بارها در محافل مختلف به موضوعي پرداخته شده كه به بحث فراوان منجر شده است: عده‌اي موضوع "بچه شهر" بودن را طرح در مقابل ديدگاه‌هاي ديگر قرار داده و محكوم كرده‌اند.
برخي معتقدند طايفه‌بازي و طايفه‌گرايي در قرن بيست و يكم كه تكنولوژي به حدي پيشرفت كرده كه دنيا را به دهكده‌اي جهاني تبديل نموده، هنوز از سوي افرادي كه سرشتي بدوي و فرهنگي پايين دارند به خصوص در استان ما پياده مي‌شود كه نشان از شخصيت فرهنگي ضعيف و تربيت نادرست آن‌ها با ديدگاه قومي و قبيله‌اي آن هم از نوع منفي چنين كساني دارد. متاسفانه اين قبيل افراد، گاه با در دست گرفتن مسئوليت يك اداره يا نهاد، ديدگاه ناشايست خود را به جامعه نيز تسري مي‌دهند.
افتخار به قوم، تبار و ريشه داشتن في‌النفسه چيز بدي نيست اما اين كه از آن استفاده ناشايست بر ضد حقوق اجتماعي شود، كاملاً مطرود و ناشايست بوده و نشان از بي‌فرهنگي چنين كساني دارد. چاقو وسيله‌اي است كه با آن هم مي‌توان پوست ميوه‌ها را كند و از آن استفاده درست در موارد مقتضي نمود و هم اين كه چاقو را وسيله‌ي قتل ديگران قرار داد؛ لذا استفاده افراد از مباحث طايفه‌‌شناسي و قوميت، به مثابه اين موضوع مي‌تواند علاوه بر ارزشمند بودن افتخار به ريشه و تبار، در صورت استفاده نادرست نظير پارتي‌بازي در استخدام‌ها، رأي دادن طايفه‌اي و ... نشان كاملي از بدوي بودن و بي‌فرهنگي كساني باشد كه هنوز در قرن بيست و يكم قادر نيستند مثل شهروندان شايسته و بااصالت اين عصر رفتار كنند.
"سعادت خودگو" محقق لرستاني در مطلبي با عنوان "عبور از طایفه/ خوي كوچ‌نشيني را به زندگي شهري تعميم ندهيم" (اين‌جا كليك كنيد) به بررسي معضلات اين موضوع پرداخته و در بخش هايي از نوشته‌اش اشاره كرده است:
«لزوم کار گروهی مشترک و ناامنی دو عنصر پیوستگی افراد هم‌خون در زندگی کوچ‌نشینی طي قرون گذشته بود. انسان کوچ‌نشین که در آن زمان نه قانونی نه ماموری و نه دولت مقتدری را حامی خود نمی‌دید، برای آن که از دام‌هایش که تمام دارایی او بودند محافظت کند و از دست دیگر قبایل و حیوانات وحشی ایمن باشد ناچار بود با هم‌خون‌های خود که دارای یک نیای مشترک هستند رابطه‌ي تنگاتنگی داشته باشد و بدین ترتیب سلسله‌مراتبی شامل "خانواده" سپس "دودمان" و در مرحله بالاتر "تیره" و بعد "طایفه" و در نهایت "ایل" شکل گرفت ... از آن جا که دولت‌ مرکزی بر کوچ‌نشینان تسلط کاملی نداشت و از قانون و دادگستری و کلانتری كه دولت‌های نوین ايجاد كردند در آن دوره خبری نبود، خود اعضای ایل و طایفه حافظ امنیت، جان، مال و ناموس ایل به شمار می‌آمدند و تجاوز به حقوق یکی از اعضای ایل و طایفه، به منزله‌ي تجاوز به کل ایل و طایفه بود‌.»
از اين مطلب در مي‌يابيم امروزه كه هم دولت، هم دستگاه قضايي و هم پليس مقتدر در كشورها وجود دارد، لزومي بر تأكيد و پررنگ كردن نقش قبيله و طايفه براي ايجاد امنيت به خصوص در جوامع شهري وجود ندارد اما عده‌اي كه هنوز تفكر بدوي دارند، با تسري اين موضوع به زندگي شهرنشيني، باعث وارد آمدن آسيب‌هاي اجتماعي فراوان به ساختار تمدن و فرهنگ شهرها شده‌اند كه البته در آينده، فرزندان خود آن‌ها بيش‌ترين خسارت را از رفتار امروز اين قبيل افراد قوميت‌گراي متعصب و ناآشنا با فرهنگ شهرنشيني خواهند ديد.
شايد امروزه معني "بچه شهر بودن" را عده‌اي در خرم‌آباد يا لرستان به اشتباه به كساني نسبت دهند كه نياكان آن‌ها از ديرباز در شهرها سكونت داشته‌اند، اما به واقع بايد دانست كه ريشه و تبار تمامي شهرنشينان قديمي نيز از همين روستاها، قوميت‌ها و حتي كوچ‌نشينان بوده است، لذا در صورت رعايت نكردن آداب و حقوق شهروندي توسط آن‌ها كه ادعاي سكونت در شهرها از ديرباز را دارند، نكوهيده‌تر است و اين موضوع اصلاً نمي‌تواند افتخاري تلقي شود كه اجداد چه كسي زودتر در شهرها ساكن بوده‌اند. بلكه افتخار در اين است هر كس آداب شهرنشيني و قوانين اجتماعي را بهتر رعايت كرد، اصيل‌تر و باشخصيت‌تر است.
كساني كه همين ديروز نيز از روستاها يا از جمع كوچ‌نشينان به شهرها آمده‌اند اما از امروز آداب و فرهنگ شهرنشيني را به درستي رعايت مي‌كنند از نظر نگارنده به معناي واقعي كلمه "بچه شهر" محسوب مي‌شوند زيرا آداب اجتماعي و حقوق شهروندي را به جاي مي‌آورند.
بديهي است كه اگر شخصي شهرنشين نيز به روستا برود و آداب و فرهنگ درست حضور در آن‌جا را رعايت نكند (نظير قطع كردن درختان، شكار حيوانات و ...) فردي بي‌فرهنگ و فاقد شخصيت اجتماعي مي‌باشد.
آدمی را آدمیت لازم است         عود را گر بو نباشد‌، هیزم است
پس به معناي عام، امروزه شايد منظور از "بچه شهر بودن" اين است كه هر كس ساكن جايي مي‌شود، رفتاري مناسب عرف و درخور شأن آن‌جا از خود بروز دهد و رفتارهاي بدوي، پست يا دور از شأن مردم آن منطقه را انجام ندهد، چرا كه در رسته‌ي هنجارشكنان قرار گرفته و بايد مجازات مقتضي در مورد او انجام پذيرد تا درس عبرتي باشد براي ديگراني كه ممكن است از كار نادرست چنين كساني الگو بگيرند.
صد البته كه براي آشنايي مردم با فرهنگ عمومي و به خصوص مكان‌هاي زندگي مثل شهرهاي بزرگ (نظير فرهنگ آپارتمان‌نشيني، ترافيك و ...)، آموزش‌هاي براي برخي افراد تازه‌وارد لازم است كه كاري زمان‌بر مي‌باشد، اما بايد گفت كه در ديار ما چنين مرجعي براي آموزش عمومي جز رسانه‌ها وجود ندارد و آنان نيز در اين زمينه تا حد بسياري كوتاهي كرده‌اند.
از طرفي، نحوه‌ي مهاجرت‌ به شهرهاي بزرگ نيز طي دو دهه اخير بي‌رويه بوده و گاه با تخلف مهاجران همراه گشته است. ايجاد بسياري از منازل محلات و مناطق حاشيه‌ي شهر كه بدون اسلوب صحيح شهرسازي و ساخت و ساز و حتي داشتن مجوز؛ و نيز به دور از چشم شهرداري بعضاً در دامنه‌ي كوه‌هاي حاشيه‌ي شهر ساخته شده‌اند، نتيجه‌ي اين مهاجرت‌هاي نادرست و منفي است.
مرحوم "علي‌محمد ساكي" شهردار فقيد خرم‌آباد در آغاز دهه 50 موج اوليه‌ي مهاجرت از ديگر نقاط استان به خرم‌آباد را به خوبي كنترل كرد و اجازه‌ي حاشيه‌نشيني به آن‌ها را با وضع قوانيني از جمله تخريب سريع ساخت و سازهاي غيرمجاز صورت گرفته در حاشيه شهر و دادن مبلغي به اين افراد براي بازگشت به ديار قبلي خود، مهار نمود، اما با رفتن او از شهرداري خرم‌آباد در سال 56، اين رويه به خوبي كنترل نشد و در اواخر دهه 70 به اوج رسيد تا در نهايت اين زخم ناسور كه باعث تجمع و تقابل فرهنگ‌هاي مختلف در خرم‌آباد به عنوان مركز استان شد، امروزه به شدت سر باز كرده و ظهور افرادي با نوشتن يادگاري روي آثار تاريخي نظير پل شاپوري عصر ساساني، پرتاب سنگ در ورزشگاه تختي، حمله به كوراش‌كار مهمان خارجي هنگام پخش زنده تلويزوني، سرقت مجسمه عقاب از پارك شهر و نيز شكار مرغابي‌هاي درياچه كيو، نشان ‌مي‌دهند كه هر چه زودتر بايد براي حل مشكل چندگانگي فرهنگي در خرم‌آباد فكري كرد و آموزش‌هاي لازمه شهروندي را براي اين عده‌ي قليل در نظر گرفت.
 بچه شهر كيست؟/ فرهنگ عمومي را در شهرهاي لرستان رعايت كنيم
البته بيش‌ترين نقش را در اين ميان صدا و سيماي مركز لرستان دارد چرا كه اكثر مخاطبان آن از مناطق حاشيه‌نشين و قشر ضعيف اجتماعي، اقتصادي يا فرهنگي هستند كه امكان دسترسي كم‌تري به اينترنت و نشريات چاپي را دارند، از طريق برنامه‌هاي طنز و اجتماعي شبكه افلاك، بيش‌تر قابليت جذب و آموزش و دارند، اما متاسفانه اين نهاد نيز به دلايل مختلف از جمله ترس از مواجه شدن با هجمه‌هاي ديگر رسانه‌ها و مردم، با اولويت دادن به مسائل ديگر هيچ‌گاه به جد اين موضوع را در دستور كار قرار نداده است.
اميدواريم هر كس با زبان، قلم يا هر روشي كه مي‌تواند در اين خصوص فرهنگ‌‌سازي نمايد بلكه عده‌اي كه نمي‌توانند حقوق ديگر مردم  چه در شهرها و چه در روستاها را رعايت كنند، از اجتماع با تعيين شرايطي طرد شوند بلكه آرامش فرهنگي يك‌دستي كه سال‌ها قبل در بسياري از شهرهاي كشورمان از جمله اصفهان، تبريز، شيراز و ... به نحو مطلوب وجود دارد، در ديار ما نيز تأمين گردد.
البته اين مهم، در سايه‌ي وحدت كليه‌ي مسئولين اعم از سياسيون و نيز با مشاركت افراد نخبه استان ميسر است كه با وضعيت فعلي استان در عدم توجه به اين قشر و قرار گرفتن آن‌ها در سايه‌ي افراد سياسي و قوميت‌گرا، اميد چنداني به حل اين معضل در آينده‌اي نزديك نمي‌رود. اين در شرايطي است كه پيغمبر اكرم (ص) نيز براي برچيدن برخي رسوم اعراب بدوي نظير زنده به گور كردن دختران، مبارزه مي‌كرد و ما نيز بايد ضمن آگاه‌سازي افراد قوميت‌گرا كه از كودكي با شست‌وشوي مغزي در خصوص انتظار براي دادن رأي طايفه‌اي، رشد مي‌كنند، در اين زمينه، آموزش فرهنگي لازم و درست را اعمال كنيم تا اين قبيل افراد از حالت تحجر در دادن رأي به هم‌نام يا هم‌خون تحت هر شرايطي خارج شوند.
برخي مسئولين و گاه روشن‌فكران ديار ما عادت دارند كه شعارهاي جهاني بدهند اما در حد قبيله‌اي عمل كنند كه اميدواريم هر چه زودتر با تغيير رويه و داشتن ديدي باز، به خطري بزرگ كه فرزندان آن‌ها را در آينده به خاطر اين موضوع تهديد مي‌كند، واقف شوند.