درس زندگي (حكايت 2)
انجمن حامیان محيط زيست لرستان صبح جمعه ۱۹ اسفند در محل پارك جنگلی شوراب خرمآباد اقدام به كاشت بلوط با همكاري مردم مينمايد. علاقهمندان رأس ساعت ۹:۳۰ صبح در قسمت اسباببازیهای پاييني حضور به هم رسانند. «دست در دست هم، لرستان را كنيم آباد»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درس زندگي (حكايت ۲)
پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي ميکرد. او ميخواست مزرعهي سيبزمينياش را شخم بزند، اما کار خيلي سختي بود. فقط پسرش بود که ميتوانست به او کمک کند که او هم در زندان بود!
پيرمرد نامهاي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد: "پسر عزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيبزميني بکارم. نميخواهم اين مزرعه را از دست بدهم، اما براي کار در مزرعه پير شدهام. اگر اينجا بودي تمام مشکلاتم حل ميشد. ميدانم که اگر اينجا بودي مزرعه را برايم شخم ميزدي. دوستدار تو: پدرت"
طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کردهام!"
ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور F.B.I و افسران پليس محلي در مزرعهي پيرمرد حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحهاي پيدا کنند! پيرمرد بهتزده نامهي ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و ميخواهد چه کند؟
پسرش پاسخ داد: "پدر! برو و سيب زمينيهايت را بکار، اين بهترين کاري بود که ميتوانستم از زندان برايت انجام دهم!"
نکته:
در دنيا هيچ بنبستي نيست. يا راهي خواهيم يافت و يا راهي خواهيم ساخت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شکر نعمتهای خدا در این روزهای پاياني سال فراموشتان نشود:

* امروز به اين عشق گردآوري ميكنم و مينويسم كه شايد روزي اين نوشتهها به كار كسي آيند، چنان كه نوشتههاي پيشينیان، شوقي در وجودم فكند و شعلهاي در دلم افروخت....