تاريخچهای از عزاداری ماه محرم اهالی خرمآباد
این مطلب در صفحه ۴ شماره ۸۳ هفتهنامه سيمره (يكشنبه ۳۰ دي ۱۳۸۶) منتشر شد:
يكي از مراسم كهن اهالي خرمآباد كه تا به امروز كمتر دچار تغيير و تحول شده، عزاداري ايام محرم است. گر چه قدمت آن را به دوران حكومت اتابكان لرستان نسبت ميدهند اما این مسأله نيز همانند اكثر وقايع مهم تاريخ لرستان چو راز سر به مهري باقي مانده است.
تنها اثر مكتوب دوران قاجار كه به این مراسم در خرمآباد اشاره نموده، سفرنامهي حسنعليخان افشار (فرستادهي ناصرالدينشاه به لرستان و خوزستان) است که جریان سفرش به خرمآباد در آذرماه ۱۲۲۷ شمسي مصادف با محرم ۱۲۶۴ قمري را چنين نگاشته است:
روز يكشنبه دوم محرم: در سراپردهي نواب والا[1] بناي تعزيهي جناب سيدالشهدا را گذاشتند. سه نفر روضهخوان از شهر بروجرد آمده بود. بزرگ و استاد ايشان حاجي ملا نادعلي نامي، كه روضهخوان خوبي بود و عمله تعزيه شبيهخوان هم چند نفر از خرمآباد بودند...
دوشنبه دهم محرم، روز عاشورا: اهل شهر خرمآباد كه از شهر تا اردو يك فرسخ ميشد، دسته به دسته، جوقه به جوقه و محله به محله با طبل و كتل[2]، سينه زنان به اردو ريخته، معركه و شور عظيمي بر پا شد. آن روز دو ساعت از روز گذشته بناي تعزيه شد. [۳] چنان كه آمد، حسنعليخان افشار به سنت گِل ماليدن به بدن توسط اهالي خرمآباد اشارهاي نكرده و در ساير كتب و مكتوبات موجود نيز به نكاتي نظير اين مسأله كه حكام خرمآباد دستور دادهاند نيروهاي حكومتي حق شركت و دخالت در عزاداري اهالي را ندارند اشاره شده است. فی المثل در روزنامه دولت علیه ایران و در یکی از شمارههای سال ۱۲۶۷ خورشیدی آمده است:
از قرار روزنامه وقايع لرستان [...] در خرمآباد [...] كه همه ساله ايام عاشورا دستهجات عزادار و نوحهگر به عادات الوار [...] حركت ميكردند، امسال ضياءالدوله ترتيبات و قواعدي براي تعزيهداري و سينهزدن آنها گذاشتند كه خيلي اسباب آسودگي همه شده، با نهايت نظم ايام عزا همه روزه بعد از گردش تكايا به ديوانخانهي حكومتي آمده، فريضهي دعاي سلامت و بقاي وجود مقدس همايون شهرياري خلدالله ملكه را ادا كرده، مرتباً مراجعت مينمودهاند. سابقاً اجزاي حكومتي داخل دستهجات گرديده، غالباً براي تقديم و تأخير اسباب نزاع ميشدند. امسال شاهزاده ضياءالدوله غدغن نمودند مطلقاً نوكر حكومت داخل دستهجات رعيت نشود و به همين واسطه به هيچ وجه نزاعي در ميانهي آنها برنخواست.(روزنامه ايران، شماره 669، پنجشنبه 26 صفر 1306/ 10 آبان 1267، ص 4)
حكام قاجار به بهانه جلوگيري از زد و خورد و در اصل به خاطر ترس از مردم و منظور كنترل آنها، چند سال از برپايي آيين خرهمالي توسط مردم خرمآباد جلوگيري به عمل آوردند. سكنه خرمآباد به خاطر عشق به سرور و سالار شهيدان، اين مراسم را در مكانهايي نظير گوشه شهنشاه و در بيرون شهر بر پا ميداشتند.
آن چه كه نسل به نسل از آن دوران تا به امروز رسيده، همان است كه هر ساله روز عاشورا در خرمآباد قابل مشاهده است. كركري سنتي دو دستهي معروف و قديمي شهر به نامهاي «پشت بازار» و «درب دلاكان» ريشه در گذشتهاي دور دارد كه امروز نيز اين رقابت محسوس است البته نه به شدت سالهاي دور. به احتمال زياد اين تقسيمبندي از اوايل دورهي قاجار صورت پذيرفته باشد. علياصغر شميم در كتاب « ايران در دورهي سلطنت قاجار » چنين آورده:
« در اكثر شهرهاي مركزي و غربي ايران، سكنهي هر شهر به دو دستهي متمايز حيدري و نعمتي تقسيم شده بودند. محلات حيدرينشين و محلات نعمتينشين شهر مشخص و معلوم بود. اختلاف و كشمكش بين نعمتيها و حيدريها در ايام محرم، روزهاي سوگواري و راه انداختن دستهها [به اوج ميرسيد.] غالباً بر اثر يك پيشامد كوچك به زد و خورد و كشتار مبدل ميشد و جمعي بيگناه در آن ميان به آتش تعصب جاهلانهي همشهريان خود ميسوختند. » [۴]آن گونه كه معمرين روايت ميكنند، رقابت دو دستهي قديمي در خرمآباد به گونهاي بود كه با وجود رفاقت و پيوند خويشي نزديك بين اكثر اهالي دو منطقه، براي چند روز ايام محرم، همه چيز به باد فراموشي سپرده ميشد و ناگهان دوستان قدیمی به دشمنان خونی تبدیل میشدند!
دو خيابان کوچک بازار و درب دلاكان (منتهي به باجيگران) محل عبور عزاداران بود. گذشتن از محلهي دستهي مقابل برای رسیدن به جایگاه(تکیه) بعدی اجتنابناپذير مينمود و يكي از دلايل اصلي درگيريها همين مسأله بود. در يكي از درگيريهاي محرم در دههي ۱۲۸۰ خورشيدي كه بر سر تصاحب عَلَم دستهي مقابل صورت پذيرفت، كربلايي حاجعلي پسر حاج خسرو (از خاندان محرری) از درب دلاكان و طالب و طاهر فرزندان شكرالله از اهالي پشت بازار كشته شدند. اهميت جانفشاني افراد كشته شده به اندازهاي بود كه گاهاً بزرگان دو منطقه، آنها را در مقبرهي خانوادگي خويش به خاك ميسپردند. به همین دلیل طاهر، طالب، جهانگير و نوهال در مقبرهي گرگگيرها به خاك سپرده شدند.
در تقسیمبندی دستهها معمولاْ اهالی درب باباطاهر و محلهي چاغروندها جزو هيأت درب دلاكان و اهالي محله زيد بن علي و ساكنين محلات واليزادهها و كمالوندها جزو هيأت پشت بازار به سينهزني ميپرداختند.
گزارش حاكم خرم آباد از درگيري محرم 1306 خورشيدي:
در بخشي از راپورت 25 تير 1306 احمد دولتشاهي(حكمران خرمآباد) كه به تهران ارسال شده است، گزارش شده: «دستهجات از شب دوم محرم لخت شده، در شب پنجم، پارهاي مفسدان به عنوان اين كه در محله يهوديها هنگام عبور دسته، از بام يهوديان عرق به آنها ريختهاند، خيال مفسده داشته، [از ايجاد تنش] جلوگيري شد. اتفاقي رخ نداد. به ملاحظه عاشورا، ادارهي نظميه، استنطاق و تفتيش آنها را براي بعد از دهم [محرم] گزارده است. پس از ختم و رسيدن راپورت نظميه، مفصل عرض ميشود.» (آرشيو سازمان اسناد ملي ايران، سند شماره 293001767- 708 ظ 2 ب آ 1)
در دههی ۱۳۱۰، مأمورين دولتي موظف به جلوگیری از اجرای مراسم و برخورد با عزاداران به بهانهي ايجاد اغتشاش شدند. از آن جا كه شهرباني(نظمیه) خرمآباد از پرسنل كافي براي اين منظور بهره نميبرد، ارتشيها اين مسؤوليت را برعهده گرفتند. با وجود سختگيريهاي موجود در جلوگيري از ايجاد حوض مخصوص گِلمالي، بر پا كردن آتش و راهاندازي دستههاي سينهزني، مردم هر ساله در كوچه پس كوچهها و حتي بيرون شهر، مراسم را برپا مينمودند.
ابهامي كه در زمينهي پيشينهي برگزاري مراسم سوگواري ايام محرم در دوران قاجار وجود دارد، دورهي حكومت پهلوي اول(رضاخان) نيز باقي مانده و اكثر مورخين و محققين اين ديار از كنار آن گذشتهاند. در هر صورت، اين رقابت تا به امروز در ميان اهالي دو محلهي قديمي خرمآباد ادامه داشته به شكلي كه امروزه دسته پشت بازار بر روي بيرق محلهي خويش تاريخ ۹۰۰ هجری قمري و دستهی درب دلاکان نیز تاریخ ۱۱۰۰ قمری را به عنوان تاريخ تأسيس هيأت ثبت نمودهاند!
دورهي حكومت رضاخان، در منطقهي درب دلاكان، مرحوم حاج اسدالله زمانپور(۱۳۲۳-۱۲۴۶) و در منطقهي پشت بازار نيز مرحوم حاج محمدعلي رسولي(۱۳۲۶-۱۲۶۹) سرپرست و مسوول هيأت عزاداري منطقهي خود بوده و ملزم بودند هر ساله قبل از آغاز مراسم با حضور در محل ستاد لشكر به فرماندهان وقت، جهت پرهيز از درگيري، تعهدنامه و برگهي تضمين ارايه نمايند. پس از وفات مرحوم حاج اسدالله زمانپور، پسرش نورالله فروغي(۱۳۷۲-۱۲۸۱) عهدهدار اين مهم بوده است. (هفته نامه صدای ملت، شماره ۹۴، صفحه ۴، ۷ بهمن ۱۳۸۵)
افرادي نظير حاج علياصغر ناصريان(۱۳۳۸-۱۲۵۲)، حاج تقي حيدري(۱۳۵۰-۱۲۶۸) و حاج عابد حيدري(۱۳۷۳-۱۲۷۶)، آقارضا قاضی(۱۳۲۹-۱۲۵۰)، حاج عليكرم سوزني(رشنو)(۱۳۶۹-۱۲۹۰) حاج منصور اصغري(۱۳۶۶-۱۲۸۵)، حاج محمدصالح توسلي(۱۳۴۴-۱۲۵۹)، اصغر قمري(۱۳۵۲-۱۲۷۰)، شاهمراد غيبي(۱۳۴۰-۱۲۶۱)، کربلایی فرامرز الماسیان(۱۳۴۰-۱۲۶۰)، حاج سيدعيسي محمديان(۱۳۵۲-۱۲۶۷) و سادات طاهروند ساكن در دربدلاكان از بزرگان دسته بوده و پيشاپيش آن حركت مينمودهاند.
مطابق اظهارات مرحوم حاج عليشاه اسدي(۱۳۸۸-۱۲۹۸) و مرحوم نورعلی لطفی(۱۳۸۵-۱۳۰۵)، پس از حاج محمدعلي رسولي(۱۳۲۵-۱۲۶۹)؛ حاج مرتضي خورشيدي(۱۳۳۷-۱۲۴۷)، حاج اسدالله عقيلي(۱۳۵۰-۱۲۷۰)، حاج محمدعلي سلاحورزي(۱۳۶۵-۱۲۷۸)، حاج محمدعلي جايدري(۱۳۶۹-۱۲۸۴)، حاج عزيز جباري(۱۳۷۱-۱۲۸۵) و حاج احمدعلي رسولي(۱۳۷۴-۱۲۹۸) تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي، رؤساي هيأت امناي عزاداران حسيني منطقهي پشتبازار بودهاند. پس از آن نیز مرحوم محمدشاه اسدی(۱۳۷۳-۱۳۰۳) و حاج ذبیح(علیاكبر) حافظی(متولد ۱۳۲۰) در زمرهي پيرغلامان و خادمان اباعبداللهالحسين(ع) در اين منطقه قرار گرفتند.
سادات ساكن در پشت بازار و محلات تابعه و افرادي چون حاج غلامرضا تقيخاني(۱۳۵۰-۱۲۷۳)، اسحاق رضايي(۱۳۳۳-۱۲۶۰)، حاج احمد فتحي(۱۳۳۴-۱۲۵۸)، شيخ عزيزالله ضيايي(۱۳۵۲-۱۲۷۵)، حاج رضا توتونچي(۱۳۵۲-۱۲۷۱)، ميرمحمد ساكي(۱۳۵۹-۱۲۹۲)، حاج حيدر صياد(۱۳۴۵-۱۲۷۵)، حاج عزيز حافظي(۱۳۵۵-۱۲۶۷)، حاج نصرالله يگانهگلهدار(۱۳۳۷-۱۲۶۴)، امانالله يگانه(۱۳۴۷-۱۲۹۴) و عليمراد يگانه(۱۳۷۹-۱۲۹۸)، سيدحبيب میرآقایی(۱۳۶۸-۱۲۸۴) و سيدنصرالله ميرآقايي(۱۳۷۱-۱۲۹۲)، حاج رضا(بيگميرزا) جايدري(۱۳۵۲-۱۲۸۰)، حاج علي نظريان(۱۳۵۱-۱۲۷۴)، حاج سيدسعيد آراسته(۱۳۷۵-۱۲۹۶)، حاج مريدخان رستمي(۱۳۳۱-۱۲۶۳)، حاج كاظم جباري(۱۳۶۴-۱۲۹۰)، كربلايي عباس كرباسي(۱۳۷۶-۱۲۹۴)، عزيز غلامرضايي(۱۳۷۴-۱۲۹۷) حاج محمدعلي نساجي(۱۳۸۴-۱۳۰۰)، سادات قاسمي و سيفالساادات و ... نيز از بزرگان پشتبازار بودند كه معمولاً پيشاپيش دستهها حركت مينموند.
تصویر حاج محمدعلي رسولی و حاج اسدالله زمانپور (زمانی):
|
|
مرحوم عزیزالله شيرواني(۱۳۶۹- ۱۳۰۴)، حاج حبيب نيكنام(۱۳۸۲-۱۲۹۳) [۵]، حاج علي خرازيگلشن(مداح زنجیرزنها)، حاج صادق نصيري(1367-1300) و نورعلي لطفي(۱۳۸۵- ۱۳۰۵)(کمک مداح)، ذاكرين اهل بيت هيأت درب دلاكان و مرشد عليمحمد برادر شيخ مصطفي قدسي(مداح)، حاج علياكبر(عله) سلطاني(۱۳۵۰-۱۲۸۵)، كربلايي نوروز کریمی(۱۳۳۰-۱۲۵۵)، عزيز كرباسي، صادق غيابي(متولد ۱۳۰۱) و حاج حبيب نيكنام نيز مداحان پشت بازار بودند.
عَلَم و توغ [۶] درب دلاكان را افرادي نظير كربلايي عزيز فيضيان(۱۳۳۰-۱۲۷۹)، عيدي حسيني معروف به عيدي امنيه فرزند حاجعلی(از ساكنين سهسيك)، نورالله جوادي(۱۳۲۱-۱۲۸۰)، اصغر قمري(۱۳۵۲-۱۲۷۰)، خداداد فرهي(۱۳۶۰-۱۲۶۸) و بعدها محمدجواد(عيدي) زماني(1365-1314) حمل كرده و براي دستهي پشت بازار نيز در دوره قاجار محمدكريم فرزند محمدرحيم(باني گرمابه پشت بازار) و در دوره پهلوي سيد حسنعلي قاسمي(1320-1260)، زينالعابدين(زينل) وركوهي(1365-1287)، حاج عليشاه خدامي، حاج صادق رستمي(1378-1302)، صادق سلاحورزی(۱۳۷۲-۱۳۰۳)، حسينعلي ماسوري و ... اين وظيفه را بر عهده داشتند كه معمولاً اين افراد از بين پهلوانان و زورمندان هر منطقه انتخاب ميشدند.
[اسامي مداحان، علمگيران و بزرگان با توجه به اظهارات مرحوم حاج يحيی كاكاوند(۱۳۸۹-۱۳۰۰)، صادق قيابي(متولد ۱۳۰۱)، محمدباقر عباسي(متولد ۱۳۰۵)، مرحوم حاج عليشاه اسدي(۱۳۸۸-۱۲۹۶) و مرحوم حاج اسدالله ساكي(۱۳۸۸-۱۳۰۳) تنظيم شده است. اين بخش در سال ۱۳۹۰ ويرايش شد]
در آن دوران حمل عَلَم، توغ و چهلچراغ كه بعدها به حمل عَلَم و توغ افزوده شد، افتخار مهمي براي حملكنندگان محسوب ميگرديد. همچنین این افراد، مسووليت نظم و دفاع از هيأت خود را نيز بر عهده داشتند.
لازم به ذكر است كه در آن زمان زنجيرزني در خرمآباد مرسوم نبود و بعدها بروجرديها در حدود سال ۱۳۲۷ آن را وارد عزاداري مردم خرمآباد نمودند.[۷] به همين مناسبت، مجالس روضهخواني در منازل حاج مجالس روضهخواني در منازل حاج مهرعلي جلايي، حاج حسين عادلي، حاج اسدالله زمانپور، حاج نقي شيرواني، حاج روشن دولتياري، حاج رضا توتونچي، حاج محمدعلي سلاحورزي و حاج عيسي اصغري بر پا بود. از روضهخوانها ميتوان به شيخ احمد خطيب و پدرش شيخ محمود، شيخ احمد مريدي و پدرش شيخ محمد و همچنين نعمت مريدي اشاره نمود.
غروب روز عاشورا، صاحبان مجالس روضه، هدايايي نظير قوارههاي پارچه به مداح و علمدار هيأت پيشكش مينمودند. معمولاْ اين افراد از پذيرفتن آن هدایا امتناع مينمودند.
پينويسها:
[1] منظور « اردشير ميرزا » حاكم خرمآباد است.
[2] علمي است كه در قسمت فوقاني آن پارچهاي به شكل پيراهن بيآستين نصب كنند. همانند متكايي است كه بر چوبي نصب شده و همراه علامت و بيرق در مراسم عزاداري حركت دهند. به نقل از فرهنگ معين: علم بزرگي است كه هنگام عزاداري در دسته حركت دهند(توغ) علم و كتل، علامت و اسبان كه به هيأت و شكل مخصوصي در روزهاي عزا حركت كنند.[۳] حسنعليخان افشار، سفرنامهي لرستان و خوزستان، به تصحيح: حميدرضا دالوند، (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1382)، صص 84-82.
[۴] علياصغر شميم، ايران در دوره سلطنت قاجار،(تهران: انتشاراتزرياب، چاپسوم، 1384) ص 386.
[۵] حاجحبيب نيكنام، ابتدا مداح هیأت درب دلاكان بود، سپس به عنوان مداح پشت بازار برگزيده شد.
[۶] جنسي است از هيزم سخت(لغت فرس اسدي، مصحح اقبال، ص 229) همان درخت تاغ و تاخ(فرهنگ رشيدي) به معني علم و نشان.(غياثاللغات)
[۷] ايرج كاظمي، مشاهير لر، (خرمآباد: انتشارات افلاك، 1376)، ص90.