برای زادگاه عزیز و باستانیام: خرمآباد
خــرمآبــادِ عـــزیــزم، زادگـاهِ بـا صـفـایــم
دیـده و دل بـر تـو دارم، هر زمانی هر کجایـم
ای بـهـشــتِ جــاودانـی، خــرم و آبــاد مــانـی
خـوشتـر و زیـبـاتـر از تـو، نیسـت جایی از برایم
بـا هـوای دلفــریـب و بـا فـضای بـا صـفـایـت
در هــوای آن فـضـا و آن صـفــا و آن هــوایـم
سـرزمـیـن چـشـمـهها و میوههای خوشگواری
بـاغ و بـسـتـانِ تو باشـد دلـنـواز و جـانفـزایـم
چـشمههایت قطرههای اشکِ شویشِ روزگار است
با خـروش و جـوشِ آنهـا، بینیـاز از هر فـضـایــم
آبِ گَـرداو و گـُـلـِسـو یـا کـه شــَوا و کـیــو را
گـر به از زمـزم بـخـوانـم، کـس نگوید بر خطایم
کوه و دشتت بسـتـه آذین، سر به سر با سبزه و گل
سـالهــا خـود، بـا زبـانِ لالـههـایـت آشـنـایـم
شـاهــدِ آوازه ایــلام و مــاد و پــارت بــودی
یـادگــارِ بـیشـمـاری داری از مـجـدِ نـیـایــم
قلعهای زیـبـا و معـظـم، بر فـرازت میسـرایـد
کاین منم کز عهـدِ ساسان، سرافراز و پا به جایم
خاسـتـگاهِ مَردمانی سـخـتکوش و تیزهوشی
مـن مـُریـدِ ایــن تـبـارِ بـاوقـار و بـیریـایـم
از زنـانِ مهـربـان و بـاوفـایـت هــر چـه گـویـم
کِی به گِـردِ وصـفِ آنان، راه جوید گـفـتههایم
شـیـرمـَـردانِ دلـیـرت، بینـظـیـرنـد از تـواضـع
لـفــظِ شـایـانی نـدارم تـا کـه آنـان را سـتـایـم
ایـن کـه مـن از آن دیـارم، فـخـر بـر افـلاک بـارم
هـر چه دارم از تـو دارم، از صـفـایـم تا وفـایم
سـوز و سـازِ دیـدنِ تــو، میزنـد هــر دم نـهـیـبــم
وای اگـر این سوزِ دلـکش، لـحـظهای سازد رهـایـم
شـور و حـالِ نـغـمـههـای روحبـخـش و دلگـشایت
آنچـنان مـسـتـم نـمـایـد، گـویـی از عـالـم جـدایـم
مَـردمـت از مـردمی و خـوبی و مـهــمـاننـوازی
شـُهــره دهرند و حاجـت نیست، من شرحش نمایم
ای مـجـیـدی! گـر بـنـوشـم جـامی از آبِ ارازش
در کـنـارش عـقـدههای دردِ غربت را گـشـایـم
شاعر: دکـتـر علیاصـغــر مـجـیـدی
تـــوضـیـحات:
گَـرداو = گرداب سنگی: چشمهای سـنگی در میدان تختی خـرمآباد
گـلـسـو= گـلـستـان: چـشـمـهای در شمال قـلـعـه بـاسـتـانی فلـکالافـلاک
شَـوا = شـاهآبـاد: نـام چـشـمـهای در مـنـطـقـه مـطـهـری(سرچشمه) امـروزی
کـیـو: دریاچهای زیبا درشمال خـرمآبـاد و در جوار محلهای بـه هـمـیـن نـام
آب اَراز: چـشـمـهای واقـع در جنوب ساختمان شـهـرداری کـنـونی خــرمآبـاد