بخشی از تاریخ کشتی لرستان در گفتگو با مدیر کل اسبق تربیت بدنی لرستان
این مطلب در دوهفتهنامه « لرستان ورزشی » به تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۸۹ (شماره ۲۹ - صفحه ۳) منتشر شده است.
رضا جايدری: احترام به پيشكسوتان و بزرگترها نزد ورزشكاران و قهرمانان نسبت به ساير اقشار جامعه، نمود و اهمیت بيشتری دارد. بدون شك، تكريم اين اشخاص ارزش والاتري از احترام به صاحبان مقامها و منصاب صوری و گذرای مديريتی دارد و با قاطعیت بايد گفت كه متأسفانه معدود كسانی در لرستان بوده يا هستند كه در ردای پست، مقام و شهرت، موفق به جلب نظر مثبت اکثر مردم شده باشند!
با نگاه به گذشته، نام مردانی چون دكتر ابراهيم فرحبخشيان و علیمحمد ساكی در مناصب استانداری لرستان و شهرداری خرمآباد، به جايگاهی دستنيافتنی در کسب محبوبيت بین مردم خرمآباد رسيده و به يقين بخش عمدهی كسب اين اعتبار را بجز لياقت و درايت، مرهون داشتن انسانیت و هنر ارتباط با اهالی لرستان بودهاند.
در ورزش استان نيز نام حاج محمد كريمی در خوشنامی، نيكانديشی و نزاكت، سرآمد و زبانزد خاص و عام است. مردی افتاده كه متانت و پاكی او در كنار تلاش خالصانهاش در مناصب مدير كل تربيتبدنی استان لرستان و مدير تربيتبدنی آموزش و پرورش استان در دهه ۵۰، بدون شك برای آيندگان به عنوان الگويی مناسب به يادگار خواهد ماند.
مايل بوديم سال قبل از محضر استاد كريمي كسب فيض نماييم كه اين مهم، بنا به دلايلی ميسر نشد. اينك علاوه بر بررسی زندگینامهی اين چهرهی شريف و محجوب، گريزی نيز به جنبههای ديگر ورزش لرستان زده میشود.
با توجه به حجب و حيای حاج محمد كريمي، سعی نموديم از طرح سؤال پرهيز كنيم بلكه ايشان در معذوريت اخلاقی برای پاسخ به برخی سؤالات قرار نگيرد، لذا گفتههای اين مرد راستگفتار و درستکردار را به صورت خاطرات در پی تقديم ميكنيم بلكه برای آيندگان به عنوان مرجعی معتبر باقی بماند.
---------------------------------------------------
سلام بر هماستانيهای عزيزم. قبل از آغاز سخن بر خود واجب ميدانم از زحمات شما خبرنگاران در ارج نهادن به منزلت قدمای ورزش استان سپاسگزاری نمايم و برایتان آرزوی موفقيت داشته باشم.
سال ۱۳۱۸ در محلهی دربدلاكان خرمآباد متولد شدم. به دليل شغل پدرم كه كارمند فرمانداری و بخشدار بود، ۳ سال اول دوران تحصيلي ابتدايي را در هنديجان خوزستان گذراندم و بقيهي دوران تحصيلي ابتدايي را در دبستان شاهپور خرمآباد سپری كردم. دو سال اول متوسطه را در دبيرستان پهلوی خرمآباد و پس از آن نيز در نيشابور تحصيل كردم و پس از يك سال مجدداً به خرمآباد برگشتم.
همان دوره كه در شهرهاي مختلف بودم، با ورزشهاي مختلف نيز آشنا شدم. هشت ساله كه بودم اولين ورزشي كه انجام دادم در هنديجان و در رشتهي فوتبال بود. وقتي به خرمآباد آمديم، مدتی اجباراً از ورزش دور شدم چون اين جا ورزشي به معنای امروزی وجود نداشت!
زماني كه كلاس پنجم ابتدايی بودم، دو معلم ما را به ورزش ترغيب كردند: يكي مرحوم عبدالعلي فريدوني بود كه قدرت بدني خارقالعادهاي داشت و منزلشان هم در نزديكي خانهي ما قرار داشت يعني در پشت محلهي دو برادران. مقداري وسائل ورزشي به سبك قديم فراهم آورده بود. ميلهي آهني را بين دو گوي تراشيده شده قرار داده بود كه با آنها حركت جلوبازو انجام ميداد. ما به تماشای ورزش آقاي معلم مشغول ميشديم. يك روز ما را صدا زد و گفت: بياييد شما هم انجام دهيد. هر چقدر تلاش كرديم، موفق به تكان دادن آنها نشديم!
پس از مدتی به اتفاق برخي بچهمحلها نظير اخوان فولادی و جزايری، تعدادي آجرهای مربعشكل را آورده و از درون آنها ميله يا چوب رد ميكرديم و چيزی شبيه هالتر ميساختيم!
ديگر معلم ما آقاي اصغري نام داشت كه سروان ارتش و غيربومی بود. آن دوره چون تعداد معلمها كم بود، گاهي از نظاميان به عنوان معلم مدارس استفاده ميكردند. اصغري وزنهبردار بود و گروهي تشكيل داد كه در محل دبستاني واقع در جوار شهرداری كنوني خرمآباد به تمرين ميپرداختند. از جملهی آنها ميتوان به سيدعبدالله خلفی و مرحوم سيدحسن چرمی(حكمت) اشاره نمود. با مشاهدهي تمرينات آنها، ما هم به اين رشته علاقهمند شديم.
سال ۱۳۳۶ علي ميرزايی از قهرمانان خروسوزن وزنهبرداری ایران به خرمآباد آمد تا ورزشكاران و مربيان را تعليم دهد. چون دورهی طفوليت زمين خورده بودم و دستم شكسته بود، مقداري مشكل پيدا كرده بودم. ميرزايي وقتي ديد كه وزنه را بالا ميبرم اما نميتوانم به خوبي نگه دارم، به من گفت: به رشتهي ديگري برو، در وزنهبرداري به جايي نخواهي رسيد! هضم اين حرف براي من بسيار دشوار بود ولي بعدها فهميدم كه او مربي ارزندهاي است كه ميدانست من در رشتهی ديگري قادرم بهتر از وزنهبرداري نتيجه بگيرم.
چون مكانی براي ورزش وجود نداشت، به كنار رودخانه شهر (گِلال) ميرفتيم و با هم سن و سالانمان نظير سيدحميد و سيدسعيد جزايري، علي و حسن فولادي روي علفهای كنار رودخانه در حدود شهنوازی(پارك شهر) كشتي ميگرفتيم. حسن فولادي قدرت بدني بالايی داشت كه متأسفانه بر اثر يك حادثه به علت فرو ريختن ديوار منزل، از ناحيهی كمر دچار آسيبديدگي شديد شده و مجبور شد ورزش را كنار بگذارد.
در همان منطقه، گروهي از بچههای محلهي پشتبازار شامل احمد پيوستگر و برادرش، لطفالله يگانه، صحبتالله اميدی و بيگلر كه از ما بزرگتر بودند نيز تمرين و بازی ميكردند. بچههای محله شمشيرآباد هم ضلع سوم بودند كه معمولاً در فصل تابستان به صورت رقابتي با هم مصاف ميداديم و كشتی ميگرفيتم.
مرحوم استاد رضا بابايی، بيگلر و صحبتالله اميدی معمولاً پيروز ميدانها بودند و حرف اول را در كشتي خرمآباد ميزدند. چون از ما بزرگتر بودند، وقتی ديدند ما تمرين كشتي ميكنيم، چند فن به ما آموزش دادند.
فردی به نام عزيزالله عزيزي كه ساكن دربدلاكان بود نيز گروهي تشكيل داد و بعدها بچههای محلهی سوم اسفند كه شامل سيدنورالله سيف، احمد و حسين رضايی بودند به جمع ما اضافه شدند. دكتر منوچهر كاظمی، پرويز جايدری، محمد خلفی، مهندس بهمن افتخاری، جعفر يگانه، منوچهر و هوشنگ وزين فرزندان سرگرد وزين كه در رشتههای ديگری مثل وزنهبرداری و فوتبال فعاليت میكردند، گهگاه به جمع ما در کشتی ميپيوستند.
سرگرد وزين كوهنورد بود و تيرانداز و به خاطر علاقه به فرزندانش، آنها را به ورزش ترغيب ميكرد و قسمتی از منزلش را تبديل به محل ورزش كرد. تشكي از رويهي چادر ماشينها كه فرسوده شده بود در اختيار ما نهاد و ما هم از كنار رودخانه سبزيها و پونه جمعآوری ميكرديم و پس از خشك كردن آنها، درون گونيها قرار داده در زير تشك قرار ميداديم. روي آنها را هم با پوشالها ميپوشانديم و اولين تشكمان را به اين نحو درست كرديم!
مرحوم احمد رضايی (1361-1314) نيز به عنوان پيشكسوت كشتی خرمآباد در دوره نوجواني به جمع ما اضافه شد. وی مدتی در همدان زير نظر وزينرام كه آن موقع غلامرضايی ناميده ميشد، كشتی كار كرده بود.
همچنين يكي از افسران ارتش كه در خرمآباد خدمت ميكرد به نام حسن بَدِر سابقهی ورزشي داشت. برادر او قهرمان وزن ۵۷ كيلوگرم كشتی كشور بود. سروان بدر قدرت بدنی خوبي داشت اما قهرمان كشور نشده بود. ميتوان گفت وی به همراه سروان جنابی به عنوان مربی با بچههای ما كار ميكردند و اولین مربیان کشتی خرمآباد بودند.
برخي نظير مرحوم نجمالدين دولتياری (1355-1318) مرحوم فريدون ملوكی(1362-1323)، محمدكريم محسنی و مجيد چابكی نيز به جمع ما اضافه شدند و تعداد ما رو به فزوني نهاد.
چون برخي بچهها سيكل اول (راهنمایی) را به پايان بردند، قصد داشتند جهت ادامه تحصيل از سال سوم به چهارم متوسطه به شهرهای اطراف بروند. احمد رضايی به همراه صادق سيف و حيدر خزايی كه در ارتش فعاليت ورزشی ميکرد و به عنوان قهرماني در اين رده نيز دست يافت به اهواز رفتند و زير نظر وزينرام كشتي را ادامه دادند.
من نيز به دانشسرای مقدماتی كرمانشاه رفتم. در كرمانشاه كشتی را به صورت جدیتر زير نظر كمالی و زهتابان دنبال نمودم. زهتابان تشخيص داد كه من در اين رشته ميتوانم فعاليت داشته باشم و به همين خاطر توجه بيشتری به من نمود.
دو سال آن جا بودم و در مسابقات دانشسراهای كرمانشاه كه انتخابي براي قهرماني كشور بود، سوم شدم. البته در آن سالها شهرهای همدان و نهاوند نيز جزء استان كرمانشاه محسوب ميشدند و تقسيمبندی كنونی استانهای كشور وجود نداشت. سال دوم براي ادامه تحصيل در دانشسرا به خرمآباد برگشتم.
مسابقات قهرمانی کشتی آموزشگاههای ايران در سال ۱۳۳۶ برگزار شد. شهرهاي لرستان نيز تابع استان خوزستان بودند. براي اولين بار تيمي در خرمآباد تشكيل داديم و به اتفاق مرحوم حسين رضايی، زندهياد نجمالدين دولتياری، محمدكريم محسنی، مجيد چابكی و سيدحميد جزايری در مسابقات دزفول و استان ششم (خوزستان) شركت كرديم.
چون اولين تجربهی حضور ما در مسابقات رسمی بود، متأسفانه آنگونه كه بايد نتوانستيم خودمان را نشان دهيم و مقام تيمي كسب نكرديم، فقط من در وزن ۶۳ كيلوگرم سوم شدم. بقيه نيز در ردههای پنجم و ششم قرار گرفتند.
زندهياد احمد رضايی نيز به عنوان مربی تيم بروجرد در مسابقات حضور داشت. بچههای بروجرد هم نتوانستند عنوانی در مسابقات به دست آورند.
من فارغالتحصيل شدم و ديگر نتوانستم در مسابقات آموزشگاهی حضور يابم، اما سال بعد [مهندس] نصرتالله واليزاده همشهری ما در مسابقات قهرماني آموزشگاههای ايران مقام اول را ازآن خود کرد و به عنوان اولين كشتيگير مدالآور لرستان در كشور مطرح شد.
بروجرد هم با نفراتي چون ابوالقاسم چگنی، عليرضا كمالی، علی تاته(فكر كنم حاتمی نام خانوادگياش بود) كشتی خود را مطرح كرد. كمالی اولين مدالآور كشتي بروجرد بود كه در مسابقات جام زيتون طلايی كه در تهران برگزار ميشد (اوايل دههی ۴۰) همچنين حسين گودرزی از بروجرد نيز در وزن شادروان غلامرضا تختی حضور داشت كه برابر او كشتی گرفت و ۶ دقيقه نيز دوام آورد. وی به مقام دوم مسابقات دست يافت.
اليگودرز هم پس از بروجرد و خرمآباد وارد گود شد و با نفراتی چون نصرتالله گودرزی، عزتالله سرلك، خسرو كمرزرين و سياوش رضايی كشتياش را شكوفا نمود.
كشتي دورود نيز توسط يكي از بچههاي بروجرد به نام علياكبر جمشيدی كه به دورود رفت، فعال شد. اگر جوانان مستعد دورود در آن دوره به صورت جدي كشتي را ادامه ميدادند، بدون شك برخي تا حد جهانی هم مطرح ميشدند. تقی رحيمی يكي از آنها به شمار ميرفت كه بسيار قدرتمند بود و دو سال پياپي قهرمان آموزشگاههای كشور شد. ساير نفرات مطرح كشتي اين شهر همچون جمعه قائدرحمت، اسلام شعبانلو، غلامحسن و عباس زندی، محمدعلی سالاروند، مظفر و مهرعلی بهرامی و ناصر اسماعيلی بودند.
از بچههای خرمآباد نيز آقايان ايرج احمدی، [دكتر] محمدابراهيم شفافی، مهدی لطيفيان، رحيم غلامرضايی، [دكتر] سيدضيا معينی و بعدها نورالله باقریطولابی قهرمان آموزشگاههای كشور شدند.
تيم كشتی لرستان مقام دوم كشور را در كرمان پس از تيم آذربايجان شرقی با اختلاف يك امتياز كسب كرد.
سال ۱۳۴۴ تيم كشتي لرستان در مسابقات قهرماني كشور با نفراتي چون ضيا معينی، شهاب اسماعيلیلشكری، شادروان احمد رضايی، حيدر خزايی، نصرتالله واليزاده و بنده شركت كرديم. اگر چه فقط مرحوم احمد رضايی دوم شد، اما ساير نفرات تيم هيچكدام حذف نشدند و برای تيم امتياز كسب كردند، به همين خاطر فدارسيون كشتی از آن پس توجه ويژهاي به كشتی فرمانداری کل لرستان نمود.
* زندهیاد حاج محمد کریمی معروف به تختی لرستان متاسفانه خردادماه ۱۳۹۱ بر اثر سانحه تصادف به رحمت ایزدی پیوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.