌آباد به عنوان يك كار انجام شده داده بود، اما همين ديروز كه از كنار آن عبور مي‌كردم، به عينه ملاحظه كردم كه اين اثر باستاني با گذشته هيچ فرقي كه نكرده هيچ، زباله‌هاي فراواني هم در اطراف آن جمه شده است! 

 

همين نزديكي‌ها (سري دوم)

 تصاویری از خرم‌آباد

لرم يا لكم، عاشق خاكتم            سيقه قلعه‌ي سر به افلاكتم

 

درب قديمي اورژانس خرم‌آباد (تقاطع بازارچه و بيمارستان شهداي عشاير) که ۴ سال است به خیابان خاتم‌الانبياء منتقل شده است      ۴ شهريور ۱۳۸۵:

 

پل قديمي شهدا خرم‌آباد  ۱۵بهمن ۱۳۸۶ كه از سال ۱۳۹۰ پل جديدي روي آن قرار داده شد:

 

درب ورودي كوچه باغ خضر خرم‌آباد (الآن ديگر وجود ندارد)- سال ۱۳۸۵:

 

گزارش تصویری از بخش غربی عمارت گلستان در روز آزادسازی حریم قلعه فلک‌الافلاك ۲۷/۱۱/۹۰:

http://78.157.60.64/albumdetail-7178-fa.html

 

گزارش تصویری جایگاه‌هاي ويژه بازي پلي‌آف ليگ برتر بين گهر دورود و ايرانجوان بوشهر ۲۰/۲/۹۱:

http://lorestan.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=32510

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌ 

اين متن بهترين هديه‌اي بود كه اردي‌بهشت‌ماه دريافت كردم:

 

 ما را تمام لذت هستي به جستجوست

                              "پويندگي" تمامي معناي زندگي است

                                                                         "هرگز نگرد، نيست"

                                                                                         سزاوار مرد نيست ...

 

همين نزديكي‌ها (بخش اول)

رضا جایدری: ديدن تصاوير قدیمی نقاط مختلف لرستان، مورد توجه بازديدكنندگان لربلاگ‌هاست كه شايد این مسأله ناشي از تغيير فضاي كلي تصاوير آن زمان نسبت وضعيت امروزي‌شان باشد.

تصاوير زير مربوط به همين ۳ يا ۴ سال قبل هستند، اما نه! شايد «سال» واحد كوچكي براي‌ سنجش آن‌ها باشد، اين‌ها را با واحد ديگری بايد سنجيد! تا همين چند سال پيش، جور ديگري بودند و امروز هم برخی‌شان اگر چه هنوز هستند، اما با ظاهر و سيماي ديگري! درست مثل ما انسان‌ها كه در گذر روزگار هم صورت‌مان و هم سيرت‌مان تغيير مي‌كند ...

شايد اين‌ها را به شكل كودكي‌ها يا جواني‌مان ديده‌ام و به ديدن‌شان در آن قاب و چهره عادت كرده‌ايم. اينك، بايد آن‌ها را در بزرگسالي به شكل كودكي و جواني كسان ديگري كه بعدها، آن‌ها را طور ديگري خواهد ديد، از نظر بگذرانيم. چه تلخ اما شيرين! 

مـا نمـانیـم و عـکـس مـا مـانـَد            کار دنیا همیشه برعکس است

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

تخريب شده‌ها:

سينما فلسطين خرم‌آباد  ۳۰ شهريور ۱۳۸۵  (البته در سال ۱۳۸۵ شعبه‌اي از فروشگاه اتكا بود!)

 

ميدان شقايق خرم‌آباد قبل از احداث زيرگذر     ۲۵ بهمن ۱۳۸۴

 

يكي از حوض‌هاي شمال قلعه فلك‌الافلاك (۱۲ برجي- محوطه دانشگاه لرستان)  ۲۸ اردي‌بهشت ۱۳۸۵

 و تصوير ديگري از سیمای این چشمه‌ی زیبا در ۷ فروردین ۱۳۹۱ 

ميراث فرهنگي لرستان به منظور برپايي چادرهاي اقامتي مسافران نوروزي، چشمه را با خاك پر كرد:

 

كار خوب مسوولين خرم‌آباد و لرستان

هفته گذشته مراسمي با حضور استاندار و جمعي از مسوولين عالي‌رتبه لرستان با نام آزادسازي حريم قلعه فلك‌الافلاك در محوطه دانشگاه لرستان واقع در بخش شمالي قلعه فلك‌الافلاك برگزار شد.

بالاخره تلاش‌ و پيگيري مجدانه استاندار و ساير كساني كه در اين زمينه نقش داشتند، به ثمر نشست و این طرح سرآغازي براي اجراي برنامه‌هاي گردشگري و اشتغال‌زاديي در لرستان گرديد.

آثار باستاني ؛ نانِ مردم لرستان هستند

قبلاً در همين وبلاگ و نشريات استان نوشتم كه: شهري كه داراي آثار باستاني و جاذبه‌هاي طبيعي متعدد است و قادر نيست از آنان خير و بركتي به شهروندانش برساند، فرقي با شهري كه فاقد اين موهبت‌هاست، ندارد!

شايد براي لحظاتي تجسم محيط س از نظر من آثار باستانی و جاذبه‌هاي طبيعي بي‌نظير لرستان، نان مردم اين استان هستند و مي‌توان در اشتغال و درآمدزايي حساب ويژه‌اي روي آن‌ها باز كرد.

رسبز و زيباي اطراف قلعه را با خيابان‌هاي مفروش به سنگ‌هاي قديمي كه درشكه‌هاي حامل جهانگردان و توريست‌ها در حال عبور از آن هستند و چند راهنماي محلي كه در حال تشريح تاريخ و هويت اين خطه براي آنان مي‌باشند، در ذهن من و شما كه اهل اين شهر هستيم بسيار لذت‌بخش جلوه نمايد ...

اميدوارم متوليان ميراث فرهنگي استان لرستان هر چه سريع‌تر در اين زمينه اقدام به ارائه‌هاي طرح‌هاي مفيد و اجرايي نمودن آن‌ها نمايند تا اثرات مثبت آن هر چه زودتر در اقتصاد و فرهنگ خرم‌آباد متبلور گردد.

از ديگر كارهاي خوب مسوولين استان و شهر خرم‌آباد، سامان‌دهي پارك شهر و افزايش فضاي سبز آن با تخريب بخش مركز مخابراتي و دبيرستان دخترانه واقع در ضلع شمال غربي آن (با مركز مخابرات خرم‌آباد و دبيرستان دخترانه بنت‌الهدي صدر اشتباه گرفته نشود) و نيز مسطح نمودن مكان سابق اداره طرق و شوارع(راه‌ و ترابري)  لرستان و خوزستان با سنگ‌نوشته‌هايي به تاريخ  ۱۳۱۲ است.

با افزودن اين دو بخش به حريم قلعه‌ي فلك‌الافلاك، مي‌توان برنامه‌هاي مناسب‌تري براي پربار كردن اين سايت در نظر گرفت.

اقدامات اخير مديران ارشد استان، نويدبخش روزهايي خوش براي مردم لرستان است. 

شايسته است به عنوان شهرونداني فهيم و قدرشناس، از خدمات صورت گرفته در اين زمينه تقدير و تشكر نموده و خداقوتي به آن‌ها عرض كنيم ...

 

پروژه‌هاي باستاني خرم‌آباد!

پروژه‌هاي باستاني خرم‌آباد !

براي پيدا كردن چند عكس ورزشي سري به آرشيو عكس‌هايي كه ظرف اين يك دهه در ورزشگاه تختي خرم‌آباد انداخته بودم زدم كه يك نكته‌ي جالب توجهم را جلب كرد:

       هميشه وقتي در طبقه دوم يا سوم جايگاه ورزشگاه تختي خرم‌آباد مستقر مي‌شديم، بك‌گراند تصاويري كه از سكوهاي ضلع شرقي ورزشگاه و تماشاگرانش مي‌گرفتم، هتل پارك صخره‌اي خرم‌آباد بود.

       با توجه به اين كه هر سال به طور ناخودآگاه، تصاويري از اين پروژه‌ي باستاني كه فكر كنم بيش از 12 سال از آغاز به كار آن گذشته گرفته بودم، اكنون مجموعه‌اي بي‌نظير از اين هتل به صورت سال به سال دارم كه پيشرفت لاك‌پشتي آن را به وضوح نشان مي‌دهد!

     اگر چه از سال 1382 تا كنون هر سال از اين پروژه عكس دارم، براي سنگين نشدن اين صفحه، به رسم ورزشي‌ها، سه تصاوير را با فاصله زمانی ۳-۴ سال يك بار انتخاب كردم و به نمايش گذاشتم.

    نمی‌دانم شما هم از اين معماهاي تصويري حل كرده‌ايد كه مثلاً پرسيده‌اند: ۳ مورد از تشابهات يا تفاوت‌هاي شكل‌هاي زير را با هم پيدا كنيد. اين عكس‌ها نيز چيزي شده توي اين مايه‌ها !

   فكر كنم نكته‌ي جالب توجه اين تصاوير، رشد بيش‌تر درختان حاضر در تصوير نسبت به هتل باشد! به ارتفاع درختان جلوي تصوير در پاییز سال ۱۳۸۳ توجه كنيد و رشدي كه تا خردادماه ۱۳۹۰ داشته‌اند ...

 

      اميدوارم مسوولين استان اين تصاوير را رصد كنند و هر چه زودتر فكري براي تكميل اين هتل ناتمام يا ترمينال خرم‌آباد بنمايند

 

قطع درختان پارک صخره‌ای خرم‌آباد

از دست عزيزان چه بگويم؟ گله‌اي نيست!                 گر هم گله‌اي هست، دگر حوصله‌اي نيست

خرم‌آباد- خبرگزاری مهر: در حالی بخشی از درختان پارک صخره‌ای خرم‌آباد که دارای قدمت بیش از 20 سال بودند قطع شدند که به گفته مسؤولان سازمان پارک‌ها و فضای سبز خرم‌آباد برای حیات باغ چاره‌ای نبود جز این که برخی از درختان قطع شوند!

با توجه به این که شهر خرم‌آباد از کمبود شدید فضای سبز رنج می برد شهروندان خرم‌آبادی نسبت به قطع درختان حساسیت ویژه‌ای نشان می‌دهند به طوری که برخی از شهروندان در تماس با خبرگزاری مهر خواستار پیگیری علت قطع درختان پارک صخره‌ای خرم‌آباد شدند.

چندی پیش نیز درختان محدوده خوابگاه ولی‌عصر(عج) خرم‌آباد در خیابان ولی‌عصر این شهر به راحتی به بهانه تعریض خیابان و آزادسازی فضای پیاده رو قطع شد و پیگیری مردم محله نیز نتیجه‌ای به دنبال نداشت.

همچنین در اتفاقی مشابه کمی پایین‌تر در اواسط خیابان ولی‌عصر(عج) خرم‌آباد این بار به دلیل آزادسازی و سنگ فرش کردن پیاده‌رو بخش دیگری از فضای سبز این مسیر و درختان آن از بین رفت.

این در حالی است که شهر خرم‌آباد به عنوان شهری توریستی که به نام دیار چشمه‌ها شهرت یافته و به دلیل وجود آب فراوان روزی یکی از سرسبزترین شهرهای کشور بوده است امروز با توسعه شهرسازی با فقر شدید فضای سبز مواجه است.

با این تفاسیر این بار علت قطع درختان محدوده پارک صخره‌ای خرم‌آباد به نظر کارشناسی می‌آید به طوری که مدیرعامل سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری خرم‌آباد می گوید که به جز قطع درختان راهکار دیگری وجود نداشت.

مرادی در گفت‌وگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: با توجه به نزدیک بودن درختان پارک به همدیگر باید کار "تنک‌سازی" این باغ صورت می‌گرفت چرا که عدم رعایت فاصله کاشت درختان موجب آسیب رسیدن به خود درختان شده بود.

وی ادامه داد: برای توسعه این باغ و محدوده درختکاری باید کار تنک‌سازی سال‌ها پیش صورت می گرفت چرا که نزدیک بودن درختان به هم برای سلامت و طول عمر آنها مضر است.

مدیرعامل سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری خرم‌آباد افزود: برای این که باغ را نگهداری کنیم مجبور شدیم که بخشی از درختان را قطع کنیم چرا که باید فاصله میان درختان حفظ می‌شد.

 

مرادی با تاکید بر اینکه نزدیک بودن درختان به همدیگر و تعداد زیاد آنها در یک فضای محدود نشانه خوبی نیست، یادآور شد: متاسفانه سالها پیش که این درختان کاشته شده‌اند به ضرورت رعایت فاصله علمی میان درختان توجه نشده و این امر موجب آسیب رسیدن به درختان شده است.

وی با تاکید بر این که همین الان نیز درختان پارک صخره‌ای خرم‌آباد آسیب دیده‌اند، عنوان کرد: سرو نقره ای که در این محدوده کاشته شده امروز با گذشت بیش از 20 سال از کاشت باید قطر حداقل نیم متر می‌داشت ولی به دلیل فضای محدود این درخت رشد محسوسی نداشته است.

مدیرعامل سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری خرم‌آباد با اشاره به دراز و باریک شدن درختان پارک صخره‌ای خرم‌آباد گفت: در صورتی که فضای مورد نیاز برای این درختان فراهم نشود به زودی از بین خواهند رفت.

مرادی با تاکید بر این که قطع این درختان یک کار علمی و کارشناسی بوده است، گفت: در صورتیکه این درختان با همین وضعیت باقی می ماندند ظرف یکی دو سال آینده همه سرشاخه های آنها خشک می شد.

وی عنوان كرد: قطع برخی از درختان به خاطر نجات بقیه درختان بوده است و هیچ راه حل دیگری برای حفظ درختان با وضعیت کنونی وجود نداشت!

مدیرعامل سازمان پارک‌ها و فضای سبز شهرداری خرم‌آباد در پاسخ به سوال خبرنگار مهر پیرامون امکان جابه‌جا کردن درختان نیز گفت: به دلیل این که این درختان در یک فضای صخره‌ای کاشته شده اند امکان جابه‌جایی آنها وجود نداشت.

مرادی تصریح کرد: همچنین درختان همیشه سبز نیز به هیچ عنوان قابل انتقال نیستند.

وی ابراز امیدواری کرد که با قطع برخی از درختان پارک صخره ای خرم‌آباد شرایط مناسبت برای رشد و حیات دیگر درختان موجود در این پارک فراهم شود.

به هر روی امید می‌رود با توجه به این که خرم‌آباد هم‌اکنون از فقر شدید فضای سبز رنج می‌برد زمینه توسعه فضای سبز در این شهر فراهم شود چرا که آب و هوای خرم‌آباد شرایطی را به وجود آورده که قابلیت کاشت و رشد انواع درختان و همچنین بوته‌ها در این شهر وجود دارد.

درختان با تولید اکسیژن نقش مؤثری در بهبود شرایط زیست محیطی ایفا می‌کنند و توازن اکسیژنی زمین که شرایط زیست را برای انسان مهیا کرده است از طریق تولید اکسیژن گیاهان و به ویژه درختان فراهم شده است.

آن‌چه مسلم است کاهش پوشش سبز زمین و جنگل‌ها نه تنها توازن اکسیژنی زمین را بر هم می‌زند بلکه موجب انباشته شدن دی اکسید کربن شده و خطر تغییرات وسیع آب و هوایی را تشدید می‌کند.

 

شعري به زبان لري

دوست و همكار گرامي فرامرز درويشي به تازگي به جمع وبلاگ‌نويسان استان پيوسته است.

ايشان شعري به زبان لري سروده كه در آن نام برخي آثار باستاني و كوه‌هاي لرستان ذكر شده است:

آهوی ایرو 

عشق بهارت کشتمه آهوی ایرو لرسو

نوسوارت هی مکه د مین سوارو لرسو

دشتاکه پر د چمن کویاکه ویر و خدات

تاج و سرون بستنه د برف زمسو لرسو

شترکوه چی کدخدا وا جومه اسبی نشسه

هشتادپلی کل پیر ساقی شیرو لرسو

اسبی‌کوه وا یافته‌کوه نازبراری می‌خرن

گرین عاشقی م هم‌بازی زمسو لرسو

مپل جال منم سلام میکه و خرم زال

طاق‌پل بال اشکسم بی‌کس دورو لرسو

منار سورمه‌دونم سرمه د چش گردو مکه

قلعه او دالکه  پیر  خاطر  لرو لرسو

پله‌مار ولاش‌کوه گسیا شلال گرینه

نوالق  چله‌نشین هرور ویلو لرسو

درویشی تنیا منه حسرت د دل او دل گرو

  حسرتش  جمیله او  داو  گلسو لرسو  

                                                             فرامرز درویشی‌چگنی - دامنه سفیدکوه -  آبان 90

پي‌نويس:

هرور: دشتی زیبا در دامنه یافته‌کوه چگنی

سفیدکوه- یافته مچل کوه‌های چگنی

گرین: رشته‌کوهی در شمال الشتر و غرب بروجرد

اشترانکوه: بلندترین جبال لرستان در دورود

هشتاد پلی: هشتادپهلو کوهی در جنوب خرم آباد

نوالق: چهل نابالغان از قلل گرین

ولاش: از ارتفاعات گرين

 

پاسخ به مطلب مندرج در روزنامه اعتماد و اهانتی که به مردم لرستان شد

آقای مربی! سوغات لرستان مهمان‌نوازی است

خرم‌آباد- رضا جايدري: بهمن فروتن سرمربی تیم فوتبال داتیس لرستان که تیمش در لیگ دسته دوم کشور حضور دارد، با نوشتن یادداشتی در صفحه ۱۵ روزنامه‌ی سراسری «اعتماد» مورخ چهارشنبه 13 مهر 1390 (شماره 2277) از بی‌توجهی همه‌جانبه و محرومیت لرستان در زمینه‌های مختلف اقتصادی و ورزشی اظهار شگفتی کرده و مطلبی با عنوان «فوتبال بی‌بضاعت‌ها» نوشته است.

آن‌چه مرا وا داشت در پاسخ به نوشته‌ی آقای فروتن مطلبی به نگارش درآورم، نیش و کنایه‌هایی موجود در برخی از بخش‌های نوشته‌های این مربی غیربومی است که با توجه به حضور سه ماهه‌ی وی در لرستان، برای دومین مرتبه قلم به کف گرفته و در مورد این استان و مردمش نکاتی را جلوی دید هم‌وطنان‌مان در نشریه‌ای سراسری قرار داده است. لابد هنگامی که زمان حضور آقای فروتن در لرستان به یک سال برسد، ایشان رمانی با حجم «کلیدر» محمود دولت‌آبادی در مورد لرستان و مردمش خواهند نوشت!

البته باید اعتراف کرد که مطلب آقای فروتن حاوی نکات مثبت و ارزنده‌ای در مورد فوتبال لرستان بود، اما اشاره به چند نکته‌ی ملال‌آور در بطن نوشته‌های ایشان که با ﻟُﻐُﺰﭘﺮاﻧﻲ و ﻛﻨﺎﻳﻪ، سخن اصلی‌اش را ورای آن‌ها به خواننده القا نموده است مرا وا داشت که جهت تنویر افکار عمومی، توضیحاتی بنگارم.

آقای فروتن در آغاز مطلب نوشته‌اند: «خرم‌آباد آن‌قدر ناشناخته است که باید برای شناساندنش نقشه جغرافیایی را نشان داد. اول از همه باید بپرسیم که از جمعیت 70 میلیونی ایران، خرم‌آباد چه سهمی دارد؟ چند درصد از مردم ایران، خرم‌آباد را می‌شناسند؟ باید به صدا و سیمای ایران توصیه‌‌ای کنم و آن این است که بد نبود اگر هر از چندگاهی نقشه‌ی جغرافیای ایران را نشان مردم می‌داد و اندکی هم به مردم این استان می‌پرداخت. من خرم‌آباد را بهانه قرار می‌دهم و این حرف‌ها را می‌گویم. مردم کشور ما نمی‌دانند شهر‌های دیگر ایران کجا هستند و فقط تهران را می‌شناسند. این استان آن‌قدر دور است که از دوری بیش از حدش نامش را گذاشته‌ام شهری که از همه جای ایران دور است؛ شهری که تا به امروز هفته‌‌ای دو بار به تهران پرواز دارد آن هم در روزهای متفاوت! راه‌های ارتباطی‌اش آن‌قدر سخت است که تیمی مثل پیام خراسان برای رسیدن به لرستان باید سفر 23 ساعته داشته باشد.»

در پاسخ به این توصیف بی‌محتوا که گویا با هدف نوشتن متنی ادبی و نه ورزشی نگاشته شده است باید نکاتی را خدمت این مربی محترم دوملیتی ایرانی و آلمانی‌ که گویا فعلاً از بد حادثه ساکن خرم‌آباد هستند، گوشزد نمایم:

آقای فروتن! بهتر بود در همین ابتدای کار آدرس غلط به مردم نمی‌دادید! شهر و استان ما هیچ‌گاه در جغرافیای این سرزمین گم نبوده و نیست. گناه ضعیف بودن اطلاعات و معلومات خود را به گردن دیگران نیندازید!

خرم‌آباد از دیرباز تا کنون به بر سر محور اصلی ارتباطی مرکز ایران به جنوب کشور بوده از نقاط بی‌نام و نشان استان‌های گیلان و مازندران که شما سال‌ها در آن‌جا حضور داشته‌اید، بی‌نشان‌تر نیست! این ایراد اکثر بچه‌های پایتخت‌نشین است که سایر شهرهای کشورشان را نمی‌شناسند. شما که زاده‌ی سرچشمه‌ی تهران هستید در کدام مدرسه درس خوانده‌اید که جغرافیای کشورتان در آن به درستی آموزش داده نشده است؟

لااقل نام لرستان و مفرغ‌های چند هزار ساله‌اش را در همان موزه‌های غارتگران اروپایی به عنوان پرچمدار ایران ملاحظه می‌کردید و بعد در مورد گم و گور بودن ما دست به قلم می‌بردید!

شاید هم شما در مکتب‌خانه‌های آلمان تحصیل کرده‌اید که تمامی سوراخ‌سنبه‌های جزایر فارو، واتیکان و لیختن‌اشتاین را در اقصی‌نقاط اروپا بلد هستید و با نام‌هایی چون خرم‌آباد، بروجرد و دورود بیگانه‌ می‌نمایید، لذا اکنون فقط پیوند اسکناس مربی‌گری شما را به یاد چنین نقاط محرومی از وطن‌تان انداخته است!

من به عنوان یک جوان لرستانی ادعای نقد و اظهار نظر در مورد دیگران را ندارم، اما وجب به وجب خاک وطنم را از ایران‌شهر تا پیران‌شهر، از ماکو تا جلفا، از خرمشهر تا زابل از نزدیک یا در نقشه‌های جغرافیایی دیده و در موارد این‌چنین، هیچ‌گاه گناه بی‌سوادی خویش را که ناشی از خودبزرگ‌بینی برخی مرفهین بی‌درد است را به پای دیگران نمی‌نویسم!

در پاسخ به ادعایی که در سطر آخر نوشته‌اید نیز باید بگویم که اگر تیم‌های شهرهای دیگر پس از 23 ساعت به این‌جا می‌رسند، تیم ما نیز با همین شرایط و پس از 23 ساعت طی طریق به شهرهایی چون مشهد می‌رسد. با همین شرایط هم به کرمان، بوشهر و سایر نقاط رفته‌ایم و بحمدالله راه‌های ارتباطی‌مان هم چیزی در حد شهرهای، اهواز، شیراز و تبریز است و فقط از نظر پرواز هوایی مشکل داریم که نبود و کمبود آن هم گناه ما نیست!

نوشته‌اید: «این شهر از همه جای ایران دور است!»

چون رنج سفر برای برخی مثل شما به جز با مقاصد و اهداف مالی، کاری عبث می‌نماید، این مسافت شما را دل‌آزرده کرده و گر نه این رنج را در این 6 دهه‌ای که از عمر مبارک‌تان می‌گذرد به جان می‌خریدید و یک بار به اتفاق اعضای خانواده، این شهر مظلوم و نه محروم را با نیت دیدار از جاذبه‌های طبیعی و آثار تاریخی‌اش زیارت می‌نمودید و نه با هدف بستن قرارداد مربی‌گری!

بر خلاف نظر شما، معتقدیم که استان ما محروم نیست، مظلوم است و یکی از ظلم‌ها این است که مربی بومی تیم تازه صعود کرده‌ی داتیس را کنار می‌گذارند تا مربی ژورنالیستی مثل سرکار را به جایش بیاورند. کارنامه‌ی کاری‌تان هم که در این سه ماه «اظهر من الشمس» است و در شرایطی که گلچینی از بهترین بازیکنان لرستان را در اختیار دارید، از 7-8 بازی فقط یک برد آن هم با یک گل که از روی نقطه‌ی پنالتی به ثمر رسیده، سه ماه حضور شما در این استان فعلاً بیمه شده است!

شما باید ممنون خرم‌آبادی‌زاده‌ای چون مسعود عبدی باشید که با وجود این همه ناکامی هنوز از شما حمایت می‌کند و این معرفت را دارد که با وجود شکست در جام حذفی مقابل یک تیم لیگ استانی کرمانشاه و خوردن سه گل برابر تیم ضعیف همدان که هیچ‌گاه در مقابل تیم‌های لرستانی حرفی برای گفتن نداشته‌اند، هنوز به شما اعتماد می‌کند و حضرتعالی به جای تمرکز بر کار مربی‌گری، انرژی‌تان را صرف روزنامه‌نگاری می‌کنید! گویا حضور در استان محرومی چون لرستان، شما را محتاج اضافه‌کاری در نشریات کشوری نموده است!

از شما می‌پرسم: مگر یک مربی حرفه‌ای نباید اصول حرفه‌ای را رعایت کند؟! مگر شما در شهرهایی مربی نبوده‌اید که نام تیم‌های آن‌ها شهره‌ی خاص و عام است؟ مگر نشنیده‌اید مصطفی دنیزلی مربی نامدار و پرافتخار ترکیه وقتی به عنوان کارشناس با یک شبکه تلویزیونی قرارداد همکاری امضا نموده، تمامی پیشنهادهای مربی‌گری از طرف معتبرترین باشگاه‌های جهان را به خاطر احترام به آن قرارداد رد می‌کند؟

شما آموخته‌ی کدامین مکتب حرفه‌ای فوتبال هستید که الفبای ساده‌ی احترام به قرارداد را در آن آموزش نداده‌اند. شما نان لرها را می‌خورید و در نشریات نمک‌دان آن‌ها را می‌شکنید. چرا من به عنوان یک خبرنگار لرستانی باید شاهد متلک‌پرانی هم‌تای تهرانی‌ام به خاطر استفاده از کلمه‌ی «گرز» توسط شما باشم؟!

در همین یادداشت ذکر کرده‌اید: «این استان کلاً دو محصول دارد؛ عسل و گرز! با این دو صنعت نمی‌شود تیم‌داری کرد!»

اول این که ما سال‌هاست در این استان تیم‌داری کرده و تیم‌های‌مان با بازیکنان بومی در سال 1389 از لیگ دسته سه به دو و در سال 1383 از دسته دو به یک صعود کرده‌اند! دوم این که سوغات اصلی مردم این دیار، مهمان‌نوازی، قلب مهربان و دل ساده‌ی آن‌هاست که همیشه آن را به صورت رایگان در اختیار برخی سودجویان قرار می‌دهند! شما که سوغات این استان را گرز ذکر کرده‌اید تا کنون چند عدد از این سوغاتی‌های ناب برای اعضای خانواده و دوستان‌تان هدیه برده‌اید؟! حال من از شما می‌پرسم: سوغات شهر شما چیست؟ رندی؟ اهانت؟ تحقیر دیگران؟

بهتر نبود شما که قصد قلم‌فرسایی در مورد لرها را داشتید در مورد داشته‌های شهر خودتان بنویسید و نه نداشته‌های دیگران؟ بهتر نبود نوشتن در مورد لرستان را به ما که زاده و بالیده‌ی این‌جا هستیم بسپارید و سرتان به همان حرفه‌ی مربی‌گری فوتبال گرم باشد؟

جناب آقای فروتن عزیز! از قدیم گفته‌اند: «گربه محض رضای خدا موش نمی‌گیرد». حضور مربیان غیربومی در این دیار با ارقامی که برای مردم لرستان نجومی است و کارنامه‌ای که در فوتبال این استان بر جای گذاشته‌اند، مؤید این مطلب است که این عزیزان کننده‌ی کار نبوده‌ و از طرق مختلف در صدد توجیه‌ عملکرد ضعیف خود بوده‌اند.

بهتر است شما اگر می‌توانید در مقام عمل برای این مردم افتخار کسب کنید و این‌قدر در مصاحبه‌های مختلف‌تان چک و حواله‌ی صعود برای مردم و مسؤولین باشگاه داتیس صادر نکنید که ما از این وعده‌ها بسیار شنیده‌ایم و البته بر خلاف ادعای شما، حوصله‌مان هم بسیار زیاد است!

این که در نشریات سراسری برای ما نقش دایه‌ی مهربان‌تر از مادر را بازی کنید کار درستی نیست. شما اگر راست می‌گویید از پس تیم‌های ضعیف لیگ دسته دوم ایران برآیید!

جناب فروتن در بخش پایانی نوشته‌‌تان مطلبی گنگ و مبهم ذکر کرده‌اید: «در این مدت ما بارها و بارها از سوی زنان این استان مورد تقدیر قرار گرفتیم و این برای من از هر چیز دیگر باارزش‌تر است.»

هر چه فکر کردم به درستی متوجه منظور شما نشدم! این که چرا فقط زن‌ها از شما تقدیر می‌کنند یا به دلیل خوش‌تیپی بسیار زیاد شما و قحطی جوانان خوش‌سیما و رشید در این استان است و یا به دلیل این که هنوز شما کاری درخور تقدیرهای مردانه انجام نداده‌اید.

کار مردانه، همت مردانه و عمل مردانه می‌خواهد که ما به شما توصیه می‌کنیم اگر می‌خواهید مثل پهلوان آرش مردانی یا آرش میراسماعیلی که هفته‌ی قبل در مراسمی باشکوه توسط حجت‌الاسلام والمسلمین میرعمادی نماینده محترم ولی فقیه در استان و دکتر دهمرده استاندار محترم لرستان از مردانگی‌های آنان تقدیر به عمل آمد، صعودی مقتدرانه به لیگ دسته اول داشته ‌باشید تا در زمان مقتضی از شما نیز توسط مردهای لرستان تقدیر به عمل آید.

از کسی که هنوز از گرد راه نرسیده، موفقیتی کسب نکرده و قرارداد هنگفتی هم ثبت کرده به چه دلیل باید تقدیر شود، این سؤالی است که ما مردم محروم لرستان و به زعم شما خارج از نقشه‌ی ایران، پاسخ آن را نمی‌دانیم!

آورده‌اند: «حاج میرزا آغاسی صدر اعظم محمدشاه قاجار علاقه‌ی بسیاری به حفر قنات در اطراف تهران داشت. حاجی بر این باور بود که با کندن چاه، هم کارگران به کار مشغول می‌شوند و دستمزد می‌گیرند و هم در صورت رسیدن به چاه آب٬ زمین‌های کشاورزی آبیاری می‌شود. یک روز یکی از مقنی‌ها در یکی از بیابان‌های خشک اطراف تهران، با دیدن حاج میرزا آغاسی بالا می‌آید و می‌گوید: بهتر است کار را تعطیل کنیم، چون از این چاه‌ها آب گیر شما نمی‌آید. حاج میرزا پاسخ می‌دهد: این‌جا اگر برای من آب ندارد، برای تو که نان دارد!»

آری آقای فروتن! این‌ ديار اگر برای ما و امثال ما آب نداشته باشد، فعلاً برای حضرت‌عالي که نان دارد! پس بهتر آن است که به جای روزنامه‌نگاری، سرتان به مربی‌گری گرم باشد!

تفاوت است است میان شنیدن من و تو

تو بستن در و من فتح باب می‌شنوم

 

نوشته فروتن در روزنامه اعتماد را در ادامه مطلب ملاحظه کنید                                 

 

ادامه نوشته

تقديم به روح پرفتوح استاد ناصر ميرزايي

ناصر عزيز، در اولين پنج‌شنبه‌شب نبودن‌ات، قطعه شعري زيبا كه زنده‌ياد فريدون مشيري شاعر مورد علاقه‌ات سروده را به روح پرفتوح‌ات تقديم مي‌كنم.

شعري که زندگي است ...

تو از اين دشت خشک تشنه

روزي کوچ خواهي کرد

و اشک من تو را بدرود خواهد گفت

نگاهت تلخ و افسرده است

دلت را خار خار نا اميدي

سخت آزرده است

غم اين نابساماني

همه توش و توانت را  ز تن برده است

تو با خون و عرق اين جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادي

تو با دست تهي با آن همه طوفان بنيان‌کن در افتادي

تو را کوچيدن از اين خاک، دل بر کندن از جان است

تو را با برگ‌برگ اين چمن پيوند پنهان است

تو را اين ابر ظلمت‌گستر بي‌رحم بي‌باران

تو را اين خشکسالي‌هاي پي در پي

تو را از نيمه ره برگشتن ياران

تو را تزوير غمخواران

ز پا افکند

تو را هنگامه‌ي شوم شغالان

بانگ بي‌تعطيل زاغان

در ستوه آورد

تو با پيشاني پاک نجيب خويش

که از آن سوي گندمزار

طلوع با شکوهش خوش‌تر از صد تاج خورشيد است

تو با آن گونه‌هاي سوخته از آفتاب دشت

تو با آن چهره‌ي افروخته از آتش غيرت

که در چشمان من والاتر از صد جام جمشيد است

تو با چشمان غمباري

که روزي چشمه‌ي جوشان شادي بود

و اينک حسرت و افسوس بر آن سايه افکنده است

خواهي رفت

و اشک من تو را بدرورد خواهد گفت

من اين‌جا ريشه در خاکم

من اين‌جا عاشق اين خاک

اگر آلوده يا پاکم

من اين‌جا تا نفس باقي است مي‌مانم

من از اين‌جا چه مي‌خواهم؟ نمي‌دانم !

اميد روشنائي گر چه در اين تيره‌گي‌ها نيست

من اين‌جا باز در اين دشت خشک تشنه مي‌رانم

من اين‌جا روزي آخر از دل اين خاک با دست تهي

گل بر مي‌افشانم

من اين‌جا روزي آخر از ستيغ کوه

چون خورشيد

          سرود فتح مي‌خوانم

                                    و  مي‌دانم:

                                                    تو روزي

                                                              بازخواهي گشت !

________________________________________________________

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 استاد علی‌مردان عسكري‌عالم در غم از دست دادن يكي از نزديكانش عزادار است. مصيبت وارده را به ايشان و خانواده محترم‌شان كه از فعالان عرصه فرهنگ و هنر لرستان هستند، تسليت عرض مي‌نمايم.

 

آثار باستاني خرم‌آباد را دريابيم


مسوولين ميراث فرهنگي لرستان همت كنند

روز فلك‌الافلاك را ثبت كنيم

 

اين مطلب در شماره ۳۳(سه‌شنبه ۲۸ دي ۱۳۸۹) هفته‌نامه «اقتصاد لرستان» صفحه ۲ منتشر شده‌است

قلعه‌ي فلك‌الافلاك نماد شهر خرم‌آباد و شاه‌كار بي‌بديل هنر معماري ايرانيان به عنوان يكي از بزرگ‌ترين بناهاي خشتي جهان در موقعيتي استراتژيك بر فراز تپه‌اي در ميان دره‌ي خرم‌آباد ساخته شده است.

   بناي قلعه را به دوران ساساني يا قرن سوم و چهارم هجري نسبت مي‌دهند. اين اثر تاريخي تا كنون توسط پيشينيان ما نگهداري شده و در دوره‌ي حاضر كه اهميت آثار باستاني و تاريخي بر همگان آشكار است، به رسم امانت در اختيار ماست تا روزي آن را به آيندگان تحويل دهيم. اين كه در شهري چون خرم‌آباد كه با وجود كثرت آثار باستاني و جاذبه‌هاي طبيعي، از نظر اقتصادي بهره‌اي از اين منابع و موهبت‌ها برده نمي‌شود، ضعفي عظيم در عصر حاضر به شمار مي‌رود كه شايد اوضاع بد اقتصادي شهر تا حدي بي‌‌ربط به اين موضوع نباشد.

   به يقين استفاده‌هاي فرهنگي، تجاري و اقتصادي بسياري از قلعه و محيط پيرامون آن مي‌توان برد، اما از دست دادن عامل زمان و بي‌توجهي مسؤولين استان در اين زمينه مهم‌ترين دلايل باقي ماندن اين بناي مظلوم در حد اهميت آن فقط براي تعطيلات نوروزي و بازديد ميهمان‌ها در اين برهه‌ي كوتاه از زمان است.

   بارها در اخبار مشاهده كرده‌ايم كه ماتادورهاي اسپانيا يك روز را به یکی از سنن كهن ديارشان اختصاص داده و در شهرهاي اين كشور بساط گاوبازي راه مي‌اندازند يا در كشورهاي ديگر روزهايي را به برنامه‌هاي فرهنگي و تاريخي مختلف و متنوع اختصاص داده‌اند و از آن استفاده‌هاي رسانه‌هاي و تبليغاتي فروان مي‌برند. چرا ما چنين نكنيم و روزي را به نام فلك‌الافلاك به ثبت نرسانيم تا در آن روز لرستاني‌ها شاهد برپايي مراسمي ويژه براي اين كهنه‌اثر تاريخي باشند و از اين طريق، در شناسايي نگين شهر خرم‌آباد به جهانيان استفاده‌ي بهينه ننمائيم؟

   افسوس كه انديشه‌هاي نو در شهر ما خريداري ندارند و تصميمي كه فقط مستلزم «يك بله گفتن» است، به اين زودي‌ها به حاصل ننشيند و حادثه‌اي تاريخي را رقم نزند. شايد هم تا كنون كسي چنين پيشنهادي به مسوولين استان ارائه نكرده باشد! پس براي شروع، به متوليان استانداري و اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان پيشنهاد مي‌كنيم روز دهم مهر [۱۳۴۸] كه قلعه‌ي فلك‌الافلاك جزو آثار ملي كشورمان به ثبت رسيد را به عنوان «روز فلك‌الافلاك» حداقل در تقويم‌هاي استاني ثبت و ضبط نمايند و براي اين روز برنامه‌هاي متنوع فرهنگي و هنري در نظر گيرند بلكه قلعه بجز ايام تعطيلات نوروزي، روز پرمهر ديگري را نيز تجربه كند و بدين سان بومي‌ها هم در پويايي نماد تاريخي شهرشان نقشي ايفا نمايند.

   مارك تواين نويسنده‌ي شهير گفته:

             «آدمي كه كتاب‌هاي خوب نخوانده، فرقي با كسي كه نمي‌تواند آن‌ها را بخواند ندارد!» 

   من نيز با الهام از اين جمله مي‌نگارم:

«شهري كه آثار متعدد باستاني و جاذبه‌هاي طبيعي دارد و مسؤولين آن نمي‌توانند از آن‌ها استفاده‌اي(اقتصادي، فرهنگي، هنري و...) ببرند، فرقي با شهري كه از وجود اين‌گونه آثار بي‌بهره است، ندارد!»

 

***** 

فلك‌الافلاك فلك‌زده!

اين مطلب را در وبلاگ نهادم تا آيندگان فكر نكنند ما در اين سال‌ها به فكر چنين چيزهايي نبوده‌ايم! عزيزاني كه در ‌آينده در اين شهر زندگي مي‌كنيد و اين نوشته را بعدها مي‌خوانيد، مي‌دانم كه در عصر شما بي‌توجهي به آثار باستاني خرم‌آباد و تخريب آنها مستوجب برخورد شديد قانوني بوده و در این زمینه با كراهت خواهيد گفت: «پيشينيان ما آن‌قدر كوته‌نظر بودند كه حتا نتوانسته‌اند در حد حرف هم كاري براي فلك‌الافلاك يا ديگر آثار باستاني شهرشان انجام دهند»

 يقين بدانيد در اين تاريخ، يكي مثل من پيدا شده كه چند بار پشت درب اتاق مدير كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان در اين خصوص معطل مانده يا به معاونين این اداره چند بار مراجعه كرده، اما تا کنون هيچ اقدامي در اين زمينه صورت نگرفته است!

                                 حرمت امام‌‌زاده به متولي آن است

تصور مي‌كنم كه بي‌توجهی به آثار باستاني شهر خرم‌آباد با گفته‌ی فوق بي‌ربط نباشد. بجز قلعه‌ي فلك‌الافلاك كه ايام نوروز پذيراي بازديدكنندگان است، ساير آثار باستاني اين شهر نظير «سنگ نوشته»، «گرداب سنگي»، «مناره آجري سلجوقي»، «پل شاپوري(پل شكسته)» و ... به قول لري خودمان: «وه اي ول بونسه» و به امان خدا در سطح شهر رها هستند! اين قدر بي‌ارزش‌اند كه ضرورتي ندارد نگهباني بر آنان گمارده شود يا كسي براي تماشاي آن‌ها هزينه‌اي متقبل شود و بليطي بخرد! نيازي نيست كه ما لرها آن‌ها را همچون آثار باستاني شهرهاي اصفهان و شيراز مستور نموده و از طريق نمايش آنها در قبال دریافت وجه، درآمدي براي شهرمان كسب كرده و از اين راه اشتغال‌زايي نماييم!

  آري دوست عزيز! وقتي سنگ‌هاي كهن پل شاپوري در پي‌ريزي ساختمان‌هايي كه اين روزها تا ۳۰ متري حريم آن برپا شده‌اند به كار مي‌روند يا كودكان و نوجوانان در دال‌پلو بازي، سنگ‌هاي پل را به سيبل تيراندازي بدل مي‌نمايند يا نهايتاً آن‌جا محل «تش ور كردنه» (آتش روشن كردن) يك معتاد مفنگي در سرماي خمارسوز زمستاني باشد، چگونه مي‌توان براي اين پل رنجور دل ‌و تن شكسته، اهميت و ارزشي متصور شد؟!

 

مرا درياب، روزي خواهم شكفت

پيشنهاد مي‌كنم مسؤولان شهر به سرعت اطراف آثار باستاني خرم‌آباد را نرده‌كشي يا ديواركشي كنند تا تماشاي اين يادگارهاي سرزمين آبا و اجدادي از حالت مفت و مجاني به پولي بدل شود! آن‌گاه مردم از یک‌ديگر خواهند پرسيد: «چه چيزي اين‌جاست كه براي تماشاي آن بايد پول پرداخت كنيم؟!»

 شايد ديوارهاي احداث شده در اطراف آنها، ما را از خواب غفلت بيدار كرده و پس از زدودن تصوير بي‌ارزشي كه هر روز با ديدن آنها ذهن خود مجسم مي‌كنيم، در غبار فراموشي روزگار، دلمان دوباره براي ديدن آنها تنگ شود و حاضر شويم مقداري از هزينه‌ي ولخرجي‌هاي خود را در اين راه پرداخت كنيم، بلكه از ما هم چيزي به اين بي‌نواهاي فلك‌زده كه هر روز سيماي رنجورشان را به رايگان در اختيار ما مي‌گذارند برسد!

آري! هر چه زودتر اطرافشان را با ديوار بياراييم، شايد از اين طريق براي يادگارهاي مظلوم باستاني خرم‌آباد و شاپورخواست كه اكنون با قرار گرفتن در كنار خيابان‌هاي شهر، تن‌فروشي مجاني مي‌كنند، كسي قرب و عزتي قائل شود...

 

ما و طبيعت لرستان

به پیشنهاد آقاي تيزهوش، قرار بر اين شد لربلاگ‌ها مطالبي در مورد طبيعت ديارشان بنگارند. از آن‌جا كه گرفتاري زندگي اجازه‌ي پرداختن به مطلبي دل‌خواه را نداد، مطلبي كه دو سال قبل در وبلاگ قبلي‌ام نوشته بودم را دوباره اين جا مي‌آورم. اميد كه مورد پسند قرار گيرد:

گويند خاك لرستان دامنگير است و اهالي آن علاقه‌اي وصف ناپذير به موطن باستاني خويش و آداب، سنن و حتا طبيعت آن دارند، امّا گاهي با مشاهده‌ي رفتار عده‌اي از ايشان، آدمي به شك مي‌افتد كه آن‌ها واقعاً اهل اين خطه بوده يا از بقاياي لشكر امير تيمور گوركاني در لرستان به حساب مي‌آيند، چرا كه در عمل، هيچ تعلق خاطري نسبت به اين ديار، داشته‌ها و مردمانش ندارند.

منظور امثال كساني هستند كه خواسته يا ناخواسته در تخريب طبیعت لرستان یا اماكن باستاني نظير حمام والي خرم‌آباد در دهه‌ي ۵۰ نقش داشته يا مجوز ساخت و سازهاي بي‌رويه و كارشناسي نشده‌ را صادر مي‌نمايند، چنان كه با كوتاهي ايشان، منازل مسكوني تا نزدیکی پل شاپوري(طاق پل شكسته) خرم‌آباد پيشرفت داشته‌اند‌.

نيك مي‌دانيم تا آن جا كه در يد قدرت پروردگار متعال بوده، موهبت‌ها و زيبايي‌هاي بي‌نظيري به اين بخش از كشور عزيزمان اعطا شده، اما آن جا كه در حيطه‌ي مسئوليت بشري قرار دارد، سراسر كاستي، كوتاهي و شايد خيانت است! با وجود رشد علم، انديشه و فرهنگ بشري در قرن بيست و یکم، بايد گفت كه متأسفانه كاسيت‌ها و عيلامياني كه بیش از دو هزار سال پيش اين‌جا مي‌زيسته‌اند، بهتر از ما از عهده‌ي نگهداري اين سرزمين برآمده‌اند!

به هر حال به قصد تلنگر بر وجدان كم‌رنگ عده‌اي، تصويري از طبيعت رويايي لرستان را انتخاب نمودم تا به جهانيان اطلاع دهم كه بدذاتي برخي انسان‌هاي امروزي که کارشان بساز و بفروشي شده، ممكن است چه بر سر لرستان و لرستاني آورد! با دقت به اين دو تصوير نگاه كنيد:

 

تصاوير بالا، قله‌ي سن‌بُران اشترانکوه(بام لرستان با ۴۱۵۰ متر ارتفاع) را نشان مي‌دهد. تصوير اول توسط عكاس گروه تحقيقاتي هيأت علمي فرانسه به سرپرستي ژان‌‌ژاک دمورگان در ۱۹ ژوئيه ۱۸۹۱ ميلادی(مطابق ۲۸ تير ۱۲۷۰ شمسي) برداشته شده که يک مرد لر(راهنماي بومي) را نشان مي‌دهد. شايد از مرگ اين مرد، نزديك به يک قرن گذشته باشد... اما در تصوير پايين، من ۱۱ مرداد ۱۳۸۱ تقريباً در سمت راست همان نقطه، عکسي به يادگار انداخته‌ام بدون اين كه قبلاً عكس دمورگان را ديده باشم و گر نه زاويه‌ي عكس را با تصوير قديمي يكسان انتخاب مي‌نمودم. زماني كه براي اولين بار شباهت‌ها و تفاوت‌های اين دو عكس را ديدم، به تفكري عميق فرو رفتم!

به تيغه‌ي سنگی به شكل عدد ۷ فارسي که در هر دو عكس مشخص شده با دقت نگاه كنيد. اين تيغه در عكس جديد، درست به همان حالت ۱۱۱ سال قبل قرار دارد، اما از آن مرد راهنماي لر، امروزه خبری نيست! آيا ممکن است ۱۱۱ سال بعد، انسان ديگري در همين نقطه عکس بگيرد و آن سنگ هنوز به همان حالت در آن مكان باقي باشد؟

اين امكان وجود خواهد داشت در صورتي كه دست بساز و بفروش‌ها و صادر كنندگان مجوز تا آن زمان از اين منطقه كوتاه باشد! اما در آن روز يقيناً از من، هم‌‌چون آن مرد راهنماي لرستاني ديگر اثري وجود نخواهد داشت!

بیایید با خودمان، فرزندانمان و طبيعت لرستان مهربان‌تر رفتار کنیم. بدانيم رفتار ما با طبيعت استانمان در سرنوشت ما و آنها كه پس از ما پاي در اين دنيا مي‌نهد، تأثير مهمي دارد.

بماند سال‌ها اين نظم و ترتيب               ز  ما هر ذره خاك افتاده جايي

غرض نقشي است كز ما باز  ماند             كه هستي را نمي‌بينم بقايي

مگر صاحبدلي روزي ز رحمت              كند بر حال اين مسكين دعايي

 

الوعده وفا!

نوبت به بروجرد رسید! چهار سال از عمرم را در دانشگاه اين شهر گذراندم: دارالسرور لرستان. زادگاه آيت‌الله حاج آقا حسین بروجردي، پهلوان اصغر نجار بروجري، مهرداد اوستا، دكتر عبدالحسين زرين‌كوب، دكتر جعفر شهيدي، لوريس چكناوريان، عبدالمحمد آیتي و ... 

دو عكس جديد از بروجرد كه واقعاً بي‌نظيرند و پيشنهاد مي‌كنم حتماً با كيفيت بالا آن‌ها را مشاهده كنيد. براي اين كار روي عكس‌ها كليك كنيد يا كليد شيفت را گرفته، سپس روي عكس كليك نمائيد:

عكس‌هاي من از ديارم (سري دوم)


مصاحبه‌‌ي استاد ايرج كاظمي (مولف کتاب مشاهیر لر) را با هفته‌نامه‌ي بامداد لرستان، شماره‌ي 341 كه توسط شاعر  هم‌استاني عبدالرضا شهبازي انجام شده را اينجا بخوانيد

ايرج كاظمي

دو عكس از خرم آباد ببينيد که سال 1385 گرفتم:
(روی عکس‌ها کلیک کنید تا آن‌ها را در اندازه‌ی بزرگ‌تر ببینید)

خرم آباد

محوطه گلستان خرم آباد

 

سری اول عکس‌های من

دو عكس كه اردیبهشت ۸۶ گرفتم ببينيد:

كليك كنيد

قلعه تاریخی فلك‌الافلاك خرم‌آباد و نماي مركزي شهر از سمت غرب - ارديبهشت ۱۳۸۶

روي عكس كليك كنيد

درياچه كيو و شمال شهر خرم‌آباد از سمت جنوب غربي - ارديبهشت ۱۳۸۶

 

آثار باستانی خرم‌آباد (غار پاسنگر)

غار پاسنگر خرم‌آباد در نزدیکی محله‌ی پشت بازار قرار دارد. با توجه به ساختار و قرائن آن می‌توان ادعا کرد این غار و مناطق اطراف کوه پشت بازار(سفیدکوه)، حدود 30 هزار سال قبل تا کنون از محل‌های مورد سکونت بشر بوده  است.

 به جرأت می‌توان گفت که این منطقه هنوز به طور کامل کاووش و بررسی نشده است و به مانند غار کلماکره که حدود 20 سال قبل در حدود پل‌دختر کشف شد، چه بسا بتوان دفینه‌ها و یافته‌های باستانی در این‌جا پیدا نمود. 

 اطلاع‌رسانی نامناسب مسوولین میراث فرهنگی و کمبود بودجه لطمه‌ی جبران‌ناپذیری بر پیکره‌ی گردشگری لرستان وارد آورده  و علی‌رغم چاپ چند پوستر، بروشر و سی‌دی از اماکن تاریخی لرستان، متأسفانه هنوز شاهد مظلوم ماندن آثار باستانی مانند پل شکسته و گرداب سنگی این دیار با قدمت بیش از هزار سال هستیم!

روز تاسوعا چند تبعه خارجی را در شمشیرآباد خرم‌آباد دیدیم که از دور قلعه را تماشا می‌کردند و اظهار تأسف می‌نمودند که به علت تعطیلی نمی‌توان از آثار باستانی این شهر دیدن کنند. اما نمی‌دانستند به جز قلعه فلک‌الافلاک، سایر آثار این دیار نظیر پل شاپوری، مناره سلجوقی، سنگ نوشته، گرداب سنگی و ... بدون صاحب و نگهبان هستند و می‌توانند از این آثار که به قول لری خودمان "وه ای ول بونسه" رها هستند بازدید کنند!

آنها با تعجب گفتند که در اصفهان برای دیدن یک سنگ نوشته دوره صفوی، کلی پول پرداخته‌اند.

متاسفانه آثار تاریخی خرم‌آباد که قدمت‌شان چند صد سال بیش از آثار باستانی اصفهان، شیراز و برخی نقاط کرمان است همین‌طور بدون نگهبان و محافظ هستند!

 دهه ٧٠ مسوولین شهر سنگ‌نوشته را به خاطر عریض نمودن جاده بریده و 14 متر در جهت شرق جابه‌جا کردند و نتوانستند چند صاحب ملک را راضی نموده و یا میدانی در اطراف آن ایجاد نمایند!

چه بسا از سنگ‌های طاق پل شکسته(پل شاپوری) به جای مصالح ساختمانی استفاده کنند! جدیداً منازل مسکونی جدیدالاحداث تا حدود 50 متری این پل، پیشرفت داشته‌اند!

خرم‌آباد؛ شهری که فقط نامِ مرکز استان را یدک می‌کشد!

روزگاری است که لب فرو بسته‌ام و نظاره‌گرم تا ببینم بر سرم چه خواهد آمد! سال‌هاست که مرا به فراموشی سپرده‌اید. انگار از خاطرات گذشته‌ی بچگی‌ها‌تان دور شده‌اید! 

لب می‌گشایم تا بگویم که کیستم: من خرم‌آبادم! جایگاه کاسیت‌ها! مرا به خوش آب و هوایی و زیبائی یاد می‌کنند. سال‌هاست قلعه‌ی فلک‌الافلاک، مناره آجری سلجوقیان، پلِ کهن صفویه، گرداب سنگی ساسانیان، پل شکسته‌ی شاپوری،  سنگ نوشته‌ و... را برای تماشا و لذت‌بردن شما نگه‌داشته‌ام!

خرم‌آبادم! که طبیعت بی‌همتا و خدادادیم چشم هر بیننده‌ای را محصور می‌کند! می‌گویند بعد از ونیز ایتالیا و آمستردام هلند، سومین شهر دنیا هستم که با سرچشمه‌های دل شهر همچون کیو، شاه‌آباد، آب ‌اراز، گلستان، گرداب سنگی و ... چشم و دل شما را سیراب می‌کنم.

خرم‌آبادم! با دیدنی‌های بی‌نظیر همچون پارک و دریاچه کیو، پارک صخره‌ای، حوض موسی و ... شنیده‌ام که هر وقت چند صباحی از من دور می‌شوید، برای دیدنم بی‌قراری می‌کنید ...

خرم‌آبادم! ثروتمندی فقیر! دیگر طاقت این همه بی‌حرمتی را ندارم! شما را چه شده که خویشتن و مرا از یاد برده‌‌اید؟ خرم‌آبادم! دلم خوش است که مرکز استانم!

علی خسروی

 (منتشر شده در هفته‌نامه صدای ملت)

 

 عکس از : رضا جایدری

برای زادگاه عزیز و باستانی‌ام: خرم‌آباد

خــرم‌آبــادِ عـــزیــزم، زادگـاهِ بـا صـفـایــم
دیـده و دل بـر تـو دارم، هر زمانی هر کجایـم

ای بـهـشــتِ جــاودانـی، خــرم و آبــاد مــانـی
خـوش‌تـر و زیـبـاتـر از تـو، نیسـت جایی از برایم

بـا هـوای دل‌فــریـب و بـا فـضای بـا صـفـایـت
در هــوای آن فـضـا و آن صـفــا و آن هــوایـم

سـرزمـیـن چـشـمـه‌ها و میوه‌های خوشگواری
بـاغ و بـسـتـانِ تو باشـد دل‌ـنـواز و جـان‌فـزایـم

چـشمه‌هایت قطره‌های اشکِ شویشِ روزگار است
با خـروش و جـوشِ آن‌هـا، بی‌نیـاز از هر فـضـایــم

آبِ گَـرداو و گـُـلـِسـو یـا کـه شــَوا و  کـیــو  را
گـر به از زمـزم بـخـوانـم، کـس نگوید بر خطایم

کوه و دشتت بسـتـه آذین، سر به سر با سبزه و گل
سـال‌هــا خـود، بـا زبـانِ لالـه‌هـایـت آشـنـایـم

شـاهــدِ آوازه ایــلام و مــاد و پــارت بــودی
یـادگــارِ بـی‌شـمـاری داری از مـجـدِ نـیـایــم

قلعه‌ای زیـبـا و معـظـم، بر فـرازت می‌سـرایـد
کاین منم کز عهـدِ ساسان، سرافراز و پا به‌ جایم

خاسـتـگاهِ مَردمانی سـخـت‌کوش و تیزهوشی
مـن مـُریـدِ ایــن تـبـارِ بـاوقـار و بـی‌ریـایـم

از زنـانِ مهـربـان و بـاوفـایـت هــر چـه گـویـم
کِی به گِـردِ وصـفِ آنان، راه جوید گـفـته‌هایم

شـیـرمـَـردانِ دلـیـرت، بی‌نـظـیـرنـد از تـواضـع
لـفــظِ شـایـانی نـدارم تـا کـه آنـان را سـتـایـم

ایـن کـه مـن از آن دیـارم، فـخـر بـر افـلاک بـارم
هـر چه دارم از تـو دارم، از صـفـایـم تا وفـایم

سـوز و سـازِ دیـدنِ تــو، می‌زنـد هــر دم نـهـیـبــم
وای اگـر این سوزِ دلـکش، لـحـظه‌ای سازد رهـایـم

شـور و حـالِ نـغـمـه‌هـای روح‌بـخـش و دل‌گـشایت
آن‌چـنان مـسـتـم نـمـایـد، گـویـی از عـالـم جـدایـم

مَـردمـت از مـردمی و خـوبی و مـهــمـان‌نـوازی
شـُهــره دهرند و حاجـت نیست، من شرحش نمایم

ای مـجـیـدی! گـر بـنـوشـم جـامی از آبِ ارازش
در کـنـارش عـقـده‌های دردِ غربت را گـشـایـم

شاعر: دکـتـر علی‌اصـغــر مـجـیـدی


تـــوضـیـحات:
گَـرداو = گرداب سنگی: چشمه‌ای سـنگی در میدان تختی خـرم‌آباد
گـلـسـو= گـلـستـان: چـشـمـه‌ای در شمال قـلـعـه بـاسـتـانی فلـک‌الافـلاک
شَـوا = شـاه‌آبـاد: نـام چـشـمـه‌ای در مـنـطـقـه مـطـهـری(سرچشمه) امـروزی
کـیـو: دریاچه‌ای زیبا درشمال خـرم‌آبـاد و در جوار محله‌ای بـه هـمـیـن نـام
آب اَراز: چـشـمـه‌ای واقـع در جنوب ساختمان شـهـرداری کـنـونی خــرم‌آبـاد