لعنت بر اموات مردمآزار!
علی زیبایی هر سرنوشت است اگر الگو شود، عالم بهشت است
علي زيباترين نام جهان است علي ذكر لب صاحبزمان است
عيد ولادت حضرت علي(ع) بر شما مبارك باد
چند روزي مسافرت رفتم و فرصت نشد وبلاگ را به روز كنم. برخي دوستان محبت كردند و به طرق مختلف جوياي احوالم شدند كه جا دارد صميمانه از آنها تشكر كنم.
__________________________________
سنتها و بدعتهاي ناشايست برخي لرستانيها در عزاداري اموات:
لعنت بر اموات مردمآزار!
پدرم هميشه سفارش ميكند: هيچوقت مردمآزاري نكن! شايد برداشت شما اين باشد كه من پسر بازيگوشي هستم و در و همسايه از دست شيطنتهايم به تنگ آمدهاند، اما نه! من دورهي كودكي هم از اين كارها نميكردم چه برسد به الآن كه سني از من گذشته و دنبال گور و كفنم هستم!
منظور پدرم اين است كه هيچگاه مردم را در معذوريت اخلاقي قرار ندهم و كسي را به دردسر نيندازم. بگذاريد مثالي بزنم:
يك روز گرم و طاقتفرسا در مسجد ختم يكي از همشهريان حضور داشتيم. ميت را صبح به خاك سپردند. اكثر كساني كه در مراسم خاكسپاري صبح حضور داشتند، بعدازظهر نيز در مسجد حضور يافته بودند. شايد برخي در منزل آن مرحوم نيز جهت عرض تسليت و قرائت فاتحه حضور پيدا كرده بودند.
در آن گرما ميشد خستگي و واماندگي را در چهرهي اكثرشان كه كارمند و بازاري بودند مشاهده كرد. هنگام ختم مراسم، از بلندگوي مسجد اعلام شد: «بازماندگان فرمودند كه جهت حضور مردم بر سر تربت فلاني(فرد فوت شده) اتوبوس و مينيبوس جلوي مسجد حاضر است!»
پيرمردي كه در مسجد كنار ما نشسته بود، آرام گفت: «لعنت بر مُرده و صاحبمُرده!» چند نفر كه كنار پيرمرد بودند نيز به تأييد حرف پيرمرد شروع به زمزمه در مورد كار زشت بازماندگان فرد فوت شده در آزار و اذيت مردم و گرفتن وقت و حتي سلامتيشان كردند ...
به راستي ما را چه شده؟ چرا سعي ميكنيم با به دردسر انداختن ديگران، عقدهگشايي كنيم؟!
گرفتن مراسم ختم براي اموات، مگر به منظور قرائت قرآن و فاتحه جهت نثار روح آن شخص و بخشش گناهانش نيست؟ پس به دنبال چه هستيم كه لعن و نفرين ديگران را در باطن جايگزين آن ميكنيم؟
روزگاري جمعيت خرمآباد حدود يكچهارم الآن بود. چند روز یک بار كه از جلوي غسالخانهي قديمي شهر در ورودي گورستان خضر ميگذشتيم به ندرت ميشد عدهاي را كه براي مراسم تدفين جلوي غسالخانه اجتماع كرده بودند ملاحظه كرد در حالي كه امروزه به دليل رشد جمعيت، پيكر بيش از 7 يا 8 ميت را هر روز از جلوي غسالخانهي جديد تشييع ميكنند!
مراسم عروسيمان نيز همين وضعيت را دارد. به جاي اين كه روز به روز بينش مثبت ما افزايش يابد، رسوم سختگيرانه و مردمآزارنهمان ترقي ميكنند!
در شرايطي كه اكثر مردم گرفتار مشكلات روزمره زندگي هستند و فرصتي براي حضور در مراسمهاي مختلف ندارند، ما به خاطر يك عروسي ساده، يك لشكر آدم را يك هفته از كار و زندگي مياندازيم و از آنها توقعات بيجا داريم!
خانمها براي شركت در مراسمهاي مختلف از خواستگاري، بلهبرون، نامزدي، حنابندان، عروسي، سهروزه و ... كلاً كار و زندگيشان را تعطيل كنند! باز صد رحمت به غريبهها كه رسم "پا تختي" را در همان شب عروسي جايگزين مراسم "سهروزه" خودمان كردند تا به اين ترتيب يك روز را از اين چرخهي زمانبر حذف كنند!
چه اشكالي دارد پنجشنبهها مثل مردم ساير شهرها، به جاي گرماي كشنده ساعت 2 تا 4، ساعت 5 تا 7 عصر به آرامستان خضر برويم؟!
آري دوست عزيز! سفارش پدر اين بود: هيچگاه مردم را به خاطر رفاه خودت، قرباني نكن! اميدوارم شما هم با خواندن اين مطلب به جمع كساني بپيونديد كه انديشهشان رفاه و آسايش ديگران است. جان كلام اين كه "مردمدار واقعي" باشيد.
چه نيك است صادقانه جهت رفاه حال ديگران بكوشيم و از مردمآزاري و رياكاري در همه امور بپرهيزيم. بهتر است اصل مطلب را هيچگاه فداي فرع آن نكنيم!
شهيد بهشتي(عليه الرحمه): تلخي برخورد صادقانه را به شيريني برخورد منافقانه ترجيح ميدهم.
بهتر است ریا را در عزاداری وارد نکنیم ![]()
* امروز به اين عشق گردآوري ميكنم و مينويسم كه شايد روزي اين نوشتهها به كار كسي آيند، چنان كه نوشتههاي پيشينیان، شوقي در وجودم فكند و شعلهاي در دلم افروخت....