آثار باستاني خرم‌آباد را دريابيم


مسوولين ميراث فرهنگي لرستان همت كنند

روز فلك‌الافلاك را ثبت كنيم

 

اين مطلب در شماره ۳۳(سه‌شنبه ۲۸ دي ۱۳۸۹) هفته‌نامه «اقتصاد لرستان» صفحه ۲ منتشر شده‌است

قلعه‌ي فلك‌الافلاك نماد شهر خرم‌آباد و شاه‌كار بي‌بديل هنر معماري ايرانيان به عنوان يكي از بزرگ‌ترين بناهاي خشتي جهان در موقعيتي استراتژيك بر فراز تپه‌اي در ميان دره‌ي خرم‌آباد ساخته شده است.

   بناي قلعه را به دوران ساساني يا قرن سوم و چهارم هجري نسبت مي‌دهند. اين اثر تاريخي تا كنون توسط پيشينيان ما نگهداري شده و در دوره‌ي حاضر كه اهميت آثار باستاني و تاريخي بر همگان آشكار است، به رسم امانت در اختيار ماست تا روزي آن را به آيندگان تحويل دهيم. اين كه در شهري چون خرم‌آباد كه با وجود كثرت آثار باستاني و جاذبه‌هاي طبيعي، از نظر اقتصادي بهره‌اي از اين منابع و موهبت‌ها برده نمي‌شود، ضعفي عظيم در عصر حاضر به شمار مي‌رود كه شايد اوضاع بد اقتصادي شهر تا حدي بي‌‌ربط به اين موضوع نباشد.

   به يقين استفاده‌هاي فرهنگي، تجاري و اقتصادي بسياري از قلعه و محيط پيرامون آن مي‌توان برد، اما از دست دادن عامل زمان و بي‌توجهي مسؤولين استان در اين زمينه مهم‌ترين دلايل باقي ماندن اين بناي مظلوم در حد اهميت آن فقط براي تعطيلات نوروزي و بازديد ميهمان‌ها در اين برهه‌ي كوتاه از زمان است.

   بارها در اخبار مشاهده كرده‌ايم كه ماتادورهاي اسپانيا يك روز را به یکی از سنن كهن ديارشان اختصاص داده و در شهرهاي اين كشور بساط گاوبازي راه مي‌اندازند يا در كشورهاي ديگر روزهايي را به برنامه‌هاي فرهنگي و تاريخي مختلف و متنوع اختصاص داده‌اند و از آن استفاده‌هاي رسانه‌هاي و تبليغاتي فروان مي‌برند. چرا ما چنين نكنيم و روزي را به نام فلك‌الافلاك به ثبت نرسانيم تا در آن روز لرستاني‌ها شاهد برپايي مراسمي ويژه براي اين كهنه‌اثر تاريخي باشند و از اين طريق، در شناسايي نگين شهر خرم‌آباد به جهانيان استفاده‌ي بهينه ننمائيم؟

   افسوس كه انديشه‌هاي نو در شهر ما خريداري ندارند و تصميمي كه فقط مستلزم «يك بله گفتن» است، به اين زودي‌ها به حاصل ننشيند و حادثه‌اي تاريخي را رقم نزند. شايد هم تا كنون كسي چنين پيشنهادي به مسوولين استان ارائه نكرده باشد! پس براي شروع، به متوليان استانداري و اداره كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان پيشنهاد مي‌كنيم روز دهم مهر [۱۳۴۸] كه قلعه‌ي فلك‌الافلاك جزو آثار ملي كشورمان به ثبت رسيد را به عنوان «روز فلك‌الافلاك» حداقل در تقويم‌هاي استاني ثبت و ضبط نمايند و براي اين روز برنامه‌هاي متنوع فرهنگي و هنري در نظر گيرند بلكه قلعه بجز ايام تعطيلات نوروزي، روز پرمهر ديگري را نيز تجربه كند و بدين سان بومي‌ها هم در پويايي نماد تاريخي شهرشان نقشي ايفا نمايند.

   مارك تواين نويسنده‌ي شهير گفته:

             «آدمي كه كتاب‌هاي خوب نخوانده، فرقي با كسي كه نمي‌تواند آن‌ها را بخواند ندارد!» 

   من نيز با الهام از اين جمله مي‌نگارم:

«شهري كه آثار متعدد باستاني و جاذبه‌هاي طبيعي دارد و مسؤولين آن نمي‌توانند از آن‌ها استفاده‌اي(اقتصادي، فرهنگي، هنري و...) ببرند، فرقي با شهري كه از وجود اين‌گونه آثار بي‌بهره است، ندارد!»

 

***** 

فلك‌الافلاك فلك‌زده!

اين مطلب را در وبلاگ نهادم تا آيندگان فكر نكنند ما در اين سال‌ها به فكر چنين چيزهايي نبوده‌ايم! عزيزاني كه در ‌آينده در اين شهر زندگي مي‌كنيد و اين نوشته را بعدها مي‌خوانيد، مي‌دانم كه در عصر شما بي‌توجهي به آثار باستاني خرم‌آباد و تخريب آنها مستوجب برخورد شديد قانوني بوده و در این زمینه با كراهت خواهيد گفت: «پيشينيان ما آن‌قدر كوته‌نظر بودند كه حتا نتوانسته‌اند در حد حرف هم كاري براي فلك‌الافلاك يا ديگر آثار باستاني شهرشان انجام دهند»

 يقين بدانيد در اين تاريخ، يكي مثل من پيدا شده كه چند بار پشت درب اتاق مدير كل ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري استان در اين خصوص معطل مانده يا به معاونين این اداره چند بار مراجعه كرده، اما تا کنون هيچ اقدامي در اين زمينه صورت نگرفته است!

                                 حرمت امام‌‌زاده به متولي آن است

تصور مي‌كنم كه بي‌توجهی به آثار باستاني شهر خرم‌آباد با گفته‌ی فوق بي‌ربط نباشد. بجز قلعه‌ي فلك‌الافلاك كه ايام نوروز پذيراي بازديدكنندگان است، ساير آثار باستاني اين شهر نظير «سنگ نوشته»، «گرداب سنگي»، «مناره آجري سلجوقي»، «پل شاپوري(پل شكسته)» و ... به قول لري خودمان: «وه اي ول بونسه» و به امان خدا در سطح شهر رها هستند! اين قدر بي‌ارزش‌اند كه ضرورتي ندارد نگهباني بر آنان گمارده شود يا كسي براي تماشاي آن‌ها هزينه‌اي متقبل شود و بليطي بخرد! نيازي نيست كه ما لرها آن‌ها را همچون آثار باستاني شهرهاي اصفهان و شيراز مستور نموده و از طريق نمايش آنها در قبال دریافت وجه، درآمدي براي شهرمان كسب كرده و از اين راه اشتغال‌زايي نماييم!

  آري دوست عزيز! وقتي سنگ‌هاي كهن پل شاپوري در پي‌ريزي ساختمان‌هايي كه اين روزها تا ۳۰ متري حريم آن برپا شده‌اند به كار مي‌روند يا كودكان و نوجوانان در دال‌پلو بازي، سنگ‌هاي پل را به سيبل تيراندازي بدل مي‌نمايند يا نهايتاً آن‌جا محل «تش ور كردنه» (آتش روشن كردن) يك معتاد مفنگي در سرماي خمارسوز زمستاني باشد، چگونه مي‌توان براي اين پل رنجور دل ‌و تن شكسته، اهميت و ارزشي متصور شد؟!

 

مرا درياب، روزي خواهم شكفت

پيشنهاد مي‌كنم مسؤولان شهر به سرعت اطراف آثار باستاني خرم‌آباد را نرده‌كشي يا ديواركشي كنند تا تماشاي اين يادگارهاي سرزمين آبا و اجدادي از حالت مفت و مجاني به پولي بدل شود! آن‌گاه مردم از یک‌ديگر خواهند پرسيد: «چه چيزي اين‌جاست كه براي تماشاي آن بايد پول پرداخت كنيم؟!»

 شايد ديوارهاي احداث شده در اطراف آنها، ما را از خواب غفلت بيدار كرده و پس از زدودن تصوير بي‌ارزشي كه هر روز با ديدن آنها ذهن خود مجسم مي‌كنيم، در غبار فراموشي روزگار، دلمان دوباره براي ديدن آنها تنگ شود و حاضر شويم مقداري از هزينه‌ي ولخرجي‌هاي خود را در اين راه پرداخت كنيم، بلكه از ما هم چيزي به اين بي‌نواهاي فلك‌زده كه هر روز سيماي رنجورشان را به رايگان در اختيار ما مي‌گذارند برسد!

آري! هر چه زودتر اطرافشان را با ديوار بياراييم، شايد از اين طريق براي يادگارهاي مظلوم باستاني خرم‌آباد و شاپورخواست كه اكنون با قرار گرفتن در كنار خيابان‌هاي شهر، تن‌فروشي مجاني مي‌كنند، كسي قرب و عزتي قائل شود...

 

نميري كُرِ لر ، شيرت حلالت

عمولاً در اين وبلاگ مطالب آماري، خبري، تاريخي يا ادبي قرار مي‌دهم، اما اتفاقي كه ديروز شاهد آن بودم، مرا وا داشت تا سنت‌شكني كرده و به پاس آشنايي با يك هم‌استاني شريف و خدمت‌گزار چند سطري در مورد او بنگارم:

مراسم معارفه مدير كل جديد فرهنگ و ارشاد اسلامي لرستان ساعت 11 روز سه‌شنبه 12 بهمن 1389 با حضور محمدجعفر محمدزاده معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي، دكتر حبيب‌الله ده‌مرده استاندار لرستان، علي چراغيان معاون سياسي- امنيتي استاندار و عده‌اي ديگر از مسؤولين استان در سالن شهيد آويني ارشاد خرم‌آباد آغاز شد.

بالاخره متولي جديد اداره كل فرهنگ ارشاد و اسلامي استان پس از 4 ماه كه دوست خوب و هم‌كلاسي سابقم امين كمالوندي به عنوان سرپرست در اداره كل مشغول خدمت بود، معرفي شد: حجت‌الاسلام علي اسماعيليان.

آقاي اسماعيليان در نخستين روز معارفه به دل اكثر اهالي فرهنگ، هنر و مطبوعات استان نشست و همگان او را كه اصالتاً اصفهاني است، فردي خوش برخورد و مهربان يافتند. وي با صبر و حوصله به پرسش‌هاي جماعت كنجكاو خبرنگار پاسخ داد...

به هر حال دوران مديريت سيد عارف علوي نيز هم‌چون محمدباقر نظري، علي‌قلي نعمتي‌زاد، علي مرادي، حسين محمديان و حسن‌زاده كه ظرف 15 سال اخير در رأس مجموعه ارشاد استان بوده‌اند پايان پذيرفت تا از اين پس، فقط آيندگان و تاريخ‌نگاران در مورد عملكرد آن‌ها در طول دوران مديريتشان به قضاوت بنشينند. بالطبع هر كدام مردمي‌تر بودند و كوشاتر، از تيغ تيز نويسندگان و قاضيان ناريخ لرستان در امان مانده يا ذكر نيكي‌هاي‌شان به عنوان باقيات صالحات، توشه‌ي آينده و آخرتشان در اين زمينه خواهد بود. آقاي علوي در مراسم توديع خود حضور نيافت، اما با اهداء لوح سپاس و نمایش كليپي 5 دقيقه‌اي از اتفاقات دوران مديريت او، يادي هم از مدير كل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامي استان شد.

اما آن‌چه در مراسم معارفه‌ي مدير كل جديد براي من جالب بود گفته‌هاي حاج محمدجعفر محمدزاده معاون مطبوعاتي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي بود كه باعث شد من و حضاري كه براي اولين بار پاي صحبت‌هاي این مسوول جوان مي‌نشستيم، بر شرافت و بزرگواري او درود بفرستيم و بگوييم:

« نميري كُرِ لر، شيرت حلالت »

محمدزاده را از طريق وبلاگ مشترك‌اش با ساسان والي‌زاده به نام «گفتار سبز» مي‌شناختم اما هنوز او را از نزديك زيارت نكرده بودم. قضاوت در مورد انسان‌هایی که آنها را ندیده‌ایم دشوار است، اما در همان فضاي سايبر نيز او را جواني كوشا و صاحب‌قلم يافتم كه در آينده مايه‌ي فخر و مباهات قوم لر خواهد بود.

هم‌استاني كوهدشتي‌الاصلم، بسيار مسلط و دلنشين نكاتي پيرامون وضعيت فرهنگ، هنر و مطبوعات لرستان عنوان كرد و از آن جمله به خدمات بي‌بديل سيدفريد قاسمي بزرگ‌مرد لرستاني عرصه‌ي مطبوعات كشور كه از دهه‌ي 70 باب نويني در زمينه‌ي لرستان‌پژوهي گشود، اشاره نمود و پيشنهاد كرد كتابخانه‌اي مختص 6 هزار جلد كتاب منتشر شده توسط مولفين لرستاني‌ تأسيس شود و خودش نيز قول داد كه در اين زمينه ياري‌گر مدير كل جديد ارشاد لرستان باشد.

وي در ادامه به آرزوي اكثر فعالان حوزه‌ي مطبوعات استان نيز اشاره نمود و گفت: پس از فراهم شدن زيرساخت‌ها نظير راه‌اندازي چاپخانه‌ي مجهز، به زودي بستر لازم براي شروع به كار يك روزنامه در لرستان را فراهم خواهيم کرد.

محمدزاده پس از پايان مراسم معارفه نيز زير ذره‌بين خبرنگاران قرار داشت و با حوصله و متانت به گفته‌هاي آنها پاسخ داد. بعد هم براي اين كه مرد عمل باشد، سريعاً راهي دفتر استاندار شد تا پي‌گير اجرايي شدن هر دو قولش در مورد تأسيس كتابخانه و روزنامه در استان شود.

قرار بود ساعت 14 در اداره كل ارشاد با مديران مسؤول نشريات و خبرگزاري‌هاي استان ديدار كند كه به دليل طولاني‌ شدن مذاكراتش با استاندار با 45 دقيقه تأخير در محل حاضر شد اما اهالي مطبوعات استان هرگز به اين تأخير بردار مهربانشان اعتراضي نكردند، چرا كه مي‌دانستند فرزند برومند لرستان براي عملي كردن گفته‌هايش در مدت كوتاه حضور در استان، با تأخير به آن جا رسيده است.

به هر حال نشست با اظهارات اهالي مطبوعات استان آغاز شد و محمدزاده با وجود خستگي شديد ناشي از حركت شبانه به لرستان و حضور در مراسم‌هاي مختلف از صبح تا آن لحظه، با دقت، صبر و حوصله پاسخ‌گوي بيانات هم‌استاني‌هايش بود.

من هم قصد گلايه از وضعيت دشوار حاكم بر حوزه چاپ، نشر و توزيع مطبوعات در لرستان را داشتم كه پس از استماع گفته‌هاي محمدزاده در مورد پايداري انسان در حل مشكلات و دشواري‌ها، فقط به ذكر لزوم تعجيل در راه‌اندازي روزنامه در استان پرداخته و از پرداختن به ساير نكات صرف نظر نمودم. نکته‌اي که دو ماه پيش نيز در نشست اتاق فكر اهالي مطبوعات استان آن را به اطلاع دكتر ده‌مرده استاندار پرتلاش و پي‌گير لرستان رسانده و هزينه‌‌هايي بالایي را كه در زمينه‌ي چاپ كتب و نشريات در خارج از استان به دليل نبود چاپخانه مجهز صرف مي‌شود را به ايشان اطلاع دادم.

محمدزاده‌ي سخت‌كوش پس از ما هم با جماعت چاپخانه‌دار لرستان به گفت‌وگو پرداخت تا روزي پرثمر در حوزه‌ي فرهنگ لرستان سپري شود.

اينها را نوشتم تا به دفترچه خاطرات تاريخي‌ام بيافزايم: در يك روز خوب خدا، یک بنده‌ي خوب خدا را بيشتر شناختم. نسبت به اين هم‌استاني خدوم، الفتي در دلم ايجاد شد تا از اين پس، براي موفقيت او دعا كنم و بگويم:

نميري كُرِ لر ، شيرت حلالت

گفت‌وگو با مداح جوان هيأت عزاداران حسيني پشت‌بازار خرم‌آباد

سال گذشته شرحي از زندگي‌نامه‌ي مرحوم حاج حبيب نيكنام پيرغلام اباعبدالله‌الحسين و مداح شهير هيأت عزاداران حسيني محله‌ي پشت‌بازار خرم‌آباد در وبلاگ قرار دادم(اين‌جا كليك كنيد) كه مورد استقبال قرار گرفت و وبلاگ‌ها و سايت‌هاي مختلفي آن را منعكس نمودند.

بر آن شدم به مناسبت فرا رسيدن اربعين حسيني، با جانشين مداح مغفور هیات پشت‌بازار كه صدايش شباهت عجيبي به حاج حبيب نيكنام دارد و سبك مداحي او، همگان را به یاد سبک سنتی حاج ‌حبيب مي‌اندازد مصاحبه کنم. ان‌شاء‌الله اگر فرصتي دست داد و عمري بود به سراغ ساير مداحان برجسته‌ي شهر خواهم رفت تا با آنها نيز گفت‌وگويي داشته باشم.

جالب است بدانيد كه دسته‌ي پشت‌بازار طي يك قرن اخير يعني از سال 1290 خورشيدي فقط 4 مداح رسمي داشته است: مرشد علي‌محمد قدسي(مداح)، حاج علي‌اكبر(عله) سلطاني (15/6/1350–1266)، حاج حبيب نيكنام (24/9/1382–1293) و حاج حسين سهرابي كه در سن 27 سالگي به عنوان مداح هيأت پشت بازار برگزيده شد.

* ‌آقای سهرابي، لطفاً خودتان را معرفي كنيد تا خوانندگان وبلاگ با شما بيشتر آشنا شوند. بسم‌الله ‌الرحمن ‌الرحيم، السلام عليك يا اباعبدالله‌ الحسين. عرض تسليت دارم به مناسبت فرا رسيدن اربعين حسيني. متولد 25 اسفند 1355 هستم. متأهل و كارمند بخش فرهنگي دانشگاه لرستان.

* چگونه به مداحي روي آورديد؟ چون سبك مداحي مرحوم حاج حبيب نيكنام خاص و سنتي بود و صدايي گيرا داشت، همه‌ي اهالي شهر از مداحي ايشان فيض مي‌برند و به آن علاقه داشتند. قرائت نوحه‌هاي حاج حبيب خاطرات زيادي را براي خرم‌آبادي‌هايي كه در ساير شهرها حتا خارج از كشور بودند و به عشق امام حسين، اكثراً ايام محرم به شهرشان مي‌آمدند و البته هنوز هم مي‌آيند تداعي مي‌كند. نوحه‌هايي كه حاجي در رساي شهداي كربلا مي‌خواند همه را جذب مي‌كرد. من هم از كودكي شنونده‌ي مداحي حاجي و عضوي از هيأت شدم. سال ارتحال امام خميني(ره) شروع به مداحي كردم. آن روز به رسم عزاداري خرم‌آبادي‌ها، حوض گِل در ميدان بزرگ پشت بازار درست كرده بودند و حاجي وارد ميدان شد و خواند:

اي امت حسيني رفت از جهان خميني

من هم بچه بودم و از قرائت آن خيلي لذت بردم و با خودم تمرين مي‌كردم. از آن پس شروع به تمرين نوحه‌هاي حاج حبيب كردم و در جلسات جامعه‌ي مداحان و جلسات قرآن مداحي مي‌كردم.

* با همان سبك مرحوم حاجي؟ بله! اگر كسي سبك‌هاي مختلف مداحي(همایون، افشاري و بيات اصفهان) را بشناسد، مي‌داند همانند سبك‌هاي موسيقي، نوحه‌هايي كه حاجي قرائت مي‌كرد همه در چهارچوب دستگاه‌ها بودند مثل نوحه‌ي معروف «اي حي غدير، اي داور من» يا نوحه‌ي «حسين تازه مهمان» به 3 صداي پايين، وسط و بالا نياز دارد و در ‌آخر اوج مي‌گيرد. مرحوم حاجي توانايي قرائت آنها را حتا در روزگار پيري هم داشت.

* اساتید شما چه كساني بودند؟ استاد خاصي نداشتم. از دور و نزديك كه صداي حاجي را مي‌شنيدم، از آن الهام مي‌گرفتم و تمرين مي‌كردم.

* پس بفرماييد كه مشوقين شما چه كساني بودند؟ مرحوم حاج‌آقا عماد جزايري پسر حاج‌آقا جواد كه امام جماعت مسجد توتونچي بود، در طول ماه مبارك رمضان آن‌جا و در منزلش جلسه داشت. من هم آن‌جا خدمت‌گزاري مي‌كردم. در شب‌هاي قدر شروع به مداحي كردم كه مورد استقبال قرار گرفت. معمرين و بزرگاني كه آن‌جا حضور داشتند متذكر مي‌شدند كه صداي من آنها را به ياد جواني حاج‌حبيب مي‌اندازد. همچنين در سال‌هاي آخر زندگي حاجي، هنگامي كه وي در تكيه‌هاي مختلف استراحت مي‌كرد من گاهاً با تشويق برخي بزرگان دسته‌ي پشت‌بازار مداحي مي‌كردم.

* اولين بار در ايام محرم به صورت رسمي كجا مداحي كرديد؟ روز پنجم يا ششم محرم سال 1373 در مسجد توتونچي براي حضار كه اكثراً جوانان همسن و سال خودم بودندمداحي مي‌كردم. آن روز مرحوم حاج حبيب پياده از خيابان فردوسي(راسته بروجردي‌ها) به سمت پشت بازار مي‌آيد و صداي مرا كه مي‌شنود فكر مي‌كند نوار نوحه‌ي خودش را گذاشته‌اند و به اطرافيان مي‌گويد: «جواني كجايي كه يادت بخير!» بعد به او مي‌گويند كه اين صداي جواني است كه در مسجد نوحه قرائت مي‌كند و حاجي از اين شباهت تعجب مي‌كند.

* برای اولين بار چه سالي مداح دسته‌ي پشت بازار بوديد؟ سال وفات حاج‌حبيب(1382). من به حج مشرف شده بودم. حدود دو ماه بعد محرم رسيد و به ياد دارم كه سرم هم به مناسبت حج تراشيده بود. سال اول به اتفاق آقاي سيد ايرج موسوي مشتركاً مداح هيأت پشت بازار بوديم و از آن پس تا كنون در خدمت هيأت پشت‌بازار هستم.

* هيأت پشت بازار مداحان ديگري هم داشته است؟ خير، فقط آقاي اكبر حجاريان صبح روزهاي عاشورا در محله‌ي زيد بن علي مداحي مي‌كرد كه بعدش همه به هيأت پشت‌بازار مي‌پيوستند و به سمت جايگاه مركزي دانشگاه لرستان روانه مي‌شدند و مرحوم حاجي مداح كل هيأت برزگ پشت‌بازار بود. مي‌دانيد كه محله‌های قديمي مثل زيد بن علي [و محله والي‌زاده‌ها و محله سادات و كمالوندها] از ديرباز زيرمجموعه‌ي هيأت پشت بازار [و محلات درب باباطاهر و چاغروندها زيرمجموعه‌ي درب دلاكان] محسوب مي‌شدند.

دانلود نوحه‌اي زيبا با صداي: حاج حسين سهرابي

با نام: سرم كرده هواي خيزراني (مدت: 52 ثانيه)

سال ۱۳۷۴، رديف جلو نفر اول نشسته از چپ: حاج حسين سهرابي