داستان شناسنامه و ورقه هويت

تا واپسین ماههای عمر سلطنت قاجارها مردم ایران از اقشار و گروه‌های مختلف دارای ورقه هویت و یا شناسنامه رسمی و قانونی نبودند و اساساً مرکزی رسمی و دولتی هم برای ثبت اسامی و هویت اتباع کشور وجود نداشت و به تبع آن مبنا و معیاری قابل وثوق دربارۀ جامعه آماری مردم ایران نیز در نظام حکومتی و مدیریتی کشور محل چندانی از اعراب نداشت و اساساً آمارها و برآوردهای جمعیتی کشور مبتنی بر میزان علمی و دقیق نبود.

نخستین بار در 14 خرداد 1304 بود که مجلس شورای ملی دوره پنجم قانونی در چهار فصل و سی و پنج ماده به تصویب رسانید که « قانون سجل احوال » نام گرفت که مقرر می داشت حداکثر تا یک سال آتی آحاد مردم ایران لزوماً باید دارای ورقۀ هویت و یا همان شناسنامه شوند.

ماده چهارم این قانون مردم کشور را موظف می ساخت برای هر فرد شناسنامه ای مجزا صادر کرده و سند آن را در دفاتر حکومتی ثبت و ضبط کنند. در ورقه هویت محل هایی برای ثبت تولد، فوت، ازدواج و اطلاق پیش بینی شده بود.

قانون کلیه مأمورین دولتی و حکومتی را در اقصی نقاط کشور ملزم می کرد، از آن پس فقط در قبال ارائه ورقه هویت (شناسنامه) پاسخگوی ارباب رجوع باشند.

قانون برای کسانی که در موعد مقرر شده از دریافت شناسنامه اجتناب کنند و یا به جعل ورقه هویت مبادرت ورزند، مجازات و تنبیهاتی نیز پیش بینی کرده بود.

در 20 مرداد 1307 مجلس شورای ملی دروه ششم « قانون سجل احوال » دیگری را در 16 ماده تصویب کرده و تصریح نمود که تمام مواد قانونی مصوبه قبلی (14 مرداد 1304) که مغایر با محتوای مصوبه جدید باشند، ملغی خواهند بود. این قانون جدید کلیه افراد ذکور بالای 17 سال را ملزم می کرد شخصاً برای تهیه ورقه هویت (شناسنامه) به دفاتر سجل احوال محل زندگی خود مراجعه کنند. زنها نیز می توانستند شخصاً و یا با وکلای «ثابت الوکاله» برای اخذ شناسنامه اقدام کنند. دارندگان ورقه های هویت ملزم بودند حداکثر پس از ده روز از وقوع تولد، ازدواج و طلاقِ فرزندان، بستگان و افراد تحت تکفل را به مراکز سجل احوال اطلاع دهند تا در شناسنامه های آنان ثبت شود. این زمان برای فوت حداکثر 48 ساعت تعیین شده بود.

ماده سیزدهم این قانون «اداره کل احصائیه و سجل احوال مملکتی» را متولی سرشماری و آمارگیری از مردم کشور دانسته و آن را ملزم می‌کرد «هر ده سال یک مرتبه» مردم ایران در سراسر کشور را سرشماری کند.

 سرشماری اتباع ایران ساکن خارج از کشور نیز بر عهده وزارت امور خارجه نهاده شده بود.

مظفر شاهدی

آمار نام‌گذاري در لرستان و ايران

چند ماه است فرصت نكرده‌ام مطالب آماري يا پژوهشي در وبلاگم قرار دهم. سري به سايت سازمان ثبت احوال كشور زدم كه چشمم به آمار نام‌گذاري در سال‌هاي اخير افتاد.

متأسفانه سايت ثبت احوال لرستان هم به روز نيست و هم اطلاعات آماري روي آن قرار نمي‌گيرد، ناچار براي كسب اطلاعات متوسل به جستجو در اينترنت و يافتن اخبار نشست‌هاي مديران اين دستگاه یا مراجعه حضوری به اداره کل شدم.

بالاخره در همين حد اطلاعاتي يافتم و بد نديدم شما هم آن‌ها را مطالعه بفرماييد:

بيش‌ترين نام‌هايي كه لرستاني‌ها در سال 1390 براي فرزندان خود انتخاب كردند:

 

نام پسر

فراوانی

 

نام دختر

فراوانی

1

اميرعلي

1146

1

فاطمه

1539

2

حسين

746

2

ستايش

814

3

محمدطاها

680

3

زهرا

703

4

ابوالفضل

644

4

هستي

451

5

اميرحسين

624

5

اسرا

355

6

محمد

579

6

ثنا

344

7

اميرمحمد

544

7

نيايش

314

 

بيش‌ترين نام‌هايي كه لرستاني‌ها در سال 1389 براي فرزندان خود انتخاب كردند:

 

نام پسر

فراوانی

 

نام دختر

فراوانی

1

اميرعلي

1107

1

فاطمه

1686

2

حسين

742

2

ستايش

1054

3

ابوالفضل

678

3

زهرا

803

4

اميرمحمد

629

4

هستي

543

5

علي

586

5

زينب

302

6

محمد

557

6

فاطيما

300

7

اميرحسين

547

7

 اسرا

 296

 

سال‌هاي 1385 و 1386 اقدام به يادداشت‌برداري بيش از 3 هزار سنگ گورستان خضر خرم‌آباد نمودم. نزديك به 70 درصد اسامي مردان كه مربوط به دوره قاجار بود نام محمد، علي و يا تركيبي از اين دو اسم با اسامي ديگر داشتند.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 وضعيت ثبت وقايع حياتي سال ۱۳۹۰ در لرستان به نقل از مديران كل ثبت احوال لرستان در گفت‌وگو با رسانه‌ها:

در سال ۹۰ تعداد ۱۰۹۱ مورد در استان چندقلو زايي ثبت شده است كه از اين تعداد ۵۰۰ مورد دو قلو،  ۲۹ مورد سه قلو و يك مورد چهار قلو به ثبت رسيده است.

بيش‌ترين تعداد چندقلو زايي مربوط به شهرستان خرم‌آباد(۳۲۲ مورد)، بروجرد(۲۴۶ مورد) و كوهدشت(۱۳۳ مورد) مي‌باشد. شايان ذكر است يك مورد ۴ قلوي سال ۹۰ در شهرستان خرم‌آباد به ثبت رسيده است.

نسبت ازدواج به طلاق در استان لرستان طي سال ۹۰ حدود ۸ مي‌باشد. يعني در برابر هر ۸ رويداد ازدواج يك واقعه طلاق به ثبت رسيده است.

 جالب است بدانيد بر خلاف تصور اكثر مردم كه يكي از نام‌هاي خانودگي با پسوند «وند»‌(حسنوند، بيرانوند يا ...) را ممكن است بيش‌ترين نام خانوادگي در لرستان بدانند، نام خانوادگي «گودرزي»، بيش‌ترين تعداد را در لرستان دارد!

___________________________

فراوانی 50 نام اول پسران ايران در سال 1389

 

نام

فراوانی

 

نام

فراوانی

1

امیرعلی

33084

27

عرفان

5372

2

ابوالفضل

28485

28

علی‌رضا

5091

3

امیرحسین

24019

29

دانیال

4617

4

علی

21817

30

ماهان

4591

5

محمد

19802

31

سینا

4170

6

امیرمحمد

19182

32

نیما

4110

7

مهدی

17695

33

سجاد

4032

8

حسین

15274

34

یوسف

3898

9

محمدمهدی

13530

35

آرمین

3698

10

محمدرضا

11870

36

عرشیا

3635

11

امیررضا

11684

37

احسان

3502

12

محمدطاها

11652

38

سبحان

3472

13

علی‌رضا

10443

39

مبین

3445

14

رضا

10274

40

پرهام

3298

15

محمدامین

9651

41

عباس

3177

16

محمدحسین

8383

42

محمدپارسا

3135

17

امیرمهدی

8341

43

سهیل

3040

18

بنیامین

6887

44

حمیدرضا

3006

19

پارسا

6750

45

آرش

2941

20

طاها

6750

46

محمدمتین

2929

21

علی اصغر

6291

47

آرين

2925

22

یاسین

6092

48

اميرحافظ

2902

23

امیرعباس

6090

49

علی‌اکبر

2868

24

ایلیا

6005

50

شايان

2867

25

محمدجواد

5888

مجموع فراوانی

418145

26

متین

5485

تعـداد ولادت

670032

 

 فراوانی 50 نام اول دختران ايران در سال 1389

 

نام

فراوانی

 

نام

فراوانی

1

فاطمه

52049

27

عسل

4485

2

زهرا

33411

28

ملیکا

4451

3

ستایش

31356

29

اسرا

4294

4

هستی

14549

30

هانيه

4253

5

زینب

13913

31

یلدا

4198

6

نازنین‌زهرا

10777

32

الینا

3866

7

ریحانه

10424

33

حدیث

3839

8

مریم

8929

34

هلیا

3793

9

مبینا

8544

35

نازنین

3785

10

نرگس

7305

36

محیا

3782

11

کوثر

6820

37

رها

3679

12

معصومه

6803

38

غزل

3666

13

فاطمه‌زهرا

6385

39

آيناز

3460

14

رقیه

6320

40

حنانه

3386

15

مائده

6165

41

كيانا

3362

16

سارینا

6147

42

باران

3353

17

یسنا

6126

43

الناز

3004

18

محدثه

6061

44

آيدا

2985

19

مهسا

6003

45

سوگند

2970

20

نیایش

5452

46

مهديس

2952

21

ثنا

4940

47

صبا

2899

22

سارا

4871

48

پريا

2886

23

اسما

4742

49

حديثه

2821

24

آتنا

4657

50

فائزه

2802

25

یگانه

4616

مجموع فراوانی

366887

26

مهدیه

4551

تعـداد ولادت

634933

 

قدیمی‌ترین آماری که روی سایت سازمان ثبت احوال کشور است مربوط به سال ۱۳۸۰ می‌باشد:

  فراوانی 50 نام اول پسران در سال 1380  

 

نام

فراوانی

 

نام

فراوانی

1

علی

16286

27

امید

1738

2

محمد

14452

28

مرتضی

1680

3

امیرحسین

12701

29

احمدرضا

1592

4

مهدی

12028

30

مجتبی

1509

5

علی‌رضا

11266

31

امین

1466

6

حسین

9155

32

احسان

1444

7

رضا

7882

33

احمد

1435

8

محمدرضا

7791

34

حامد

1395

9

ابوالفضل

4854

35

محمدعلی

1324

10

محمدمهدی

3970

36

جواد

1319

11

محمدحسین

3752

37

دانیال

1316

12

سجاد

3398

38

مهران

1211

13

محمدامین

3112

39

نیما

1195

14

امیررضا

2777

40

هادی

1136

15

محمدجواد

2688

41

پوریا

1123

16

عرفان

2658

42

متین

1122

17

امیرمحمد

2644

43

شایان

1025

18

سعید

2427

44

آرمین

1016

19

میلاد

2245

45

علی­رضا

983

20

حسن

2241

46

آرش

955

21

حمیدرضا

2204

47

یوسف

930

22

امیر

2083

48

آرمان

922

23

سینا

2014

49

علی‌اصغر

916

24

عباس

1826

50

ابراهیم

901

25

محسن

1779

مجموع فراوانی

169653

26

مصطفی

1767

تعـداد ولادت

554292

 

فراوانی 50 نام اول دختران در سال 1380 

 

نام

فراوانی

 

نام

فراوانی

1

فاطمه

32923

27

پریسا

1373

2

زهرا

20949

28

کیمیا

1350

3

مریم

9220

29

فرشته

1325

4

زینب

6380

30

حدیث

1317

5

معصومه

4117

31

شقایق

1302

6

محدثه

3525

32

نیلوفر

1283

7

سارا

3212

33

الهام

1252

8

نگین

3200

34

نگار

1240

9

مهدیه

2941

35

راضیه

1219

10

فائزه

2732

36

ملیکا

1218

11

مهسا

2722

37

صبا

1205

12

کوثر

2720

38

حانیه

1170

13

نازنین

2570

39

فاطمه زهرا

1168

14

آیدا

2404

40

سمیه

1097

15

مرضیه

2400

41

زهره

1077

16

نرگس

2392

42

پریا

1056

17

سحر

2327

43

یاسمن

1051

18

مبینا

2156

44

سمیرا

995

19

هانیه

2107

45

آرزو

987

20

ریحانه

2054

46

یگانه

982

21

مائده

1862

47

سیده فاطمه

979

22

لیلا

1770

48

مهلا

966

23

الهه

1761

49

اسماء

962

24

رقیه

1644

50

حدیثه

947

25

مینا

1622

مجموع فراوانی

150812

26

عاطفه

1581

تعـداد ولادت

529421

 

آمار كامل نام‌گذاري‌هاي ايران را در سايت ثبت احوال كشور ملاحظه كنيد:

 http://www.sabteahval.ir/default.aspx?tabid=1383

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -

 گفتيم تبليغي هم براي خرم‌آباد بكنيم، چند تا عكس که با دوربین قدیمیم گرفتم پيدا كردم كه مربوط به شب‌هاي زيباي خرم‌آباد از 1385 تا 1391 است. آن‌ها را در خبرگزاري ايسنا و ايرنا مشاهده كنيد:

لينك تصاوير در خبرگزاري ايسنا:

http://lorestan.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=34221

لينك تصاوير در خبرگزاري ايرنا:

 http://www3.khorramabad.irna.ir/fa/News/342765/فرهنگی/گزارش_تصویری__شب_های_دیدنی_خرم_آباد   

 تصويري از پارك بهشت واقع در ساحلي آرامستان خضر خرم‌آباد (مرداد ۱۳۹۱)  محل قديم باغ‌هاي خضر


آمار  8 دوره مجلس شورای اسلامی

دوره

مجموع

نمایندگان

تعداد‌ راه‌یافته

به دوره بعد

تعداد

راه‌نیافته

تعداد

شهدا

تعداد

مرحوم

تعداد

مستعفی

تعداد

اخراجی

اول

۳۲۷

۹۸

۱۷۲

۳۱

۶

۲۵

۱

دوم

۲۷۴

۱۰۶

۱۶۴

۹

۲

ــــــــ

۳

سوم

۲۷۸

۸۵

۱۸۵

ــــــــ

۲

۵

ــــــــ

چهارم

۲۷۵

۱۰۱

۱۶۹

ــــــــ

۱

۲

۱

پنجم

۲۷۷

۶۶

۲۰۴

ــــــــ

۱

۲

ــــــــ

ششم

۲۹۷

۶۷

۲۲۳

ــــــــ

۸

ــــــــ

ــــــــ

هفتم

۲۹۴

۱۰۶

۱۸۴

ــــــــ

۲

ــــــــ

ــــــــ

هشتم

۲۸۸

؟

؟

ــــــــ

۴

ــــــــ

ــــــــ

اولين ارتشبد و اولين سپهبد ايران چه كساني بودند؟/ آموزش درجه‌هاي نظامي

براي اين پست، مطلبي آموزشي در ارتباط با درجات نظامي قرار مي‌دهم، شايد كسي علاقه‌مند بود مطالبي در اين زمينه‌ بياموزد.

رده‌بندي جهاني درجه‌هاي نظامي(از رتبه ۱ تا ۲۱) و علامت‌هاي نصب شده توسط نظاميان نیروزی زمینی ارتش ايران:

علامت

درجه

رده

لا و يك خط بالاي آن روي بازو

سرباز سوم(بي‌سواد)

1

لا و دو خط بالاي آن روي بازو

سرباز دوم(كم‌سواد)

2

لا و سه خط بالاي آن روي بازو

سرباز يكم(ديپلمه)

3

سه خط روي آستين(مچ)

سرجوخه

4

آرم 8 روي بازو

گروه‌بان سوم

5

دو 8 بالاي هم روي بازو

گروه‌بان دوم

6

سه 8 بالاي هم روي بازو

گروه‌بان يكم

7

سه 8 و يك خط زير آن‌

استوار دوم

8

سه 8 و علامت مساوي‌زير آن

استوار يكم

9

يك ستاره كوچك روي شانه

ستوان سوم

10

دو ستاره كوچك روي شانه

ستوان دوم

11

سه ستاره كوچك روي شانه

ستوان يكم

12

چهار ستاره كوچك روي شانه

سروان(كاپيتان)

13

يك ستاره بزرگ روي شانه

سرگرد(ماژور)

14

دو ستاره بزرگ روي شانه

سرهنگ دوم

15

سه ستاره بزرگ روي شانه

سرهنگ(كلنل)

16

آرم جمهوري اسلامي(الله)

سرتيپ دوم

17

آرم (الله) و يك ستاره كوچك

سرتيپ

18

آرم (الله) و 2 ستاره كوچك

سرلشكر

19

آرم (الله) و 3 ستاره كوچك

سپهبد

20

آرم (الله) و 4 ستاره كوچك

ارتشبد

21

تا درجه استواري، علامت درجه روي بازو نصب مي‌شود. از درجه‌ي ستوان سومي به بالا، درجه‌ها روي شانه‌ نظاميان نصب شده و فرد نصب كننده افسر تلقي خواهد شد. مثلاْ ستوان سوم، یک ستاره‌ی كوچك روي شانه‌ي راست و يكي روي شانه‌ي چپ نصب مي‌كند.

ترفيع در درجه‌ها هر ۴ سال يك‌بار صورت مي‌پذیرد. فقط از درجه‌ي سرهنگ دومي به سرهنگ(سرهنگ تمام) این مدت ۳ سال است.

از درجه‌ي سرهنگ به بالا در ارتش ايران از لفظ امير و در سپاه از كلمه‌ي سردار استفاده مي‌شود. اين واژه‌ها جايگزين كلمه‌ي تيمسار (ژنرال) كه قبل از انقلاب به كار مي‌رفت گرديده است.

جالب اين‌ كه در دوره‌ي رضاشاه، استفاده از دو اسم سردار و امير براي افراد ممنوع شد! بر همین اساس در خرم‌آباد افرادي نظير سردار (جهانگير) توكلي، سردار (بهرام) طولابي، سردار (حسين) غلام‌رضايي، امير (ايرج) رستمي، امير (نامدار) عيلامي... مجبور به تعويض نام خود شدند!

***

پس از تشكيل ارتش منظم در دوران حكومت رضاخان، حدود ۱۵۵ نفر تا پيروزي انقلاب به درجه‌ي سپهبدي رسيدند.

اولين ايشان، سپهبد احمدآقا اميراحمدي(قصاب لرستان) است كه در تاريخ يكم فروردين 1308 خورشيدي به پاس سركوب‌ مخالفینی چون اسماعيل‌آقا سيميتقو، ميرزا كوچك‌خان جنگلي، شيخ خزعل و به خصوص جریانات طوايف لرستان، مفتخر به کسب عنوان اولين سپهبد ايران شد و اتفاقاً كتاب خاطراتش نيز با همين عنوان به چاپ رسيد!

از زمان تشكيل ارتش منظم در ايران تا پيروزي انقلاب حدود هزار نفر نيز درجه سرتيپي تا ارتشبدي داشتند.

10 سپهبد اول ايران به ترتيب عبارتند از: احمد اميراحمدي، محمد شاه‌بختي(زکریا)، مرتضي يزدان‌پناه، محمد نخجوان(امير موثق)، امان‌الله جهان‌باني، علي رزم‌آرا، علي‌اصغر نقدي، فرج‌الله آق‌اولي، فضل‌الله زاهدي و عبدالله هدايت.

عبدالله هدايت در يك مهر 1337 خورشيدي به عنوان اولين ارتشبد ايران برگزيده شد. پس از پيروزي انقلاب، تفويض درجات نظامي محدود به سرلشكر (رتبه ۱۹) شد و حداكثر درجه سرلشكري براي فرمانده‌ي كل سپاه پاسداران، فرمانده‌ي كل ارتش و همچنين فرمانده ستاد کل نيروهاي مسلح در نظر گرفته شد. فقط شهيد صياد شيرازي، با يك درجه تشويق به پاس شهادت، تنها سپهبد نيروهاي مسلح پس از انقلاب محسوب مي‌شود.

همان‌طور كه عنوان شد عبدالله هدايت در سال ۱۳۳۷ به عنوان اولين ارتشبد ايران و رئيس ستاد بزرگ ارتشتاران منصوب شد. در آن دوره، درجه‌ي ارتشبدي، تحميلي بود كه مستشاران آمريكايي به ارتش ايران وارد آوردند. ارتقاء درجه‌ي ارتشبدي به هدايت موجب رنجش عده‌اي از اميران ارتش نظير سپهبد يزدان‌پناه و سپهبد اميراحمدي (كه 29 سال در درجه‌ي سپهبدي باقي مانده بود) گرديد.

هنگام طرح لايحه‌ي مربوط به آن در كميسيون مجلس سنا، اميراحمدي در حالي كه قسمتي از لباس خورد را درآورده بود، جاي چندين گلوله را به سناتورها نشان مي‌داد و ادعا داشت كه اين درجه بايد از آن او باشد! يزدان‌پناه با اعتراض شديد عنوان نمود: در زماني كه من درجه‌ي سرتيپي داشتم، عبدالله هدايت ستوان دوم بوده است. حال چگونه از لحاظ درجه بايد بر من ارشديت داشته باشد؟! (روزشمار تاريخ ايران، باقر عاقلي)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ارتشبد عبدالله هدايت فرزند غلام‌علي هدايت، مردي صحيح‌العمل، سليم‌النفس و وطن‌پرست بود كه معمولاً با آمریکایی‌ها در راه رسيدن به مقاصدشان در ايران مخالفت می‌نمود. به همين سبب ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ از رياست بزرگ ارتشتاران بازنشسته و سناتور شد. وي ۶ شهريور ۱۳۴۱ به تحريك آمريكايي‌ها از سوي رژيم شاه بازداشت شد و ۲۲ فروردين ۱۳۴۷ به سن ۶۹ سالگي درگذشت. (منبع: خاندان‌هاي حكومتگر در ايران، باقر عاقلي)

تا زمان پيروزي انقلاب ۱۹ نفر شامل: عبدالله هدايت، عبدالحسين حجازي، بهرام آريانا، فتح‌الله مين‌باشيان، جعفر شفقت، فرج‌الله رسايي، فريدون جم، سعید اعزازی، غلام‌علي اويسي، نعمت‌الله نصيري، غلام‌رضا ازهاري، رضا عظيمي، محمد خاتمي، فضائل تدين، حسين فردوست، عزت‌الله ضرغامي، حسن طوفانيان، محمد هوشيار و عباس قره‌باغي (آخرين ارتشبد ايران) موفق به رسيدن تا درجه‌ي ارتشبدي شدند.

از اين جمع، یک نفر (رسایی) از نیروی دریایی، ۴ نفر از نیروی هوایی و بقیه از نیروی زمینی بودند.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

از لرستانی‌ها، تا كنون غير از سپهبد نصرالهي، سپهبد آذربرزين و سرلشكر بهاروند، هنوز كسي به درجه‌ي بالاتر از سرتيپي نرسيده است.

سرلشكر قاسم بهاروند سال 1336 درجه سرتیپ و سال 1340 سرلشکری گرفت و سال 1342 رئيس دادگاه عالي ويژه اداره‌ي دادرسي ارتش ايران بود.

سپهبد "عبدالمجيد نصرالهي" سال ۱۲۸۷ در منطقه هزار جریب از توابع بروجرد لرستان به دنيا آمد. وی اصالتاْ از طایفه‌ي دالوند تیره‌ی جشنیان و از عموزاده‌هاي خاندان "پورپرويز" است.

وي سال ۱۳۰۹ وارد دانشكده افسري شد و در سال ۱۳۱۱ فارغ‌التحصيل گرديد. سال ۱۳۲۵ درجه سرهنگي، سال ۱۳۳۲ درجه سرتيپي، سال ۱۳۳۷ درجه سرلشكري و سال ۱۳۴۱ درجه سپهبدي دريافت كرد.

سپهبد نصرالهي فرمانده سپاه غرب و فرمانده ارتش يكم نيز شد. سال ۱۳۴۳ با سمت معاونت نيروي زميني ارتش بازنشست گرديد.

پس از بازنشستگي قريب ۳ سال يعني تا سال ۱۳۴۶ استاندار سيستان و بلوچستان بود. سرانجام ۱۲ تير ۱۳۵۹ در تهران درگذشت.

سپهبد عبدالله (شاپور) آذربرزين نيز كه پدرش نظامي بود سال 1308 در خرم‌آباد به دنيا آمد.

وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي از ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ تا ۶ اسفند ۱۳۵۷ رئیس ستاد نیروی هوایی ملی ایران بود و پس از آن به انگليس و به آمريكا رفت و در بورلی هیلز کالیفرنیا اقامت گزيد. (تکمیلی: وی آبان 1394 درگذشت)

پژوهش: رضا جايدري

خرم‌آباد در روزگار كلاه پهلوي!

دوم تیرماه 1306 به منظور استفاده از كلاه جدیدی به‌ نام كلاه پهلوی در کشور، قانوني تصویب شد كه بر سر نهادن اين كلاه را اجباری نمود. همچنین 6 دي  1307 اساسنامه‌ي لباس رسمی مأموران کشوری و قانون متحدالشکل نمودن لباس‌هاي اتباع ایران به تصویب مجلس شوراي ملي رسید که اجرای مفاد آن از سال 130۸ در لرستان آغاز شد اما تا سال ۱۳۱۲ به درستی رعایت نشد. اجراي این قوانین در لرستان به نوعي پوشش مردم و برخي سنت‌هاي کهن را محو نمود.

كلاه پهلوي، چنان كه در تصاوير زیر نمايان است از قسمت جلو داراي برجستگي بوده و سال 1314 جاي خود را به كلاه تمام لبه‌دار موسوم به شاپو داد. كارگزاران دولت رضاخان، تغيير پوشش ايرانيان را مقدمه‌اي بر تغيير پندار و كردار جامعه مي‌دانستند و وحدت لباس را گامي به سوي وحدت زبان و وحدت ملي جامعه ايراني برشمردند.


جمعي از تجار و معاريف خرم‌آباد در نوروز سال ۱۳۱۱ خورشيدي با کلاه پهلوي
نشسته از راست: رضا نيک‌خواه(معروف به فاطم)، حاج‌جبار توکلي(از تيره‌ي صَفَر)، شيرمحمد رشيدي(طایفه رشنو)، حاج‌ سيدعباس رحيمي(سادات)، سيد ابوطالب يحيوي(سادات، اصالتاً بروجردي)، حاج محمدعلي رسولي(گرگ‌گير)، حاج علي‌اکبر رشيدي(اصالتاْ دزفولی)، حاج خيرالله بزاز(سلاحورزي)
وسط از راست: حسن عسکری(سگوند چهارمیر)، حاج ‌احمد آزاديان(جايدري)، حاج روح‌الله قاضي‌زاده، حسين گُل‌مرادي، حاج ‌شکرالله صديق(اصالتاْ دزفولي)، حاج‌محمدعلي سلاح‌ورزي
ايستاده از راست: حاج ‌رفيع ستاري(تيره فراش)، کمال رجبي(سلاح‌ورزي)، محمدحسين فرهادي، نورالله عباسي(باباعباسي)، فضل‌الله فيضيان(نوكرمرا)، حاج‌تقي حيدري (اصالتاْ اصفهانی)
(توضيح اين كه درون پرانتز نام طايفه يا تيره‌ي افراد ذكر شده است)

جمعي از خوانين لرستان در كاخ گلستان تهران ۱۳۰۸

از راست: ميرنوروزخان مير، مرادخان جودكي(نصيرمقدم)، علي‌رضاخان بيرانوند(اعظمي)، عباس‌خان قلاوند، محمدحسين‌خان سگوند، رضاعلي(خادم علي‌محمد غضنفري)، غلام‌شاه‌خان دلفان، ايمان‌قلي‌خان سگوند، جودكي، علي‌محمدخان غضنفري، غلام‌رضاخان چگني، ميرغلام‌رضاخان هاشمي، الله‌يارخان طرهاني، سروان(سلطان) محمودخان كاوه، فتح‌الله‌خان پورسرتيپ(سگوند)، ميرشفيع‌خان میر، عيسي‌خان بيرانوند

 

تحریف همیشگی تاریخ لرها

«لرها در گذشته، هم ثروتمند بودند هم نیرومند و هم مغرور، اما امروزه برای آن‌ها فقط غرورشان باقی مانده است.» (ویلیام اُرويل داگلاس، سرزمین شگفت‌انگیز، صفحه 159) [سفر سال ۱۳۲۸ شمسي به لرستان]

یک‌شنبه، ۳۰ آبان ۱۳۸۶، ساعت ۲۱: شبکه‌ی دوم سیما را به نظاره نشسته‌ایم. در برنامه‌ای با نام «پلی به گذشته» با مضمون تاریخ معاصر ایران، خسرو معتضد به اظهار فضل می‌پردازد!

در این بین، مطالب کذبی که در مورد تاریخ لرستان نقل می‌کند نیز شنیدنی است. آقاي محقق بادی به غبغب انداخته و می‌فرماید: «لرها در گذشته از ماشین‌هایی که قصد عبور از خاکشان را داشته‌اند حق علف‌چر می‌گرفته‌اند و به حکام، مالیات پرداخت نمي‌كردند! جالب این که از هر ماشین به صرف این که ۴ چرخ دارد، ۴ برابر مالیات می‌ستانیده‌اند!»

جناب دکتر معتضد در این لحظه از برنامه سگرمه‌هایش را درهم می‌کند و با قیافه‌ای حق به جانب می‌افزاید: «قرار شده تاریخ ایران را بی‌غل و غش برای شما نقل کنم، لذا از گفته‌های من ناراحت نشوید و به کسی برنخورد!»

بعد ادامه می‌دهد: «سپهبد امیراحمدی در کتاب خاطراتش همه‌ی این چیزها را نوشته و آورده که: چون سران ايلات و طوایف لرستان از ماشین‌ها باج گرفته، راه‌زنی می‌کردند و به دولت مرکزی مالیات نمی‌دادند، لذا نظامیان به بهانه‌ای ۱۴ نفر از سران آن‌ها را فریب داده و فکر کنم در خرم‌آباد توسط حسین‌آقا خزائی که بعد از امیراحمدی امیرلشکر غرب بوده، آن‌ها را اعدام می‌کنند.»

 همه‌ی محققین به خوبی می‌دانند همان رضاخانی که معتضد او را «پالانی» می‌داند در آبان ۱۳۰۷ جاده‌ی سراسری لرستان به خوزستان را افتتاح نمود و واقعه‌ی اعدام ۱۳ نفر (و نه ۱۴ نفر) سران عشایر لرستان که 27 شهریور ۱۳۰۴ یعنی ۴ سال قبل و آن‌هم در بروجرد و نه در خرم‌آباد به وقوع پیوسته است. اين تاريخ یعنی زمانی که اتومبیلی در لرستان وجود نداشته که غارت شده باشد و مالیات علف‌چر بدهد، چون اصولاً در آن دوران جاده‌ای نبوده که اتومبیلی در آن به تردد بپردازد. چند اتومبیلی هم که در حدود سال ۱۳۰۲ وارد بروجرد شدند مختص نظامیان و حکام دولتی بوده و احدی را یارای تعدی و تعرض به سرنشینان آن‌ها نبود.

در ثانی، اعدام این افراد ربطی به مالیات علف‌چر نداشت و به دلایل دیگر صورت پذیرفت. شايد بدنامی قتل عبداله‌خان امیرطهماسبی به سال ۱۳۰۷ در گردنه‌ی رازان توسط عده‌اي از اشرار باعث چنین توهمی نزد جناب معتضد شده است.

آقاي معتضد سنگ‌نوشته‌ی خرم‌آباد مربوط به قرن پنجم هجری را که در آن به مالیات علف‌چر اهالی شاپورخواست(خرم‌آباد) اشاره شده با خوانین ۸۰۰ سال بعد ترکیب نمود و آشی پخت که برای عده‌ای یک وجب روغن داشت!

در شرایطی که معتضد ادعای تاریخ‌دانی دارد و چنین نادانسته از تاریخ لرستان با آب و تاب سخن می‌راند، باید از مسؤولین صداوسیما پرسید که شما چرا چنین کسی را کارشناس تاریخ می‌کنید که بدون تحقیق کافی هموطنان خود را زیر سؤال می‌برد؟!

جناب معتضد! چرا و به چه دلیل تنها در این مورد خاص، کتاب خاطرات امیراحمدی را ملاک قرار می‌دهید و به آن استناد می‌کنید که لرها چنین بودند و چنان کردند، حال آن‌که هویت امیراحمدی و اربابش رضاخان و عناد آنان با لرستاني‌ها بر همگان آشکار است؛ مگر اینان به مردم لرستان کم ستم کرده‌اند که حال، حضرت‌عالی خاطرات قصاب لرستان را معیار ترازوي ناتراز تاریخ‌تان قرار می‌دهید؟

اگر این برنامه برای اثبات خیانت‌کاری رضاخان و مزدورانش است، همگان می‌دانند که لرستان، قربانی مبارزه با رضاخان بوده است، حال چرا باید فقط خاطرات وی درباره‌ی تاریخ لرستان ملاک قضاوت شما قرار گیرد و بهای آن را هم فقط مردم لرستان بپردازند؟! آیا تاریخ ایران تنها آن چیزی است که امیراحمدی در کتاب خاطراتش ذکر کرده و شما به آن استناد می‌کنید؟

خیر! جناب معتضد ما هم تاریخ می‌دانیم! به خصوص تاریخ آباء و اجدامان را. آن چه را شما در کتاب‌ها خوانده‌اید پدران ما به چشم خود دیده‌اند.

سؤالي كه از جناب معتضد دارم اين است كه ايشان تا كنون چند مرتبه به لرستان مسافرت نموده‌اند به خصوص به منظور تحقيق و پژوهش که حال چنین با آب و تاب در مورد تاریخ و مردم لرستان به اظهار نظر می پردازد؟! آقای كيوان پهلوان براي نگارش كتاب «از الشتر تا آلاشت» چندين مرتبه به اين ديار سفر نمود، بلكه آن چه مي‌نويسد با واقعيت مطابقت بيش‌تري داشته باشد.

هزاران نفر در اين ديار چون من می‌دانند که در طول حکومت‌های گذشته، چه خیانت‌ها و کوتاهی‌هایی که در حق لرستان و مردمانش صورت نگرفته است و این کم‌لطفی از ۹۵۰ سال پیش که نام لر در تاریخ وجود دارد تا به امروز ادامه داشته و همیشه به طرق مختلف در حق لرها اجحاف شده است.

اگر دیروز صفویه و افشاریه اجداد ما را در صف اول میدان‌های جنگ، سپر ایران و ایرانی می‌کردند، اگر قاجاریه ما را به جان هم انداخته و بی‌سواد نگه می‌داشتند تا برای کتاب‌های شما دزد سرگردنه شویم و اگر امثال امیراحمدی و رضاخان در نوشته‌ها و گفته‌هایشان، خود را فرشته‌ی نجات ما از ضلالت دانستند، به این دلیل بود که از سادگی و نجابت قوم من سوء استفاده کردند.

شما امروزه ما لرها را حتی به گدایی حق خود نیز قبول ندارید! من به جای واژه‌ی نجابت برای قومم از لفظ بی‌لیاقت استفاده می‌کنم و گرنه در مقابل این همه توهین، طور دیگری باید با امثال شما برخورد می‌کردند. سریال تلویزیونی می‌سازید، دیواری کوتاه‌تر از مردم این خطه پیدا نمی‌کنید و لهجه‌ی آن‌ها را به سخره می‌گیرید، تبلیغ تلویزیونی پخش مي‌كنيد، به همین گونه رفتار می‌نمايید. کاریکاتور و جدول‌های نشریات‌تان را با متلک به قوم همیشه مظلوم و محروم لر آذین می‌بندید. امروز نیز که تاریخ می‌سازید، از لرها با آن چه که خودتان ساخته‌اید یاد می‌کنید.

من نمی‌گویم دوران قاجار در لرستان یاغی و گردنه‌گیر وجود نداشته است بلکه معتقدم لرستان در آن دوران اگر ۷۰۰ هزار جمعیت داشته است، حداکثر هزار نفر از آن‌ها به دلیل ظلم حکام قاجار و پهلوی این کاره بوده‌اند که خود لرستانی‌ها نیز از کردار همان عده‌ی قلیل به تنگ آمده بودند. گذشته از این‌ها، از این قماش آدم‌ها در سراسر ایران هم یافت می‌شده و اختصاص به لرستان نداشته‌اند.

چطور شما در اين مورد مو را از ماست بیرون می‌کشید اما نیمه‌ی پر لیوان تاریخ لرها و لرستان را هیچ‌گاه نمی‌بینید؟ مگر لرهای بختیاری‌ در جریان مشروطه کم مایه نهادند که از امثال ستارخان و باقرخان یاد می‌شود ولی از لرها نه؟

جناب معتضد! شایسته نیست بر امثال شما که به بهايی اندک، وجدان خویش و تاریخ ایران را به حراج می‌گذارید، نام محقق يا مورخ نهند!

آیا جفا در حق لر و لرستانی نیست که در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی این‌گونه در رسانه‌ی ملی از سوي چنين افرادي مورد بدگویی و اهانت قرار گیرند؟

 

نگاهی به فوتبال غرب ایران در دوره ی پهلوی

نشریه‌ی سیمره  ۱۱ مرداد ۱۳۸۶ شماره ۷۱ صفحه ۸ :

فوتبال غرب ایران در دوره‌ی پهلوی

(برای خواندن این مطلب روی این لینک كليك كنيد) 

انتخاب نام خانوادگي در ايران

     آيا تا كنون به اين مسأله توجه نموده‌ايد كه نام خانوادگي شما به چه معناست و دليل انتخاب آن چيست؟ كساني كه دنبال اين سؤال را گرفته‌اند احتمالاً با سوؤالات پیامد آن نيز برخورد نموده‌اند...

                    در ايران، ثبت احوال با صدور گواهی ولادت براي افراد در 3 دي‌ 1297 آغاز و اولين سند براي دختري به نام فاطمه ايراني در حوزه‌ي سرچشمه تهران صادر شد. پيش از اين، برخي از كساني كه سواد داشتند، تاريخ ولادت فرزندانشان را در صفحه‌ي آخر قرآن يادداشت مي‌نمودند.

 16 ارديبهشت 1304، قانون نسخ القاب و درجات سابق به تصويب مجلس رسيد و افراد ملزم شدند براي خود، نام و نام خانوادگي مناسب انتخاب كنند. 

ثبت احوال در آغاز زير نظر بلديه (شهرداري) بود و از سال 1303 زيرمجموعه وزارت كشور شد.

مسؤولان ثبت احوال كشور پس از تعليم و آموزش عده‌اي نيروي متخصص، آن‌ها را به نقاط مختلف كشور گسيل داشتند تا اين كار را صورت دهند.

بزرگ‌ترين فرد هر خانواده كه در قيد حيات بود(سرپرست خانواده) بايد نام پدربزرگ خود را مي‌گفت تا به انتهاي آن «ي» نسبت افزوده و نام خانوادگي براي افراد ثبت شود. مثلاً اگر نام جد كسي باقر بود نام خانوادگي باقري براي او و خانواده‌اش انتخاب مي‌شد.

      اگر كسي قبلاً اين نام فاميلي را در آن شهر انتخاب كرده بود از پسوند و پيشوندهايي نظير « زاده، پور، نسب و... » برای نفرات بعدی استفاده و نام خانوادگی آن‌ها پورباقر، باقرزاده نهاده مي‌شد. البته اولويت با نام پدربزرگ افراد بود، ولي عده‌اي با نام منطقه‌ي سكونت اجدادشان، نام طايفه‌شان، شغل اجداد، نام پدر و يا حتی نام زني بزرگ و نامدار از خانواده نامگذاري می‌شدند.

همچنین ممکن بود بر اساس مقام يا لقبي كه يكي از اجداد آن خانواده داشته است، نام خانوادگي براي افراد سرپرست خانوار ثبت گردد، مانند: مستوفي يا كلانتر.

گرفتن شناسنامه از سال 1306 خورشیدی طبق قانون مصوب بهمن‌ماه 1305 اجباری شد و با تصویب قانون مدنی کشور در سال 1313 ثبت نام خانوادگی نیز، اجباری شد.

          به هر حال امروزه داشتن نام خانوادگي در ميان مردم كشورمان طبيعي است، در حالي كه در آن دوران تا حدودی مسأله‌اي عجيب به نظر مي‌رسيد، چرا که هنگام صدا زدن فردی برای این که با هم نامش اشتباه نشود، نام پدرش را به دنبال نام او به عنوان كُنيه ادا می‌کردند و مي‌گفتند: احمدِ باباخان يا احمدِ محمد!

      برای مشاهده‌ی شناسنامه‌ي رضاخان كه مربوط به سال 1299 است، روي اين لينك كليك كنيد