اين مطلب در شماره 95 دو هفته‌نامه سيمره مورخ 28 تير 1387به چاپ رسيده است. قسمت‌هاي اول تا نهم نيز در شماره‌هاي 86 تا 94 اين نشريه به چاپ رسيده است:

يخ و برف

آن دوران، استخرهايي به نام ساروج كار سيمان را مي‌كرد. اين استخرها در ابعاد مختلف با مخلوطي از خاك مخصوص، آهك و موادي ديگر ساخته مي‌شد. با اين مخلوط، كف و ديواره‌هاي استخر را اندود مي‌كردند. فصل زمستان، آب هر دفعه در حدود 15 سانتي‌متر به تدريج در استخر ريخته مي‌شد. وهله‌ي اول كه يخ مي‌بست، به همان معيار آب اضافه مي‌نمودند. به نسبت درجه‌ي سرما، قطر يخ ذخيره شده كم‌تر يا بيش‌تر بود. تابستان اين يخ‌ها را با تيشه و تبر مي‌شكستند و مصرف مي‌نمودند. اين‌گونه يخچال‌ها خالي از اشكال نبود. گاهي گربه، موش و سوسك هم داخل آن‌ها منجمد مي‌شد! در خرم‌آباد فقط يك استخرساز وجود داشت. در خياباني به همين نام يعني خيابان يخچال(1) قرار داشت.

چاله برف‌هايي در انتهاي تنگه‌ي باباعباس(پادگان فعلي) وجود دارد كه خرك‌چي‌ها در تابستان با اره قطعات برف را به صورت مكعبي در ابعاد بزرگ‌تر از قالب‌هاي يخ كنوني مي‌بريدند و در شهر به نوشابه فروش‌ها(برف و دوغي‌ها) مي‌فروختند.

براي اين كه برف‌ زود آب نشود، آن در انبارهايي كه مقدار زيادي پيخه (پوست شلتوك) انباشته شده بود نگهداري مي‌كردند.

در فصل بهار و تابستان، خوراك اكثر روستائيان نان و دوغ بود. افراد خانواده دوغ را در ظرف بزرگي مي‌ريختند و با تعدادي ملاقه چوبي اطراف آن جمع شده و مشتركاً دوغ را با نان مي‌خوردند! معمولاً تعداد ملاقه‌ها كم‌تر از تعداد افراد بود. دو يا چند نفر به نوبت با يك ملاقه دوغ را از كاسه‌ي مشترك برداشته و مي‌نوشيدند.(برای مطالعه ادامه متن روی ادامه مطلب کلیک کنید)