نقبي به پيشينه ورزش خرم‌آباد/ روزي كه خليل عقاب به لرستان آمد

خرم‌آباد شهري سرشار از خاطره است. چه برای بومیان و چه برای مهاجرینی که وقتی می‌خواستند از این سرزمین و وادی دل‌بسته به آن، دل کنده و بروند. آن‌ها بیش‌تر ناقل و یادآور این نکته بودند و با دوستان و محبان خویش زمزمه می‌نمودند که خاک خرم‌آباد رازدار خردسالی و نقال لحظات شورانگیز و بی‌خبری ماست.
یادمان سال‌های دور، هنوز نزدیک‌ترین معانی ممکن را به لایه‌های درونی ذهن پایدار ما، چون پرده‌ی سینما متصل می‌کند. به سال‌های دور و گذشته‌هایی با انبوهی از خاطرات نقب می‌زنم بلکه در این میان بخشی از تاریخ ورزش این شهر را نیز از دید خود مکتوب نمایم.
خرم‌آبادی که در بافت سنتی و قدیمی خود، یادآور هویت تاریخی و اصالت بر جای‌ مانده از پیشینیانی بوده است که نام و یادکرد رفتار و شیوه‌های جوان‌مردی و آزادگی‌شان چون مثلی سایر، در حافظه‌ی تاریخی نسل‌های بعد از خود، همچنان مانا و گویاست.
از سال‌های بعد از شکل‌گیری اداره معارف یا فرهنگ خرم‌آباد(اوايل حكومت پهلوي)، مقوله ورزش با حفظ جایگاه سنتی و پهلوانی خود، موجی از اشتیاق و فعل خواستن را متوجه خود کرد. ورزش، تقویت اندام، بلندی بالا وسیله ستبر با هرگونه طیف افراد و تقویت تعارض است. در صورت پرورش جسمی سالم، هیچ جامعه و مردم‌شناس آگاهی سر مخالفت نداشته و لزوم این ضرورت تا حدی است که موجب تأمین سلامت همگان باشد.
اگر همه امکانات موجود در این کار صرف شود یا آن را به‌صورت حرفه‌ای درآورند، سود آن برای جامعه کم‌تر از زیانش نخواهد بود، خاصه که تربیت جسمانی اگر پا به‌ پای تربیت نفسانی نباشد و از آن پیشی گیرد، به‌تدریج تعادل قوای جامعه دچار تنازع دائم خواهد شد.
در قدیم، رفتن به زورخانه و گام نهادن در حریم خانه خدا یعنی مساجد را یکسان می‌دانستند. اولی قداستی به درازای تاریخ و هویت‌شناسی انسانی و دومی چشم‌اندازی در افق پنهان و پیدای یک معنویت خود دانسته داشت.
خاطرات گذشته در هر دو طیف قریب و بعیدش لحظات این خلوت و تنهایی را پر می‌کند.
روزهایی را به یاد می‌آورم که خیابان‌های شنی و هنوز آسفالت نشده شهر زادگاهم خرم‌آباد، باران‌های تند بهاری و نم بارش‌های پاییزی در نگاه کودکانه‌ی ما چندان مطلوب نمی‌نمود، زیرا ما را از هوای کوچه و فضای گسترده و بازی فوتبال با توپ‌های پلاستیکی کوچک که در آن زمان به‌ندرت یافت می‌شد و در توان خرید همه ‌کس نبود، باز می‌داشت و مجبور می‌شدیم هیجانات اجتناب‌ناپذیر دوران کودکی و نوجوانی را در فضای سربسته و محدود یک اتاق یا یک پنج‌دری اعیانی تقریباً بزرگ تخلیه کنیم. این امر هم با مخالفت‌های طبیعی مادران با دیگر افراد خانواده همراه بود.
کوچه‌های شهر در آن روزگار از هر جهت، چندان مناسب و مطلوب فوتبال نبودند. اغلب شیاردار و بعضی با سنگ و قلوه و یک جوی باریک آبرو به‌گونه‌ای تعبیه‌شده بود که جز یک سری بازی‌های سنتی خاص را نمی‌شد در آنجا پیاده کرد.
تنها زمین‌های مناسب، محدوده‌ی منوچهر‌آباد (ورزشگاه تختي كنوني) و اطراف آن بود که تا مرکز شهر فاصله‌اش بسیار زیاد و معمولاً اجازه رفتن و بازی کردن در آن منطقه کم‌تر صادر می‌شد؛ مگر در مواقع خاص خود.
بعد از واقعه 28 مرداد 1332 چند گروه از پهلوان‌های سنتی و نمایشی نظیر، علی حاجی، علی آمون، خلیلِ عقاب و چند نفر دیگر که نام‌شان را در حافظه ندارم، به خرم‌آباد آمدند و ما بچه‌های آن روزگار خرم‌آباد با مشکلات زیادی توانستیم بلیت دیدن آن نمایش‌های ورزشی و پهلوانی را تهیه و به دیدن آن‌ها بروم، منتهی وقتی از طریق مدارس بلیت را به فروش می‌گذاشتند، کار ما راحت‌تر بود.
این مراسم معمولاً در میدان منوچهرآباد، فضای باشگاه افسران (مهان‌سراي كنوني ارتش در شمال قلعه فلك‌الافلاك) و سربازخانه و چند محل دیگر به انجام می‌رسید. آن‌قدر شلوغ مي‌شد كه جای نشستن نبود و می‌بایست تا پایان برنامه، مراسم را ایستاده تماشا کرد!
 نقبي به پيشينه ورزش خرم‌آباد/ روزي كه خليل عقاب به لرستان آمد
چیزی شبیه به معرکه‌گیری‌های رایج. البته تعدادی صندلی برای مدعوین و مسؤولین ادارات می‌گذاشتند که اختصاصی بود. کاری‌های پهلوانی و نمایش آن‌ها شبیه به هم بود. سنگ روی سینه شکستن، اتومبیل در حال حرکت را متوقف نمودن، زنجیر پاره کردن و بسیاری کارهای دیگر که مطابق برنامه یا به‌صورت بداهه‌کاری به انجام می‌رسید.
ايرج كاظميبعد‌ها چنین کار‌هایی را به‌صورت ملایم و آرام‌تری از چند پهلوان سنتی خرم‌آباد دیدم. البته به‌صورت غیرحرفه‌ای نه حرفه‌ای که آن‌هم صرفاً به خاطر اجرای برنامه‌های ورزشی در جشن‌ها بود.
4 آبان یا 21 آذر که گاه مرحومان "عابدین ولد‌بیگی" و "عبدالعلی فریدونی" چنین نمایش‌هایی را در خرم‌آباد اجرا می‌کردند.
ادامه دارد...
 
ايرج كاظمي

نظر ورزشکاران خارجی در مورد خرم‌آباد و لرستان

در حاشيه برگزاري مسابقات جهاني كوراش به ميزباني خرم‌آباد، با چند نفر از ورزشكاران كشورهاي مختلف گفت‌وگو كردم و نظرشان را در مورد مردم لرستان و ايران و نيز نحوه ميزباني ستان لرستان، جويا شدم.

به اتفاق "محسن سپه‌وند" مترجم هم‌تبار راهي جايگاه ويژه ورزشكاران و مهمانان خارجي مي‌شويم. محسن مي‌گويد اگر چه پدرش اصالتاً لرستاني است اما او زاده و باليده اروميه است؛ به همين دليل زبان تركي را خوب مي‌فهمد. او كه روان‌شناس است و مطب دارد، در كنار تركي، انگليسي و عربي(تا حدودي) را نيز آموخته و اكنون به عنوان مترجم جهت برگزاري مسابقات به خرم‌آباد آمده است.

زماني كه متوجه شدم آقاي سپه‌وند با من فارسي صحبت مي‌كند، با توجه به نام خانوادگي‌اش از او خواستم لري گفت‌وگو كنيم كه وي در پاسخ به من گفت كه سال‌ها از اين‌جا دور بوده است و قادر به لري صحبت كردن نيست! البته اين نكته را نيز متذكر شد كه نام خانوادگي‌اش را هم نبايد سر هم نوشت و "سپه‌‌وند" درست است!

به هر حال به اتفاق وي راهي مي‌شويم تا كارمان را اغاز كنيم. نگاهي به چهره‌ي مهمانان مي‌اندازم تا سوژه‌ام را بين آن‌ها انتخاب كنم، اما مترجم پيشنهاد مي‌دهد از ورزشكار ايراني تيم نروژ شروع كنيم كه به نظرم بد پيشنهادي نيست. لذا به سراغ "محمدرضا صداقتي" مي‌رويم.

صداقتي كه در وزن منهاي 90 كيلوگرم شركت كرده، مي‌گويد: اصالتاً اهل بجنورد در خراسان هستم و از 7-8 سال قبل به نروژ رفتم.

وي مي‌افزايد: 13 سال است جودو كار مي‌كنم و چون رشته‌ي كوراش در نروژ هنوز جا نيفتاده به فدراسيون جودوي اين كشور پيشنهاد دادم در اين مسابقات شركت كنم تا هم نروژ نماينده داشته باشد و هم تجربياتي براي گسترش اين رشته در نروژ كسب كنيم.

صداقتي البته با صداقت، هدف ديگرش را از اين مسافرت ديدار با اعضاي خانواده‌اش در ايران عنوان مي‌كند و مي‌گويد: قبلاً فقط از شهر خرم‌‌آباد عبور كرده بودم اما حالا چند روز است در هتل جهانگردي كنار درياچه كيو اقامت داريم و به نظرم اين‌جا شهر قشنگي است.

وي ميزباني ايران و لرستان را خوب ذكر مي‌كند و در مقابل اصرار ما كه مايليم نقطه ضعف برگزاري را از زبان او براي رفع ايرادات در آينده بشنويم، پاسخ مي‌دهد: فقط در بخش حمل و نقل ورزشكاران كمي تاخير بود كه البته اين به معناي بد بودن اين كار نيست اما بهتر بود براي وزن كم كردن ما را دقيقاً سر ساعت و بدون چند دقيقه تأخير به سالن مي‌رساندند.

صداقتي دور اول كاراز دياميديس از يونان را شكست داد اما دور دوم با شكست برابر يونس ولي‌زاده از ايران، از دور مسابقات كنار رفت.

نظر ورزشكاران خارجي در مورد خرم‌آباد و لرستان/ غذاهاي ايراني خيلي خوش‌مزه است!

از اين ورزشكار ايراني تيم نروژ تشكر مي‌كنم كه وقتش را به ما داده و همراه با مترجم به سمت نفر بعدي كه در نزديكي صداقتي نشسته مي‌رويم. خودش را "فدريك لِكال‌وز" (Fredric Laurent calvez) معرفي مي‌‌كند از كشور موناكو.

موناكو كشوري كوچك در قلب فرانسه است و فدريك نيز همراه با يك ورزشكار فرانسوي كه كنارش نشسته به ايران آمده است.

او مي‌گويد 35 ساله است و از كودكي جودو را آغاز كرده. فردريك به كشورهاي بسياري به خصوص در اروپا و آمريكا رفته اما در آسيا پس از ازبكستان، ايران دومين كشوري است كه تا كنون به آن‌جا مسافرت كرده است. مسير سفر او از فرانسه به تركيه، از آن‌جا به فرودگان بين‌المللي امام در تهران و سپس با گروهي از ورزشكاران كوراش‌كار از راه زميني به خرم‌آباد منتقل شده است.

وي ايراني‌ها را مردمي مهمان‌نواز مي‌داند و مي‌گويد: مي‌توان خوشحالي را به وضوح در چهره اكثر مردم شما ديد (يعني خون‌گرم هستند).

فردريك مي‌گويد: مردم اين‌جا از حضور ما در شهرشان خوش‌حال هستند و دوست دارند چيزهاي بيش‌تري در مورد ما بدانند.

وي با بيان اين كه فرانسوي‌هاي بسياري را مي‌شناسم كه دوست دارند به ايران بيايند و در مورد ايران بيش‌تر بدانند، مي‌افزايد: قبل از اين كه به ايران سفر كنيم، تصور ديگري از كشورتان داشته (به خودش و دوست فرانسوي‌اش اشاره مي‌كند كه كنارش نشسته) و حقيقتاً كمي ترس داشتيم اما الآن كه آمده‌ايم نظرمان در مورد ايران عوض شده است.

فردريك نيز در هتل جهانگردي خرم‌آباد مستقر است. از او سؤال مي‌كنم اسم شهري كه الآن در آن حضور دارد را مي‌داند؟ پاسخ مي‌دهد: كُمارآباد!

به او يادآور مي‌شوم كه تلفظ صحيح نام اين‌جا "خرم‌آباد" است و او خنده‌كنان پس از 2-3 بار تكرار، بالاخره با لهجه‌ي فرانسوي خرم‌آباد را تلفظ مي‌كند!

فردريك مي‌گويد كه از درياچه كيو كه نزديك هتل محل اقامت آن‌هاست ديدن كرده و سري هم به بازار زده است. وي به محتويات پلاستيك دستش اشاره مي‌كند و خريدي كه از بازار انجام داده است. يك بسته پسته و يك بسته شكلات كاكائويي خريد امروز فردريك از بازار خرم‌آباد بوده است.

از او سؤال مي‌كنم كه به تماشاي قلعه، ديگر آثار باستاني يا جاذبه‌هاي طبيعي اين‌جاهم رفته‌اند كه مترجم توضيح مي‌دهد هنوز فرصت نشده اعضاي اين گروه را راهي قلعه و ديگر جاها كنيم اما ديروز عهده‌اي كه در هتل ديگري مستقر هستند را را به آبشار بيشه برده‌اند.

به عنوان آخرين سؤال از فرديك مي‌پرسم كه نظرش در مورد غذاهاي ايراني چيست؟ او پاسخ مي‌دهد كه اين چند روز از غذاهاي ايراني خورده و غذاي اين‌جا با موناكو متفاوت است. وي استيك مرغ را بهتر از ديگر غذاهايي مي‌داند كه در اين چند روز ميل كرده است.

در اين بين آقاي دولتشاهي كه سرپرست ورزشكاران مستقر در هتل جهانگردي است سر مي‌رسد و از فردريك و اطرافيان وي سؤال مي‌كند كه مايلند در سالن مسابقات بمانند و مبارزات را تماشا كنند يا مي‌خواهند به هتل برگردند؟ كه خوشبختانه فردريك و گروه حاضر در آن‌جا اعلام مي‌كنند مي‌خواهند به تماشاي مسابقات بنشينند. من نيز از فرصت استفاده مي‌كنم و سراغ نفر بعدي مي‌روم.

سوژه‌ي سوم ما "مارين بيل‌يانوسكي" (marin biljanoski) نام دارد از كشور مقدونيه. جواني است 24 ساله كه فقط 3 سال است جودو و كوراش را آغاز كرده است. او در وزن 73 كيلوگرم حضور دارد كه مبارزات اين وزن روز جمعه برگزار مي‌شود.

مارين تا كنون به بيش از 15 كشور مسافرت داشته و ايران را تجربه جديدي از نظر فرهنگ مردمش مي‌داند.

او مي‌گويد: ايراني‌ها مايلند كه فرهنگ خودشان را به خارجي‌ها نشان دهند و به نظرم به افكار و عقايد خودشان بسيار احترام مي‌گذارند.

وي با بيان اين كه دوست دارد تفاوت فرهنگ‌هاي مختلف در جهان را ببيند؛ متذكر مي‌شود: البته براي قضاوت در مورد فرهنگ مردم هر منطقه بايد مدت بيش‌تري آن‌جا باشي تا به صراحت اعلام نظر كنيد.

اين ورزشكار اهل كشور مقدونيه، ميزباني لرستان را خوب و بدون مشكل توصيف مي‌كند و اين‌جا را شهري آرام و ساكت مي‌داند كه با اكثر جاهايي كه ديده متفاوت بوده است.

مارين به تماشاي درياچه كيو رفته اما هنوز فرصت رفتن به جاهاي ديدني ديگر خرم‌آباد و لرستان را پيدا نكرده است. او هم غذاهاي ايراني را خوب توصيف مي‌كند و از وضعيت تغذيه و اسكان راضي است.

اطراف را خوب ورانداز مي‌كنيم. سراغ ورزشكاري از كشورهاي آفريقايي مي‌گرديم، به پيشنهاد مترجم، سراغ يك نفر در آن نزديكي مي‌رويم كه كمي سيه‌چرده است! خودش را "جو گش‌" (jogesh ambalathl) معرفي مي‌كند.

وي مي‌گويد اهل کرالا (Kerala) یکی از ایالت‌های جنوب هند است. كرالا به‌خاطر تپه‌های منحصربه‌فردش معروف شده است. تپه‌هایی سبز با سواحل آفتابی بسیار جذاب و مرداب آرام و آبشارهای زیبا.

جو 42 سال دارد امروز در وزن 100 كيلوگرم به حريف ازبكستاني باخته اما روز جمعه شانس مجددش را در وزن آزاد امتحان مي‌كند.

در كشوري كه هاكی ورزش اول آن است، جو به خاطر جودوكار بودن پدر و اهالي خانواد‌ه‌اش جذب اين رشته شده و ايران چهارمين كشوري است كه او براي مسابقه به آن‌جا سفر مي‌كند.

جو مي‌گويد: هند به دليل جمعيت و وسعت زياد، فرهنگ‌هاي پيچيده‌ي زيادي دارد اما ايراني‌ها تقريباً از نظر فرهنگي همه مثل هم و مردمی خوب هستند.

اين ورزشكار هندي از بين غذاهاي ايراني به "بريانی" علاقه زيادي دارد و آن را عالي قلمداد مي‌كند!

جوگش به بازار خرم‌آباد رفته و قلعه فلك‌الافلاك را از دور ديده است. او معتقد است خرم‌آباد شهر زيبايي است و نام آن را هم خوب تلفظ مي‌كند اما زماني كه از او مي‌پرسيم چه شهرهاي ديگري در ايران را مي‌شناسد، پس از بردن نام تهران، به من و من مي‌افتد و قصد دارد از شهري كه ابتداي نام آن با حرف "ج" شروع مي‌شود نام ببرد و ما نتوانستيم در اين زمينه به او كمكي كنيم! (هر چند بعد به یاد جهرم و جیرفت افتادم که بعید می‌دانم مد نظر جو باشد)

هنگامي كه قصد خداحافظي داريم، جو نام مرا مي‌پرسد و وقتي به او جواب مي‌دهم "رضا جايدری" با خنده قيد ادامه آن را مي‌زند و فقط به گفتن "رضا" بسنده مي‌كند!

دوباره مشغول جست‌وجو بين ورزشكاران هستيم. يك ورزشكار گردن‌كلفت كه كمي به مغولي‌ها شباهت دارد با فارسي شكسته به ما پيشنهاد مي‌دهد با بغل‌دستي او صحبت كنيم. هر دو نفر اهل ازبكستان هستند. مترجم همراه من با نارحتي مي‌گويد كه ازبك‌ها هيچ زبان بين‌المللي نمي‌دانند اما ناگهان همان ورزشكار اولي مدعي مي‌شود كه فارسی و تركی را تا حدودي بلد است!

بنابراين براي ادامه گفت‌وگو اين سوژه جالب را انتخاب مي‌كنم كه خود را "اركين دونيوروف" معرفي مي‌كند. اركين 25 ساله است و در وزن 100 كيلو گرم حضور دارد و امروز حريف اكرايني و همين جوگش هندي را برده و به فينال راه يافته است.

او مشغول توضيح دادن براي ماست و مي‌گويد ازبكستان با 14 ورزشكار در اين مسابقات حضور يافته كه ناگهان مربي، اركين را فرا مي‌خواند تا براي برگزاري فينال آماده شود و وي نيز سريع با ما خداحافظي كرده و دنبال كارش مي‌رود!

البته اركين ساعتي بعد فاتح مسابقات در اين وزن مي‌شود و مدال طلا به گردن مي‌آويزد. ما نيز در آن هياهو، موفق نمي‌شويم دوباره او را پيدا كرده و گفت‌وگوي‌مان را تكميل كنيم!

حس مي‌كنم بيش از اين نبايد مترجم را خسته كنم، لذا از او تشكر كرده و از جايگاه ويژه ورزشكاران خارجي، خارج مي‌شوم!

رضا جايدري / خرم‌آباد

خاطراتي از حضور كشتي‌گيران لرستان در مسابقات قهرماني كشور سال 1341

نخستين بار كه سالن هفتم تير (محمدرضاشاه سابق) تهران را ديدم زماني بود كه به دانشگاه راه ‌یافته و با توجه به علاقه سرشار به 3 رشته كشتي، وزنه‌برداری و فوتبال، هر وقت فرصتي پيدا می‌کردم براي ديدن وزنه‌برداری، كشتي و مسابقات فوتبال گروه ملي به سالن یادشده و ورزشگاه امجديه (شهيد شيرودي فعلي) كه تنها استاديوم مناسب 50 سال پيش بود مي‌رفتم.

مهرماه 1341 از دوستي كه اهل كشتي بود شنيدم مسابقات قهرماني كشور در سالن هفتم تير روبه‌روی پارك شهر در جريان است و ورزشكاران لرستاني نيز جهت شركت در اين مسابقات به تهران آمده‌اند. با اندكي تفحص دريافتم كه کشتی‌گیران زادگاهم خرم‌آباد در هتل خادم جنب كوچه مرو اقامت دارند. مهمانخانه‌ای كه پاتوق لرستانی‌ها بود و بيش‌تر خرم‌آبادی‌ها كه به تهران می‌آمدند جهت اقامت موقت آن را انتخاب می‌کردند. مدير داخلي هتل شخص کوتاه‌قامتی بود به نام كشاورز كه میانه‌اش با خرم‌آبادی‌ها بسيار خوب و بيش‌تر آن‌ها را به اسم و رسم مي‌شناخت.
مسافرخانه‌های اعيان، شجاعي و شرافت در خيابان ناصرخسرو هم جز نقاطي بود كه خرم‌آبادی‌ها اكثر اوقات به آن‌جا می‌رفتند. قدمت و سابقه‌ی اعيان از اين مسافرخانه‌ها بيش‌تر بود و قبل از شهريور 20 بيش‌تر اعيان و خوانين لرستان به اين مهمانخانه می‌رفتند.(1)
خاطراتي از حضور كشتي‌گيران لرستان در مسابقات قهرماني كشور سال 1341 
تيم كشتي لرستان 
از چپ: هوشنگ وفي (رئيس تربيت‌بدني لرستان)، احمد رضايي، شهاب لشكري، ؟ ، محمد كريمي و ...
 
از كشتي و قهرماني كشور سال 41 حرف می‌زدیم كه کشتی‌گیران خرم‌آبادی در آن شركت داشتند. روز موعود به سالن هفتم تير رفتم. دوستان کشتی‌گیر خرم‌آبادی را ديدم و كلي ذوق‌زده از اين ديدار!مرحوم "احمد رضایی" (1314-1361) سرپرست، كاپيتان و در عین‌ حال مربي تیم بود. خودش در وزن ششم كشتي مي‌گرفت. رقيب اصلی‌اش محمود معزي‌پور مربي تيم ملي بزرگ‌سالان سال‌های اخير بود كه با اختلاف كمي به وي باخت. وقتي رضايي با معزي‌پور كشتي می‌گرفت من كنار تشك كشتي نشسته بودم و متوجه شدم مرحوم حاج عبدالحسين فيلي كه مربي وي بود راهنمایی‌اش می‌کرد. فيلي را بعدها شناختم و آن موقع نمی‌دانستم كيست.
تا جايي كه به ياد دارم مرحوم حسين رضايي در وزن اول كشتي می‌گرفت. محمد كريمي وزن سوم بود. نصرت‌الله والی‌زاده (اگر اشتباه نكرده باشم چون از حافظه مدد می‌گیرم) در وزن چهارم بود و وزن پنجم كسي را نداشتيم. وزن ششم نيز مرحوم رضايي كشتي می‌گرفت.
جالب اين‌جا بود كه شهاب لشگريان را با وزني حدود 80 كيلو به وزن هفتم فرستاده بودند و از قضای روزگار بسياري از نام‌آوران آن دوره را با اعتمادبه‌نفس مثال‌زدنی شكست داد و درست به ياد دارم كه تنها مقابل مرحوم عباس گلمكاني کشتی‌گیر مطرح مشهدي باخت و با اين باخت به مقام چهارم كشور رسيد آن هم در دو وزن بالاتر.
کشتی‌گیران مطرح وزن هفتم بعد از مرحوم غلام رضا تختي، خیرالله اميري کشتی‌گیر سرشناس اهل شهرری. عزیز کیانی كه در روزگار خود يلي بود. وي درجه‌دار ارتش، داراي بالاتنه‌ای بلند و پاهاي كوتاه كه نشانه‌ی قدرت و اعتبار تنه وي بود. شهاب ایران‌دوست نيز در اين وزن يعني وزن هفتم كشتي می‌گرفت و به‌ حق از نوادر كشتي روزگار خود بود. وي اهل خوزستان، چهره‌هاي آفتاب‌خورده با مچ و سردسته‌ای قوي، موهاي انبوه و مجعد و نگاهي مصمم و سرشار از اعتمادبه‌نفس. تا جايي كه ياد دارم شهاب ایران‌دوست فقط در مقابل شادروان تختي با فن كنده دست در شکن مغلوب شد. عكس اين كشتي، يعني مسابقه‌ی ایران‌دوست با مرحوم تختي مدت‌ها در مجالت ورزشي به مناسبت‌هایی به چاپ مي‌رسید.(2)
شهاب اسماعيلي‌لشگريان اوایل مطرح ‌شدنش در كشتي به‌شدت تحت تأثير شيوه كشتي گرفتن و خصوصيات فردي "شهاب ایران‌دوست" از قهرمانان آن زمان كشتي كشور بود و اين شيفتگي به حدي بود كه با تلاش فراوان موفق شد نام كوچك خود را به "شهاب" بدل كرده و از همان سال‌های 42_43 به شهاب معروف شد و اين نام در شناسنامه‌اش قيد گرديد.
خوب به ياد دارم كه در كشتي وزن هشتم بين صدیق‌زاده از مراغه و مرحوم یعقوب‌علی شور‌ورزی كه حدود 2 متر قد و 140 كيلو وزن داشت، كشتي فينال برگزار شد. شور‌ورزی در يك غافل‌گيري صدیق‌زاده را با فن گوسپند‌انداز كه شگرد وي بود ضربه‌فنی كرد. تماشاچيان به‌شدت شورورزی را تشويق كردند و همين امر باعث شد صدیق‌زاده كه از اين باخت حسابي دچار شوك عصبي شده بود 3-4 صندلي داخل سالن را به ‌سوی تماشاچيان پرتاب كرد كه باعث فرياد و فرار بيش‌تر تماشاچيان آن سمت سالن كه شور‌ورزی را تشويق كرده بودند شد.
جالب اين است كه مأمورين پليس ايستاده و بر و بر در صديق‌زاده را تماشا مي‌كردند و هيچ عکس‌العملی نشان نمی‌دادند. اين صحنه در آن روز براي من جالب بود و مانده بودم براي چه در سالن حاضر شده‌اند و مأموريت‌شان چيست؟ به‌ هر حال صدیق زاده بعد از این نيز با چند تن از کشتی‌گیرهاي ديگر درگير شد، ظاهراً طرف کمیته‌ی انضباطي فدراسيون كشتي آن زمان كه قراگزلو رياست آن را به عهده داشت براي مدتي از صحنه‌های قهرماني كشتي دور و به‌نوعی تنبيه گرديد...
 اما در اين مسابقات چند كشتي از طرف کشتی‌گیران خرم‌آبادی به انجام رسيد. [مرحوم] محمد كريمي با ساماني کشتی‌گیر مطرح خوزستاني كشتي گرفت و در حالی‌ که چند امتياز از وي جلو بود به علت ضرب‌دیدگی دنده‌هایش آسيب ديد و كشتي را ادامه نداد، در حالی‌ که كريمي در آن روزگار در بهترين فرم ممكن بدني قرار داشت و به ‌احتمال ‌زیاد اگر اين حادثه پيش نمی‌آمد موفق به كسب مدال می‌شد.
هنوز پس از گذشت بيش از نيم قرن از آن ماجرا، مرحوم كريمي را در حالی ‌که دوبنده كشتي به تن داشت يك مسمي‌الكوس مخصوص آن زمان را به دنده‌ها و سينه وي چسبانده بودند، در ذهن و خاطر خود دارم. وي با قیافه‌ی در هم با حسرت به تماشاي کشتی‌های ديگر نشست.
نصرت‌الله والی‌زاده با حريف قلدر و عنوان‌داری به نام بهشتيان را پيش رو داشت كه آن زمان رقابتي تنگاتنگ با محمد خادم پدر امير و رسول خادم و دكتر توكل قهرمان كه پليس اساساً دیگر نشسته بود. نصرتاهلل والی زاده حريف قلدر و عنوان داری به نام بهشتيان را پيش رو داشت كه آن زمان رقابتي تنگاتنگ با محمد خادم پدر امير و رسول و دكتر توكل قهرمان سوم مسابقات جهاني يوكوهاماي ژاپن كه اهل مشهد و همشهري خادم بود، داشت.
منصور سرداري کشتی‌گیر وزن سوم، قهرمان ارتش‌های جهان كه شگرد معروفش بزكش (3) بود باهم مبارزه می‌کردند. البته مهندس نصرت‌الله والی‌زاده نيز در اوج شرايط بدني مناسب بود و شايد اگر در همان دوره‌های اول به کشتی‌گیران قدري چون بهشتيان و سرداري نمی‌خورد، احتمال مدال گرفتنش می‌رفت؛ اما وي نيز قرعه چندان مناسبي نداشت. كشتي او و بهشتيان را كنار تشك نشسته بودم. فكر كنم با اختلاف يك پوئن مغلوب بهشتيان گرديد.
مرحوم احمدرضایی هم تا جايي كه به ياد دارم در آن سال عنواني پيدا نكرد و بعد از این كه مغلوب محمود معزی‌پور گرديد به کشتی‌ها ادامه نداد؛ اما کشتی‌گیری كه تا مرحله رده‌بندی در جدول مسابقات ماند شهاب لشگريان بود كه چند تن از کشتی‌گیران نام‌آور را در ميان ناباوري مغلوب كرد و يكي از شگفتی‌سازهای آن مسابقات بود چرا که لشگريان در حالي در وزن هفتم كشتي می‌گرفت كه وزني مناسب با اوزان چهارم و پنجم داشت.
نتايج كشتي‌گران لرستان در مسابقات قهرماني كشور سال 1341 (بخش دوم خاطرات ايرج كاظمي)
اعتماد به‌ نفس، قدرت بدني و زيرهاي استثنايي وي كه به‌سرعت برق و باد می‌گرفت عامل آن پیروزی‌ها بود. اطمينان دارم كه لشگريان اگر در آن مسابقات تجربه‌ی بيش‌تري داشت و مربي كنارش بود، قطعاً يكي از 3 عنوان وزن هفتم را به دست می‌آورد.
وي پس از مغلوب شدنش در نیمه‌نهایی آن زمان به‌وسیله‌ی مرحوم گلمكاني كه از کشتی‌گیران مطرح خراساني و در رديف نام‌آورانی چون احمد وفادار، بهادري، محمد خادم و توكلي بود به مقام چهارم كشور رسيد كه براي جواني تازه‌کار و کم‌تجربه اما بسيار شجاع و رشيد چون لشگريان مقامي ارزنده به شمار می‌رفت.
ايرج كاظميوي بعد از ورود به خرم‌آباد مورد تشويق جامعه ورزشي وقت قرار گرفت و ياد دارم كه مرحوم علی‌محمد ساكي كه در آن زمان مدير دبيرستان بهار بود و لشگريان نيز دانش‌آموز سال ششم ادبي اين دبيرستان،از ايشان تقدير شايسته‌اي به عمل ‌آورد و جوايزي نيز به وي داد.
 
ايرج كاظمي
 
 
پی‌نویس‌ها:
(1) مرحوم امان‌الله غضنفري معروف به سردار بهادر از سران عشاير منطقه طرهان به علت ناراحتی‌های ناشي از مخالفت سپهبد رزم‌آرا سال 1325 در اين مسافرخانه دست به خود کشی زد.
(2) در اين تصوير كه مسابقه پهلواني كشور است نمی‌دانم چه سالي مرحوم تختي و شهاب ایران‌دوست هر دو شلوار مخصوص كشتي پهلواني كه داراي نقش و نگار و پیش قبض بوده است را در اين كشتي به پا دارند. اين تصوير مرحوم تختي را در حالي نشان می‌دهد كه در حال ضربه كردن ایران‌دوست است.
(3) شگردي كه بعدها رسول خادم نيز از آن بهره‌مند بود و خادارتسف روسي قهرمان چند ساله‌ی جهان و المپيك را با همين فن مغلوب كرد.
 
توضيح: اين مطلب پنج‌شنبه 30 مهر 1388 در صفحه 5 شماره 7 نشريه "لرستان ورزشي" منتشر شده است.

اولين ملي‌پوشان فوتبال لرستان چه كساني هستند؟ + تصاوير

شايد براي برخي جالب باشد تا بدانند كه اولين فوتباليست لرستاني كه به عضويت تيم ملي كشورمان درآمد چه كسي بود؟

در پاسخ به اين سؤال بايد به جنبه‌هاي مختلف تقسيم‌بندي تيم‌هاي رده‌ سني كشورمان توجه كرد و اين موضوع را در نظر گرفت كه كدام بازيكنان از تيم‌هاي لرستان به تيم ملي راه يافتند و كدام بازيكنان لرستاني از تيم‌هاي ساير استان‌ها، راهي تيم ملي فوتبال كشورمان شدند.

* اولين فوتباليست لرستان كه در رده‌ي جوانان و بزرگسالان و از يكي از تيم‌هاي "خارج استان" به تيم ملي راه يافت، "علي‌رضا خورشيدي" است.

"علي‌‌رضا خورشيدي" فرزند محمدجواد 12 تير 1330 در محله پشت‌بازار خرم‌آباد به دنيا آمد. فوتبال را در دوره كودكي در همين شهر آغاز كرد و اوايل دهه 40 راهي تهران شد.

عليرضا خورشيدي- يافتهوی فوتبال را در تهران زیر نظر مرحوم پرويز دهداری در تیم خردسالان شاهین تهران ادامه داد و سپس سال 1346 براي 2 سال به تیم گارد پیوست.

سال 1348 به تیم هما نقل مکان نمود. با این تیم نايب‌قهرمان جام تخت جمشید شد و تا پايان دوره بازيگري و حضور در ايران عضو اين تيم بود.

وي 18 بازي ملي انجام داد. اولين بازي ملي او سال 1350 برابر چكسلواكي در مسابقات بين‌المللي تهران بود. اين مهاجم چپ‌پاي لرستاني، بيش از 10 گل نيز براي تيم ملي جوانان و بزرگسالان كشورمان به ثمر رساند.

خورشيدي زننده‌ي اولين گل تاريخ تيم ملي فوتبال بزرگسالان ايران به كره جنوبي در خاك كره به شمار مي‌رود. مهم‌ترين گل وي سال 1354 برای راه‌یابی تيم ايران به المپیک مونترئال روی پاس علی پروین به تیم ملي عراق به ثمر رسيد و آن تک گل، باعث صعود تیم ایران به المپیک شد. (برگرفته از اظهارات ايشان در وب‌لاگ فرهاد داودوندي)

وی تابستان 1357 جهت ادامه تحصیل و گرفتن مدرک فوق‌لیسانس مدیریت بازرگانی عازم آمریکا شد‌. خورشيدي مردادماه 1392 به خاطر شركت در مراسم درگذشت مادرش(مرحومه زهرا بروجردي) به بروجرد سفر نمود.

قاسم طبيبي - فوتباليست لرستاني - يافته* در رده بزرگسالان، دومين بازيكن ملي‌پوش لرستاني "قاسم طبيبي" است. قاسم فرزند محمدعلي سال 1326 در خرم‌آباد به دنيا آمد و فوتبال را تا سال 1347 در اين شهر و با عضويت در تيم‌هاي فرهنگ، منتخب خرم‌آباد، منتخب آموزشگاه‌هاي خرم‌آباد و منتخب لرستان ادامه داد.

از سال 1348 جهت ادامه تحصيل راهي تهران شد و در پايتخت به عضويت تيم كيان درآمد.

وي از سال 1348 تا 1350 عضو تيم برق تهران بود. سپس به عضويت تيم مطرح پاس تهران درآمد و بيش از 10 بازي براي اين تيم در ليگ تخت جمشيد انجام داد. همچنين سال 1352 در بازي مقدماتي جام جهاني با استراليا به عنوان مدافع اصلي تيم ملي كشورمان به ميدان رفت و 3 بازي ملي از جمله برابر استراليا، نيوزيلند و سوريه براي تيم ملي كشورمان انجام داد. پست تخصصي وي دفاع كنار و وسط بود.

طبيي از سال 1353 به تيم راه‌آهن تهران پيوست و در 3 دوره ليگ تخت جمشيد 44 بازي براي راه‌آهن انجام داد و به استخدام سازمان راه‌آهن كشور نيز درآمد. وي از آغاز دهه 60 مربي تيم راه‌آهن شد و از بازيكنان لرستاني نظير مرحوم "ناصر ميرزايي" و "موسي كُركي" در تركيب اين تيم استفاده كرد. طبيبي كه بازنشسته سازمان راه‌آهن كشور(سال 1382) و اكنون ساكن تهران است.

نكته قابل توجه اين كه تا كنون هيچ بازيكن لرستاني از يكي از تيم‌هاي اين استان به تيم ملي فوتبال كشورمان راه نيافته است!

* "غلام‌رضا زيني‌وند" معروف به غلام زيني‌وند فرزند حسين‌علي، يكم مهرماه 1335 در محله فرهنگ خرم‌آباد، اولين بازيكن لرستاني است كه مستقيماً از يك تيم لرستاني به تيم ملي راه يافت.

غلام زيني‌وند - يافتهاين مدافع چپ خوش‌تكنيك و خوش‌فكر در مسابقات جوانان كشور كه مردادماه 1353 در اصفهان برگزار شد درخشش چشمگيري داشت و به همين خاطر سال 1354 به عنوان بازيكن تيم ملي جوانان كشورمان در تورنمنت بين‌المللي شيراز حضور يافت و 6 بازي ملي نيز برابر تيم‌هاي ملي جوانان شوروي، لهستان، مجارستان، برزيل، كره‌جنوبي برگزار كرد و با تيم ايران قهرمان اين جام شد.
وي در دومين دوره ليگ تخت جمشيد به تراكتورسازي تبريز پيوست و از بازيكنان ثابت اين تيم بود.

غلام زيني‌وند كه در پست مدافع و هافبك بازي مي كرد، فوتبال را تا سال 1366 در مسابقات ليگ قدس به همراه منتخب لرستان به عنوان بازيكن و مربي ادامه داد و پس از آن به فقط به مربيگري روي آورد. وي مربي تيم‌هاي مختلف استان از جمله تيم منتخب جوانان، اميد و بزرگسالان لرستان بود و در رده باشگاهي نيز تيم‌هاي مختلف استان نظير فجر، افلاك و دارتاك خرم‌آباد را هدايت كرد.

وي شهريور 1386 به همراه تيم منتخب لرستان به عنوان سرمربي قهرمان المپياد ايرانيان شد. زيني‌وند كه شغل آزاد دارد اكنون ساكن تهران است و مربيگري فوتبال را هم ادامه مي‌دهد.

ناصر ميرزايي - يافته* زنده‌ياد "ناصر ميرزايي" فرزند خسرو، متولد يكم فروردين 1333 در محله شاه‌آباد (سرا شَوا/ مطهري) خرم‌آباد اولين فوتباليست لرستاني عضو تيم ملي اميد ايران به شمار مي‌رود.

وي فوتبال را در تيم محله شاه‌آباد و منتخب دبيرستان اميركبير و جوانان خرم‌آباد آغاز كرد و سال 1353 به همراه عبدالرضا عطاري و غلام زني‌وند به تراكتورسازي تبريز در ليگ تخت‌جمشيد پيوست و تا سال 1356 عضو اين تيم بود از سال 1357 به ماشين‌سازي، ديگر تيم تبريزي در ليگ تخت جمشيد رفت.

ميرزايي سال 1355 به عضويت تيم ملي اميد ايران زير نظر حشمت مهاجراني درآمد. در آن زمان تيم اميد، تيم دوم كشور پس از تيم ملي به شمار مي‌رفت. وي سال‌هاي 1358 و 1359 نيز عضو تيم ملي اميد ايران(ايران ب) بود.

ميرزايي در بازي‌هاي مقدماتي جام جهاني 1978 آرژانتين برابر عربستان در شيراز نيز يكي از بازيكنان تيم ملي بزرگسالان فوتبال كشورمان بود.

وي كه در پست مدافع مياني بازي مي‌كرد پس از تراكتورسازي در تيم‌هاي ماشين‌سازي تبريز، بوتان، پيام و راه‌آهن تهران بازي كرد و سرانجام سال 1367 در ليگ قدس، آخرين بازي خود را براي منتخب لرستان انجام داد و پس از آن بيش از 2 دهه مربي تيم‌هاي مختلف لرستان از جمله فجر خرم‌آباد، تربيت، افلاك، پيام خرم‌آباد و ... در ليگ‌هاي مختلف دسته اول تا سوم ايران بود.

حسن حسين‌بيگي- يافته* "محمدحسن حسين‌بيگي" معروف به حسن حسين‌بيگي فرزند حسين نيز اولين فوتباليست لرستاني است كه در رده سني نوجوانان و از يك تيم لرستاني به تيم ملي فوتبال كشورمان راه يافت.

حسن 16 اردي‌بهشت 1338 در محله درب‌دلاكان خرم‌آباد به دنيا آمد و اولين تيم وي تيم محله چهارراه فرهنگ خرم‌آباد موسوم به فرهنگ در رده‌ي نوجوانان بود.

اين مدافع بلندقامت از سال 1354 به عضويت تيم ملي نوجوانان ايران درآمد و به تورنمنت بين‌المللي كن در كشور فرانسه اعزام شد. اولين بازي ملي وي نيز برابر نوجوانان برزيل بود كه با نتيجه يك بر صفر به نفع برزيل پايان يافت.

سپس به عضويت تيم ملي جوانان كشورمان و بعد از آن، تيم ملي اميد ايران درآمد و چند بار نيز تا سال 1366 به اردوي تيم ملي بزرگسالان دعوت شد.

وي حدود 25 بازي ملي در 3 رده سني نوجوانان، جوانان و اميد براي تيم ملي كشورمان انجام داد.

حسين‌بيگي كه كارمند جمعيت هلال‌احمر خرم‌آباد و در شرف بازنشستگي است، دهه 80 به عنوان مربي در كنار تيم‌هاي نماينده لرستان در مسابقات دسته اول تا سوم كشور حضور داشت.

وي اكنون نيز فوتبال را با تيم منتخب پيشكسوتان خرم‌آباد ادامه مي‌دهد.

* شايان ذكر است ابراهيم ميرزاپور متولد 1357 در شهر معمولان لرستان با 73 بازي ملي و حضور در جام جهاني 2006 به عنوان دروازه‌بان ثابت تيم ملي ايران، پرافتخارترين ملي‌پوش تاريخ فوتبال لرستان تا زمان انتشار اين مطلب به شمار مي‌رود.

رضا جايدري- يافته

پژوهش: رضا جايدري/ يافته - خرم‌آباد

مطلب مرتبط:

اولين بازيكن خارجي فوتبال لرستان كيست؟/ اولين تيم خارجي كه به لرستان آمد+ تصاوير

اولين باشگاه خصوصي فوتبال لرستان (كليك كنيد) + تصوير